eitaa logo
🇮🇷کانال کمیل🇮🇷
417 دنبال‌کننده
27هزار عکس
14.6هزار ویدیو
70 فایل
کانالی برای ارائه مطالب متنوع سیاسی،اجتماعی ، مذهبی، ادبی و طنز..... کپی از مطالب کانال آزاد است https://eitaa.com/joinchat/1446576180C08cc5661cc لینک کانال کمیل👆 آیدی:👈 Canele_komeil@ ارتباط: @n_bande
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 عاشق راستین اهل بیت هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند... تا اینکه گفت: وقتی ابی‌عبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد... "شهید سردارحاج قاسم سلیمانی"
هم زبان نبودیم ، اما همدل که بودیم. حکم فرماندهی اش که زده شد ، منتظر نماند برای عرض تبریک برویم تهران ، خودش آمد لبنان. از وقتی وارد تشکیلات حزب الله شد ، شد یکی از فرماندهان مقاومت. زبان عربی را خیلی زود یاد گرفت. اگر غریبه ای وارد جمعمان می شد ، نمی فهمید یک فرمانده عالی رتبه نظامی میان ماست ؛ بس که همه چیز ساده بود و تشریفاتی در کار نبود. فرمانده سپاه قدس بود ، سپاهی که حتی آمریکا جرئت عرض اندام به او را نداشت ؛ ولی این رو نمی شد از روی درجه و ستاره های روی دوشش بفهمی. وقت مبارزه همه چیز برایمان عین روز روشن شد. در جای جای مناطقی که می رفتیم ، حاجی همراهمان بود و طرح می ریخت برای دشمن. رد پای حاج قاسم هنوز هم در خطوط مقدم و خاکریزهای مقاومت لبنان مانده است. " سید حسن نصرالله" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در سیل خوزستان شهید ابومهدی المهندس در جلسه ای که در سپاه شادگان تشکیل دادیم ، گفت : طرف شما فرمانده قرارگاه من ، ابوموسی است. آقا! شما هر چی می خواهی بگو و بخر و ایشان پولش را به شما می دهد و تامین اعتبار می کند. واقعا همین طور بود... ما حتی برای دام های خود تقاضای علوفه کردیم ، این ها خریدند. موتور برق خواستیم ، برایمان خریدند ، چیزهای دیگر خواستیم این ها تهیه کردند. و واقعا کمک ما کردند. راوی :مسعود شوشتری
مپندار که تنها عاشورائیان را بدان بلا آزموده اند و لاغیر… صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است! و کار با یا لیتنا کنا معک ختم نمی شود! ای دل چه میکنی؟ میمانی یا میروی؟ داد از آن اختیار، که تو را از حسین(ع) جدا کند!!!!⛔️ "شهیدسیدمرتضی آوینی"
داییش تلفن کرد گفت «حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشسته اید؟» گفتم «نه. خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه می آد. گفت شما نمی خواد بیاین. خیلی هم سرحال بود.» گفت « چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده. » همان شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم.گفتم «خراش کوچیک! » خندید. گفت « دستم قطع شده، سرم که قطع نشده "شهیدحاج حسین خرازی"
آرمان اگر خاکی بود ، انسان را در خاک نگه میدارد ؛ اگر آرزو متعالی بود ، انسان را به اوج می برد و این خیلی در بُعد تربیتی مهم است. اراده انسان تابع تعلق است و تعلق نقش محوری در اراده دارد ؛ شما اگر خواستید قدرت و ضعف انسانها را بسنجید ، تعلق شان را بسنجید. "شهیدسردارحاج قاسم سلیمانی"
اگر می خواهيد نگهبان خون شهيدان باشيد پشتيبان ولايت فقيه باشيد و در خط امام حركت كنيد و وابسته به هيچ حزب و گرهی جز حزب الله نباشيد. ای مسوولان! نكند خدای ناكرده انقلاب را فدای منافع شخصی خودتان كنيد نگذاريد تاريخ مشروطه تكرار شود. مطالعاتتان را زياد كنيد تا آگاهی و شعور سياسی و مذهبی تان بیشتر شود. "شهـــید عليرضا آرمات"
جهان معرکه امتحان است برادر! و بهترین ما کسی است که از بهترین آنچه دارد در راه خدا بگذرد...👌👌 "شهید سیدمرتضی آوینی"
نـه پـورشـه ســوار بـودنـد نـه شیـشلیـک خــور... نـه ادعـای ژن خـوب داشتـند نـه حسـاب‌هـای میلـیاردی.... امـا تـا دلـت بخـواد غـیرت داشـتند!!!!👌👌👌
برای اتاق ها موکت خریده بودند وکاغذ دیواری، آقای رجایی تا فهمید عصبانی شد و گفت :یعنی اون پیر زن سیستانی که شب چیزی نداره روش بخوابه، باید اتاق من به عنوان نخست وزیرش اینجوری باشه؟ من باید طوری زندگی کنم تا بفهمم اون پیر زن و پیر مرد بیچاره ای که دورترین نقاط ایران زندگی میکنه چی می کشه. آخرش هم گفت حق ندارید یه شاهی اش رو از بیت المال بدین. نصف هزینه ها رو خودم میدم. نصفش رو هم باید کسی بده که دستور این خرج ها رو داده "محمد علی رجایی"
چکار کردی شهیـد شدی؟ "شهیدحسن قاسمی دانا"
شیطان حکومت خویش را بر ضعف ها و ترس ها و عادات مابنا کرده است؛ و اگر تو نترسی و ازعادات مذموم خویش دست برداری و ضعف خویش را باکمال خلیفه الهی جبران کنی دیگر شیاطین را برتو تسلطی نیست... "شهید سید مرتضی آوینی"
 ژنرال آن موقع که صدام خیلی شهرها را بمباران می کرد،حسن نامه ای به او نوشت:" اگر جناب صدام حسین ژنرال است، پس به راحتی می تواند در دشت عباس با من و دوستان جنگ آورم ملاقات کند و با هر شیوه ای که می پسندد،بجنگد؛نه این که با بمب افکن های اهدایی شوروی محله های مسکونی و بی دفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد".   در جواب نامه حسن، صدام، ژنرال قادر عبدالحمید را با گروه ویژه اش به دشت عباس فرستاد تا به حسن یک جنگ تخصصی را نشان بدهد. سال ها قبل در اسکاتلند، حسن، عبدالحمید و گروهش را در مسابقه کوهنوردی ارتش های منتخب جهان دیده بود. آن جا گروه حسن اول شد و عراقی ها هفتم شدند. حالا در میدان جنگ حقیقی ، حسن دوباره مقابل ژنرال قادر عبدالحمید قرار گرفت و با یک طرح غافلگیرانه ژنرال عبدالحمید را قبل از رسیدنش به خاک ایران اسیر کرد! "شهید حسن آبشناسان"