دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن درگذشت.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، استاد و ادیب برجسته، مترجم، شاعر، فردوسیشناس، مولف، حقوقدان، سفرنامهنویس و از بزرگان نثر معاصر فارسی در ۹۶ سالگی و در کانادا درگذشت
روحش شاد
ادبیاتفارسی دکترهاتفیاردکانی
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن درگذشت. دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، استاد و ادیب برجسته، مترجم، شاعر، فردو
نوری همکار ادبیات:
انشاءالله روح و روان استاد مسلم، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، غریق بهار رحمت، لطف و آمرزش الهی باشد و یاد و نامش، همواره بر تارک فرهنگ و تمدن ایران ثابت و باقی باد. این جانب به عنوان عضوی از انجمن معلمان زبان و ادبیات فارسی، همواره خود و فرهنگ این مرز و بوم را وامدار آثار بی بدیل فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و ادبی ایشان می دانم و امیدوارم بتوانیم، دینی که به گردن ما دارند، ادا کنیم و پاسدار میراث مکتوبشان باشیم.
این حقیر بر خود فرض می دانم در این شب عزیز ماه مبارک رمضان، با قرائت فاتحه و صلوات و به توفیق الهی، ادای نماز وحشت، خدمتی اندک، برای آرامش روح این عزیز سفر کرده داشته باشم و از دیگر دوستان هم استدعا دارم، حتی الامکان، عنایتی، در این راستا، مبذول دارند.
************
بیان یک خاطره از رفتار استاد مسلم، دکتر اسلامی ندوشن، که نشان از بزرگواری، بی تعلقی او به مادیات و ارزش گذاری ایشان به فرهنگ و فرهنگیان بود.
در خردادماه ۱۳۸۷، از سوی انجمن معلمان زبان و ادبیات فارسی استان یزد، استاد اسلامی و همسر مکرمشان( خانم دکتر شیرین بیانی) را به همایش علمی و ادبی مولوی شناسی دعوت کردیم تا در جمع صدها نفر از معلمان ادبیات یزد، در سالن تجمعات تربیت معلم یزد، به ایراد سخنرانی بپرازند.
پس از پایان این برنامه باشکوه و وزین، مبلغ ۳۰۰ هزار تومان، طی یک چک و از طریق رابط فرهنگی این استاد، جناب آقای حسین مسرت، به ایشان، دادیم، این استاد و همسراشان از دریافت این مبلغ خودداری کردند و به آقای مسرت گفته بودند که این مبلغ را صرف خرید برخی کتابهای ایشان و خانم بیانی کنند که در بازار موجود بود، تا به عنوان یک امر فرهنگی، به برخی از معلمان فرهیخته ادبیات یزد، اعطا کنیم و چنین انجام شد.
با وجود اینکه حق تأليف كتب خود را سالها پیش از آن، به انتشارات مربوطه سپرده بود و سودی عایدشان نمی شد و همچنین به سختی این کتاب ها در بازار یافت می شد.
این سرمایه های فرهنگی را با بی مهری و نگاه های محدودبین سیاسی و کج اندیشی ها، نباید فراموش کنیم، چراکه بزرگداشت این عزیزان، ارزش گزاری به فرهنگ و باورهای اصیل ایرانی است و یاد و نامشان، همواره لنگر آرامش و امنیت و نشان از غنای تمدنی ایران است.
ادبیاتفارسی دکترهاتفیاردکانی
"مصاحبه با زنده یاد ندوشن اسلامی" ۳
"گفت و شنودی در باب زندگی"
فريدة گلبو: آيا از زندگي خود راضي بودهايد؟
اسلامي ندوشن: بيش از اين سهم من نميشده. شايد قدري هم بيش از استحقاقم گرفتهام. دو چيز متضاد در من بوده است: بلند پروازي و قناعت . اين تركيب خوبي شد. نسبت به چيزهائي بلند پرواز بودم و حتّي كمال طلب؛ هميشه ميخواستم فراتر از آن چه در دسترسم بود بروم. برعكس، در مواردي قانع. آن چه به آنها بي اعتنا بودم، عبارت بود از خواستنيهاي رايج زندگي، چون پول، مقام و تعيّن و بُرو بياي اجتماعي. گرد اينها نگشتم. همواره بر زندگي مماس بودهام. گمان ميكنم كه اين بهترين نوعش باشد اگر افزون بر احتياج باشد، خلاقيّت روح را ميگيرد. كمتر از آن هم فاسد كننده است.
اعتراف ميكنم كه از ثروتمند شدن ميترسيدهام، هر چند كه استعداد آن را هم نداشتم. فكر ميكردم كه ثروت چيزي را ميدهد و چيزي را ميگيرد، كه آن چه را كه ميگيرد گران بهاتر است. درآمد خانوادة من از چند قطعه مِلك موروثي، اجازه داد كه بتوانم تحصيل خود را به پايان برم. بعد از آن همين چند قطعه مِلك فروخته شد و تبديل به خانهاي در تهران شد كه تنها دارايي من در جهان است.
پس از آن كه وارد زندگي شدم، حقوق ماهانهام پشتوانة معاشم قرار گرفت، همراه با مبلغي حقّ التأليف. هرگز در شركت يا مؤسسّه يا نشر يا خريد و فروشي مشاركت نداشتهام. نه توانائيش داشتم و نه تمايلش.
از آغاز زندگي حدّ خود را شناختم. استعداد و ظرفيّت خود را برآورد كردم. براي هيچ كار ديگري خلق نشده بودم و در هيچ اشتغالي رضايت خاطر نمييافتم، جز همان كاري كه پيشهام قرار گرفت، يعني درس دادن و قلم زدن . از بخت خود شُكرگُزارم كه گُذران زندگيم از اين راه تأمين گرديد.
من اين خوش اقبالي را داشتم كه بر وفق دل خواه خود زندگي كنم. در دوران بسيار پر نوسان و پر تلاطمي كه دورانم بود، نلغزيدم. به هر چه طلب كردم كم و بيش رسيدم، و بيش از آنش نطلبيدم. هر چه را كه دل خواهم بود كه بگويم و بنويسم، تا اندازهاي گفتم و نوشتم. هرگز آرزو نكردهام كه از كشور ديگري جز ايران ميبودم، و خوش بختي بزرگي براي خود ميدانستم كه زبانم فارسي است. بر هيچ مقام و موقعيّتي حسرت نخوردهام، هيچ ميزي بلندتر از ميزي كه در خانهام پشت آن مينشينم، نشناختهام. در جامعهاي كه ما در آن زندگي كرديم، ناهمواري امور ارزشها را ميآشفت. بنابراين ميبايست روي خطّ باريكي حركت كنم.
البتّه جوّ سياسي زمان بر وفق دل خواهم نبود، و غُصّه و كدورتي كه داشتم از اين بابت بود. از اين رو محيط كشور را به گونهاي نديدم كه بخواهم، وارد سياست عملي بشوم. ناظر بودم، ولي شريك نبودم. آن چه برايم مطرح بود عمق ايران بود و دل خوشيهاي خود را از آن ميگرفتم.
چون عمر كوتاه است، جز اين راهي نبود كه در همة زمينهها گزينش بكنم: كتاب، دوست، صَرف وقت... سعيم بر آن بوده كه بر سر آن چه ميانه حال، كم جوهر يا مشكوك است، توقّف نداشته باشم، حتّي به قيمت دشمن تراشي. با كساني كه ارزش اجتماعي يا عيار قابل قبول انساني نداشتند، رابطه برقرار نكردهام. اين حساب گري را كه چه كسي در زندگي به درد ميخورد و چه كسي نميخورد، به خود راه ندادهام. از بخت خود شكرگزارم كه در معرض آزمايش يا احتياجي قرار نگرفتم كه ناگريز به تملّق گويي بشوم، تصديق حرف مصلحتي بكنم، بر وفق مُراد شنونده سخن بگويم، تمجمج بكنم، به كسي به سبب مقامش احترام بگذارم، يا تعيّنهاي فاقد اخلاق چشمم را بگيرد.
اين را نميگويم براي آن كه بُعد مُنزّه طلبانه به خود ببندم، نه، از اين رو بود كه آن را به مصلحت خود نديدم. اين روش، آرامش خاطر بيشتري به من ميبخشيد. از تلخ كامي، نقش بازي و دو چهرگي معافم ميداشت؛ حالتي است كه چه بسا عدّهاي دشمن شناخته و ناشناخته برايم فراهم كرده باشد، ولي اعتنا نداشتهام. براي من مهم آن بوده كه مانند تك درخت قائم به خود بمانم.
اگر در زندگي چيزي به دست آوردهام، به اعتبار خودم بوده است. از دو چيز پرهيز داشتهام: يكي جلب نظر خواننده، يا حرف زدن بر وفق خوش آيند او، ديگري جلب عنايت ارباب قدرت.
روحش شاد و روانش در آرامش ابدی⬛️
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا می دانستید که حلقه ازدواج، ریشه در آئین کهن ایران دارد.
4_6001320165902388043.pdf
148.7K
👆🏻... مقاله: "ایران را از یاد نبریم"، به قلم "دکتر محمدعلی اسلامیندوشن" ...
... به مناسبت عروج ملکوتیاش ... روحش شاد و یادش گرامی باد!
نخستین باری که او را دیدم در آبادان بود. اواخر مهر سال 1376 سر حال می نمود. دعوت صمیمی دبیران زبان و ادبیّات فارسی آبادان را، با علاقۀ سرشار، پذیرفته بودند. در جمع دبیران و فرهیختگان آبادان، از سربلندی و همیشه سرفراز بودن ایران، سخن گفت. از آیندۀ ایران و امیدواری های آیندۀ آن، سخن گفت. ایران را، چون نگینی گران بهاء دانست که لازم است هم قدر بدانیم و هم نگاهبانش باشیم.
فرصت را غنیمت شمردم، چند دقیقه ای در کنارش نشستم. وقتی با لهجه و گویش یزدی حرفی به میان آوردم؛ گفت: «عجب! گویا اینجا، یزد است.» دفترم را باز کردم و گفتم: «استاد! لطف کنید بنده را با نوشتارتان، مفتخر نمائید.» او با امضایی ماندگار، برایم اینگونه نوشت که: «هر کجا که باشید آرزوی تندرستی و شادی شما را، خواستارم.» بارم دوم در اردکان، نگین کویر ایران، در حلقۀ نویسندگان، شاعران، فرهیختگان و استادان زبان و ادبیات فارسی استان یزد، زیارتش کردم. در طول مسیر که ایشان را مشایعت می کردم، از آن بزرگوار پرسیدم: «استاد ممکن است بفرمایید که ایران سربلند، در حوزۀ شعر و ادب، چند شاعر توانا و توانمند، دارد؟» با لبخندی گوارا گفت: «شاید تعداد شاعران درجۀ یک، در کشورمان، از گذشته تا حال، به عدد بیست نرسد.» روحش شاد.
غلامرضا هاتفی اردکانی دانش آموخته دکترای تخصّصی زبان و ادبیات فارسی
https://eitaa.com/DHatafi99
برای استاد دکترمحمدعلی اسلامی ندوشن، انسان و انسان ایرانی، مهمّ و اساسی بود. او نظاره گر ایرانی بود که هم قدیم است و هم نو. گذشته را می دید و هم حال و نیز آینده. هم سنّت را می پایید و هم صنعت و فناوری را، بهاء می داد. آنچه او می خواست تعادل و سامان فکری بود نه تعارض و کینه و دشمنی. او در«روزها»ی عمر خویش، با چنین اندیشه هایی همراه و همگام بود. در زیر سایۀ «سرو سایه فکن» خویش، آرامش بیشتری می یافت. او هستی خود را در آینۀ «هستی» می دید و ایران را در «لوک پیر» توانمند. حرف هایش را در «سخن ها را بشنویم» با مروارید اندرز درآمیخت. او «ایران و یونان در بستر باستان» همسان و همگون می دید. او دیدگاهش را در «ایران چه حرفی برای گفتن دارد؟» به زیور هنر آراست. آن دانشمند فرهیخته با کتاب ها و مقالات خویش، «هرگز ایران را از یاد نبرد.» به راستی که او جلوه ای از ایرانی تمام عیار، بود. روحش شاد.
غلامرضا هاتفی اردکانی دانش آموخته دکترای تخصّصی زبان و ادبیات فارسی
https://eitaa.com/DHatafi99
🍃🍃🍃
امروز تو ای تجسم عینی حقیقت در کلام حق که
«هل یستوی الاعمی و البصیر» و ای بازگشای عقده«من لسانی» از نقطه شروع، بر خود ببال که این جامه ی شکوه را جز بر قامت همّت آسمان سای تو ندوخته اند و این تندیس افتخار را جز بر دستان پرصلابت اراده ی تو ننهاده اند.
مگر جز این است که پروردگار بزرگ در کلام آسمانی اش شغل تو را به عنوان جلوه ای از قدرت لایزالی حق ویژه ی خود ساخت آنگاه که در نخستین آیات قرآن بر قلب مبارک رسول (ص) فرو خواند: بخوان، بخوان به نام پروردگارت، همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را نمی دانست
و گویی امروز شکوه انگیزترین سروده هستی، کلام شورانگیز رسول راستی و درستی محمد مصطفی (ص) است که با ترنم «انی بعثت معلما» تو را بال در بال ملائک و غرق در بارانی از نور بر سکویی به بلندی شرف می نشاند.
چه حقیقت زیبا و شگرفی!
خدا معلم است و رسول او معلم و صد و بیست و چهار هزار پیامبر و همه اولیا و پاکان و برگزیدگان که قله های آفتابی و دوردست های روشن را فرا چشم انسان می نشانند معلم اند و تو آنگاه که هدفی جز انسان سازی و کمال بخشیدن نداری، هم سایه انبیایی و همنشین آنها بر بام بلند ملکوت
و این است راز اینهمه بزرگی تو
پس امروز و هر روز بر تو و بر عاشقان تو گرامی!
🌸🌸🌸🌸🌸
روزي به نام عاشقترين انسانها ... شغل نيست، عشق است، بهشتي از سادگي، بي آلايشي، يكرنگي، بزرگي ، سيادت ، صداقت، آزادگي و ...آكنده از آرامش، آرامش، آرامش...
🍃🍃🍃
یک لحظه ،لحظه هاتان را تهی مگذارید
و شاخه های عمرتان را ستاره باران کنید.
دوازده ارديبهشت سالروز شهادت استاد مطهری و روز معلم گرامی باد.
با احترام: هاتفی اردکانی
https://eitaa.com/DHatafi99
4_5852665253229235057.mp3
7.26M
مستندی کوتاه در پنج دقیقه
🔺زندگی و آثار محمدعلی اسلامی نُدوشَن
زادهٔ ۳ شهریور ۱۳۰۳ ندوشن
شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم و پژوهشگر
🔹 همراه با صداهایی از آن محقق و اندیشمند ارزنده
تهیه و تالیف: محمدحسینی باغسنگانی
روایت و اجرا: بهروز رضوی
📟 به اشتراک بگذارید
پیوستن به کانال چراغداران: t.me/Chraghdaran
گروه چراغداران: t.me/cheraghdaran
کانال سخن و سخنوران: t.me/SokhanoSokhanvaran
☝️
سلام🪷🌺🌸
عید سعید فطر روز گذر از وادی پرهیز و اطاعت و بازگشت شاکرانه و خردمندانه به میهمانی عام هستی و هستی بخش بر شما و خانواده محترم مبارک باد.💐💐
ان شاء الله خداوند به همه توفیق دهد تا لایق باشیم فضیلت های ناب رمضانی دیگر و شب های قدر دوباره ای را درک کنیم.
درپناه حق .🌺🌺
سالم و شادمان و موفق باشید.🌸
https://eitaa.com/DHatafi99