شب عملیات والفجر هشت؛نیروها باید به دل امواج خروشان اروند میزدند.
شهید مـزرجـی به شهید شوشتری گفـت:
« امشـب اگـر عـراقیها مـا را نـزنند؛ تـوی آب کوسـهها میزنند! اگـر هیچ کدام نزنند؛ ما لای سیم خـاردار و تلـههای انفجاری گیر میکنیم.
با محاسبات مادی، امشب ما نمیتوانیم از آب
رد بشویم.
من امشـب فقـط وارد آب میشـوم تا امــام که در جماران است، به ایشان خبر دهند که آقا! بچهها به عشق شما زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست که آنطرفِ خـط، برسیم یا نرسیم !»
• و بعـد از آن گفـت: «اونی کـه وظیـفه ماسـت،
وارد آب شدن اسـت. از این آب بیـرون اومـدن دیگـر در اختیار و وظیـفه ما نیست؛ اون دیگـه
با خداست.»
بعد گفت: «خـدای آن طرف اروند، خـدای این طـرف اروند است. اگـر کسی این طـرف، قلبـش آرام است، آن طـرف میترسد؛
توحیـدش مشـکل دارد.»
راوی: حسن رحیم پور ازغدی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#شهید_مرتضی_متین_فر_مرزجی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید دکتر داریوش رضایی نژاد در صبح چهارشنبه 29 بهمن سال1356در شهرستان آبدانان در استان ایلام به دنیا آمد.
ایشان از همان اویل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود، نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد. وی همچنین به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود، همراه با متولدین 1357وارد دوره ابتدائی شد و همیشه با هوش و توانایی خود، معلم و دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می داد. ایشان کلاس سوم ابتدائی را طی تابستان گذراند و دیگر سال های دوره ابتدائی شاگرد اول و نماینده کلاس بود.
در دوره راهنمایی با توجه به ظرفیت هوشی بسیار بالای داریوش، مقطع دوم را نیز در تابستان گذراند و با توجه به این سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسی های خود دوره متوسطه را به پایان رساند و در تیرماه1373دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت نمود. دکتر داریوش رضایی نژاد چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد.
وی همچنین در مهر ماه 1373در رشته مهندسی برق، در گرایش قدرت، در دانشگاه پذیرفته شد. با وجود این که در برخی از رشته های مهندسی در دانشگاه های معتبر تهران، اصفهان، شیراز و... پذیرفته شده بود، اما بنابر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان شد.
شهید والا مقام دکتر داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگی های تمامی نوابغ و مخترعان است، در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود. ایشان ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود، در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود. با داشتن چنین توانایی هایی، توانست در مدت هفت ترم و با رتبه اول، به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه خود فارغ التحصیل شود.
شهید دکتر داریوش رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشور مشغول به کار شد. در عرصه ای که فعالیت داشت، توانایی فراوانی داشت و نبوغ و تلاش خود را در مسیر خدمت به وطن خویش قرارداد. در همان نخستین سال شروع به کار، در آزمون کارشناسی ارشد سال 1378در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شد. وی در تیر ماه سال 1379 ازدواج نمود و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید که در اول مرداد ماه سال ۱۳۹۰ توسط عوامل سرویس جاسوسی اسرائیل(موساد) هنگام خروج از منزل در برابر دیده گانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود.
روحش شاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#دکتر_شهید_داریوش_رضایی_نژاد
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
4.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماشالله به این شیر بچههای شیعه...
شیعیان بچههاشون از برخی حاکمان عرب حماسیترن
نگاش کنید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
سعید راد امروز به رحمت خدا رفتند اما این مواضع ایشون رو ببینید که از حب وطن میاد و مثل بعضیا لگد زن نبود .
روحش شاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهیدجواد نیک پور آرانی در سال 1334 در آران در یک خانواده مذهبی و مستضعف چشم به جهان گشود: 7 ساله بود که تحصیلاتش را در دبستان بونصر شیبانی آغاز کرد و با تنگدستی به تحصیلاتش ادامه داد تا موفق به دریافت سیکل شد. در سن 18 سالگی ازدواج نمود و پس از گذشت یکسال به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد. پس از اتمام دوران سربازی به همراه همسرش مشغول قالیبافی شد و تقریباً یکسال بعد بعنوان کارگر در کارخانه قالیبافی راوند کاشان استخدام شد. شهید با در آمد کمی که داشت توانست در یکی از محلات فقیر نشین خانه ای را بنا کند که تا هنگام شهادتش نیز تکمیل نشد. او برای آموزش دوران بهیاری از طرف کارخانه یکماه به تهران اعزام شد و اسفند ماه 1360 داوطلبانه برای کمک به مجروحین جنگ راهی جبهه های جنگ گردید. شهید در عملیات ظفرمندانه فتح المبین شرکت جست و در حین درگیری در حالیکه مشغول پانسمان یکی از مجروحین در داخل آمبولانس بود بر اثر انفجار خمپارهای دچار آتش سوزی شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. از شهید هنگام شهادت 4 فرزند به یادگار مانده است.
شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#شهید_جواد_نیکپور_آرانی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
592.9K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 امام صادق (علیه السلام) :
🖌 کربلا را زیارت کنید ، و این کار را ادامه دهید ، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
کامل الزیارات ، صفحه۲۶۹
هله بزوار اباعبدالله...
بطلب آقاااا اربعین
در راستای اطلاع رسانی پیاده روی اربعین آخرین اخبار واطلاعات وتوصیه های لازم جهت زائرین گرامی مثل سالیان گذشته ارائه میگردد
با ما همراه باشید در کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا وبله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
بعضی دوستان در خصوص قانون اقدام راهبردی سوال داشتند
خلاصه بگم اینکه قانون اقدام راهبردی یعنی انجام تعهدات قدم به قدم
یعنی یک تعهد ما انجام میدیم یک تعهد هم شما انجام بدید.
مجلس وقتی دید یه مشت ساده لوح(حالا ما نمیگیم خائن) صرفا به دلیل اعتماد به وعده های غربیها دارن تک تک تعهدها رو عملی میکنن بدون اینکه طرف غربی به تعهداتش عمل کنه اومدن و این قانون رو برای جلوگیری از رفتارهای ساده لوحانه دولتها وضع کردن
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
8.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به رسم چهارشنبه های امام رضایی خدمت ساحت مقدس آقا علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و ثنا عرض ارادت داشته باشیم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#چهارشنبه_های_زیارتی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
تو هنوز هم هستی
در وسط کارزار ...
در میان مردمت...
در یاد و ذهنشان...
روحت شاد بزرگ مرد...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید علی زارعی در سال ۱۳۵۱ در شهرستان خورموج دیده به جهان گشود. با شروع جنگ عازم جبهه های حق علیه باطل شد و سرانجام در تاریخ ۴ تیر ماه سال ۱۳۶۷ در جزیره مجنون به شهادت رسید.
این شهید از سن هفت سالگی وارد مدرسه ابتدایی شد و پس از آن دوره راهنمایی را تا سال دوم گذراند. وی دانش آموزی باهوش و سرشار از اخلاق نیکو بود در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی شرکت فعال داشت و همواره در نماز جمعه وجماعات در مساجد حضور فعال داشت تا اینکه با شروع جنگ تحمیلی عراق به جبهه های حق علیه باطل اعزام و سرانجام پس از تلاش و رشادت های بسیار در منطقه جزیره مجنون ۴ تیر ماه سال ۱۳۶۷ مفقود الاثر و بالاخره پیکر مطهرش در مورخه ۳۰ مرداد ۱۳۷۹ تفحص ودر زادگاهش به خاک سپرده شد.
شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#شهید_علی_زارعی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
سلام وعرض ادب
بعضی دوستان اصرار دارند که از خاطرات خودت هم بگو تا بدانیم با کی طرف هستیم 😂😂😂😂😂😂😂
آخه در روزمه من خاطرات خوبی وجود نداره حالا دوستان اصرار دارند خاطره رفتن برای اولین بار به جبهه را خدمتتون عرض میکنم:
قبل از پرداختن به این خاطره یک کم با من بیشتر آشنا بشوید بد نیست
جانم برایت بگو اولین روزی که مدرسه رفتم به خاطر اون روح عصیانگری که داشتم همان روز اول تو مدرسه بگو ومگو شروع شد وزنگ آخر هم بزن بزن با چهار نفر انجام دادم حاصل آن هم شکستگی دست راستم بود
تا بعدازظهر هم چیزی بروز ندادم از بعدازظهر دیگه شدت درد عاصی کرد مجبور شدم به ننه ام بگم تو مدرسه خوردم زمین
چون اگه بابام متوجه میشددعوا کردم یک کتک مفصل هم از بابا نوش جان میکردم القصه از کتف تا انتهای آرنج را گچ گرفتند
با همان دست گچ گرفته میرفتم مدرسه که یک روز تو محل با دونفر درگیر شدم که با پاره آجر به من حمله ور شدند ومن هم با دست گچ گرفته پاسخ میدادم خلاصه در یک لحظه با آجر روی مچ دست راست من زدند که عربده من بلند شد اون دو نفر فرار کردند ومن با آه وناله خونه رسیدم
دوباره دکتر وبیمارستان ومتوجه شدند مچ دست راست شکسته است
از زیر آرنج تا نوک انگشتان دستم را گچ گرفتند حالا از کتف تا آرنج دست راست تو گچ بود اینها به کنار شب هم کتک مفصل از بابام خوردم واقعا میدانستم حقم بود
آخه بنده خدا از نیمه شب تا عصر می رفت ذوب آهن اصفهان کار میکرد شب هم که خسته وکوفته می اومد خونه باید جوابگوی شرارتهای من باشه
خلاصه برایتون بگم با هزار مصیبت دوره ابتدایی را تمام کردم و وارد راهنمایی شدم
تو مقطع راهنمایی سه تا مدرسه اخراج شدم هم با معلمین ومحصلین درگیر شدم واین ننه ام بود که با هزار التماس ودرخواست از این مدرسه به اون مدرسه برای ثبت نام می دوید ونمی گذاشت بابام چیزی بفهمه چون می دونست متوجه بشه کتک نوش جون کردن رو شاخش هست
تو این حال وهوا بودم که دیدم دشمن به کشور حمله کرده وداره پیشروی میکنه
ناگهان ورق برگشت دیدم همه رفقا کم کم عزم جبهه وجنگ کردند ویک مرتبه مدرسه ومحله خلوت شد
حالا نه دیگه حوصله مدرسه رفتن را داشتم ونه موندن تو محله را
فکر رفتن به جبهه ذهنم را مشغول کرده بود دنبال راه بیرون رفتن از این وضعیت را داشتم راست وحسینی هم بگم در ابتدا نه برای رضای خدا واینها نبود فقط به خاطر اینکه با رفقا باشم میخواستم بروم جبهه
حوصله هیچ چیز را نداشتم
حالا چطوری این مسئله را برای خانواده بگم ورضایت اونها را جلب کنم حکایت عجیبی داره
ادامه دارد
راوی:علیرضا عنایتی(داش علی )
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
۱۴۰۲/۷/۱۵طوفان الاقصی،۲۶فروردین۱۴۰۳وعده صادق)
سلام وعرض ادب بعضی دوستان اصرار دارند که از خاطرات خودت هم بگو تا بدانیم با کی طرف هستیم 😂😂😂😂😂😂😂 آخ
ادامه رفتن به جبهه :
رفتم از بابام رضایت بگیرم برای جبهه زیر بار نرفت یک چند روز قهر کردم،اعتصاب غذا کردم 😂😂😂😂😂 فایده نداشت
دیدم فایده نداره هی میگه برو درستت را بخوان تو هنوز بچه ای سن وسال تو به این حرفها نیومده
دیدم فایده نداره بابام عمرا رضایت بده نیست بروم جبهه
یه شبی یک رضایت نامه که از قبل آماده کرده بودم آوردم وتو خواب اثر انگشت اون را با چه مکافاتی زدم پای برگه رضایت وکارهایم را برای اعزام کردم واز بچه های محل پرسیدم چه وسایلی میخواد خلاصه ساک را آماده کردم ویک جا جاسازی کردم روزی که میخواستم بروم برای آموزش جهت اعزام به جبهه ساک را کله سحر پشت در خونه قایم کردم کتابها را برداشتم که مثلا بروم مدرسه وزدم رفتم آموزش
حالا بماند که این پدر ومادر چند روز بی خبر بودند از بیمارستان وکلانتری وحتی پزشک قانونی ومدرسه هر جا سر زده بودند ببيند من کجا هستم القصه رفته بودند محل اعزام به جبهه واونها اعلام کرده بودند من رفتم آموزش بعد هم اعزام به جبهه
خدا بیامرز بابام به مسئول اون جا گفته بود آخه نباید رضایت من باشه مسئول اون قسمت متن رضایت نامه را نشان بابام داده بود که خودتان رضایت دادید مادرم تعریف میکرد که اون روز بابام گفته بود من یک پدری ازاین بچه در بیاورم که نگو
پدر ومادرم اومدند محل آموزش که در اصفهان بود وبا اصرار خواستار ملاقات شده بودند وقتی گفتند ملاقات داری جدی قالب تهی کردم آخه بابام کتک عادیش مصادف بود با آش ولاش شدن وای به روزی که عصبانی میشد کتک می زد در حد لالیگا یک کمر بندپهن مشکی داشت با یک سگک آهنی اینقدر میزد تا بیهوش بشی البته از حق هم نباید گذاشت واقعا تو محله از دست شیطان های من همه به عذاب بودند وقتی شنیدند رفتم جبهه همه گفته بودند" بری برنگردی"
اومدم دم در یک قیافه مظلوم هم به خودم گرفتم که کتک نخورم بابام خدا بیامرز من را با اون قیافه ولباسهای گشاد بسیجی که من را دید زد زیر خنده دلم قرص شد
گفت یک سوال ازت میکنم درست جواب بده پدر سوخته
شارلاتان بازی هم در نیار چه جوری از من پای برگه رضایت گرفتی
وقتی گفتم باز هم زد زیر خنده
من رفتم جبهه وواقعا آدم شدم یک پا مسجدی شدم ودیگه از اون بچه ای که هر روز تو کوچه دعوا ومرافه راه می انداخت خبری نبود پسر سر به زیر شدم اینها از برکت حضور در جبهه بود بابام هم دیگه خیلی خوشحال بود از دستم کلی لذت می برد .
پایان
راوی:علیرضا عنایتی(داش علی)
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan