6.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
... وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
و کسانی که ستم کرده اند، به زودی خواهند دانست که به چه بازگشت گاهی باز خواهند گشت؟!
در جریان سخنرانی نتانیاهو در کنگره آمریکا،
اعضای کنگره ۷۹ بار برای نتانیاهو دست زدند که ۵۸ بار آن به شکل ایستاده نتانیاهو را تشویق کردند.
گرگهای کرواتی عصر جدید. هرچی جنایتکارتر و وحشیتر؛ محبوبتر!!
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#غزه_مظلوم
#اردوگاه_رفح
#خان_یونس
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
شهید مهدی اسماعیلی یکی از شهدای نیروی انتظامی است که با فدا کردن جانش توانست جان سه گروگان را نجات دهد.
شهید اسماعیلی در پنجم بهمن 73 در شهرستان فسا و در خانواده ای مذهبی متولد شد. پدرش جانباز جنگ تحمیلی و کشاورز بود.از همان دوران کودکی با آن که نمی توانست درست کلمات را تلفظ کند تکبیر می گفت و در دوران نوجوانی پای ثابت مراسمات مسجد و یادواره های شهدا بود.از سجایای اخلاقی وی می توان به ،احترام به والدین، نجابت و بی ریا بودن اشاره کرد.
روحیات پدرش آنچنان در مهدی نفوذ کرده بود که بعد از اخذ مدرکش در رشته علوم تجربی در سن 19 سالگی به استخدام ناجا در آمد و در بهمن 91 به پادگان شهید چمران جهت آموزش اعزام شد.مهدی در تیر ماه 93 با میل و علاقه و درخواست شخصی به منطقه عملیاتی سیستان و بلوچستان – ایرانشهر اعزام شد و پس از مدتی خدمت در آبانماه همان سال با دخترعمه خود ازدواج می کند.
در دوران آموزشی رسته خدمتی اش فاوا(فناوری اطلاعات و ارتباطات) تعیین می شود و با توجه به آن می بایست در محلی متناسب با رسته اش خدمت کند ولی او روحیه خدمت اداری را نداشت به همین خاطر در یگان تکاوری 112 ایرانشهر به عنوان راننده ی خودروی گشتی خدمت می کرد.
همسر شهید میگوید: «هر زمان که به مرخصی میآمد مانند اینکه دینی به گردن داشته باشد آخر هر هفته به گلزار شهدا میرفت و برای شهدا فاتحه ای میخواند و همیشه می گفت:یعنی می شود یک جای خالی در بین قبور شهدا هم به من بدهند؟»
او بارها مورد امتحان الهی قرار گرفت و از چندین مورد پیشنهاد رشوه ای که به وی شد ضمن رد رشوه، فرد رشوه دهنده را دستگیر و تحویل مقام قضایی داد.
سرانجام در دوم بهمن 94 زمانی که همسرش در حال تدارک جشن تولد برای مهدی بود ، وی با شهادتش باعث نجات جان یک زن و دو کودک خردسال می شود. زمانی که از طریق بی سیم اعلام میکنند تعدادی افراد تحت تعقیب پلیس, وارد منزلی شده و ساکنین منزل را به گروگان گرفته اند. نزدکترین واحد یگان تکاوری سریعا به محل اعزام می شود و مهدی بی واهمه از طریق پشت بام وارد منزل شده و در همان لحظه تعداد 9 گلوله به قسمت های سر، گلو ، دست و پای اصابت و به درجه رفیع شهادت نائل میشود و موجب می شود که گروگانها به سلامتی از دست اشرار نجات پیدا کنند.
شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#شهید_مدافع_امنیت_مهدی_اسماعیلی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت کمتر شنیده شده شهید جمهور از جنایات وحشیانه گروهک تروریستی منافقین در ایران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#روایت_جنایت | #مرصاد
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
♦️روایت کمتر دیدهشده از شهید صیاد شیرازی؛ فرمانده عملیات مرصاد از روز عملیات/ بهمناسبت پنجم مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد
🔹منافقین میخواستند به طرف کرمانشاه بیایند اما مردم از اسلامآباد تا کرمانشاه با هر وسیلهای که داشتند -از تراکتور و ماشین- آمده بودند در جاده و راه را بند آورده بودند. اولین کسی که جلوی اینها را گرفت، خود مردم بودند.
🔹ساعت ۵ صبح رفتیم. همهی خلبانها در پناهگاه آماده بودند. توجیهشان کردم که اوضاع در چه مرحلهای هست. دو تا هلیکوپتر کبری و یک هلیکوپتر ۲۱۴ آماده شدند که با من برای شناسایی برویم و بعد بقیه بیایند. این دو تا کبری را داشتیم؛ خودمان توی هلیکوپتر ۲۱۴ جلو نشستیم. گفتم: همینجور سرپائین برو جلو ببینیم، این منافقین کجایند. همینطور از روی جاده میرفتیم، نگاه میکردیم، مردم سرگردان را میدیدیم. ۲۵ کیلومتر که گذشتیم، رسیدیم به گردنهی «چهار زبر» که الان، اسمش را گذاشتهاند «گردنهی مرصاد».
🔹یکدفعه نگاه کردم، مقابل آنور خاکریز، پشت سر هم تانک، خودرو و نفربر همینجور چسبیده و همه معلوم بود مربوط به منافقین است و فشار میآورند تا از این خاکریز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنید وگرنه ما را میزنند. به اینها گفتم: بروید از توی دشت. یعنی از بغل برویم؛ رفتیم از توی دشت از بغل، معلوم شد که حدود ۳ تا ۴ کیلومتر طول این ستون است. من کلاه گوشی داشتم. میتوانستم صحبت کنم: به خلبان گفتم: اینها را میبینید؟ اینها دشمن هستند بروید شروع کنید به زدن تا بقیه هم برسند. خلبانهای دو تا کبریها رفتند به طرف ستون، دیدم هر دویشان برگشتند. من یکدفعه دادوبیدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتید؟ گفت: بابا! ما رفتیم جلو، دیدیم اینها هم خودیاند. چیچی بزنیم اینها رو؟!
🔹خوب اینها ایرانی بودند، دیگر مشخص بود که ظاهراً مثل خودیها بودند و من هرچه سعی داشتم به آنها بفهمانم که بابا! اینها منافقند. گفتند: نه بابا! خودی را بزنیم! برای ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانی شدم، گفتم بنشین زمین. او هم نشست زمین. دیدیم حدوداً ۵۰۰ متری ستون زرهی نشستهایم و ما هم پیاده شدیم و من هم بهخاطر اینکه درجههایم مشخص نشود، از این بادگیرها پوشیده بودم، کلاهم را هم انداخته بودم توی هلیکوپتر. عصبانی بودم، ناراحت که چهجوری به اینها بفهمانم که این دشمن است؟! گفتم: بابا! من با این درجهام مسئولم. آمدم که تو راحت بزنی؛ مسئولیت با منه. گفت: به خدا من میترسم؛ من اگر بزنم، اینها خودیاند، ما را میبرند دادگاه انقلاب.
🔹حالا کار خدا را ببینید! منافقین مثل اینکه متوجه بودند که ما داریم بحث میکنیم راجع به اینکه میخواهیم بزنیم آنها را، منافقین سر لولهی توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. اینها مثل اینکه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، ۵۰ متری ما که به زمین خورد، من خوشحال شدم، چون دلیلی آمد که اینها خودی نیستند. گفتم: دیدی خودیها را؟ اینها بچهی کرمانشاه بودند، با لهجهی کرمانشاهی گفتند: به علی قسم الان حسابش را میرسیم. سوار هلیکوپتر شدند و رفتند.
🔹اولین راکتی که زد، کار خدا بود، اولین راکت خورد به ماشین مهماتشان، خود ماشین منفجر شد. بعد هم این گلولهها که داخل بود، مثل آتشفشان میرفت بالا. بعد هم اینها را هرچه میزدند، از این طرف، جایشان سبز میشدند، باز میآمدند.
🔹بعد از ۲۴ ساعت با لطف خداوند، اینان چه عذابی دیدند.
🔹بعضی از آنها فراری میشدند توی این شیارهای ارتفاعات، که شیارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار میکشیدیم، نمیآمدند. میرفتیم دنبال آنها، میدیدیم مردهاند. اینها همه سیانور خوردند، خودشان را کشتند. توی اینها، دخترها مثلاً فرماندهی میکردند. از بیسیمها شنیده میشد: زری، زری! من بهگوشم. التماس، درخواست، چه بکنند؟ اوضاع برای آنها خراب بود.
🔹بههرحال خداوند متعال در آخر این روز جنگ یا عملیات «مرصاد» به آن آیهی شریفه، عمل کرد که خداوند در آیهی شریفه میفرماید: «با اینها بجنگید، من اینها را به دست شما عذاب میکنم و دلهای مؤمن را شفا میدهم و به شما پیروزی میدهم.» و نقطهی آخر جنگ با پیروزی تمام شد که کثیفترین و خبیثترین دشمنان ما (منافقین) در اینجا به درک واصل شدند و پیروزی نهایی ما، یک پیروزی عظیمی بود.»
برگرفته از کتاب:رمز عبور، جلد یک، صفحهی ۱۱۳
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#سپهبد_شهیدصیاد_شیرازی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
تولدش درسال ۱۳۳۳ تهران بود و با تحصیلات چهارم متوسطه در سال 1354 جهت خلبانی بالگرد در هوانیروز استخدام شد. دوره آموزش نظامی را در پادگان تهران دید و جهت یادگیری زبان انگلیسی و فن پرواز با بالگرد به پایگاه شهید وطن پور هوانیروز اصفهان اعزام گردید. با موفقیت در دوره زبان به کلاسهای زمینی هوایی بالگرد رفت و تخصص پرواز با بالگرد را در 34 هفته با موفقیت پشت سر گذاشت. با گذراندن 17 هفته دوره تخصص پرواز با بالگرد کبری به درجه ستوانیار سومی رسید و در پایگاه هوانیروز رزمی پشتیبانی اصفهان به پرواز مشغول شد.
خلبان نصیر رادفر از تیزپروازان جنگنده هوانیروز بود که پس از انقلاب و بهخصوص در جنگ پروازهای بیشماری در مناطق غرب و جنوب داشت. او از خلبانان تیمهای بکاو و بکش در اوایل جنگ در جنوب کشور بود که با به آتش کشیدن تانکهای دشمن در پشت کرخه از هجوم دشمن به اهواز جلوگیری کرد.
"با توجه به اینکه در مقاطعی نیروهای عمل کننده زمینی شامل نیروهای زرهی و پیاده از انسجام خوبی برخوردار نبودند و نمیتوانستند خوب عمل کنند شهید شیرودی و همکارانش درهوانیروز تیمهای آتش سبک و سنگین را بصورت خودجوش در مناطق عملیاتی تشکیل دادند که به عملیات «بکاو و بکش» نام گرفت."
آخرین مأموریت او در منطقه جنوب و فتح خرمشهر میباشد که بالگرد او و همپروازش نصراله تفضلی در تاریخ ۱۳۶۱/۰۲/۱۰ در جنوب خرمشهر هدف مستقیم گلوله توپ قرار گرفت و هردو به شهادت رسیدند
شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#خلبان_شهید_سرتیپ_نصیر_رادفر
#خلبان_شهید_نصرالله_تفضلی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
⭕️پرتکرار _ ویدئوی جعلی⭕️
🔹 ویدئویی به اشتباه با عنوان «بدن سالم شهدای مدافع حرم بعد از دو سال» در حال انتشار است، اما:
👈 هیچ ارتباطی به شهدای مدافع حرم ندارد
👈زمان انتشار ویدئو نیز مربوط به سه سال پیش است.
🔸https://www.aparat.com/v/1EbSY
📌 در بخشی از ویدئو فیلمبردار به نیروهای حزب الله، ایران و بشار اسد توهین میکند، بنابراین این افراد نمیتوانند از نیروهای مقاومت باشند.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
فردا چه بی صدا تودیع می شوی
😭😭😭😭😭😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#دلم_برای_رئیسی_سوخت
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
طلبه شهید ابوالفضل عباسی آران
در سحرگاه عاشورای محرم الحرام در سال 1387 ق.م، مصادف با دوم اردیبهشت سال 1346، در خانوادهای مستضعف و مذهبی، کودکی دیده به جهان گشود که نامش را به پیروی از علمدار کربلای حسین (علیه السلام) ابوالفضل نامیدند.
ابوالفضل که از نوجوانی قوه تدبیر، اراده و ایمانش به خوبی نمایان بود، در کنار فعالیتهای مذهبی اش با حضور در زمین ورزش و یک ورزشکار خوب بودن، سعی می نمود تا از این طریق نیز جوانان را به سوی مجالس مذهبی جذب نماید. با شروع جنگ تحمیلی و شعله ور شدن آتش نبرد، آتش عشق به حضور در میدانهای نبرد در دلش زبانه کشید. اما بدلیل سن کمش جهت حضور در میدانهای نبرد پذیرفته نشد. روح زنده و قلب دلسوز ابوالفضل که وی را از سکون و رکود باز نمیداشت، او را بر آن داشت تا با شرکت در کنابخانه محل و افزایش فعالیتهای مذهبی سعی در انجام وظیفه در پشت جبهه نماید. بالاخره با کوشش فراوان موفق شد در شهریور ماه سال 1362 از طریق بسیج مستضعفین به استان محروم سیستان و بلوچستان اعزام شود و بعد از مراجعت از آنجا به ادامه تحصیل در حوزه علمیه پرداخت. بعد از شهادت دوستش شهید نعمت اله حاج جمالی دوباره از طریق بسیج، به خطه مظلوم کردستان عزیمت نمود در آنجا در واحد اطلاعات سپاه پاسداران به انجام وظیفه مشغول شد.
ابوالفضل وقتی آخرین بار در تاریخ 65/2/3 به سوی میدانهای نبرد میشتافت، با خود عهد کرده بود تا پیروزی جنگ برنگردد و سرانجام در عملیات کربلای 4 در نیمه شب چهارشنبه 65/10/4 با اصابت تیری به ناحیه سر با قلبی آکنده از عشق و ایمان چون پرندهای سبکبال به معراج پر کشید.
شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#طلبه_شهید_ابوالفضل_عباسی_آران
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
وقتی پزشکیان در خوانش از روی برگهها تمرکزش رو از دست داد و لحظاتی گرفتار تپق و سهولسان شد، گل از گل بعضی چهرهها شکفت و پوزخند زدند اما آقا با نگاه آرامش با او همراهی کرد و وقتی پزشکیان داشت به آقا و مردم قول میداد با دعای زیرلب بهش قوت قلب داد... پدر و بزرگ تر یعنی همین
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#همدلی_وفاق_ملی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
آقای رئیسی بابت همه چیز از شما ممنونیم
ممنونیم هستیم که کرونا رو جمع کردید.
ممنونیم هستیم که بیمه سلامت رو سراسری کردید.
ممنونیم هستیم که رتبهبندی معلمها رو اجرا کردید.
ممنونیم هستیم که درمان کودکان زیر۷سال رو رایگان کردید.
ممنونیم هستیم که بعد پونزده سال ما رو عضو دائم شانگهای کردید.
ممنونیم هستیم که آبروی رفته ی بین المللی رو بهمون برگردونید.
ممنونیم هستیم که با همه توهین ها مردونه کار کردید.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
دو سال از خدمتش در دزفول می گذشت که به مرخصی آمد و در کازرون ازدواج کرد و سپس به همراه خانواده به دزفول بازگشت . پس از طی یک سال به سر پل ذهاب پادگان ابوذر انتقال یافت و مدت چند سال در این پادگان به خدمت ادامه داد. در همان اوائل انقلاب بود که با پیام امام مبنی بر ( ارتشی ها اسلحه خود را به زمین بگذارند و به مردم بپیوندند) از ارتش بیرون آمد .
شهید صدرالله خورشیدی در نوزدهم تیرماه 1333 در روستای کهمره در خانواده ای فقیر و مؤمن دیده به جهان گشود. از 7 سالگی پا به مکتب اسلام گذاشت و مدت 3 سال در مکتب خانه ی روستا به خواندن قرآن پرداخت. صدرالله همزمان با مکتب خانه به مدرسه نیز می رفت . تحصیلات ابتدایی خود را تا مقطع پنجم ابتدایی در روستا گذراند سپس راهی شیراز شد تا بتواند به کاری مشغول باشدو به پدر و مادر خود کمک کند .
او ضمن کار کردن در شیراز شبانه به مدرسه راهنمائی می رفت کلاس اول و دوم راهنمائی را در همان سال گذراند. سال 1351 به استخدام مرکز زرهی شیراز درآمد و دوره آموزشی را گذراند. پس از پایان آموزش به دزفول منتقل گردید .
با آغاز درگیری در کردستان به مدت 6 ماه در لباس مقدس پاسداری داوطلبانه به کردستان اعزام شد . پس از بازگشت از کردستان به ارتش پیوست و در همان پادگان ابوذر سر پل ذهاب به خدمت ادامه داد .
شهید خورشیدی در تمام طول خدمت خود با همه در همه جا با اخلاق خوب و رفتار خوب برخورد می کرد با اینکه همیشه از نزدیکان دور بود هرگز ناراحتی به دل خود راه نمی داد و همیشه از یاد خدا غافل نبود و فرائض دینی خود را انجام می داد .
با آغاز جنگ ایران و عراق او را از سر پل ذهاب به لشکر 92 زرهی اهواز انتقال دادند از اوان جنگ در جبهه های خوزستان شروع به خدمت نمود و در کلیه عملیات ها شرکت کرد
شهید صدرالله خورشیدی سرانجام در نوزدهم آذر ماه 1364 به شهادت رسید .
شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#شهید_صدرالله_خورشیدی
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan
سرلشکر خلبان ابوالفضل مهدیار در 2 خرداد سال 1327 در شهر قم متولد شد.
بعد از آموزش اولیه زبان انگلیسی و خلبانی هواپیما جنگنده در ایران به کشور آمریکا اعزام شد و بعد از آموزش جنگنده توانست به درجه آموزش پیشرفته هواپیما جنگنده برسد و در سال 54 گواهینامه خلبانی شکاری بمب افکن جنگنده فانتوم را دریافت کرد.
از سال 1354 الی 1356 در پایگاه شکاری شیراز خدمت می کرد و در سال 56 به پایگاه شهید نوژه منتقل شد.
وی در تابستان 59 به دخالت در کودتا شهید نوژه متهم شد و بعد از جلسات دادگاه حکم اعدام برای او صادر شد و بعد از متوجه شدن حکم خود به قاضی گفت: «اگر می خواهید من را اعدام کنید من را به جبهه ببرید و به عنوان سپر انسانی استفاده کنید یا مرا با بمب ها بر سر عراقی ها بریزید». قاضی بعد از شنیدن سخنان او متاثر شد و پرونده را به امام خمینی(ره) واگذار کرد. امام خمینی(ره) با توجه به این که اسنادی درمورد مهدیار وجود نداشت ، حکم آزادی مشروط او را صادر کردند.
در 2 آبان 1359 به عنوان لیدر (فرمانده) 2 فروند جنگنده فانتوم برای حمله به بنادر ام القصر و فاو از فرودگاه شکاری بوشهر بلند شد.
در کابین عقب او شهید محمود شادمان بخت حضور داشت و خلبانی فانتوم دیگری را سرگرد محمود ضرابی به عهده داشت.
بعد از قرار گرفتن بر روی آسمان عراق و بنادر ام القصر و فاو آنها را با بمب های mk28 بمباران کردند.
در زمان برگشت چند فروند میگ 23 به آنها هجوم آوردند و فانتوم سرلشکر مهدیار و سروان شادمان بخت را موشک باران کردند. خلبانان جنگنده فانتوم فرصت اجکت از جنگنده را پیدا کردند و در هنگام فرود بر روی آب های نیلگون خلیج فارس، بعثی ها دست به کاری زدند که همه کنوانسیون ها آن کار را در جنگ ها ممنوع کرده بودند.
خلبان مهدیار و شادمان بخت توسط تیربار های عراقی گلوله باران شدند و تن و بدن آنها بر روی آسمان پاره پاره شد و بدلیل آسیب دیدن چتر نجات به شکل سقوط، سریع به زیر آب های خلیج فارس رفتند.
چندی بعد جنازه ی تکه تکه شده ای که چهره او بدلیل اصابت گلوله از بین رفته بود توسط غواصان از درون آب های خلیج فارس بیرون کشیده شد و بعد از آزمایشات، هویت او مشخص شد و پیکر پاک سرلشکرشهید شادمان بخت به زادگاهش برگشت.
شهید سرلشکر خلبان ابوالفضل مهدیار در خلیج هیشه فارس جاوید الاثر شد و به درجه رفیع شهادت نائل شد
شادی روحش الفاتحه مع صلوات التماس دعا فرج آقا امام زمان عجل الله و شفای بیماران ان شاالله زیارت عتبات عالیات و آخر عاقبت به خیری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#السلام_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین
#کربلا_طریق_الاقصی
#سرلشکر_شهید_خلبان_ابوالفضل_مهدیار
#سرلشکر_خلبان_شهید_محمود_شادمان_بخت
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/khaterat_razmandegan
کانال خاطرات فراموش شده در پیام رسان بله
https://ble.ir/khaterat_razmandegan