eitaa logo
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
428 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
15.5هزار ویدیو
73 فایل
کانالی برای ارائه مطالب متنوع سیاسی،اجتماعی ، مذهبی، ادبی و طنز..... کپی از مطالب کانال آزاد است https://eitaa.com/joinchat/1446576180C08cc5661cc لینک کانال کمیل👆 آیدی:👈 Canele_komeil@ ارتباط: @n_bande
مشاهده در ایتا
دانلود
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️حتما شما هم زیاد شنیدید که مجرمان اغتشاشگر در اعترافات خودشون گفتند تحت تاثیر فضای مجازی مرتکب جرم شدند!!! این 👆🏻کلیپ گوشه‌ای از مقاصد کفتارهای انسان‌نمای خارج‌نشین رو در فضای مجازی نشون میده!!! ‼️ببینید و برای عزیزان‌تان بفرستید ؛ تا به یاری خدا در نجات جوانان کشور عزیزمان از بند این فضای مسموم مؤثر باشیم⚠️ ✅آگاهی‌بخشی به جوان ایرانی مسلمان، وظیفه من و شماست‼️ . ⛔️ "بنده خدا"
14.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«مجیدرضا رهنورد» چگونه قاتل شد؟ 🔹صحبت‌های قابل تامل جوان مشهدی خطاب به علی کریمی و دیگر مزدوران خارج‌نشین‼️ حتما ببینید دوستان 👆🏻
اعلام انزجار ۱۲۰۰ پزشک از رفتار غیرانسانی یک پزشک قاتل 🔹۱۲۰۰ پزشک با ارسال نامه‌ای به رئیس سازمان نظام پزشکی کل کشور، انزجار خود را از رفتار غیرانسانی حمید و فرزانه قره‌حسنلو اعلام کردند. 🔹در بخشی از این نامه آمده: خبر به شهادت رسیدن ، جوان ۲۷ ساله، به شکلی فجیع با استفاده از ضربات متعدد چاقو، قمه، پنجه بوکس و ضربه با سنگ همه را در بهت و حیرت فروبرد. 🔹حضور دو نفر در این شکنجه و قتل صبر، به نام‌های حمید و فرزانه قره‌حسنلو که پزشک و کارشناس آزمایشگاه هستند بر حیرت و درد و انزجار جامعه پزشکی افزود. 🔹اشتغال متهم مزبور به حرفه پزشکی و منافات رفتار غیرانسانی او با سوگند پزشکی، ما جمعی از اعضای جامعه علوم پزشکی را بر آن داشت تا از ریاست نظام پزشکی بخواهیم از حمید و فرزانه‌ قره‌حسنلو اعلام برائت کند.
👓 عزیزان خفت‌گیر، زورگیر، دزدان مسلح و... ❗️ یه پیشنهاد وسوسه کننده براتون دارم: بجای اینکه به بسیجی‌های بی دفاع حمله کنید از این به بعد به مثل علی دایی و هانیه توسلی و... حمله کنید: 🔹 اولا خیلی پولدارن و می‌تونید پول خوبی به جیب بزنید! 🔹 ثانیا مطمئن باشید مخالف اعدام شمان و حتما حتما آزاد می‌شید چون از نظر اونا جای شما نیست! لااقل یه بار امتحان کنید به امتحانش می‌ارزه! ✅ دست به دست کنید برسه به اشرار محترم! 💬 مخالف اعدام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم رو خوب نگاه کنید ؛ اوباشی که اوایل اغتشاشات دستگیر شده بودن و با رافت نظام آزاد شده بودن دوباره دو ماه بعد با سلاح گرم کامیون‌دارها رو مجبور به اعتصاب میکردن اکثر این اوباش اصلاح پذیر نیستن و باید با قانون محکم باهاشون برخورد بشه
نام اثر: طرز تهیه یک گله داعشی خونخوار، در حیاط دانشگاه شریف‼️😐
♨️آقا بخدا بهتون دروغ گفتن که شهر رو با موهای خودتون زیبا کردین!!! واقعیت اینه که دیدن موهای به هم ریخته و چرب و پر از شوره شماها اصلا برای هیچکس جذاب نیست !!!❌ رحم کنید به ما !!! از ترس شپش‌های شماها دیگه جرأت نداریم سوار مترو بشیم!!!😩 باور کنید اونی هم که کله ژولیده‌ی بدون روسری شما رو تأیید و تمجید کرده، ته دلش داره فحشتون میده!!! بس کنین دیگه!!! مرسی، اَه!!!!😑 😕 "بنده خدا"
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
♨️تُنگ آب۰۰۰ داستان دنباله‌دار من و مسجد محل قسمت بیست و نهم ۰۰۰ میخوام آقا رو قسم بدم به مادرش حض
♨️ازتون ممنونم۰۰۰ داستان دنباله‌دار من و مسجد محل قسمت سی‌اُم گفتم : نگو چی می‌ریزن، چون خودش گفته تُنگ آبه، گفت : یعنی میخوای بگی تو تنگ آب، چی میندازن؟ یهو هر دوتامون داد زدیم: ( ماهی) !! منظور دریاچه ماهیه؛ مشخصات یه نقطه تو دریاچه ماهیه! شروع کردیم به دوئیدن به سمت سنگر فرماندهی، محمد از خوشحالی داد میزد ، حاجی! حاجی! فهمیدیم؛ رمز رو فهمیدیم! حاجی،_فرمانده تیپ ذوالفقار _ هراسون از سنگر فرماندهی پا برهنه دوئید بیرون و پرسید :چی شده ؟ چه خبره ؟ چرا داد می زنید ؟چه اتفاقی افتاده؟ من و محمد ، دوتایی داد زدیم حاجی رمز، مشخصات یه نقطه کنار دریاچه ماهی تو شلمچه است! محمد شروع کرد نحوه رمزگشایی رو واسه حاجی توضیح دادن! حاجی وقتی قضیه رو فهمید خیلی خوشحال شد و یکی از بچه‌های اطلاعات و عملیات رو صدا زد و ازش خواست سریع موضوع رو بررسی کنه و رو کرد به من و محمد و گفت : پس ما دو نفر نخبه رمزگشا تو تیپ داریم؛ آفرین! امروز یه کمپوت گیلاس به عنوان جایزه مهمون من هستید! بعد بلند داد زد ، کبلایی! کبلایی! کجایی؟ بیا! پیرمرد نورانی ، با اون چهره خندون و زیبا و ریش بلند و سفیدش سریع خودش رو رسوند و گفت : چیه پسرم؟ حاجی گفت : کبلایی دو تا کمپوت گیلاس بیار واسه پذیرایی این دو تا برادر! ما سرمون رو از خجالت انداخته بودیم پائین ، چون کبلایی دفعه پیش فهمیده بود که کش‌رفتن کمپوتا کار ما بچه‌های واحد صد و بیسته؛ همه ما رو میشناخت. یه شونه بالا انداخت و یه نگاه عاقل اندر سفیه، به ما کرد و گفت : شما دوتا از موشای سِرتق واحد صد و بیست نیستید؟ بعد خندید و گفت ، چرا خودتونید! اون پسر جاپونیه کجاست؟ اون مرگ موش خورده هنوز زنده‌اس؟ اون یکی اون بلبل مداح که کمپوت رو خورده بود ، اسمش چی بود؟ اون خالی بنده؟ وای کبلایی با این سن و سالش دونه‌دونه قضایا یادش بود، بعد اشاره کرد: اگه به خاطر آقا معلمتون نبود ، یه ماه ازتون بیگاری میکشیدم تا اون لقمه‌های حرومی که خوردید رو پس بدید!! یهو محمد گفت : ما که کمپوت‌ها رو پس دادیم ، کبلایی با ناز و غمزه قشنگی گفت : شکر و آبلیموی قبلشو چی؟ اونو کی پس میدید؟ جلو حاجی آبرومون رفت . کبلایی رو کرد به حاجی گفت : پسرم اینا جایزه‌شون رو قبلا" گرفتن، خوبش رو هم گرفتن! ما یه نگاه به حاجی انداختیم ، حاجی یه شونه‌ای بالا انداخت و گفت : اینجا فرمانده منم! توی تدارکات فرمانده کبلاییه!! بعد رو کرد به کبلایی و پا چسبوند و گفت : به رو چِشم جناب فرمانده! ما مایوس سرمون رو انداختیم پائین و خواستیم برگردیم که کبلایی گفت وایسید! بعد رو کرد به حاجی و گفت: پسرم چرا دوتا کمپوت بیارم؟ پس خود تو چی؟ حاجی انگار پر و بال درآورده باشه خندید و گفت : نه ممنون! من بعدا" با بقیه بچه‌ها میخورم ، تواضع حاجی که فرمانده تیپ بود منو یاد قاسم سلیمانی فرمانده لشگر انداخت ، به محمد گفتم ، وای محمد! اینا چه آدم‌های بزرگی هستند و چه روح بزرگی دارن! آدم جلوشون کم میاره. آخرای شب بود من و محمد تو سنگر داشتیم کمپوتارو میخوردیم ، بیرون ساکت بود ، گه‌گداری صدای یه انفجار از راه دور میومد. از بیرون یه صدای خش‌خش اومد. محمد گفت صدای چی بود ؟ گفتم نمیدونم ، حتما" راسویی ، خرگوشی ، موشی ، چیزی باید باشه! بعد محمد یه نگاه به من کرد و گفت : حتما" از اون موشایی که کمپوت میخورن!!! هر دو تامون زدیم زیر خنده ، تو مقعر کتونی می‌پوشیدیم ، ولی بیرون مقعر پوتین! پوتین ها رو بیرون درآورده بودیم ، حسابی خاکی و گلی بود . حال و حوصله تمیز کردنش رو نداشتیم. آخر شب محمد گفت : من باید برم دستشویی و مسواک بزنم و وضو بگیرم ، تو هم میای؟ گفتم: نه من خسته‌ام؛ همینجا مسواک میزنم و وضو میگیرم. خندید و گفت : ای تنبل! ممکنه شب جاتو خیس کنی؛ حدیث داریم قبل از خواب سعی کنید سه تا کار انجام بدید دستشویی برید ، مسواک بزنید و وضو بگیرید ! خندیدم گفتم : بابا دستشویی ندارم ، زور که نیست ، چی کار کنم؟ هر دوتامون زدیم زیر خنده! محمد گفت : الان اَگه ناصر اینجا بود ادای مادرا رو در می آورد و میگفت : (گفته باشم : پدر سوخته! اگه جاتو خیس کنی ، فردا صبح به جای صبحانه فلفل میریزم تو دهنتو و کتک ِ دمپایی پُلو داریم) ، دو تامون شروع کردیم به خندیدن ، دلم واسه ناصر و جمشید و بچه‌ها تنگ شده بود.... محمد رفت بیرون تا کارشو انجام بده ، یهو هراسون اومد داخل و گفت : حسن! حسن! بیا بریم بیرون! ترسیدم ، گفتم چی شده ؟ به بیرون اشاره کرد ، وقتی رفتم بیرون ، دیدم پوتین‌های من و محمد ، تمیز شده و واکس خورده روی تخته مهمات بیرون سنگره!!! دوتا بسته کوچیک نخود و کشمش هم کنارشه ، یه تیکه کاغذ زیر نخود کشمشا نظرم رو جلب کرد ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «و می بینی که گناهان علنی شده، مردان به مردان بسنده کرده، زنان با زنان در آمیخته، مردان برای مردها آرایش کرده، زنان برای زنها خود را آراسته.... در چنین زمانی از خشم خدا در حذر باش و از خدای تبارک و تعالی نجات بطلب، و بدانکه مردم مورد خشم و غضب پروردگار هستند و خداوند برای جهاتی به آن مهلت می دهد، منتظر باش، و تلاش کن که خداوند تو را در وضعی برخلاف وضع آنها ببیند. 📚بحارالانوار جلد 52 صفحه 256-300، بشاره الاسلام صفحه 131-135، منتخب الاثر صفحه 425، 429 و 432