- www.mplib.ir.mp3
زمان:
حجم:
4.04M
📣 تندخوانی ( تحدیر ) « جز 16 »
🎤 قاری : استاد معتز آقایی
🔺 موضوع : #ترتیل#قرآن
دبستان پسرانه علمی
🌠 در ایام نوروز، هر شب یک داستان آموزنده ۸🌠 قدرت انديشه * پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا ز
در ایام نوروز
🌃هر شب یک داستان آموزنده ۹🌃
#وعده
پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.
هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مىداد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم #تحمل کنم.
پادشاه گفت:
من الان داخل قصر مىروم و مىگویم یکى از لباسهاى گرم مرا برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعدهاش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند، در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:
اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مىکردم، اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد!
مراقب قول و وعده های کوچک و بزرگ خود به افراد کوچک و بزرگ زندگیمان باشیم.
🆔▶️ @DabestanElmi
7.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جهانو به پات میریزم حسن🌏
آقای مهربون عزیزم حسن❤️
همه قطره و تو دریا حسن🌅
تا آخرین نفس میگم یا حسن🙌
مرکز موسیقی مأوا🔰
اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | روبیکا
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو پاییز این دنیا با شما بهاری می مونیم امام حسن جان❤️
دنیا پاییزه و من بهارشم🌷
به خودم قول دادم ستاره شم💫
خیلی وقتا همه می پرسن ازم❓
که تو آینده میخوام چیکاره شم🤔
مرکز موسیقی مأوا🔰
اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | روبیکا
20.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه دقیقه☝️
فکرشو بکن امام حسن چقدر باهات رفیقه😍
یه رفیقه🫂
که میبخشه هرچی که داره رو خیلی خوش سلیقه🌷
مرکز موسیقی مأوا🔰
اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | روبیکا
#نوستالژی
خیلی از ماها تمام ذوقمون این بود مهر یا بعد عید بشه و دفتر نو استفاده کنیم.
این جلد دفترهای دهه ۶۰ و ۷۰ بود😊
- www.mplib.ir.mp3
زمان:
حجم:
3.89M
📣 تندخوانی ( تحدیر ) « جز 17 »
🎤 قاری : استاد معتز آقایی
🔺 موضوع : #ترتیل#قرآن
دبستان پسرانه علمی
در ایام نوروز 🌃هر شب یک داستان آموزنده ۹🌃 #وعده پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام
در ایام نوروز
🌃 هر شب یک داستان آموزنده ۱۰ 🌃
حکایت؛ کاری خوبه که خدا درستش کنه
سلطان محمود چیکارست؟
دو گدا بودند یک بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت.
◀️ گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا #وزیرش را می دید بسیار چاپلوسی می کرد و از سلطان محمود تعریف می کرد و هدیه میگرفت ولی اون یکی ساکت بود.
اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه؟
◀️ گدای ساکت گفت:
کاری خوبه که خدا درست کنه سلطان محمود... کیه؟
برای سلطان محمود این سوال پیش اومده بود، که چرا یک گدا ساکته و هیچی نمی گه.
وقتی از اطرافیان خود پرسید:
به او گفتند که این گدا گفته:
کاری خوبه که خدا درست کنه سلطان محمود ....کیه؟
❇️ سلطان محمود ناراحت شد و گفت حالا که اینطوری فکر می کنه، فردا #مرغی بریان شده که در شکمش #الماسی باشد را به گدایی که #چاپلوسی می کند بدهید تا بفمد سلطان محمود..... کیه ؟
اتفاقا آن لحظه وزیر در قصر نبود و برای کاری به بیرون قصر رفته بود.
صبح روز بعد همین کار را انجام دادند غافل از اینکه وزیر، بی خبر از پادشاه و به طور اتفاقی به پاس چاپلوسی آن گدا، بوقلمونی برای گدا چاپلوس برده و گدای متملق پس از خوردن آن سیرِ سیر شده بود.
پس وقتی که مرغ بریان شده را به گدای متملق دادند او که سیر بود.
او مرغ را به گدای ساکت داد و گفت : امروز چند سکه درآمد داشتی و او گفت سه سکه .
گدای متملق که خبر از نیتِ پادشاه نداشت و نمی دانست که درون مرغ بریان چیست، گفت:
من سیر هستم و من قصد دارم مرغ رو به سه سکه به تو بفروشم و آن گدای ساکت قبول نکرد و آخرسَر پس از چانه زنی، گدای متملق #مرغبریان را بدون دادن حتی یک سکه #بهگدایساکتداد.
گدای ساکت وقتی لقمه اول را خورد چشمش به آن سنگ قیمتی افتاد و به رفیق خود گفت این هم از طرف خداست و فکر می کنم از فردا دیگه همدیگر را نبینیم.
فردای آن روز سلطان محمود دید که باز گدای متملق اونجاست و گدایی می کنه از او پرسید چرا هنوز گدایی می کنی ؟
گفت: خوب باید خرج زن و بچه ام را درآورم .
سلطان محمود با تعجب پرسید : مگر ما دیروز برای شما تحفه ای نفرستادیم ؟
گدای متملق گفت: بله دستِ شما درد نکنه ، اما چون #وزیر شما قبل از اینکه شما مرغ را بفرستید بوقلمونی آوردند و من خوردم چون من سیر بودم مرغ را به رفیقم دادم و دیگر خبری هم از رفیقم ندارم .
سلطان محمود عصبانی شد و گفت: دست و پایش را ببندید و به قصر بیاریدش
در قصر به گدا گفت بگو کارو باید خدا درست کنه سلطان محمود.... کیه .
گدا این را نمی گفت و سلطان محمود میگفت بزنیدش تا بگه
سلطان خطاب به گدای چاپلوس میگفت : من می گم تو هم بگو
کاری خوبه که خدا درستش کنه سلطان محمود...کیه ؟
حالا برا همتون آرزو میکنم کاری رو براتون جور و مقدور کنه که خدا می خواد و درستش کنه..... دیگران وسیله اند.
🆔▶️ @DabestanElmi
- www.mplib.ir.mp3
زمان:
حجم:
4.25M
📣 تندخوانی ( تحدیر ) « جز 18 »
🎤 قاری : استاد معتز آقایی
🔺 موضوع : #ترتیل#قرآن
دبستان پسرانه علمی
در ایام نوروز 🌃 هر شب یک داستان آموزنده ۱۰ 🌃 حکایت؛ کاری خوبه که خدا درستش کنه سلطان محمود چیکارست؟
در ایام نوروز
🌃 هر شب یک داستان آموزنده ۱۱ 🌃
#حکایتی زیبا:
هیچ کار خدا بی حکمت نیست
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
روزی ملانصرالدین به دهکده ای می رفت، در بین راه زیر #درختگردوئی به استراحت نشست و در نزدیکی اش #بوتهکدوئی را دید؛
ملا به فکر فرو رفت که چگونه کدوی به این بزرگی از بوته ی کوچکی بوجود می آید و گردوی به این کوچکی از درختی به آن بزرگی؟
سرش را به آسمان بلند کرد و گفت: خداوندا! آیا بهتر نبود که کدو را از درخت گردو خلق می کردی و گردو را از بوته کدو؟
در این حال، گردوئی از درخت بر سر ملا افتاد و برق از چشمهایش پرید و سرش را با دو دست گرفت و با ترس از خدا گفت:
پروردگارا! توبه کردم که بعد از این در کار الهی دخالت کنم؛
زیرا هرچه را خلق کرده ای،حکمتی دارد و اگر جای گردو با کدو عوض شده بود، من الآن زنده نبودم!
به حکمت خداوند ایمان قلبی داشته باشیم.
🆔▶️ @DabestanElmi is
1.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دستورالعمل استاد فاطمی نیا
برای #اولینشبقدر رمضان ۱۴۴۵