eitaa logo
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
437 دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
18.1هزار ویدیو
76 فایل
کانالی برای ارائه مطالب متنوع سیاسی،اجتماعی ، مذهبی، ادبی و طنز..... کپی از مطالب کانال آزاد است https://eitaa.com/joinchat/1446576180C08cc5661cc لینک کانال کمیل👆 آیدی:👈 Canele_komeil@ ارتباط: @n_bande
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🚨 رهبر انقلاب: ما یقه‌ی اینها را رها نخواهیم کرد. 🔹️ نظام جمهوری اسلامی حتماً به حساب این جنایت‌کارها خواهد رسید. 🔹️ هر کس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها، در این جنایتها دستی داشته، ان‌شاءالله مجازات خواهد شد؛ 👈 بدون تردید. 💻 Farsi.Khamenei.ir
کاش کمی داشتید ...
4.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ «تن»ها برای وطن 🔸تقدیم به جوانان شهید وطن که غریبانه برای ایران در آشوب‌های ۱۴۰۱ خورشیدی فدا شدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رئیسی: خیلی از خواص در قضایای اخیر مردود شدند 🔹این‌ها وظیفه قانونی، اخلاقی و انقلابی خود را در تنویر افکار عمومی انجام ندادند و گفتند از جوسازی‌ها در فضای مجازی می‌ترسیم. اگر این‌طور باشد که مجاهدان راه خدا نباید به میدان می‌رفتند.
❌ این چند کار را نکن انقلابی جان ‼️ 🔰 هر وقت حادثه ای در کشور رخ می دهد ، باید به شدت از چند کار پرهیز کرد: 1️⃣ پخش و های حادثه ، چرا ❓ 👈 چون ضریب دادن به کار است. 👈 چون ناراحت کننده جو عمومی است . 👈 چون باعث ایجاد حس نا امنی و نا امیدی در جامعه می شود. 2️⃣ مدام از مسئولین داخلی در چنین شرایطی گله نکنیم . 👈 چون باعث ایجاد یاس مردم از مسئولین می شود که دشمن هم دقیقا دنبال چنین هدفی است. 👈 مردمی که از مسئولین خود نا امید بشوند ، انگیزه بیشتری برای حضور در کف خیابان پیدا می کنند. 👈 همه ما گله داریم از وضع فرهنگ و اقتصاد و... اما در هنگام چنین حوادثی دردناک ، جای گله کردن نیست و بیشتر باید سمت اتحاد رفت. ✅ این ایام اتحاد و همدلی مهمترین راهبرد ما باید باشد ، چون خاری است در چشم دشمنان ، به تعبیر رهبری ، دشمنان همبستگی و اتحاد مردم را نمی خواهند . پس حواسمان به دشمن که بسیار سابقه دار و حیله گر است باشد : 🌀 تفرقه بین و ، مدام به هم پریدن و توهین کردن ، عصبانی کردن نیروهای انتظامی تا آنها را وادار به واکنش کردن ، حتی توهین به رهبری برای ایجاد تفرقه ، همه و همه از راهبردهای دشمن است جهت از بین بردن اتحاد مردم . هوشیار باشیم ! ✍️ احسان عبادی 🔰سیاست همراه دیانت🔰
▪️سخنگوی شورای نگهبان، با عاملان جنایت ایذه و اصفهان را خواسته و حق مردم کشورمان دانست وی در صفحه مجازی با انتشار عکسی از کودک کشته شده در ایذه نوشت: ‏حمله بی‌رحمانه به مردم بی‌دفاع و مدافعان امنیت در ‎ایذه و ‎اصفهان همان چیزی است که عاملان فاجعه شاهچراغ برای تمام شهرهای ایران آرزو می‌کنند. برخورد قاطع با عاملان این جنایات، خواسته و حق ملتی است که با دیدن تصاویر مردم در خون غلتیده از خشم و غیرت لبریز شده‌اند. ایران، تسلیت
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🎙 | عاشقان شهادت 🎧 بشنوید👇
♨️آقای دکتر۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت پنجم ۰۰۰اَگه بمیره منم میمیرم ، اون موقع کِی بِره پیشواز دایی ، وقتی بیاد هیچ کسی نمونده ، گریه معصومانه مملی کوچیکه مثل روضه حضرت قاسم(ع) اَشک همه رو دراورد ، همه جمع شده بودن تُو حیاط مسجد ، خانم ها بلند بلند گریه می کردند ، سید به همراه یه آقایی که بهش می گفتن دکتر و جزء هیئت اُمنای مسجد بود و من او رو خوب نمی شناختم اومد جلو ، آقای دکتر با یه لحن عصبانی و جدی گفت : آخه پسر جون ؟ این تابلو نزدیک چهل ساله اینجاست ، کهنه شده ، جلوی بارون و برف پوسیده ، برقش اتصال داره ، ممکنه جون مردم رو به خطر بندازه ، ببین فقط دعای امام رضا(ع) که روش نوشته شده خونده میشه ، حتی' اسم دایی شهید تو هم پاک شده ، می خایم جاش کل این دیوار رو نقاشی کنیم ، گُل و بوته بکشیم ، عین پارکا ، گُلهای رنگی ، سبزه ، دختر و پسرایی که توش بازی میکنن ، میگن و می خندن ، دست به دست هم دادن و ما بچه های ایرانیم می خونن ، اون موقع حیاط مسجد میشه مثل پارک بازی شهرداری ، اصلا" شاید یه سُرسُره هم گذاشتیم ، خوبه ، اون موقع تو راضی می شی ، عکس دایی شهیدت رو هم که توی پستوی مسجد نصب کردیم ، دیگه چی بهتر از این ، چی بود اسم دایی شهیدت ، می شناختمش همکلاسی بودیم ، اونم مثل تو عجول بود ، محمد ۰۰۰ محمد ِ دِ دِ ، توک زبونمه ها ، جمال ِ ، نه اسم کوچیکش جمال بود ، جمال ِ لِ لِ ، سید جفت پا پرید رو بُرجَک دکترو و زد رو شونش ، بابا مثلا" شما دکتری ، حافظت از منم ضعیفتره ، یادت رفته تُو دبیرستان باهاش دعوا کرده بودی ، گویا یه پیرهن پوشیده بودی روش به خارجی نوشته بود( آی تاف تُوو ) یه همچین چیزی ، همه زدن زیر خنده ، روش عکس یه لَب قرمز ماتیکی بوده من از بچه های محل شنیدم ، اون خدابیامرز ، بِهت گفته بود : این پیرهن رو نپوش ، بیرون نپوش ، خوب نیست و اَگه می خای بپوشی هم تو خونه بپوش ، تو محکم زده بودی تو سینه اش و گفته بودی مگه تو فضولی ؟ من شاگرد ممتاز مدرسه ام ، هر کاری دلم بخواد می کنم ، همون سال شهید معدلش یه نمره از تو بالاتر شده بود ُ و تو رتبه دوم شده بودی ، آقای مومنی ، مدیر مدرسه که شهید شد به محمد ِ جمال عشقی جایزه داده بود و تو قهر کردی و سال بعد از اون مدرسه رفتی ؟ همه اینا رو من چهل سال پیش از بچه های محل شنیدم و جزء خاطرات منه و هنوز یادم مونده ، ولی تو حتی ' اسم بچه محل شهیدت رو هم که باهاش بزرگ شدی رو فراموش کردی ، بابا اِیول ، اِیول ، به این رِفاقت ، یه هو حاج علی آقا ، که بخاطر تَرکِشی که تُو کمرش بود همیشه یه عصا دستش داشت اومد جلو و گفت یادش بخیر دکتر ؟ من دقیق یادمه ، تُو حتی' آب دهن اَنداختی تُو صورت محمد ، و اون با دستمال یزدی معروف باباش ، لوطی صالح ، صورتش رو پاک کرد و رفت و تو داد زدی (ای ترسو ، ترسو ، ترسو) و مسخرش کردی ، یه آقای شُسته و رُفته که بوی ادکلن گرون قیمتی رو هم می داد و گویا اون هم از بزرگای مسجد بود زود اومد جلو گفت : گذشته ها گذشته ، مهم اینه که آقای دکتر جزء افراد فعال و هیئت اُمنای مسجده و سالانه مبلغ زیادی هم به مسجد کمک می کنه ، تازه قراره خرج نقاشی این دیوار ُ و هم بعد از برداشتن این تابلو قدیمی رنگ و رو رفته بپردازه ، آقای دکتر با رئیس شهرداری فامیله و قول داده که دیوارای مسجد جامع رو تبدیل کنه به تابلوهای طبیعت و گُل و رودخونه و خلاصه صحنه های زیبای رومانتیک ، تا هر زن و مردی که بهش نگاه می کنن به یاد عشق قدیمشون بیفتن حال کنن و با عشق نماز بخونن۰۰۰ باورتون نمی شه ، اون شب تا دیر وقت بیدار بودم ، خوابم نمی برد ، و صحنه صحنه وقایع رو مرور می کردم ، کلافه بودم ، گریه های مملی ، اَشک مردم ، مَتَلک های دکتر ، خاطرات باز گو شده سید ، تعریف و تمجید اون آقای با کلاس ، زن و مرد و عشق و اتصالش به عشق به نماز و مسجد و شهید ، و از همه مهمتر ، شهید (محمد ِ جمال عشقی) یا محمد جمال ِ عشقی ، پدرش لوطی صالح ، از لوطی های قدیم محله بریانک و از بچه هیئتی های قدیم مسجد ، از دستمال یزدی ۰ همونجور که تُو جام دراز کشیده بودم نگاهم افتاد به دستمال یزدی رو سجاده تُو طاقچه ، که بعد از سی و هف هشت سال از جنگ برام مونده بود ُ و اَشک های سالها ی سال گریه من واسه امام حسین(ع) هنوز روش بود ُ و همیشه با عطر گُل محمدی خوش بوش می کردم ، بلند شدم دستمال رو برداشتم رفتم وضوع گرفت ، یه دو رکعت نماز شب به نیت نماز شفع خوندم ، به خودم گفتم ممکنه خوابم ببره ، بزار یه یک رکعت به نیت نماز وِتر بخونم ، بعد از نماز وتر دستمال یزدی رو بو کردم ، بوی عطر گُل محمدی مَستم کرد ، کنار سجاده دستمال یزدی رو کشیدم رو صورتم ، پلک هام سنگین شد ، چشم هام رو بستم ، احساس سبکی می کردم ، بوی خوشی به مشامم می رسید ، دیدم دم در مسجد تُو صف غذای نذری ایستادم ، یه صف طولانی ، نوبت به من که رسید ۰۰۰ ادامه دارد حسن عبدی