| مَعْبــَـــــــ🌴ــــــرْ |
❣
🔻 شهید باکری:
من چیزی از این مردم دزفول می دانم که شما نمی دانید!
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
در دوران جنگ یک وقتی همسفر شدیم با جانشین شهید باکری فرمانده لشکر سی و یکم عاشورا، از نظر ایشان سئوال کردم: چه شد که از مناطق مختلف خوزستان، دزفول و شمال آن را جهت مقر لشکر انتخاب کردید؟ با توجه به اینکه از جبهه ها دورتر شده اید و تدارکات شما مشکل تر می شود. ایشان گفت: زمانی که ما می خواستیم مقر لشکر را پیدا بکنیم. از اهواز شروع به گشتن نمودیم و مناطق مختلف را زیر پا گذاشتیم. ولی مورد موافقت شهید باکری قرار نمی گرفت تا اینکه از اهواز به طرف شمال خوزستان راهی شدیم. و به شوش رسیدیم. ولی در شوش نیز جایی را پیدا نکردیم و به دزفول آمدیم.
در نهایت این مقر فعلی را پیدا کردیم و ایشان این محل را تایید کرد و گفت: اگر سپاه دزفول این مکان را به ما بدهد بسیار خوب خواهد شد. از شهید مهدی باکری سئوال کردم: چرا این محل را انتخاب کردید و چرا دزفول؟ ایشان گفت: من چیزی از این شهر می دانم که شما نمی دانید. من آن موقع نفهمیدم که منظور ایشان چه بود تا اینکه زمانی رسید که هواپیماهای عراق مقر لشکر را بمباران کردند و شرایط بسیار بدی در پادگان بوجود آمد. عده ای به شهادت رسیده و تعدادی مجروح و بسیاری نیز شوکه شده بودند. واقعا اوضاع از دست ما خارج شد. در همین بین، با کمال تعجب دیدیم. تعداد زیادی وانت بار و ماشین های شخصی و موتور سیکلت از شهر برای کمک رسانی به پادگان آمدند و تا ما بخواهیم خودمان را سامان بدهیم مردم دزفول تمام شهدا و مجروحین را به بیمارستان افشار منتقل کردند. بعد از اینکه اوضاع را آرام کردیم به همراه تعدادی از نیروها سریع خودمان را به بیمارستان رسانده تا اگر احتیاج به اهداء خون باشد بتوانیم کمک بکنیم.
در بیمارستان با صحنه ها ی بسیار عجیبی مواجه شدیم. صف تویلی از مردم دزفول، درب بیمارستان ایستاده و آماده ی اهداء خون بودند و انتظار می کشیدند تا هرچه سریعتر خون بدهند. به همین خاطر و با توجه به ازدحام جمعیت، نیروها را که از بمباران شوکه شده بودند به لشکر بازگرداندیم. سالن بیمارستان و حتی حیاط، مملو بود از مجروحین، و هر مجروحی که روی زمین قرار داشت مردان و زنانی در کنار و بالای سر آنها و مواظب آنها بودند و می دیدم سرم در دست داشته و بالای سر آنها ایستاده بودند. با چشم خود می دیدم که تعدادی از آنها سر مجروحین را بر دامن گذاشته و با کمال ملاطفت آن ها را نوازش می کردند. با دیدن این صحنه ها یاد صحبت شهید باکری افتادم که می گفت: من چیزی از این مردم دزفول می دانم که شما نمی دانید و بعدها می فهمید که دزفولی ها چه مردمانی هستند.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
راوی: بهرام صالحی
نگارنده: ناصر آیرمی
برگرفته از کتاب
جغرافیای حماسی شهر نمونه دزفول
🌷
🔸 ﷽ | لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ ۖ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
🔸 براى آنها در نزد پروردگارشان، خانه آرامش است. و به پاداش كارهايى كه مىكنند، خدا دوستدار آنهاست.
«آیه ۱۲۷ سوره انعام»
🌱
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی 🌱
#حافظ
🌷
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولی ابلیس مگه میذاره . . .
#استاد_پناهیان 🌷
#ماه_رجب 🌷
🌷
﷽ | وَكُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً ﴿۷﴾ فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ﴿۸﴾ وَأَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿۹﴾ وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿۱۰﴾ أُولَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿۱۱﴾ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ﴿١٢﴾
و شما سه گروه شوید: سعادتمندان، چه بلند مرتبه اند سعادتمندان؛ شقاوتمندان، چه دون پایه اند شقاوتمندان؛ و پیشی گیرندگان [به اعمال نیک] که پیشی گیرندگان [به رحمت و آمرزش] اند؛ اینان مقربان اند، در بهشت های پر نعمت اند.
«آیات ۷ تا ۱۲ سوره واقعه»
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
بهشت گوشه ای از کربلای توست حسین
بهشت من حرم باصفای توست حسین
به خون پاک تو سوگند ای خدا را خون
که خون بهای تو تنها خدای توست حسین
#استاد_سازگار
شادی ارواح پاک شهدا و اموات صلوات 🌱
#شب_جمعه
#کربلا
🔸 ﷽ | وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ
🔸 آن گاه یعقوب (از شدت حزن) روی از آنها بگردانید و گفت: وا اسفا بر فراق یوسف! و از گریه غم چشمانش سفید شد و سوز هجران و داغ دل بنهفت.
«آیه ۸۴ سوره یوسف»
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
اَلسّلامعليکَ أيُّهَاالـرّحمَـةُالوَاسِـعَة
سـلام بر شما اے رحمـت گستـرده ...
توی قرآن خواندهام، یعقوب یادم داده است
دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است 🌱
#حامد_عسگری
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#جمعه
پیامبر مهربانی: 🌱🌺
«من سقی طلعه او سدره کانما سقی مؤمناً من الماء»
کسی که درخت بیابانی و درخت مورد استفاده انسان را آب دهد همانند کسی است که انسان مؤمنی را سیراب کرده است.
وسائل الشیعه ، ج13 ، ص25 ، ح 4
▫️▫️▫️▫️
باغْ سَلام میکُند سَروْ قیام میکُند
سَبزه پیاده میرَوَد غُنچه سوار میرَسَد
#مولانا
#درخت_براي_زندگي
🌱