#پیام_ارسالی
❇️ پیام از طرف معرف شهید مرتضی عبداللهی
خانم فریده نودهی
🔸تازه با کانال توسل به شهدا آشنا شده بودم و دلم میخواست تمام خاطرات و زندگینامهی شهدای کانال رو بخونم برای همین زدم از اولین پیام گذاشته شده در کانال.
🔸هر روز مشتاقتر از روز قبل خاطرات و زندگینامهی شهدا را میخواندم و گاهی وقتها آنقدر غرق خواندن میشدم که متوجه زمان نمیشدم....
یک روز که مشغول خواندن پیام های گذاشته شده در کانال بودم..یک پیام شهدایی نظر من رو به خودش جلب کرد و من رو به فکر فرو برد..
متن پیام در یک جمله این بود: بیا و برای خودت یک رفیق شهید انتخاب کن..
🔸وقتی این جمله رو خوندم بغض کردم و بارانی از اشک رو گونههام جاری شد با خودم گفتم چطور میتونم از بین این همه شهید عزیز یکیشونو به عنوان رفیق شهیدم انتخاب کنم..😭
شب شد و با همین فکر که چه کسی رو به عنوان رفیق شهیدم انتخاب کنم به خواب رفتم که در عالم خواب صدای کسی رو شنیدم که تکرار میکرد شهید عبداللهی،شهید عبداللهی...
🔸یهو از خواب پریدم و اون صدا و نام شهید عبداللهی، هنوز توی ذهنم نقش بسته و بود و برام سوال شده بود که منظور از شهید عبداللهی یعنی چه کسی؟!
وقتی دوباره به خواب رفتم، باز در عالم خواب همون صدا رو شنیدم که ایندفعه تکرار میکرد..شهیدی که سنگ مزار ندارد،..شهیدی که سنگ مزار ندارد...
🔸از ترس از خواب پریدم نمیدونستم چکار کنم...گوشیم رو برداشتم تا اطلاعات شهیدی که سنگ مزار ندارد و با مشخصات عبداللهی هست رو سرچ کنم، وقتی سرچ کردم دیدم خوابم واقعیت داره و این شهید کسی نیست جز شهید مدافع حرم مرتضی عبداللهی❤️😭
🔸 از اون روز به بعد شهید عبداللهی شد رفیق شهیدم😭 و من خیلی تغییر کردم اومدم یک قواره چادر مشکی داشتم به عشق شهدا، خودم دوختم و برای همیشه با خودم عهد کردم کاری نکنم که پیش شهدا شرمنده باشم.
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#شاهزاده_ای_در_خدمت
#قسمت صد و سی و سوم🎬:
روزگار چونان اسبی سرکش به پیش می رفت ، روزگاری که بر وفق مراد خلیفهٔ خود خوانده بود و چنان با شتاب اسلام را از مسیر اصلی خود منحرف می نمود که هیچ اسب راهوری قدرت مقابله با آن را نداشت.
بسیاری از قوانین دین محمدی دست خوش تغییر و تحریف شده بود ، دیگر اسلام این روزها رنگ و بوی اسلامی که محمد بن عبدالله صلی الله علیه واله آورده بود، نداشت و از اسلام واقعی جز نامی چیزی به جای نمانده بود.
گویی مهر سکوت بر دهان ها زده بودند و مردمان آن زمان کر و لال شده بودند ، تمام تحاریفی که عمربن خطاب بر دین سراسر نور اسلام روا می داشت، از طرف جمع مورد پذیرش قرار می گرفت وهیچ کس را یارای برخواستن و اعتراض کردن نبود زیرا اینان مردانگی را به تمامی فروخته بودند ،آنزمان که غدیر را دیدند و نادیده گرفتند.
عدالتشان آن زمان به تاراج رفت که رسول خدا به ملکوت پرواز نمود و دیدند که ناکسانی درب خانهٔ دخترش را آتش زدند و دم برنیاوردند.
انسانیت شان آنزمان پا پس کشید که دستان ولی الله را به ریسمان بستند و زنی آبستن را با سینه ای خونین ،بی پناه رها کردند و دین را پشت گوش انداختند ودنیایشان را چسپیدند.
مردم از ظلم و بدعت های عمر بن خطاب به ستوه آمده بودند ،اما خود کرده را تدبیر نیست، در همین ایام بود که واقعه ای رخ داد، واقعه ای که عمق جهالت خلیفه خود خوانده را به چشم ملت می کشید ، اما چه فایده، این مردم بارها و بارها بی عدالتی خلیفه شان را دیده بودند اما اعتراضی نمی کردند.
بارها و بارها از زبان خود عمر شنیده بودند که «به راستی اگر نبود علی علیه السلام، عمر هلاک شده بود» اما گویی چشم حقیقت بینشان نا بینا گشته بود که حق عیان، علم عیان، ولیّ عیان را که کسی جز امیرالمومنین علی بن ابیطالب، نبود ، در تنهایی خویش رها کرده بودند ودامان دنیای دون را چسپیده بودند.
آری در همین زمان بود که ان واقعه به گوش همگان رسید....
#ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#شاهزاده_ای_در_خدمت
قسمت صد و سی وچهارم:
مردم از بدعت های خلیفهٔ خود خوانده دوم به ستوه آمدند و جمعی به منزل امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام وارد شدند.
فضه که این قضیه به گوشش رسید ، سریع چادر و روبنده به سر کرد و به طرف مأمن آرامشش حرکت نمود .
درب خانهٔ مولایش باز بود و صدای همهمهٔ جمعیت به گوش میرسید.
هر کسی حرفی می زد و چون حرف یکی تمام میشد ،آن دیگری لب به گلایه می گشود و تمام حرفها پیرامون ظلم ها و بدعت هایی بود که در این سالها دیده بودند.
سخنان جمعیت که فرو نشست ، مولا علی چشم گرداند و تمام افراد را نظاره کرد و سپس اینچنین فرمود:
تعجب است از قومی که می بینند سنت و روش پیامبرشان یکی پس از دیگری و فرازبه فراز جابه جا می شود و تغییر پیدا می کند و به این تغییر سنت ها و به این بدعت ها رضایت می دهند و انکار نمی کنند بلکه بالاتر از این که اگر کسی این بدعت ها را انکار کند و ایراد بگیرد او را سرزنش می کنند و بر او غضب می کنند.
و بعد هم گروهی بعد از ما می آیند و از بدعت ها و ظلم های عمر و آنچه از خودش در دین ایجاد نموده پیروی می کنند و بدعت های او را سنت و جزء دین قرار می دهند و با ان بدعت ها به سوی خدا تقرب می جویند.
فضه پشت درب اتاق ،به سخنان مولایش گوش میداد و با پوست و گوشت و خونش مظلومیت ولیّ بلافصل پیامبر، مظلومیت دین اسلام ناب محمدی را حس می کرد که ناگاه متوجه شد صدای مولایش بلندتر شده ، گویا چیزهای مهم تری را گوشزد می نمود.
پس سراپا گوش شد تا بشنود و بفهمد و برای دیگران نقل نماید...
مولا علی علیه السلام چنین ادامه داد...
ادامه دارد
📝به قلم :ط_حسینی
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
#شاهزاده_ای_در_خدمت
قسمت صد و سی و پنجم🎬:
مولا علی علیه السلام آه کوتاهی کشید و در شمارش بدعت ها فرمودند:
یکی از بدعت های دو خلیفه تغییر دادن مقام ابراهیم علیه السلام از جایی که پیامبر خدا صلی الله علیه واله گذاشته بود به محلی که در زمان جاهلیت بود و پیامبر از آنجا برداشته بود .
این عمل ناپسند و این بدعت آشکارا انجام شدم و از هیچ کس صدای اعتراض بلند نشد و یا آن دیگری ، تغییر وزن صاع و مد(که معیار مخصوصی بوده) از وزنی که رسول الله تعیین کرده بود و همانا در این دو وزن واجب و مستحبی قرار داشت و کم و زیاد کردن آن کاری ناپسند بود و عمل قبیح دیگر کفارهٔ شکستن قسم و ظهاربود(برنامه ای که در جاهلیت شوهر به زنش می گفت:ظَهْرکَ کَظَهْرِ اُمّیٖ و بدین وسیله او را بر خود حرام می کرد و اسلام از این کار منع کرده و کفاره برای گویندهٔ ان قرار داده بود) شما دیدید و میدانستید که واجب خدا را نباید دستکاری کرد، دیدید و بدعت را به جان خریدید و عقاید باطل را پذیرفتید و نیز آنچه از زراعت و غله واجب است با وزن مصاع و مد به مساکین داده می شود و براستی که پیامبر فرمود: پروردگارا در مصاع و مد به ما برکت بده...
و مردم تغییر مصاع و مد را که از بدعت عمر بود مانع نشدند ،بلکه به آن راضی شدند و آن مقدار را پذیرفتند...
مولا علی آهی بلندتر کشید و با بغضی در گلو ادامه داد : و فدک را تصاحب کردند در حالیکه متعلق به فاطمه بود و تحت مالکیت ایشان بود، در زمان پیامبر غله و محصول فدک را فاطمه می خورد و طبق نظر ایشان خرج می شد ،اما آنها برای ملکی که مال فاطمه بود از او شهود خواستند و سخن دختر پیامبر را تصدیق نکردند و حتی شهادت شهودان و ام ایمن را رد کردند و به فاطمه تهمت خلاف گویی زدند..
مولا علی علیه السلام به اینجای حرفش که رسید ، جمعیت سر در گربیان فرو بردند ، آنها خوب می دانستند که دو خلیفه غاصب چه ظلم عظیمی در حق پیامبر و دختر پیامبرشان روا داشتند..
فضه از پشت درب ، اشک چشمانش را می سترد و گوش هایش را تیز نموده بود تا سخنان حق ولیّ خدا را که خانه نشین شده بود بشنود...
ادامه دارد...
📝به قلم :ط_حسینی
💖 کانال توسل به شهدا 💖
/eitaa.com/joinchat/3605659854C4f0b892d04
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 فیلم کوتاه از لحظه وداع همسر شهید مرتضی عبداللهی
کانال توسل به شهدا 🌹🌼🌹
💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚 1⃣3⃣ سی و یکمین دوره چله توسل و هدیه صلوات بر شهدا 🕊️🌷🕊 ☀️ امروز پنجش
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
شعری در وصف شهید مدافع حرم،مرتضیعبداللهی🥀
به هوشو،خُلقِخوش بوده زَبانزَد
به تیراندازی ماهر گشته ،بی حَد
به مانندِ پدر او هم ،سپاهی
به جنگِدشمنِ دین،گشته راهی
مُدافع بر حریمِ اهلِ بیت او
به حفظِ حرمتِ زینب، بِدان سو
به شامِ شادی و، دامادیاَش او
شده از عطرِ گمنامان چه خوشبو
مناجاتی نموده با شهیدان
عروسَش دیده و،گردیدهحیران
تلاشَش بهردین، بس بوده نافِع
به حفظِ حرمتِ زینب مُدافع
به قبرِ حُجر چون گشته اهانت
به جنگِ داعش او شد،باشهامت
به همراهِ سلیمانی چه پُر کار
به جنگِ دشمن او بوده فداکار
به دفعِ شرِّ داعش از گذرگاه
ز یاری،او به قاسم،بوده همراه
بِرفته بوکمال و بر جهاد است
بِدیده او حسین آنجا و،شاد است
به گاهِ اربعین رَه بر شهادت
جهاد از بهرِ او بوده سعادت
وصیَّت کرده و، بوده قرارَش
چو قبرِ خاکیِ زهرا ،مَزارش
به قبرِ خاکیاش، زائِر فراوان
چو بوده،مرتضیحامی به قرآن
روحششاد🥀🥀🥀🥀🥀
#فاطمه_کاظمی
💖 کانال توسل به شهدا 💖
🆔@Canal_tavasol_be_shohada
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯