گریه نکن! خرابه های شام، گهواره توست هزاران فرشته برایت آغوش گشوده اند،
گریه نکن! ارکانِ این هنگامه، روزی بر صخره های تاریخ نوشته خواهد شد
#حضرترقیه
عمه بنگر پدر مـن
پدر تاج سر مـن
آمده کنج خرابه
شده قرص قمر مـن
سر خونین پدر تا که بغل میگیرم
تا سحر منتظرم کی بشود میمیرم
#حضرترقیه
رقیه… رقیه کوچک!
ای یادگار تازیانههای نینوا و سیل سیلی کربلا!
دستهای کوچکت هنوز بوی نوازشهای پدر را میداد
و نگاههای معصوم و چشمان خستهات، نور امید را به قلب عمه میتاباند
#حضرترقیه
سه ساله دخترت افتاده از نفس، بابا!
دگر مرا ببر از کنج این قفس، بابا!
به جز تو کآمدهای، امشبی به دیدارم
نزد سری به یتیم تو، هیچ کس، بابا!
#حضرترقیه
امروز تازه فهمیدم مردم کوفه چطور یکباره رنگ عوض کردن
تازه فهمیدم چطور یه شبه مسلم تنها ماند
دیگر نگوییم ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند