🌻🌻
📚#داستان_کوتاه_پندآموز
✍ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ، ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم .. ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد. ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ. وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﮐﻮﺗﺎﻩ ﮐﺮدﻩ اﺳﺖ و ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ . .
ﻣﺎت و ﻣﺒﻬﻮت اﺷﮑﺮﯾﺰان ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ.
اﺷﮑﻬﺎﯾﺸﺎن ﺑﺮای اﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﺷﺎن ﻫﺪر رﻓﺘﻪ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ را ﺑﻪ ﻫﻤﺎن اﻧﺪازﻩ دوﺳﺖ داﺷﺘﻨﺪ و ﻫﺮﮐﺪام ﺑﺪﻧﺒﺎل ﺧﺸﻨﻮدی دﯾﮕﺮی ﺑﻮدﻧﺪ. ﺑﻪ ﯾﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ اﮔﺮ ﮐﺴﯽ را دوﺳﺖ داری ﯾﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﺗﻮ را دوﺳﺖ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮای ﺧﺸﻨﻮد ﮐﺮدن او ﺳﻌﯽ و ﺗﻼش زﯾﺎدی اﻧﺠﺎم دﻫﯽ.
ﻋﺸﻖ و ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﺣﺮف
ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ آن ﻋﻤﻞ ﮐﺮد🌹
🔸بعضی دعاها عجیب به دل می شینه:
⬅️ خداوندا:
نه آنقدر پاکم که مرا کمک کنی
و نه آنقدر بدم که رهایم کنی …
میان این دو گم شده ام
هم خودم و هم تو را آزار می دهم
هر چه تلاش کردم نتوانستم
آنی شوم که تو می خواهی
و هرگز دوست ندارم
آنی شوم که تو رهایم کنی
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین میرسد بلندم کن ...
🙏امین یارب العالمین🙏
#یک_داستان_یک_پند
🔸در کتاب کلیله و دمنه آمده است، دو موش پنیری پیدا کردند ، یکی گفت: من تقسیم می کنم، دیگری گفت، من تو را به عدالت قبول ندارم. آن موش گفت: حال که تو مرا قبول نداری من هم تو را قبول ندارم.
تصمیم گرفتند از گربه ای کمک بخواهند تا پنیر را تقسیم کند، نزد گربه رفتند، گربه پنیر را گرفت و دو نیم کرد و در ترازویی گذاشت. یک طرف سنگین تر بود از آن طرف خورد. طرف دیگر سنگین شد، از آن طرف خورد و... این قدر ادامه داد تا از پنیر دو تکه کوچک ماند. موش ها راضی شدند که دیگر تقسیم نکند. گربه خشمی گرفت و گفت: بعد این همه زحمت پس حق الزحمه من چی می شود؟!!!!
دو موش از ترس جان خود بدون این که از پنیر بزرگ مزه ای کرده باشند، دو دستی تحویل گربه داده برگشتند.
نتیجه اخلاقی این که، وقتی خود می توانیم مشکل خود را حل کنیم به دیگران که بالاتر هستند نسپاریم، چرا که دیگران نیز در این حل و فصل خیر خود را حساب خواهند کرد. اگر با همسر خود اختلافی داریم در داخل خانه حل کنیم چرا که هر چقدر مراجعه ما به افراد دیگر شود، احتمال حل شدن مشکل ما کمتر می شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 پیامبر راجع به کدام قوم در آینده خبر داده بودند؟
🔶 "خدا را دوست دارند و خدا آنها را دوست دارد..."
🌱 یک دقیقه با قرآن در #بهار_قرآن
💠 مجموعه دیدنی #سی_جزء_سی_داستان به روایت حجتالاسلام راجی
🔹#جزء_ششم
🔹#داستان_ششم
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ اَوْلِیآئِهِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که همچون پدران پاکت، بر ذره ذره این عالم ولایت داری.
سلام بر تو و بر روزی که زیر پرچم ولایت تو جهان آباد خواهد شد.
📚 بحار الأنوار، ج99، ص 117.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تفسیر آیات مهدوی
🔸 حجت الاسلام اباذری
▫️سوره انعام آیه ۱۵۸
▫️کلیپ شماره ۷
🔘 ویژه ماه مبارک رمضان
#رمضان_مهدوی
#آیات_مهدوی
💠 #حدیث روز 💠
💎 بهترین عمل در ماه مبارک رمضان
🔻پيامبر صلي الله عليه و آله:
أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِی هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ
❇️ بهترین اعمال در این ماه، اجتناب از حرامهای خداست.
📚 وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۱۴
#کلام_بزرگان؛ دلیل کاهل نمازی 😳
🎙استاد قرائتی
🩺دلایل کاهلی در نماز از دعای ابوحمزه ثمالی 👇👇
دلیل 1 👈 حرف های بیهوده
چرا بعضی از کاهل ها با هر کسی جز خدا صحبت می کنند؟ امام زین العابدین (علیه السلام ) در دعای ابوحمزه دوازده دلیل می آورد که چرا در نماز نشاط و حال نداریم.
امام می فرماید: خدایا، شاید دیدی که من حرفهای بیهوده می زنم و گفتی زبانی که این همه حرفهای بیهوده می زند لایق حرف زدن با من را نیست. حرف زدن با خدا یک مقام است. در روز قیامت خدا با آنها حرف نمی زند. ما کاری کرده ایم که از حرف زدن با خدا محروم شده ایم. چشمی که از صبح تا شب گناه می کند، امام زمان (عج) را نمی بیند، به قلبی که دائم در حال شیطنت است، الهام نمی شود. اگر ما ظرف تمیز بیاوریم آنرا پر از شیر می کنند ولی ظرف کثیف را پر از شیر نمی کنند زیرا آلوده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 حکایت سفر رهبری به زیمباوه که جریانساز شد!
🌱 یک دقیقه با قرآن در #بهار_قرآن
💠 مجموعه دیدنی #سی_جزء_سی_داستان به روایت حجتالاسلام راجی
🔹#جزء_هفتم
🔹#داستان_هفتم
#حکایت_های_ملانصرالدین
یکی بود یکی نبود . در یکی از روزها ملانصرالدین صبح تا عصر به سختی کار کرد. شب که شد، خسته به خانه برگشت . شام خورد و بدون معطلی به رخت خوابش رفت .هنوز خوابش نبرده بود که با خود گفت: خواب برادر مرگ است . با این خستگی زیاد، نکند صبح زود نتوانم از خواب بیدار شوم و نماز صبحم قضا شود. سرش را از زیر لحاف بیرون آورد و به زنش گفت : فردا صبح زود که از خواب بیدار شدی ، مرا هم بیدار کن تا نماز بخوانم .
زن گفت : باشد .
صبح که شد ،زن ملا چند بار او را صدا زد اما ملا تکان نخورد ناچار بالای سر او رفت و گفت: بیدار شو مرد! آفتاب دارد می زند. ملا تکانی خورد و گفت: آخر زن ! این چه وقت بیدار کردن من است؟ زنش گفت : خودت گفتی که صبح زود برای نماز بیدارت کنم ملا گفت: بله گفتم . اما الان نصف شب هم نشده ، زن ملا عصبانی شد و گفت: چه می گویی مرد؟ آفتاب طلوع کرده بلند شو نماز بخوان ملا لحاف را روی صورتش کشید و گفت : بابا بگذار بخوابم . شاید آفتاب دلش بخواهد که نصف شب طلوع کند، من که نباید به ساز او برقصم 😁😁😁
🌸🍃🌸🍃
اگر تو اتوبوسِ در حالِ حرکت ایستاده باشی، هی این طرف و اون طرف میشی.
اصلا ممکنه بیوفتی زمین
مگر اینکه دستت رو به میله اتوبوس بگیری تا نیوفتی
زندگی هم، درست مثل اتوبوسِ در حال حرکته
شاید تو زندگی سختی هایی داشته باشی
که باعث بشه ایمان تو رو تکون بده
پس باید حواست باشه خیلی زود، خودت رو به یک تکیهگاه محکم برسونی.
این تکیهگاه، قرآن است:
وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا
و همگى به ریسمان خدا، چنگ زنید، و پراکنده نشوید.
چرا که:
وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا
هرگز پناهگاهی، جز او نمی یابی.
آل عمران، آیه ۱۰۳
کهف، آیه ۲۷
جلسه جزء خوانی قرآن کریم در مسجد چهارده معصوم روستای صرم روز هفتم رمضان ۱۴۰۱
#صرم
کلاس آموزش روخوانی قرآن و مسابقات جذاب معارفی با دیتا برای نوجوانان پسر مسجد چهارده معصوم روستای صرم مسابقات ۱۴۰۲/۱/۹
#صرم
کلاس آموزش روخوانی قرآن و مسابقات جذاب معارفی با دیتا برای نوجوانان دختر مسجد چهارده معصوم روستای صرم مسابقات ۱۴۰۱/۱/۸
#صرم
❣ دلدارم. امام زمانم ❣
🔹 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ الْحُجَجِ عَلَى الْخَلْقِ أَجْمَعِينَ...
🔹 سلام بر تو ای مولایی که عصاره همه فرستادگان خدایی.
🔹 سلام بر تو و بر روزی که خواهی آمد و با اعجاز موسایی و دَم عیسایی و خُلق محمّدی ات، دلها را فتح خواهی کرد...💚
#سلام_منجی_دلها
#امام_زمان
#رمضان_مهدوی
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 تفسیر آیات مهدوی
🔸 حجت الاسلام اباذری
▫️سوره بقره آیه ۱۴۸
▫️کلیپ شماره ۸
🔘 ویژه ماه مبارک رمضان
#رمضان_مهدوی
#آیات_مهدوی
💖 الهی روزای ذهنت آفتابی باشه و شبای دلت مهتابی
💖 الهی غرورت نشکنه و روحت زخم نخوره
💖 الهی زندگیت پر از شادی باشه و خم به ابروت نیاد
💖 الهی به همه اون چیزایی که میخوای برسی
💖 الهی دنیا به کامت باشه و به قول قدیمیا شیرین کام باشی
💖الهی هیچ عزیزی از زندگیت نره بیرون
💖 الهی هر روزت بهتر از دیروزت باشه
💖 الهی آخر و عاقبتت خیر باشه و سرشار از نیکی
💖 الهی سرت به سنگی نخوره که به سینه میزدی
💖 الهی هیچ وقت از خاطر اونایی که کنارت نیستن نری
💖الهی بغضتو نبینم و دردتو نشنوم
💖 الهی همیشه دستت پر باشه و دلت خالی
💖 الهی دلت دریا باشه و روانت عرفانی
💖 الهی یه عمر مشغول شادی باشی
آمین یا رب العالمین
💖بهترین هارو براتون خواستارم ؛ بهترین ثانیه ها، بهترین لحظه ها، بهترین آدمها و بهترین خاطره ها...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرسمان نماز:
خیلی ها بی نمازن ، ما هم یکیش؟
📕#حکایت_جوان_فاسقِ_راهزن_و_زنِ_گمشده
شخصی همراه خانواده اش با کشتی مسافرت می نمود . در وسط دریا کشتی گرفتار توفان و امواج سهمگین شد و شکست و تمام سرنشینان آن غرق شدند مگر زن آن شخص که محکم به تخته پاره ای چسبیده و به ساحل رسید .
در آنجا جوان راهزن و فاسقی که از هیچ گناهی فروگذار نمی کرد، زندگی می نمود . وقتی که چشمش به آن زن افتاد، خوشحال شد و به طرفش رفت و پرسید تو از جنّی یا انس؟ گفت : من انسانم . جوان فاسق به آن زن نزدیک شد و همین که خواست دست خیانت به سوی آن زن دراز کند ...
دید آن زن مضطرب شده و می لرزد ، پرسید: چرا مضطربی؟ آن زن اشاره به آسمان کرد و گفت : از خدایم می ترسم ، پرسید : هرگز گرفتار این گونه گناه شده ای؟ گفت : نه، به عزّت خدا سوگند که هرگز این گناه را مرتکب نشده ام ، گفت: تو هرگز چنین کاری نکرده ای، چنین از خدا می ترسی و حال آن که به اختیار تو نیست و تو را به جبر به این کار وا می دارم ! پس من اولایم به ترسیدن و سزاوارم به خائف بودن، پس برخاست و از عمل خود پشیمان شد و به درگاه الهی توبه نمود .
او آن زن را رها نموده و به سوی خانه خود روان شد . در بین راه به راهبی برخورد و با او همسفر گردید ؛ وقتی که مقداری راه رفتند، هوا بسیار گرم شد و نور خورشید آنها را اذیت نمود.
راهب به آن جوان گفت: دعا کن که خدا ابری بفرستد تا بر ما سایه افکند، جوان گفت: من در پیشگاه خدا خجلم، زیرا علاوه بر آن که حسنه ای ندارم ، بلکه غرق گناهم . راهب گفت من دعا می کنم و تو هم آمین بگو ، چنین گردند، بعد از مدت کمی، ابری بر سر ایشان پیدا شد و سایه افکند .
مقداری از راه با هم بودند تا بر سر دوراهی رسیدند و با هم وداع نمودند، جوان به راهی رفت و راهب به راه دیگر روان شد، ناگهان راهب متوجّه شد که، بر بالای سر جوان سایه افکنده است ، فوری خودش را به آن جوان رساند و گفت: تو از من بهتری، زیرا که دعای من با آمین شما مستجاب شد، بگو چه کرده ای که مستحق این کرامت شده ای ؟
جوان قضیه خود را نقل کرد، راهب گفت: چون از خوف خدا، ترک معصیت او کردی، خدا گناهان گذشته تو را آمرزیده است، سعی کن که بعد از این خوب باشی .
خداونـدا پشیمانم پشیمـان
کجــا رو آورم از زخم عصـیان
سیاهیهای دل زارم نموده
بکن رحمی بر ای زار پریشان
📘برگرفته از : کتاب بازگشت از بیراهه
پندهای لقمان
روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی.
اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری.
دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.
سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم. چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟
لقمان جواب داد:
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.
#پندهای_زندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چگونه #شیطان از ۴جهت به انسان حمله میکند؟!
🌱 یک دقیقه با قرآن در #بهار_قرآن
💠 مجموعه دیدنی #سی_جزء_سی_داستان به روایت حجتالاسلام راجی
🔹#جزء_هشتم
🔹#داستان_هشتم
شب های جمعه می گیرم هواتو
شب های جمعه می گیرم هواتو
اشک غریبی می ریزم براتو
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو
آه امون از غریبی، صبوری
آه چه جوری بسازم با دوری
شاه کرامت کجا تو کجا من؟
این کربلایت چه ها کرده با من
اشکای زهرا تو صحرا برا تو
شب های جمعه صبوری برا من
بیچاره اون که حرم رو ندیده
بیچاره تر اون که دید کربلاتو
آه حرم باز پر از بوی سیبه
آه خدایا حسینم غریبه