حال و روزم این طوریه که انگار خیلی وقته دارم دنبال خونم میگردم ولی پیداش نمیکنم.
+به چی فکر میکنی؟
- به فرار کردن، این روزها خیلی به رها کردن همچی و بیخیال شدن فکر میکنم.
ترجیح میدم تنها باشم و با خودم حالم خوب باشه تا اینکه دوباره به یکی امیدوار بشم و تهش دوباره یه زخم جدید رو وجودم بگذاره.
اتفاقهایی که هر روز برام میوفتن هر کدومشون نیاز به حداقل بیست جلسه تراپی دارن.
هرچی سنت بالا میره بیشتر میفهمی برای هیچکس اهمیت خاصی نداری، یا اگر هم داری هیچ تضمینی نداره پایدار باشه.