بدترین احساس زمانیه که متوجه میشی برای کسی به اندازهای که که فکر میکردی مهم نبودی. و بعد احساس میکنی چقدر احمق بودی که انقدر اهمیت میدادی. آرزو میکنی که کاش برای هیچچیز اهمیت نمیداد، اما واقعیت اینه هنوزم اهمیت میدی و حتی بیش از حد. تنها دلیلی که نمیتونی چیزی که تو رو غمگین میکنه رها کنی، اینکه که همون چیز زمانی تنها دلیل شادیِ تو بوده. تو فقط میخواستی برای یک بار هم که شده تنها کسی نباشی که از دست دادن دیگری میترسه.
Codeine
- چرا از صمیمیت فرار میکنی؟ - چون آدمها اونطور که نشون میدن، نیستن.
- چرا از صمیمیت فرار میکنی؟
-چون غریبه شدن بعد از صمیمیت خیلی سختتره تا از اول غریبه بودن.
بعضی دردها درمان نمیشن، اما میتونن بخشی از داستانی بشن که باهاش به بقیه امید میدی.
Codeine
آدم ها میتونن بگن دوستت دارن و هیچ تلاشی برای اثبات حرفشون نکنن.
آدمها میتونن دوستت داشته باشن اما به تو، به جزئیات و حساسیتهای مربوط به تو، توجه نداشته باشن.
Codeine
- چرا از صمیمیت فرار میکنی؟ -چون غریبه شدن بعد از صمیمیت خیلی سختتره تا از اول غریبه بودن.
- چرا از صمیمیت فرار میکنی؟
- چون هر بار که نزدیک شدی، زخمی برگشتی.
Codeine
آدمها میتونن دوستت داشته باشن اما به تو، به جزئیات و حساسیتهای مربوط به تو، توجه نداشته باشن.
خودت، خودت رو دوست داری که از بقیه توقع داری دوستت داشته باشن؟
- هر چی بیشتر بهش خوبی کردم، بیشتر ازم دور شد، مشکل از من بود؟
- نه، همه از خوبی خوششون نمیاد، بعضیها با خوبی، احساس گناه یا فشار میکنن.