eitaa logo
۱۴۰۲/۷/۱۵طوفان الاقصی،۲۶فروردین۱۴۰۳وعده صادق)
39 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
7.9هزار ویدیو
14 فایل
🌹﷽🌹فَاِذا كانَ عُمْري مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَاَقْبِضْنِي اِلَيْكَ، قَبْلَ اَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ اِلَيَّ، اَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ و هرگاه عمر من چراگاه شيطان شد جانم را بگير پيش از آنكه خشم تو بر من سبقت جويد يا غضبت درباره من محقق گردد.
مشاهده در ایتا
دانلود
17.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رهبر انقلاب؛ هم‌اکنون در دیدار بسیجیان: مکتب بسیجی شناخت توانایی درونی انسان و مقهور اراده دشمن نشدن است. ۱۴۰۳/۹/۵ 🇮🇷 کانال رسمی 👇🏻 @antarnational
24.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رهبر انقلاب؛ هم‌اکنون در دیدار بسیجیان: نتیجه‌ی خداباوری، تسلیم در برابر خدا و یقین به وعده خداست. ۱۴۰۳/۹/۵ 🇮🇷 کانال رسمی 👇🏻 @antarnational
2.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 به صدا درآمدن آژیر خطر موبایل خبرنگار صهیونیست اینترنشنال در پخش زنده بر اثر حملات سنگین حزب‌الله به اسرائیل! 🇮🇷 کانال رسمی 👇🏻 @antarnational
🔴 تحریمشون کنین نتونن چشم بیمارانشون رو درمان کنن و وابسته ما بشن! انجام سالانه بیش از ۱۵۰۰ پیوند قرنیه مصنوعی ساخت ایران در کشور با موفقیت انجام میشه و مثل همیشه ایران به قطب چشم پزشکی تو منطقه تبدیل شده! 🇮🇷 کانال رسمی 👇🏻 @antarnational
هدایت شده از عنترنشنال | antarnational
🔴 تحریمشون کنین که ریه‌های بیمارانشون رو نتونن پیوند بزنن و وابسته ما بشن! اما ما بعد از کرونا یعنی سال ۱۴۰۰، اولین پیوند ریه موفقیت آمیز رو میون تموم کمبودهای تحریمی انجام دادیم! 🇮🇷 کانال رسمی 👇🏻 @antarnational
1.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 شهادتِ نتانیاهو 🔻از همان روزهای اول مشخص بود "زن - زندگی - آزادی" یک مطالبه مردمی نیست بلکه یک پروژه امنیتی با مدیریت اسرائیل، عاملیت بهائیان و پادوئی منافقین و ضد انقلاب در ایران است تا به وسیله آن امنیت و آرامش کشور را برهم زنند و از آب گل آلودِ اغتشاشات، برای خود دستاورد سازی کنند. اما نتانیاهو صریح و شفاف شهادت داد "زن - زندگی - آزادی" پروژه ای اسرائیلی هست. 🔻 آزادیِ زن بدون هیچ قید و بندی که منجر به عریانی زن و ترویج فساد و فحشا در میان جوانان ایرانی میشود مقدمه طرح اسرائیل برای فروپاشی خانواده در جامعه شیعه هست که بهائیان و منافقین در پی اجرائی شدن آن هست. 🔻و از سمتی دیگر، با ایجاد آشوب و اغتشاش در کشور به بهانه "زن - زندگی - آزادی" میخواهند تمرکز حاکمیت را از مدیریتِ میدانِ مقاومت برهم زده تا بتوانند به خیالِ خامِ خود با جنایتهای گسترده تر حماس و حزب الله را کمر بشکنند. 🔻 سخن گفتنِ نتانیاهو از "زن - زندگی - آزادی" نشان میدهد اسرائیل برای ایران و ایرانی در روزهای آینده خوابهای آشفته ای دیده است که قطعا با تدبیرِ عقلانی مسئولین و هوشیاری مردم تعبیر نخواهند شد. 🔻 اینکه نتانیاهو با تلفظ شعار «زن زندگی آزادی» به زبان فارسی ماهیت این شعار و عناصر پشت آن را به خوبی افشا کرد یک بود./رضوی 👌 کانال حرفه‌ای‌ها http://eitaa.com/joinchat/361299968Ca15e2013ea محرمانه را به دیگران هم معرفی کنید
46.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 نامه ای بسیار مهم که آینده جبهه مقاومت را پیش بینی کرده بود. 🔹 صحبت‌های شنیدنی حجت‌الاسلام علی_شیرازی نماینده سابق رهبر انقلاب در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: 🔹ماجرای فردی که آینده جبهه مقاومت را پیش بینی کرده بود و به درخواست سید حسن آن را مکتوب کرد. نسخه ای از این نامه‌ در قم موجود است و نسخه ای نزد سیدحسن نصرالله قرار داشت.
هدایت شده از KHAMENEI.IR
❤️ ؛ | توصیه رهبر انقلاب به قرائت سوره فتح، دعای ۱۴ صحیفه سجادیه و دعای توسل برای پیروزی جبهه مقاومت 🖥 رسانه KHAMENEI.IR برای سهولت دسترسی مؤمنین، صوت این موارد را منتشر می‌کند. 🎙بشنوید👇
هدایت شده از KHAMENEI.IR
-567992576_-392020328.mp3
زمان: حجم: 10.56M
🎧 تلاوت اختصاصی سوره فتح توسط استاد کریم منصوری
هدایت شده از رضا حسینایی
💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... خوندی و دلت شکست اشک ازچشمات سرازیر شد التماس دعا...😢💔 🔹شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد .... 🔹شهید سید مرتضی دادگر🌷 🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران..... 🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم.... 🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم.... 🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم.... 🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده... 🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات.... کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 یادکنیم همه شهدا با ذکر صلوات