eitaa logo
オレンジ色の春の花✨🍊
87 دنبال‌کننده
114 عکس
6 ویدیو
4 فایل
گربه💤:این همه حرف در مورد خون و خشونت منو مریض می‌کنه. کلاه‌دوز🎩: برای از بین بردن این حس توصیه می‌کنم چای بخوری Made by: Alex's girl 🌟🌻 جهت آشنایی https://eitaa.com/Citrus_aurantium_m/7
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صندوق پستی نینا
امواج سرگردان در سراسر جهان قلبم می‌جوشند و می‌خروشند و در سایه ی نور ماه در جذر و مد بالا و پایین می‌روند🌊 https://eitaa.com/Wandering_waves شمارو به معلق بودن در فضای قلبم دعوت میکنم🪐🚀 https://eitaa.com/Wandering_waves با لباس فضایی وارد شوید🛸🌘 ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ کانال: @Citrus_aurantium_m ⏰زمان: 00:23:22 یکشنبه 1403/04/10
تا بیست و پنج سالگی ادموند ، همه چیز به همون منوال گذشت . با اینکه وضعیت خانواده ی سانتیاگو بهتر شده بود ، اما توی عمارت ادموند ، وضعیت خیلی خوفناک بود.
هدایت شده از صندوق پستی نینا
ادموند چجوری از پسرش محافظت میکرد؟ یعنی... محدود ترش میکرد؟با جزئیات بگو ▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬ کانال: @Citrus_aurantium_m ⏰زمان: 13:29:39 دوشنبه 1403/04/11
بگی نگی
در واقع اون رو هم تحت تعلیمات سخت قرار می‌داد ( البته نه در حد چیزی که خودش تجربه کرده )
تا اون هم قوی بشه و بتونه از خودش دفاع کنه روابطش رو هم کاملا کنترل میکرد
تا جایی که رفته رفته ریموند به انتخاب خودش منزوی شد تا هم خودش توی دردسر نیوفته ، هم خیال پدرش رو راحت کنه
نه نه بابت وقفه ی ایجاد شده معذرت می‌خوام
خب ادامه
オレンジ色の春の花✨🍊
تا بیست و پنج سالگی ادموند ، همه چیز به همون منوال گذشت . با اینکه وضعیت خانواده ی سانتیاگو بهتر شده
زمانی که ادموند بیست و پنج ساله بود ، یک روز که شبانه مشغول دزدیدن افراد بی‌خانمان برای فروششون به عنوان نیروی کار رایگان بود ، یه پسر هجده ساله با موهای مشکی و چشم های سبز زمردی دید ‌. برای نیروی کار بودن خیلی ضعیف بود ، به درد ادموند نمی‌خورد. با اینحال اون دیگه ادموند رو دیده بود. بنابراین بین دو راهی کشتن یا بردنش برای فروش موند