eitaa logo
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
12.1هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
856 ویدیو
72 فایل
بسمه تعالی 🌺هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندار بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی داده میشوند🌺 🌷چله صلوات،زیارت عاشورا ، هدیه به۱۴معصوم وشهدای والامقام روزی دو قسمت داستان‌های شهدای📚 ادمین 👇 @R_keshavarz_sh @K_khaleghiBorna
مشاهده در ایتا
دانلود
دانلود+دعای+روز+جمعه+امام+زمان+فرهمند.mp3
2.83M
🦋 فایل صوتی زیارتنامه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در روز جمعه 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💖 کانال توسل به شهدا 💖 https://eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
🕊🌷 شهید والامقام عبدالحسین خبری 🌹سال نمای زندگی شهید عبد الحسین خبری ۱۳۴۵؛ (۱۴ اردی بهشت) ولادت در
💢 سلام ودرود برشما: 💫درمورد شهید عزیز عبدالحسین خبری واقعا من به طرزفکری که داشتن بااین سن کم غبطه میخورم.کاش هم من، هم جوانان همسن ایشون یه ذره مثل ایشون بودیم.. 💫 وقتی لیست کارای رو تواین عمرکوتاه کردن مرورمیکنم بخدا زبونم بسته اس نمیدونم چی بگم... ازشما متشکرم که بامعرفی این شهیدان والا مقام تلنگری میشین برای امثال من... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 رمان جذاب 🌸 💜قسمت ۵۵ و ۵۶ سرشو از برگه ها بیرون اورد و نگاهم کرد: _هیچی بابا، استادمون چند تا برگه داده تصحیح کنم، پدرم دراومده، چقدرسخته... به چهره آشفته اش نگاه کردم و خندیدم: _آخی، داداشم داره از دست چند تا برگه میناله روشو برگردوند و گفت: _دعا میکنم همچین بلایی سر خودت بیاد تا دیگه منو مسخره نکنی، استادت بیاد چند تا برگه بده دستت با دستخطای عجیب و غریب بعد ببینم چجوری کنار میایی با این بلای آسمانی بازم خندیدم و گفتم: _برگه که چیزی نیست عزیز من، فردا پس فردا برات زن گرفتیم اونوقت میفهمی که بلای آسمانی یعنی چی!!  ایندفعه اونم خندید و گفت: _خوبه، پس بالاخره یه نفر قبول کرد که شما خانوما بلای آسمونی هستین سریع دست گذاشتم رو دهنم و گفتم: _ببخشید جمله ام رو تصحیح میکنم، منظورم رحمت آسمانی بود بعدم مکثی کردم و گفتم: _رحمتم مثل بارونه، ما خانوما مثل بارون با رحمت و بابرکتیم، اگه نباشیم که شماها تو  بی رحمتی زنده نمی مونین که... بعدم لبخند پر افتخاری بهش تحویل دادم چشماشو تو کاسه ی چشمش گردوند وگفت: _خب باشه قبول، الان میشه برام یه دونه از این رحمتا پیدا کنی؟!! لبخند معنا داری زدم و گفتم: _خب پس، آقا محمد ما بزرگ شدن، وقت زن گرفتنشونه خندید و باز خودشو مشغول کرد با برگه های توی دستش، فقط با لبخند نگاهش میکردم، داداشم چقدر نجیب بود، چه با حیا، من که خواهرشم باید زودتر از اینا بهش توجه میکردم که دیگه مثلا داره واسه خودش یه مرد کاملی میشه، بیست و چهار سالشه،  باید دنبال یه دختر خوب براش بگردم، دختری که مثل محمد پر از پاکی و نجابت باشه،داشتم به همین فکر میکردم که یه دفعه نفهمیدم چیشد که گفتم: _محمد! سمیرا رو که میشناسی؟؟ نگاهم کرد، سرشو تکون داد و گفت: _دوستته دیگه، همین که سرکوچه مون میشینن لبخندی رو لبم نشست - خب پس میشناسیش، خواستم بگم دختر خوبیه ها سریع با دست به سمت در اشاره کرد و  گفت: _شما بفرمایین بیرون، بزارین من تمرکز کنم رو برگه ها، رحمت هم نخواستم خندیدم و گفتم: _عه خب بزار مواردم رو بگم +لا اله الا الله، بیا برو دختر حواس منو پرت نکن شیطون خندیدم و گفتم: _پس داری فکر میکنی، خوبه، نتایج فکر تو اطلاع بده بهم سرشو به نشانه تاسف تکون داد و خندید، باز زیر لب لا اله الا الله ای گفت،  منم بلند شدم و سرخوش از اتاقش اومدم بیرون، یه لحظه فکر کردم، چرا سمیرا رو انتخاب کرده بودم، خودمم نمیدونم … سمیرا با محمد تفاوت داشت، اون آزادی میخواست،  آزادی از دین و حجاب، همیشه آرایش میکرد میرفت بیرون، موهاش بیرون بود، نمازاش آخر وقت بود، علاقه و کشش خاصی به شهدا نداشت،  اون تو دنیای دیگه ای بود و محمد هم تو دنیای دیگه … یه لحظه واقعا گیج شدم، هنوزم نمی فهمیدم چرا سمیرا رو به محمد معرفی کردم … من سمیرا رو با همه تفاوتایی که با خودم داشت دوستش داشتم  اما نمیدونم چرا حس میکردم با همه شیطنتاش بازم یه صداقت و حیایی درونش بود که انگار داشت مقاوت میکرد که ظهور پیدا کنه، دست از فکر کردن به سمیرا و محمد برداشتم، اما تا خودم رو از فکرشون کشیدم بیرون، یاد عباس باز دلتنگی رو به دلم سرازیر کرد .. 💜ادامه دارد.... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
🌸 رمان جذاب 🌸 💜قسمت ۵۷ و‌‌۵۸ دستمو رو اسمش کشیدم وگفتم: _میدونی قهرمان! دلم خیلی برای عباس تنگ شده! نفس عمیقی کشیدم و ادامه دادم: _یعنی اونم دلش برام تنگ شده؟!! نگاهمو به سنگ سردی کشوندم که چند سال بود شده بود همدرد من با بغض گفتم: _بابا جونم! برای عباس دعا کن، دعا کن که سالم … نتونستم جمله ام رو کامل کنم، سرمو گذاشتم رو زانوهام و آروم آروم اشک ریختم، دیگه روم نمیشد اینو بخوام،  ،  که و خیلی وقته ،  اونوقت من تو این دوسه هفته اینجوری بی تابی میکردم… ان شاالله که عباس من برمیگرده، ان شاالله برمیگرده، من هنوز برای نفس کشیدن به عطر یاسش احتیاج دارم … از اتوبوس پیاده شدم،احساس سبکی میکردم، همیشه همینجوری بود، شهدا خوب پذیرایی میکردن ازم،جوری که تا چند وقت حالم خوبِ خوب بود از ایستگاه تا رسیدن به سر کوچه مون کمی باید پیاده میرفتم، هوا یه کمی گرم بود اما نه اونقدر که نشه تحمل کرد، به هر حال پیاده روی رو دوست داشتم،  نگاهم به ماشینا بود به آدما، به بچه هایی که درحال بازی بودن،  وقتی ببینی همه در یک روز دارن زندگی میکنن، دیگه نیست که بریزه برسرشون، دیگه اثری از و نیست، همه چیز داره پیش میره …با سرخوشی قدم میزدم و افکارای عجیبی تو ذهنم میساختم،  یه دفعه سر کوچه نگاهم افتاده به سه نفر که باهم درگیر شده بودن،دو نفر با یه نفر گلاویز شده بودن،به اون پسره که داشتن میزدنش نگاه کردم، کمی دقت کردم، یه لحظه احساس کردم خیلی گرمم شد،  وای نه …امکان نداره …قدمامو تند تر کردم و تقریبا با حالت بدو رفتم سمتشون،  در همین حین یه آقایی از مغازه اومد بیرون و رفت تا جداشون کنه که اون دو تا سوار ماشینشون شدن و در رفتن، خودمو رسوندم بهش،  نفس نفس میزدم، با نگرانی نگاهش کردم وگفتم: _چیشده؟؟؟؟ چیکارت داشتن؟!!!!!! 💜ادامه دارد.... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💖 کانال توسل به شهدا 💖 /eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯ 🆔@Canal_tavasol_be_shohada «»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با یک گل هم بهار می‌شود، با یک گل هم دنیا گلستان می‌شود.... 💎 ما زمین خودمان رو شخم میزنیم، علف های هرز را دور میکنیم ... به خاک کود می‌دهیم... خاک که بتواند نفس بکشد آب و نور را بهتر جذب می‌کند... خورشید 🌞 کار خودش را بلد است آسمان هم 🌧 می‌داند چطور ببارید... خاک هم می‌داند چطور جذب کند ... ریشه و ساقه و برگها هم 🌱 بلدند چکار کنند ... 🌻 بیایید هر کدام خودمان را پاک کنیم دنیا پاک خواهد شد ... زمین به اذن خدا و ولایت امام زمان علیه السلام گلستان خواهد شد 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🆔@Canal_tavasol_be_shohada
سلام و عرض ادب خدمت خانواده عزیز توسل به شهدا 🦋💐🦋 💚 ❓❓امروز برای لبخند امام زمان چکار کردی؟ برای ما ارسال کنین در کانال قرار می‌دهیم.... 🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 آیدی خادم کانال جهت ارسال مطالب قرار شبانه با موضوع: 👇👇 (کارهایی که برای لبخند امام زمانم ع انجام دادم و به ایشان هدیه کردم) https://eitaa.com/K_khaleghiBorna