#شاهزاده_ای_در_خدمت
شاهزاده ای در خدمت
قسمت نود 🎬:
قنفذ ملعون بار دیگر به درب خانه ی امیرالمؤمنین رفت و اجازه ی ورود خواست.
ابتدا فضه با شنیدن صدای درب خود را هراسان به پشت درب رسانید و با لحنی اندوهناک بانگ برآورد : شما را چه می شود ؟! براستی شما به چه دین و چه آیینی هستید؟
مگر نام خود را مسلمان نگذاشته اید ، مگر کمتر از سه ماه پیش ،خودتان پیش قراول بیعت با مولایم علی در غدیر خم نبودید؟!
من عرب نیستم اما مگر رسم عرب اینچنین شده که برای عرض تسلیت به سمت خانوادهٔ ماتم زده قشون کشی و عربده کشی می کنند ...فضه گفت وگفت و گفت اما گویی پشت درب نه انسان بلکه سنگدلانی شیطان صفت اجتماع کرده بودند.
در این هنگام مادرمان زهرای مرضیه در حالیکه سرمبارکشان را بسته بود و بعد از وفات پدر بزرگوارشان از این داغ هم روحش غصه دار وهم جسمش لاغر شده بود به پشت درب آمد و فرمود: نمی گذارم بدون اجازه وارد خانه ی من شوید....
وشاید فاطمه(سلام الله علیها) با این حرکتش می خواست بگوید ،اگر حرمت علیِ مظلوم را نگه نمی دارید ، حرمت دختر پیامبرتان را حفظ کنید، حرمت پاره ی تن رسولتان را نگه دارید ،مگر شما نشنیده اید که بارها و بارها ،پیامبر(صلی الله علیه واله) فرمودند: فاطمه(سلام الله علیها) پاره تن من است ، هرکس او را بیازارد مرا آزرده و هرکس مرا بیازارد خدا را آزرده....
و وای بر این قوم پیمان شکن و فراموش کار ، هنوز اندکی از عروج پیامبرشان نگذشته که امانت های او را با دستان کریه شان پرپر کردند....
قنفذ ملعون چون این کلام دختر پیامبر را شنید ، خود پشت درب خانه ماند و قاصدی روان کرد تا سخن مادرمان زهرا را به عمر و ابوبکر برسانند.
عمر زمانی که جواب فاطمه(سلام الله علیها) را شنید با خشم از جا بلند شد و همانطور که دندان بهم می فشرد گفت : ما را با زنان کاری نیست و سپس خالد بن ولید را صدا زد و به سمت خانه ی امیرالمؤمنین حرکت کردند.
پشت درب خانه که رسید دستور داد تا هیزم و آتشی فراهم کنند در این هنگام باز فضه با دیده ای خونبار خود را به پشت درب رسانید و دوباره واقعیت هایی انکار ناپذیر را گوشزد کرد ...اما همگی خود را بخواب زده بودند و گویی حب دنیا کرو کورشان کرده بود.
بی شک هیزمی که در پشت این درب جمع شد ، آتشی از آن فراهم شد که در صحرای نینوا خیمه های حسین زهرا(سلام الله علیها) را در خود بلعید ، آری یزیدیان بی شک نواده های همین اهل سقیفه بودند و حسین(علیه السلام) هم باید رنگ و بویی از مادر داشته باشد....
و وای از دل زینب(سلام الله علیها)،کودکیِ زینب(سلام الله علیها)با دیدن این آتش ،غصه دار شد ، اومی بایست آتش ها ببیند تا در جایی دیگر این واقعه تکرار شود و آنجا کودکانی دور زینب از ترس آتش به او پناه آورند....
ای آسمان اُف بر تو که دیدی ،درب خانه ی خلیفه الله را بر روی زمین ، آتش زدند و آتش نگرفتی....چرا نباریدی که این شعله آتش نکشد؟
مگر از آن بالا ندیدی که مادرِ عالم خلقت به پشت در است؟
مگر ندیدی که درب شعله ور ،میخی سخت و آهنین دارد و نمی دانستی که این میخ گداخته چه بر سر سینه ی مادرِ ما می آورد ؟
چرا چون لشکر ابابیل ،سنگ بر سر این ظالمان، نباریدی؟
چرا نشستی به تماشا تا این واقعه صورت گیرد و تا دوباره واقعه ها شکل بگیرد و سوزِ واقعه ها جگرمان را آتش زند....
#ادامه دارد...
🖊به قلم :ط_حسینی
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »
#کرامات_شهدا
#پیام_ارسالی
💢 سلام وقت بخیر
اول از همه تشکری کنم از،شما که باعث شدید دوباره ارتباطم با شهدا پررنگ تر بشه وزندگیم قشنگ تر بشه خدا خیرتون بده
✨میخوام از برکات زیارت عاشورا و توسل به شهدا بگم
از برکاتی که باعث،شد خوشبختی دوباره برگرده به زندگیم
✨من دوره مجردی خیییلی شهدایی بودم جوری که زود به زود دلتنگ شهدا میشدم وهمش گلزار شهدا بودم
موقعه شادی و غم گلزار شهدا بودم
ازدواج که کردم بعو مدتی متوجه شدم شوهرم سرش،میجنبه و روز به روز بی توجه تر میشد و روز به روز زندگیم سردتر
جوری بود که زندگی نمیکردم فقط،روز هامو شب میکردم
بخاطر این موضوع از همه چی سردشدم و رابطم با شهدا هم خیییبلی کم رنگ تر شد
تا اینکه یک روزی که دلم هوای شهدا رو کرده بود و میخواستم برم گلزار شهدا ،ولی مشکلی داشتم که اجازه نمیداد برم
همینجور ک خونه رو تمیز،میکردم به شهدا با ناراحتی گفتم چیه دیگه دلتون نمیخواد بیام پیشتون باهام قهرید و کارامو انجام میدادم
تا کارام تموم شد اون مشکلی،که باعث شد نتونم گلزار شهدا برم ،به طرز عجیبی حل شد و منم با عجله خاضرشدم و رفتم گلزار
جوار شهدای مدافع حرم نشسته بودم ک با یه خانمی آسنا شدم و نمیدونم چی،شد که اون خانم شما رو معرفی کرد
کانال معرفی،شد و منم وارد کانال شدم و متوسل به خدا و ائمه و شهدا شدم روز به روز شاهد معجزه از زیارت اماام حسین ع و توسل به شهدا بودم
شوهرم و زندگیم به طرز عجیبی ۱۸۰ درجه تغییر کرد
شوهرم دست از اون کارا برداشت و توجهش به من خییییلی زیاد شده
با هم حرفم نمیزدیم الان کلی حرف میزنیم و درد دل میکنیم . از همه نظر بهم توجه میکه
کارایی ک حاضر نبود برام انجام بده و داره به وجه احسنت انجام میده و این روزا کنار شوهرم خیییلی حالم خوبه و احساس خوشبختی میکنم و اینو مدیون چله کانال شمام و خدا خیر دنیا و آخرتو نصیبتون کنه
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
#کرامات_شهدا
#پیام_ارسالی
💢 سلام به لطف خدا من از شهید مغفوری عزیز حاجتم رو گرفتم . دکترم گفت آزمایشات بیماری سنگینی را نشون میده
وقتی رفتم کرمان دکتر،، همون تو مطب متوسل شدم به شهید وکتابچه دعا براش نذرکردم
وقتی نوبتم شد رفتم پیش دکتر آزمایشات وسونوها را تکرار کرد ، جواب که اومد گفت هیچ مشکلی نداری .
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🕊🌷
✨هر که شد گمنامتر
✨ زهرا خریدار شود...
گمنامی آرزوست...
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
💚 چله توسل به شهدا با هدیه:
❣۱۰۰ صلوات روزانه
❣قرائت زیارت عاشورا
💚به ۱۴ معصوم علیهم السلام و انبیا و اولیا الهی از ازل تا ابد و شهید معرفی شده در هر روز
شروع شد....
✨شما هم دعوت شده اید در این ضیافت عاشقانه...
بچشیم از این شراب طهورا و مست شویم
تا ببازیم دل و جان را ...
🌹☀️🌹☀️🌹☀️🌹☀️🌹
زنده نگه داشتن یاد شهدا ،کمتر از شهادت نیست👇👇
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج »