هدایت شده از احمد عسکرپور
📣 واکنش گردانهای حزبالله عراق به حمله موشکی ایران به تروریستها
🔸گردانهای حزبالله عراق اعلام کرد که این گردانها با وجود عدم آگاهی قبلی از حمله موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به برخی هدفها در شمال عراق، با این حمله مخالف نیستند.
🔸ابوعلی العسکری مسوول دفتر امنیتی گردانهای حزبالله عراق اعلام کرد: ما اگرچه از حمله موشکی ایران به برخی هدفها در شمال عراق آگاه نبودیم، اما با این حمله مخالفتی نداریم.
🔸همچنین مسوول دفتر امنیتی گردانهای حزبالله عراق درباره حملههای مقاومت اسلامی عراق به پایگاهها و منافع آمریکا و موضعهای صهیونیستی گفت: مقاومت اسلامی عراق در راستای حمایت از ملت فلسطین به عملیاتهای خود شدت خواهد بخشید.
https://eitaa.com/joinchat/1509163559C47924ee7b0
جارچی عراق 👆
هدایت شده از احمد عسکرپور
📣 تخلیه پایگاه نظامیان آمریکایی در حسکه سوریه
🔸منابع خبری در سوریه از تخلیه پایگاه نظامیان آمریکایی هیمو در ریف قامشلی در شمال استان حسکه سوریه، در نتیجه حملات مکرر گروههای مقاومت اسلامی عراق خبر میدهند.
https://eitaa.com/joinchat/1509163559C47924ee7b0
جارچی عراق 👆
هدایت شده از احمد عسکرپور
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از احمد عسکرپور
سلام وقت بخیر
آیت الله بهاءالدینی می خواستند دست آقا را ببوسند.
صبح زود تقریبا ساعت های سه ونیم، چهار صبح، رفتم منزل آیت الله «بهاءالدینی». قرار بود آقای خامنه ای از جمکران که نماز صبحشان را می خواندند، برویم منزل آقای بهاءالدینی. من با چندتا از دوستان در خانه را زدیم. آقاعبدالله، پسر آقای بهاءالدینی، آمد دم در. بهشان عرض کردم من شاه پسندی هستم از دفتر حفاظت آقا. آقای خامنه ای قرار است که خدمت آقا برسند.
آقاعبدالله هم در را باز کردند و ما رفتیم بالا. هنوز ساعت چهار صبح نشده بود. آقای بهاءالدینی تقریبا لباس تنشان بود و مهیا و منتظر کسی بود. دست گذاشتم به سینه ام و خدمتشان عرض ادب کردم. احوالی از ما پرسیدند و گفتند: خب، آسیدعلی آقای ما کجاست؟
این حرف آقا، قبل از این بود که من حرفی بزنم. گفتم: جمکران هستند. از آن جا که حرکت کنند، قرار است خدمت شما برسند.
گفتند: این جوری نگویید. ایشان اجلّ بر این هستند که خدمت من برسند؛ ایشان دارند لطف می کنند؛ ایشان بزرگواری می کنند، قدم می گذارند بر منزل ما. رونق منزل ماست...
بعد نشستیم چند دقیقه ای تا اسکورت حرکت کند. اسکورت تماس گرفتند که شما حاضرید؟
گفتیم: بله.
گفتند: پس ما راه افتادیم. اما آقای بهاءالدینی به ما گفتند که آقای خامنه ای از آن جا حرکت نکردند!
نگاه کردم، یک خورده به من برخورد. من بی سیم دستم است و تماس دارم. مثلاً می دانم چه خبر است دیگر. رفتم بالکن و به «مجتبی حیاتی»، فرمانده مان بی سیم زدم و گفتم: آقا حرکت کردند؟
گفتند: نه! آقا رفتند توی گودی داخل محراب مسجد جمکران، آن جایند؛ الآن حرکت می کنیم.
دیدیم آقای بهاءالدینی می داند که آقا حرکت نکردند. به ایشان گفتم: بله، آقا حرکت نکرده اند.
چند دقیقه ای گذشت و این ها دوباره تماس گرفتند. گفتم: حرکت کردند.
آقای بهاءالدینی گفتند: بله! حرکت کردند.
چند دقیقه بعد آقا در خانه رسیدند و از پشت بی سیم تأکید زیادی به من داشتند که مزاحم ایشان نشوید؛ یعنی حتی توی خانه خیلی اذیت و آزار برای ایشان نداشته باشید.
محافظ ها را برداشتیم بردیم بیرون و خانه را خلوت تر کردیم. آقا با تعدادی از همراه ها وارد منزل آقای بهاءالدینی شدند. آقای بهاءالدینی آمدند تا از پله های خانه ـ که پله های خیلی درب وداغانی هم بود و تقریباً آدم جوان هم شاید زمین بخورد ـ، بیایند پائین. آقای خامنه ای تند آمدند بالا و توی بالکن به هم رسیدند. آقا برگشتند با یک عصبانیت به من نگاه کردند، انگاری که من تخلف کردم و مزاحم آقای بهاءالدینی شده ام. آقای بهاءالدینی نگاه کردند و گفتند: آقا به این بچه ها چیزی نگویید. این طفلکی ها هیچی به من نگفتند. من دیشب تا حالا منتظر شما هستم. من دیشب نخوابیدم اصلاً.
آقای بهاء الدینی می خواستند که دست آقا را ببوسند. آقا هم نمی گذاشتند. آقای بهاءالدینی فرمودند: درست است که شما جوانید و زور هم دارید و قدرت در حد، ولی ما پیر شدیم، ولی این جوری ها هم نیست؛ من یک خواهشی ازت دارم، بگذارید من دستتان را ببوسم که فردا به مادرتان حضرت زهرا(س) بگویم دست ولی ام را بوسیدم.
وقتی نشستیم، آقای بهاءالدینی از آن دم در ورودی چشم می انداخت نگاه می کرد. آن هایی که یک چیزهایی می دانستند نزدیک بود قلبشان از توی سینه شان بزند بیرون. همه ترسیدند. ایشان چی می بیند ماها را؟ ما که مطمئن بودیم.
به آقای خامنه ای گفتند: آقا من شنیده بودم شما مراقبید و مواظبید، ولی نمی دانستم این قدر؛ الحمدلله الحمدلله. چیزهایی را به قاعده خوب می بینم، خوب اند.
بعد دربارة بچه های آقا صحبت کردند؛ دربارة آقامصطفی، آقامجتبی، آقامسعود، آقامیثم گفتند. آن آقا پسرهای بزرگ تان را بارها دیدم، الحق که مثل خودتان اند. آن دوتا بچه های کوچک ترتان را من ندیده بودم، همین چند روز پیش دیدم. این ها هم الحمدلله خیلی اهل اند، خیلی خوب اند.
بعد آقا به بچه ها اشاره کردند و بچه ها آمدند. تک تک پاسدارها و محافظین و دفتری هایی که بودند، دست آقا را بوسیدیم و خداحافظی کردیم آمدیم بیرون. یعنی دیدگاه شخصی مثل آقای بهاءالدینی، دیدگاه شخصیتی مثل آیت الله العظمی «اراکی»، دیدگاه کسی مثل آقای حسن زاده آملی، دیدگاه آقای جوادی آملی، این ها را ماها از نزدیک با چشم خودمان دیده ایم.
🌴گوهر معرفت 🌴
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 رابطه عاشقانه موساد با مقامات اقلیم کردستان عراق از زبان رئیس اسبق میز عراق در موساد
🔶 «الیزر تسفریر»رئیس اسبق میز عراق در موساد:
🔺طی ده سال از 1965 موساد همیشه نمایندگانی به کردستان میفرستاد؛ و در آنجا هئیتی متشکل از افسران موساد، مستشاران و مربیان نظامی و بیمارستان مستقر کرده اند
#عموفیدل🔻
🔆@amoofidel
هدایت شده از احمد عسکرپور
ماجرای شوکه کننده همخوابی زن جوان با مار خانگی
یک زن جوان با مار خانگی اش هر شب به رختخواب می رفت و این مار غول پیکر هر شب دور اندام های زن می پیچید و در پایان خیلی بی حال می شد و روی تخت می خوابید.
این زن هندی علاقه عجیبی به حیوانات دارد و حتی در خانهاش مار پیتون ۴ متری نگه میدارد. یک روز مار هیچ غذایی نخورد و این عدم رغبت به خوردن و بیاشتهایی هفتهها ادامه یافت تا اینکه زن نگران شد و مارش را نزد دامپزشک برد و علت را جویا شد.
دامپزشک از زن پرسید آیا مار شبها کنارت میخوابد؟ دورت میپیچد و در باقی شرایط کاملا روی زمین دراز است؟
پاسخ زن مثبت بود و منتظر بود تا نتیجه را بشنود که دامپزشک به او خبر شوکهکنندهای داد:
مار شما بیمار نیست. تنها خود را برای خوردن شما آماده میکند!
در واقع مار با حلقه زدن دور زن سایز زن و اینکه چطور باید در نهایت دور قربانیش بپیچد تا او را خفه کند را امتحان میکرد و غذا نمیخورد تا به اندازه کافی در بدنش جا برای خوردن زن باز شود.
این داستان درس عبرت است. همه کسانی که به شما نزدیک میشوند و به آنها خوبی میکنید نیکمنش نیستند. در کنار شما هستند اما قصد و غرضشان چیز دیگری است پس مراقب رفتارهایشان باشید.
هدایت شده از احمد عسکرپور
49.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔵 کلیپی درباره مردم که داشت در حضور رئیسجمهور جلسه را برهم میزد!
🔻به بهانه بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره مردم
...در دقایق ابتدایی این کلیپ بعد از روایت قیام و انقلاب و نظامسازی، یکدفعه سرود ملی پخش شد و تقریبا نیمی از جمعیت ناخودآگاه به احترام سرود به حالت نیمخیز درآمدند...هنوز راست قامت نشده بودند که متوجه شدند کار تمام نشده و بعد از نظام سازی وارد مرحله دولتسازی شدیم!..مرحلهای که چند دهه است در آن متوقفیم...پس با خندهای ناشی از این اتفاق همه نشستند و تا انتهای کلیپ با دقت نظارهگر روایت #معجزه_اجتماعی شدند...چهره همه حضار جلسه خصوصا مسئولین دیدنی بود!
🔅به نهضت حکمرانی مردم بپیوندید
https://eitaa.com/joinchat/1351876913C4748197a15