ماله من تمامش اشتباهه... روز و ماه و سال .

ب معاون یا مدیر پیام بده، من دادم گفتن مشکلی نیست مهم دفتر امار مدرست .

-

سلام من: .

چقدر لفت😐

Too young to know it gets better...

Seriously guys, it gets better!

شماهم وقتی همه چی داره خوب پیش میره نگران میشید؟

برای چنل Motivation انگشت اشاره‌م رو، روی جلدِ چرمیِ کهنه‌ی کتاب های قفسه‌ی چوبی کشیدم.. + روش برچسب don't touch زده مستر! - هِـییی (شُکه شدن) .. + با این کُت و کلاه و پیرهن انگار از قلبِ دهه ۲۰ اومدی بیرون ! - ما اینیم‌ دیگه :» + جدی فکر نمیکردم همچین جاهایی ام بلد باشی ! فکر نمیکردم منو بیاری اینجا ! -خب فکر میکردی کجا ببرمت؟ + احتمال میدادم رستوران یا یه جایی مثل سینما؛ ولی انتخابِ همچین موزه‌ی شبیه‌سازی شده‌ای واقعا جالب بود ! مستر هار.. - عاها این یعنی تو فکر میکنی من فقط به فکر شکمم و عین تنبلا ۲۴ ساعته جلوی تلویزیونم؟ + نه موسیو هارمهر نه ، من بیجا کنم همچین فکری کنم :»»» (خندیدن) بیخیال ؛ بریم تو سالن دومِ موزه. هارمهر جلوتر از من شروع به حرکت کرد و به سمت ورودی دوم رفت ؛ فکر نمیکردم علاقه‌ای به وایب و حال و هوای کلاسیک و دارک‌آکادمیا داشته باشه... آره اون عاشق کتاب بود ، الگوش شرلوک‌هلمز بود و به قول خودش تاحالا سی و چهار بار به دنیای هاگوارتز سفر کرده (۳۴بار هری‌پاتر رو ریواچ کرده بود) ، ولی خب دیگه در این حد انتظار نداشتم که بهم بگه : بیا بریم مهمون من ! میخام‌ببرمت یه‌جایی که تاحالا تو عمرت ندیدی و منو بیاره به موزه‌ای که انگار یه تیکه از دنیای سالِ ۱۸۶۴ رو با ماشین زمان جابه‌جا کردن به اینجا.. نگاهمو دوختم به هارمهر ، از حیرت و شوق دهنش نیم متر باز مونده بود و به نقاشی های روی سقف خیره شده بود و در حین راه رفتن دور خودش میچرخید... - نگاشون کن پسررر! خیلی قشنگه! + خارق‌العاده س. یهو توجهِ هارمهر به گوشه سمت چپ سالن جلب شد ... انگار میتونستم صدای ضربانِ قلبشو‌ بشنوم.. - پیانوووووووو یه پیانوی بزرگ گردویی رنگِ براق اونجا بود. و خب دیدن این واکنش از سمت هارمهر طبیعی بود! البته برای کسی که اونو میشناخت. هارمهر نزدیک پیانو شد و حدس زدم قصدش چیه! + روش برچسب زده don't touch. - پس روبه‌رو م وایسا و استتار کن منو یالا ! + محض رضای خدا میفهمی چی میگی ؟ همون سالن قبلی که رفتی و مجسمه گلادیاتور رو بغل کردی خواستی ازت عکس بگیرم و اخطار نگهبان واسه هفت پشتم بسه . - خب یه از این لحظه ام یه فیلم بگیر و تمام! قول میدم. + چه قدرم قولِ تو قوله! هارمهر رفت روی صندلی پشت پیانو نشستم و منم دوربین رو تنظیم کردم. ~ جناب چرا اینجا نشستیددد ، دست زدن ممنوعه ! - فقط یه ثانیه میخام عکـ.. ~ یعنی چی که یک ثانیه فقط؟ مگه اینجا ننوشته دست نزنید ؟ - خب منم دست نزدم ~ چیی؟؟؟ (راهنمای درحال سکته کردن) - من دست نزدم؛ من نِشستم! ~ نگهباااااااان

چقدر قشنگ بود👌🏻😂😂😂 واقعا خودم بودم😂😂 البته به جز قسمت هری پاترش چون من فک میکنم عاشق وایبش بشم ولی تاحالا ندیدمش😬😂 هنرمندانه و زیبا بود و حس خوب آشنایی داشت، حس لذت عمیق "خودت بودن". واقعا لذت بردم خیلی ممنونم ازتون✨🤍☘

_ https://eitaa.com/Chocolate2005/5942 زیبا گفتن دلشکسته جان:) . _ادمین پرستار ک نمیشناسم ولی ی کانال دارم ک عکسش اختاپوسه: https://eitaa.com/che_ghalata . _اره حتما، اتفاقا میخواستم فور کنم یادم رفت . _ https://eitaa.com/Chocolate2005/5946 اره من بهش میگم زورو😂😂😂قبلنم ازش گذاشتم اون قبلیا واقعا خشن مینوازه👌🏻😂 . _ سلام @andisheyedark