شصت‌وسه سالگیِ مَرد، حالا مهربانی‌هایش را کرده؛ تمام مردان مدنی و بدوی را دست‌کم یک‌بار سفت بغل کرده و بوی عطر مسحورکننده‌ از یقه پیرهنش زیر دماغ همه خزیده؛ همه پسربچه‌ها و دخترکان مسیر خانه تا مسجد را چندباری روی‌ شانه‌های گرمش نشانده؛ با باقلوا و شیر تازه به‌ عیادت اویی که تف به صورتش انداخته بود رفته، با اعوان و انصارش در مجلس ختم کودکانه‌ی گنجشک مرده آن دختربچه که در نخلستان برگزار شد حاضر شده و به دخترک تسلیت گفته؛ همه حصیرهای پیرزن مشرک بادیه‌نشین را یک‌جا خریده که زیر آفتاب داغ مکه اذیت‌ می‌شوی مادر. دختران قنداق‌پیچ عربی را از گور برداشته که حیف‌ است،ببین چه ریحانه خندانی است من ضمانتش میکنم. شصت‌وسه سالگی مرد، حالا سرد و گرم‌هایش را چشیده، زباله و خونابه‌ها از چهره‌ زدوده، از بیست‌نفره سق‌زدن یک خرما توسط یاران غریبش در شعب به‌تمامه شرمندگی شده؛ مرد شمشیرهایش را زده، فتح‌هایش را کرده، یک دندان شکسته و چند زخم و جراحت مردانه بر نازکای تن ظریفش به یادگار برداشته. شصت‌وسه سالگی مرد، ریز بافتن موهای لطیف دخترکش را خوب یادگرفته، به سپیدجامه‌ به خانه بختش فرستاده، داماددار شده، نوه‌های قد و نیم‌قد دارد، مغزبادام؛ مرد حسابی ریشه‌دوانده. حالا جانشین حکمرانی و هدایت و پیش‌برد امور مملکت وسیعش را هم به‌ مردمش معرفی‌کرده. غسل کرده، کفنش را آماده روی رف گذاشته، دخترش را بوسیده و زرد و بی‌حال رو به‌قبله دراز کشیده. شصت‌وسه سالگی مرد، کارِ ناکرده ندارد. یک ورق وصیت‌نامه هم که بنویسد، خیالش از گمراه نشدن امتش تخت می‌شود و بازدم آخر را هم بیرون می‌دهد و جاری می‌شود. گستاخ‌مرد سیاه‌رویی میگوید رهایش کنید هذیان می‌گوید پیرمرد. چه وصیتی چه کشکی، کسی کاغذ و قلم نیاورد. لازم نکرده. خستگی شصت‌وسه سال توی تن پیرمرد می‌ماند؛ مرد حالا شصت‌وسه سال خستگی است، شصت‌وسه سال بی‌حوصلگی، شصت‌وسه سال بغض؛ میگوید علی جان خسته‌ام، همه‌ این مردم را بیرون کن؛ با خودت دوکلام حرف مردانه دارم... «مهدی مولایی»

https://eitaa.com/56249309/21983 ماهم به سیب زمینی میگیم آلو😂

جانم فدای آن بنایی که نداری... قربان آن گلدسته هایی که نداری... هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از، دلتنگی گنبد طلایی که نداری... باب الرضا رفتم نشستم گریه کردم، با یاد باب المجتبایی که نداری... ما سینه زنهایت حسن کم گفته ایم آه!💔 در مجلس دار البکایی که نداری... دردی که داری در خودت میریزی آقا، حق می دهم درد آشنایی که نداری... *این روضه رو به هیچ عنوان از دست ندید رفقا خیلی حیفه:) #Music

آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه...❤️‍🩹¹¹⁸

من از امام حسن علیه السلام یه حاجت خیلی بزرگ گرفتم که چندین سال بود درگیرش بودیم. من به خاطر ارادتی که به امام حسن داشتم و گوشه ای از کراماتشون که میدونستم، از امام حسن خواستم و نذرش کردم که اگه حاجتم برآورده شه، ولادتشون نذری بدم، یا یه چیزی پخش کنم یا در آینده مثلا افطار بدم. و این که یه شرط گذاشته بودم، که خودم یادم رفته بود ولی بعد از گرفتن حاجتم بابام بهم یادآوری کرد، که از امام خواسته بودم که تا پایان سال حاجتمو بده، و داد:) قربون کرامتش برم، هرچی میخواید با ایمان از آقای کریممون بخواید، فک میکنید آقایی که سه بار تمام زندگیشو بخشیده و به کرامت معروفه حاجت ما نیازمندا و شیعیانشو نمیده؟ به نظرتون امام حسن دست رد میزنه به سینه نیازمند؟ همه چی بخواید، نه فقط دنیوی؛ دنیوی و اخروی باهم بخواید، ماروهم دعا کنید:) 💚

فرداشب شب شهادت امام رضا علیه السلامه، مشهد مملو از جمعیت عشاق و اردتمندان مولا رضاست، جاده های منتهی به مشهد به شدت شلوغ و پر از موکب های مختلفِ درحال خدمت به زوارن. اما... امروز شهادت امام حسن علیه السلامه و بقیع خالی خالیه... تنها حرمی که روضه خون نداره حرم کریمه...💔 آخر یه روز شیعه برات حرم میسازه مولای کریم من، امام حسنِ عشق من...❤️‍🩹

میگفت روضه امام حسن جگر پاره پاره و تشت خونی نیست، روضه امام حسن روضه کوچه و سیلی و مادره💔

ضربان دل حسین حسن... ضربان دل حسن حسین... شه بی صحن و حرم حسن...💔 شه بی غسل و کفن حسین...💔 نقطه پرگار حسین حسن...! سید الاحرار حسین حسن...! الگوی رفتار حسین حسن..! کعبه سیار حسین حسن... #Music

• در مهربونیِ پیامبَر عزیزمون همین بس که فرمودند: مَن آذىٰ مُؤمناً فَقَدْ آذانی؛ هركس مؤمنى را بيآزارد ، مرا آزار داده! • 📚منبع: بحارالأنوار،ج۶۷،ص۷۲،ح۴۰.

- یا امام حسن❤️‍🩹

و هنوزم مظلومی...💔