لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بررسی گنج های حکمت دروس1،3و6،8 کتاب فارسی3_مدرس هاتفی اردکانی
هدایت شده از غلامرضا هاتفی اردکانی
1410287788.wma
8.51M
شعر خوانی زاغ و کبک درس دوم فارسی2- مدرس هاتفی اردکانی
هدایت شده از غلامرضا هاتفی اردکانی
1322170125.wma
19.03M
شرح و تحلیل امواج سند _درس سوم فارسی 2_مدرس هاتفی اردکانی
هدایت شده از غلامرضا هاتفی اردکانی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تدریس درس سوم علوم و فنون ادبی 3_مدرس هاتفی اردکانی_مهر99
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین در کربلا_هاتفی اردکانی
اربعین _ 1399
هدایت شده از غلامرضا هاتفی اردکانی
1_340795802282623037.mp3
12.83M
چرا رفتی ؟ 🖤
- همایون شجریان
کانال استاد شجریان 🔰
🆔 @Avayemehregan
4_6030661466913245551.pdf
510.6K
درس دوم فارسی دوازدهم
معنی کامل+ نکات مهم+کارگاه متن پژوهی+شعرخوانی
@dars_e_farsi
4_5767333946798901951.pdf
355K
معنی کامل +نکات مهم درس سوم فارسی دوازدهم
@dars_e_farsi
هدایت شده از غلامرضا هاتفی اردکانی
نوشته دکتر محمدجعفر یاحقی در سوگ استاد شجریان:
کبوتر با کبوتر باز با باز
«بعد از آنکه جنازۀ [حضرت مولانا جلالالدین] را بیرون آوردند کافّۀ اکابر و اصاغر سر باز کرده بودند و تمامت زنان و اطفال حاضر گشته رستخیزی برخاسته بود که رستخیز قیامت کبری را مانستی. همگان گریان و نعرهزنان میرفتند ... آیات میخواندند و نوحهها میکردند و مسلمانان به زخم چوب و ضرب کوب و شمشیر دفع ایشان نمیتوانستند کردن و فتنۀ عظیم برخاسته بود».
این گوشهای از سخن افلاکی بود در تشریح اوضاع قونیه در روز مرگ مولانا جلالالدین. من هرگاه که به این مطلب می رسیدم - و کم هم نرسیدهام- با خودم فکر میکردم این کدام نیروست که میتواند اینگونه بر دلها فرمانروایی کند! و بعد به عشق و بیمرزی میرسیدم: عشق به کاینات و بیمرزی در اندیشه و اعتقاد. سخت است و بسیار هم سخت است که آدمی بتواند آنقدر روح خود را گسترش بدهد که همگان او را دیوانهوار دوست بدارند و در سوگ او گریبان بدرند. مولانا را همه دوست داشتند به همین جهت سوگ او «قیامت کبری» را مانست. اما یادمان نرود که این قیامت کبری تنها در شهر قونیه بود که در شعاع نفوذ مولانا قرار داشت. راست است که در آن روزگار فضای مجازی نبود که لحظهها و رویدادها همزمان پیش روی همگان باشد، گمانم اگر هم میبود چنین نبود؛ چنانکه دیروز و امروز همه جا همه کس به یک تن خیره باشند و نام شجریان با چنان حرمتی و چنین شیفتهوار بر زبانها- و چه میگویم بر دلها- بگذرد.
درگذشتهها مولانا جلالالدین و این روزها محمدرضا شجریان بر دلها فرمانروایی کردند و نشان دادند که چطور در عرصهای غیر از سیاست میتوان تودهها را از جا تکان داد. من جز در مورد سیاسیون،که حسابش به کنار است و جهت کار آشکار، و فوتبالیستها که برخاسته از حسی زودگذر است و ناپایدار؛ ندیدهام که کسی بتواند چنین همهگیر و فراگروهی و فراکشوری و فرافرهنگی جامعههایی را دردمند و آشفتهحال سازد.
خواستم شجریان را با باربد مقایسه کنم دیدم به خطا میروم، که باربد -بنابرشاهنامه- چه ترفندها به کار بست تا خود را به دربار خسرو پرویز بیندازد! خواستم بگویم شجریان همان رودکی زمان ماست دیدم نالۀ چنگ رودکی تنها امیر سامانی را چنان به حرکت آورد «که از تخت فرود آمد و پای در رکاب خنگِ نوبتی آورد و بیموزه ورانین» عازم بخارا شد و مردمان مات ومبهوت از این حس چیزی به بهره نگرفتند، که یعنی شهرت درگرو قدرتی است که به او نزدیک شدهای. دیدم که اینجا پای هیچ قدرتی در میان نیست که هیچ؛ چه بسا که قدرتها میکوشند تا مردم را از او دور نگه دارند و همین بازداشتن است که او را بر سر دستها نگه میدارد.
فردوسی با سیاست کنار نیامد، سیاست، اما دیر، به خود آمد و صلۀ سلطان بعد از مرگ به طوس گسیل شد، شجریان هم کنار نیامد تا سیاست، اما بعد از مرگ، با او کنار آمد؛ او صلۀ خود را از مردم گرفت.
شجریان همسرنوشت فردوسی بودکه سرنوشت با بازی شیرین خود این دو را امروز درکنار هم نشاند. کبوتر با کبوتر باز با باز.
محمدجعفر یاحقی- مشهد 19 مهرماه 1399
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
از عاشورای تاریخ تا تاریخ عاشورا_هاتفی اردکانی(اربعین1442)