فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوش به حال اونایی که الان بین دوراهی گیر کردن...🥹
May 11
هدایت شده از دلݜڪسݓهـــ³¹⁵
سلام و ارادت خدمت همه عزیزان
دوستانی که تمایل به ادمینی دارن
لطفا به آیدی زیر پیامبدن❤️
@Karbala128pm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو که آخر گره وا میکنی امام رضا..💔
#ثواب_یهویی🥲
هواشناسۍاعلامکرد :
هوایمهدیفاطمهراداشتهباشید
خیلۍتنهاست💔🥹
سلامتیش ⁵صلوات😊
اللهم عجل الولیڪ الفرج🌱
🌺 رمان #ازجهنم_تابهشت
🌺قسمت ۳۸
🍃به روایت حانیه🍃
چند شاخه از موهای لخت و مشکیم رو هم ریختم رو صورتم.
_کسی لیاقت نداره از زیبایی های من استفاده کنه.
دوباره موهام رو هل دادم زیر شال، کیفمو برداشتم و رفتم تو آشپزخونه.تازه الان مامانو دیدم.
_ سلام. صبح به خیر
مامان_ علیک سلام.بیا این لقمه رو بگیر بخور. به صبحانه نمیرسیم.دیر شد.
بابا _من تو ماشین منتظرم بیاید.
.
.
از اتوبوس پیاده شدیم.اوه اوه یه سر بالایی با شیب تند رو باید پیاده میرفتیم.
فاطمه_اوه اوه.یاعلی بگو بریم.
_ یاعلی بگم؟
فاطمه_ اره دیگه. یعنی از حضرت علی مدد بگیر.
_ چه جالب.اتفاقا برام سوال شده بود چرا موقع خداحافظی میگی یاعلی.
فاطمه معنی یاعلی رو گفت.ولی هنوز هم نمیتونستم درک کنم . اما ناخداگاه زیر لب گفتم یاعلی و دست فاطمه رو گرفتم و رفتیم بالا. مامانامون پشت سرمون بودن و منو فاطمه هم جلو.دیگه تقریبا رسیده بودیم .
فاطمه_اول بریم زیارت یا استراحت؟
_ نمیدونم. هرجور دوست داری
فاطمه_ خب بیا بریم فعلا یه ذره استراحت کنیم بعد میریم.
_ باشه بریم ......
.
.
سفر یک روزه امامزاده داوود هم تموم شد و میشه گفت یکی از بهترین تجربه های زندگیم بود؛ تجربه ای که دید من رو نسبت به دین و ادمای اطرافم دیگه کاملا تغییر داد و شد جرقه ای دوباره.......
یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد.....
ادامه دارد....
نویسنده؛ ح سادات کاظمی