هدایت شده از سلمانی
نسرین وزیری..
شغل : مدیر جدید روابط عمومی وزارت راه
سابقه: فعال در فتنه ۸۸ و تا بن دندان معتقد به ضد نظام بودن
افتخارات: بازداشتی بعنوان فتنه گر
مبارک ملت ایران
✍مینا رشیدی
💎 کانال #طنز_سیاسی_و_اجتماعی😎👇
https://eitaa.com/joinchat/3996188889C03027d4cf9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗻صعود بانوی محجبه کوهنورد گرگانی خانم عباسی برفراز قله آرارات کشور ترکیه واهتزاز پرچم یاحسین وباشعار(حجاب هویت من است) درحدتوان منتشرکنید...... مدیونید به شهدا و امام زمان اگر نشر ندهید..... اگر چادر خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها برات ارزش داره نشر بدین اونم حداکثری.... 👌👌👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مذهبیها در اقلیتاند؟
⁉️ کدام تبر مارپیچ سکوت را درهم میشکند؟
♨️ فریاد شهید آوینی وسط سالن سینما
________________________
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۲۱شهریور، روز سینما
✍️ شاگردی از عارفی خواست
که او را موعظه کند ...
عارف گفت :
مرنج و مرنجان!
شاگرد پرسید:
«مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را؛
اذیت نکنم ولی «مرنج» یعنی چی؟
چهطور میتوانم ناراحت نشوم !؟
مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده
یا فحش داده ، چهطور نباید برنجم؟»
عارف پاسخ داد :
« علاج آن است که خودت را کَسی ندانی ،، و اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمیرنجی! »
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
❌میگن ظاهرا دعوت از ایشون در این برنامه کنسل شده!
هنوز این خبر قطعی نیست تا خودمون برنامه رو ببینیم.
اگر مجریان این مراسم الهی و ان شاالله پربرکت به این نکته توجه کردند ما هم از همه این عزیزان تقدیر و تشکر میکنیم.اجرکم عندالله.
انتشار این خبر علاوه بر اعلام موضوع مدنظر، با هدف اطلاع رسانی به دوستان مشهدی برای شرکت در این مراسم مذهبی هم بوده.
مسجد ۱۴ معصوم روستای صرم
❌میگن ظاهرا دعوت از ایشون در این برنامه کنسل شده!
هنوز این خبر قطعی نیست تا خودمون برنامه رو ببینیم.
اگر مجریان این مراسم الهی و ان شاالله پربرکت به این نکته توجه کردند ما هم از همه این عزیزان تقدیر و تشکر میکنیم.اجرکم عندالله.
انتشار این خبر علاوه بر اعلام موضوع مدنظر، با هدف اطلاع رسانی به دوستان مشهدی برای شرکت در این مراسم مذهبی هم بوده.
هدایت شده از خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اقامه عزای شهادت اباالمهدی امام حسن عسکری علیه السلام
▪️با سخنرانی: شیخ علی رضایی
▪️با نوای گرم: کربلایی سعید عبداللهی
زمان: امشب بعد از نماز مغرب و عشا
مکان: منزل آقای عبدالله صفری
⚫️هیئت محبان قاسم بن الحسن
🏴#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
⚫️⚪️⚫️⚪️
هدایت شده از خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
قهرمانیت مبارک #آقاسینا🥇🥇🥇🥇
👏👏👏
مبارک خودت و خونوادت❤️❤️
🏴#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
⚫️⚪️⚫️⚪️
کلاس آموزش روخوانی قرآن نوجوانان مسجد چهارده معصوم روستای صرم همراه مسابقات جذاب با دیتا [شناخت زندگینامه و چند حدیث از امام حسن عسکری ]با اهدای جوایز ویژه دختران مسجدی ۲۰ شهریور ۱۴۰۳
#نشر_خوبیها
#مسجد_تراز
#صرم
کلاس قرائت قرآن هدیه به امام عسکری علیه السلام از جانب نوجوانان مسجد چهارده معصوم روستای صرم همراه مسابقات جذاب با دیتا [شناخت زندگینامه و چند حدیث از امام حسن عسکری ]با اهدای جوایز ویژه پسران مسجدی ۲۱ شهریور ۱۴۰۳
#نشر_خوبیها
#مسجد_تراز
#صرم
مراسم عزاداری شب شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در مسجد چهارده معصوم ( سخنرانی با روضه و نوحه خوانی )۲۱ شهریور ۱۴۰۳
#مسجد_تراز
#نشر_خوبیها
#صرم
مراسم هیئت قاسم بن الحسن روستای صرم در شب شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در منزل آقای عبداله صفری ۲۱ شهریور ۱۴۰۳
#نشر_خوبیها
#صرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اشک آسمون روان شده، مثل اشک صاحبالزمان
🏴 شهادت یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت، امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرااقاماشاء الله گوش بدید بنده حقیرهم دعاکنید
هدایت شده از توئیتا پلاس+
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📨 :پزشکیان بعد از سخنرانی امروز خطاب به حجتالاسلام قمی معاون امور بینالملل دفتر رهبری: خیلی خراب نکردم که؟😏
🗣: حسین یزدی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
گلچینی از خاصترین توئیتها👇
https://eitaa.com/joinchat/2881487177C158addb879
هدایت شده از خبرگزاری روستای صرم(صرم نیوز)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 #پنجشنبه ست
👆👆
🎥 اینطوری برای اموات خیرات بفرستید
🥀اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🥀
یاد میکنیم از همه
شهـدا،علمـا و درگذشتـگانمان
🌼با #فاتحه و #صلوات
بر محمد و آل محمد🌼
#شهادت_امام_حسنعسکری
🏴#کانال_خبرگزاری_صرم(صرم نیوز)
@sarm_news
⚫️⚪️⚫️⚪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز آغاز امامت صاحبالزمان (عج) مبارک باد
🔹رهبر انقلاب: حجت خدا در بین مردم زنده است و با مردم زندگی میکند، مردم را میبیند و دردهای آنها، آلام آنها را حس میکند.
سلام به همراهان عزیز کانال مسجدچهارده معصوم روستای صرم عیدتون مبارک ان الله امشب بهترین ها قسمت وروزی دلهای مهربون شما بزرگواران بشه ازجانب آقاامام زمان (عج)
امشب ۲پارت ازرمان تنهامیان داعش داریم یک پارت عیدی من به شما دوستان عزیزهست😍😍😍
قسمتهای شانزدهم وهفدهم رمان تنهامیان داعش تقدیم میشود به شهید مدافع حرم شهید مصطفی صدر زاده باذکر صلوات وفاتحه
《 اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم》
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁
❤️🔥 #تنــها_میان_داعش
💣قسمت #شانزدهم
از حیاط همھمهای به گوشم میرسید،
و لابد عمو برای حیدر به جای مجلس عروسی، مجلس ختم آراسته بود.
به سختی پیڪرم را از زمین ڪندم و با قدمهایی ڪه دیگر مال من نبود، به سمت در رفتم. در چوبی مشرف به ایوان را گشودم و از وضعیتی ڪه در حیاط دیدم، میخڪوب شدم؛ نه خبری از مجلس عزا بود و نه عزاداران!
ڪنار حیاط ڪیسههای بزرگ آرد به ردیف چیده شده و جوانانی ڪه اکثراً از همسایهها بودند، همچنان جعبههای دیگری میآوردند و مشخص بود برای شرایط جنگی آذوقه انبار میڪنند. سردستهشان هم عباس بود،
با عجله این طرف و آن طرف میرفت، دستور میداد و اثری از غم در چهرهاش نبود. دستم را به چھارچوب در گرفته بودم تا بتوانم سر پا بایستم و مات و مبھوت معرڪهای بودم ڪه عباس به پا ڪرده و اصلا به فڪر حیدر نبود ڪه صدای مهربان زن عمو در گوشم نشست
_بھتری دخترم؟
به پشت سر چرخیدم
و دیدم زن عمو هم آرامتر از دیشب به رویم لبخند میزند. وقتی دید صورتم را با اشڪ شستهام، به سمتم آمد و مژده
داد :
_دیشب بعد از اینڪه تو حالت بد شد، حیدر زنگ زد.
و همین یڪ جمله ڪافی بود،
تا جان ز تن رفتهام برگردد ڪه ناباورانه خندیدم و به خدا هنوز اشڪ از چشمانم میبارید؛ فقط اینبار اشڪ شوق!دیگر ڪلمات زن عمو را یڪی درمیان میشنیدم و فقط میخواستم زودتر با حیدر حرف بزنم ڪه خودش تماس گرفت.
حالم تماشایی بود،
ڪه بین خنده و گریه حتی نمیتوانستم جواب سلامش را بدهم ڪه با همه خستگی، خندهاش گرفت و سر به سرم گذاشت :
_واقعاً فڪر ڪردی من دست از سرت برمیدارم؟! پس فردا شب عروسیمونه، من سرم بره واسه عروسی خودمو میرسونم!
و من هنوز از انفجار دیشب ترسیده بودم ڪه ڪودڪانه پرسیدم :
_پس اون صدای چی بود؟
صدایش قطع و وصل میشد و به سختی شنیدم ڪه پاسخ داد :
_جنگه دیگه عزیزم، هر صدایی ممڪنه بیاد!
از آرامش ڪلامش پیدا بود فاطمه را پیدا ڪرده و پیش از آنڪه چیزی بپرسم، خبر داد :
_بلاخره تونستم با فاطمه تماس بگیرم. بنزین ماشینشون تموم شده تو جاده موندن، دارم میرم دنبالشون.
اما جای جراحت جملات دیشبم به جانش مانده بود ڪه حرف را به هوای عاشقی برد و عصاره احساس از کلامش چڪید :
_نرجس! بهم قول بده مقاوم باشی تا برگردم!
انگار اخبار آمرلی به گوشش رسیده
بود و دیگر نمیتوانست نگرانیاش را پنھان ڪند ڪه لحنش لرزید :
_نرجس! هر اتفاقی بیفته، تو باید محڪم باشی! حتی اگه آمرلی اشغال بشه، تو نباید به مرگ فکر ڪنی!
با هر ڪلمهای ڪه میگفت، تپش قلبم شدیدتر میشد و او عاشقانه به فدایم رفت :
_به خدا دیشب وقتی گفتی خودتو میڪُشی، به مرگ خودم راضی شدم!
و هنوز از تهدید عدنان خبر نداشت ڪه صدایش سینه سپر ڪرد :
_مگه من مرده باشم ڪه تو اسیر دست داعش بشی!
گوشم به عاشقانههای حیدر بود،
و چشمم بیصدا میبارید ڪه عباس مقابلم ظاهر شد. از نگاه نگرانش پیدا بود دوباره خبری شده و با دلشوره هشدار داد :
_به حیدر بگو دیگه نمیتونه از سمت تڪریت برگرده، داعش تڪریت رو گرفته!
و صدای عباس به قدری بلند بود
ڪه حیدر شنید و ساڪت شد. احساس
میڪردم فڪرش به هم ریخته و دیگر نمیداند چه ڪند ڪه برای چند لحظه
فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.انگار سقوط یڪ روزه موصل و تڪریت و جادههایی ڪه یڪی پس از دیگری بسته میشد، حساب ڪار را دستش داده بود ڪه به جای پاسخ به هشدار عباس، قلب ڪلماتش برای من تپید :
_نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!
و من از همین جمله،
فهمیدم فاتحه رسیدن به آمرلی را خوانده ڪه نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نڪنم ڪه با همه احساسم خیالش را راحت کردم :
_منتظرت میمونم تا بیای!
و هیچڪس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید؛ این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب نیمه شعبان رسید و درحیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
لباس عروسم در ڪمد مانده و حیدر دهها ڪیلومتر آن طرفتر ڪه آخرین راه دسترسی از ڪرڪوڪ هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده ڪامیونی ڪه توانسته بود...
ادامه دارد....
💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد
⊰✾✿✾⊱
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁
❤️🔥 #تنــها_میان_داعش
💣قسمت #هفدهم
آخرین راننده ڪامیونی ڪه توانسته بود از جاده ڪرڪوڪ برای عمو آرد بیاورد، از چنگ داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند ڪامیون را
متوقف ڪرده و سر رانندگان را ڪنار جاده بریدهاند.
همین ڪیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بسته شدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای ڪه داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند. حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت.
از وقتی خبر بسته شدن جاده ڪرڪوڪ را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفھمیدم چه احساس تلخی دارد ڪه حتی نمیتواند با من صحبت ڪند؛ احتمالا او هم رؤیای وصالمان را لحظه لحظه تصور میڪرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من!
شاید هم حالش بدتر از من بود
ڪه خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود ڪه بلاخره تماس گرفت.
به گمانم حنجرهاش را با تیغ غیرت بریده بودند ڪه نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :
_ڪجایی نرجس؟
با ڪف دستم اشڪم را از صورتم پاڪ ڪردم و زیرلب پاسخ دادم :
_خونه.
و طعم گرم اشڪم را از صدای سردم چشید که بغضش شڪست اما مردانه مقاومت میڪرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه ڪرد :
_عباس میگه مردم میخوان مقاومت ڪنن.
به لباس عروسم نگاه ڪردم،
ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی ڪه از شدت گریه میلرزید، ساڪت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد ڪه صدای پای اشڪش را شنیدم.
شاید اولین بار بود
گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی ڪه به سختی شنیده میشد، پرسید :
_نمیترسی ڪه؟
مگر میشد نترسم وقتی
در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس ڪرده بود ڪه آغوش لحن گرمش
را برایم باز کرد :
_داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!
و حیدر دیگر چطور میتوانست
از من حمایت ڪند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف ڪشیده و برای ڪشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد. فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :
_نرجس! به خدا قسم میخورم تا لحظهای ڪه من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست قمر بنی هاشم﴿؏﴾داعش رو نابود میڪنیم!
احساس ڪردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :
_آیتالله سیستانی حڪم جهاد داده؛ امروز امام جمعه کربلا اعلام ڪرد! مردم همه دارن میان سمت مراڪز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم بغداد و خودم اومدم ثبت نام ڪنم. به خدازودتر از اونی ڪه فڪر ڪنی، محاصره شهر رو میشڪنیم!
نمیتوانستم وعدههایش را باور ڪنم ڪه سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم ڪرده بود و او پی در پی رجز میخواند :
ادامه دارد....
💣نویسنده؛ فاطمه ولی نژاد
⊰✾✿✾⊱
📨 :میتونیم سوال بپرسیم که داماد آقای پزشکیان چرا باهاش رفته عراق یا اینم تو فرایند وفاقیزاسیون ممنوع شده؟
🗣:علی بیطرفان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
گلچینی از خاصترین توئیتها👇
https://eitaa.com/joinchat/2881487177C158addb879
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📨 :فیلمی دیده نشده از هجوم نیروهای تـ.ـروریستی ارتش آمریکا به حرمین شریفین امام هادی و امام حسن عسکری در سامرا، ٢٣سال پیش
🗣:خبرفوری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
گلچینی از خاصترین توئیتها👇
https://eitaa.com/joinchat/2881487177C158addb879