🔸کاغذدیواری
تنها بود و کم میخندید. هیچوقت قهقههاش را ندیدم. همیشه لبخند میزد. دو ور لبهاش نیمسانت میآمد بالا و دیگر بالاتر نمیرفت. انگار یکی دو طرف لبهایش را به نخ وصل کرده باشد که تا اینجا بیشتر بالا نیا. لبخندش مثل برگی نارنجی بود که از درخت پاییزخورده بیفتد روی موزاییک حیاط. دو پهلو بود خندهاش. پازل خندهاش یکتکه کم داشت.
یکبار از مادربزرگ پرسیدم چطور بفهمم کسی که میخندد از ته دل خوشحال است؟
گفت به لبهاش نگاه نکن به چشمهاش نگاه کن. میگفت چشم ، چشمهی دل است. مستقیم به هم راه دارند. هر چه در دلت باشد در چشمهایت دیده میشود ، هر جور هم نگاه کنی دلت همانطور میشود. میگفت لبها دروغ میگویند چشمها نه.
منهم بعد از آن هر کسی که میخندید چشمهایم را از لبهاش میآوردم بالا و چشمهاش را نگاه میکردم.
لبهاش میخندید. چشمهاش نه. مثل ترانهای غمگین که شاد بخوانی. مثل سهرابی که نیلوفر نداشته باشد. مثل دریای بدون آب.
توی جمع از ما بود و در ما نبود. بعضی وقتها هم در ما بود و از ما نبود.
پنجاهسال داشت. اسمش سعید بود. از این پنجاهسالههایی که از چهلسالگی باهاشان آشنا میشوی.
یکبار پرسیدم سعید تو چقدر سعیدی؟ سرش را انداخت پایین و لبخند زد. هر وقت نمیخواست جواب بدهد لبخند میزد. از ایدهاش خوشم آمد. هم جوابت را نمیدهد هم دوباره سؤال را نمیپرسی.
یکبار هر چه کردم نگفت رازش را. نم پس نداد. آخر گفتم با انبردست حرف از زیر زبانت بکشم؟ همان لبخندش را تحویلم داد. جواب داد برایم شعر بخوان. هر وقت مرا میدید میگفت شعر برایم بخوان.
تا آنروز که زلزله آمد و خانهها تکان خوردند. چندروز بعدش زنگ زد بیا. رفتم. اتاقش را کاغذدیواری کرده بود. از این برگهای نارنجی که مثل لبخند میمانند. گفتم مبارک است. نخندید. زیر لب زمزمه کرد «چه مبارک است این غم». بعد گفت وقتی زلزله آمد دیوار اتاق ترک خورد، کاغذدیواری کردم تا معلوم نشود.
همینجور سرسری گفتم این شد راه حل؟
با انگشت به لبهایش اشاره کرد و از همان لبخندهایش تحویلم داد.
دو زاریام افتاد.
بعد نشست از زلزلهای که توی سیسالگی برای دلش افتاده بود گفت. دیوار دلش را ترک انداخته بود. از کسی که پنجسال عاشقش بود و به وقت رسیدن مُرد. مرگ و عشق زلزلهاند. وقتی برود میآید. وقتی برود تازه متوجه آمدن زلزله میشوی. اولی نصیب همه میشود دومی شاید. سعید توی یکشب دوتایش را تجربه کرد. میگفت آدم از یکجایی به بعد میخندد اما شاد نیست. میگفت هیچکس هیچکس را نمیفهمد. آخر هم گفت دیوار خانه را میتوانم کاری کنم دیوار دلم را چه کنم؟
میدانی؟ دنیا از این زلزلهها زیاد دارد. مرگی ، عشقی ، جنگی ، چیزی. از این آدمها هم. آدمهایی که روی دیوار ترکخورده کاغذدیواری میکشند. تا معلوم نشود. از این سعیدهای پاییزی. و تو که تا قبلش چهارفصل بودی ، عمرت میشود پاییز. فقط پاییز.
آدمهایی که از یکجایی بهبعد میخندند اما شاد نیستند.
لبشان میخندد چشمشان نه.
#ميثم_كسائيان
@Damghan_nama_ir
جمعیت هر روز در حسرت موقعیت خوب مالی است تا به اعتبار ازدواج دختران و پسران این سرزمین، جوان شود ولی افسوس که کسی را یارای ازدواج نیست.
پدران و مادران که روزی فقط به مدد خواستن به سفره عقد نشستند و بیتکلف، زندگی را آغاز کردند؛ امروز هر چه میگویند که خدا میرساند با منطق جوان روبرو میشوند که بی کار و بی پول و ادعای متقابل خانوادههای دختر و پسر و وضعیت اقتصادی ناجور که وام ازدواج با منت مسئولین حتی به اندازه تامین هزینههای شب پیوند و عروسی نیست؛ لب فرو میبندند و سکوت همراه با آرزوی سپیدبختی دختر و سامان گرفتن پسر به گور مکافات حواله میگردد و قصه شیرین نوه و نتیجه و نبیره میشود افسانه بی تعبیر در دل رویای پدر و مادر این روزها!
و عربده نیازهای جوانی هم بماند و افزونی سن ازدواج و عدم درک متقابل زوجین در ازدواجهای کمشمار و خلاف و خطا و خیانت و دامنه رو به تزاید طلاق و...
جوانی جمعیت نیازمند بازخوانی فرهنگی نیست فقط پول میخواهد... پول!!!
کاش یکی بداند و بفهمد که ازدواج در این وانفسای اقتصادی،
پول میخواهد... پول!!!
باز هم مثل همیشه،
کاش...
سیدرضا جزءمومنی
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
📽 گزارش تصویری یکشنبه ۱۸ شهریور ماه ۱۴۰۳ 3️⃣ پارت سوم 📌اجرایِ نمایش خیابانیِ شادِ بچه های قهرمان رُ
🔷به بهانه اجرایِ نمایش خیابانیِ بچههای قهرمان، رُفَقای پهلوان
🔺این گروه همه فن حریف نمایش در دامغان
📝سیدرضا جزء مومنی
🔷به بهانه اجرایِ نمایش خیابانیِ بچههای قهرمان، رُفَقای پهلوان
🔺این گروه همه فن حریف نمایش در دامغان
📝سیدرضا جزء مومنی
در این نوبت نیز با همان گروه آشنا و البته کاربلد که نمیگذارند چراغ هنر نمایش در دامغان رو به خاموشی برود؛ مواجه هستیم؛ بر و بچههای فعال در عرصه نمایش که به محوریت انجمن نمایش دامغان و حُسن درایت حسین حسام نژاد و حُسن توجه حسام خلیلنژادی که همراه با فزونی تجربه در عرصه نمایش و سینما و تلویزیون کماکان دل به دامغان دارد و بین تمام مشغلههای هنری باز هم شهر خود را برای هنرنمایی انتخاب میکند و مجید وحیدی که ستون ثابت هنر نمایش دامغان شده و هر وقت هل من ینصرنی فرهنگی شهر برمیآید او نیز در خدمت به تعالی هنر آماده است و سیّد بی پیرایه و هنرمند قابل هنر نمایش دامغان و استان و البته کشور با برخورداری از عنوان بینالمللی بازیگری، سعید شاهچراغی که همواره همراه است و ساده و صمیمی به دل مخاطب می نشیند و بیانصافی است اگر از محمد خسروی و سیدعلی شاهچراغ یادی نکنیم که در عنوان طراح لباس و مجری موسیقی و صوت به شمار میروند ولی هر چه پشتیبانی و فعالیت و احساس خوب است از ناحیه این دو است که بی ریا زحمت میکشند و بیادّعا، همه فن حریف نمایش در دامغان هستند.
این جمع صممیمی در این نوبت، سراغ تقویت ستون فرهنگی در آیین شهروندی به اعتبار آموزش به خردسالان رفتهاند و جالب آنکه منطبق با دغدغه شورای اسلامی شهر و شهردار دامغان تلاش و جدّیت خود را گرد موضوع مهم جمعآوری زباله و ضرورت تفکیک آن بردهاند و اصرار دارند با تلفیق متون پهلوانی ایران باستان برآمده از شکوه شاهنامه و متن اجتماعی با باور عمومی مردم در خدمت نوباوگان از همشهریان عزیز باشند.
هفتخان رستم سرچشمه بروز و ظهور داستان است که در این نوبت به هفت خان اسفندیار بدل میشود و قهرمان نمایش باید با عبور از موانع، پهلوانان نامیرای تاریخ را زنده کند ولی این بار در مسیر گذر از هفت بنبستِ سخت، قهرمان با دیو مرحله آخری روبرو میشود که دغدغه مردم و مسئولین در دفع درست و تفکیک اصولی آن است لذا در نگاه بچههای مهربان که گرداگرد معرکه ایستادهاند؛ قهرمان باید از بند زبالهها رها شود که بیمدد بچهها امکان ندارد و اشتیاق خردسالان و حتی پا به سن گذاشتهها نیز در این مشارکت طلایی کمنظیر است!
توجه اصولی به موضوع زباله بویژه زبالههای هستهای، الکترونیکی و پزشکی و در دل شهرها، ضرورت تفکیک زبالهها که در حکم طلای کثیف است یک ضرورت ملّی است که با حمایت کمسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر و شهردار از این نمایش سمبلیک میتوان راهی به دل بچهها گشود تا از دوره کودکی به چند باور فرهنگی مهم دست یابند که اولاً زباله را در کمترین مقدار ممکن تولید کنند ثانیاً زبالهها به تفکیک مناسب در قالب خشک و تر باشد تا قابلیت بازیافت راحتتر داشته باشند و از همه مهمتر اینکه جدای از آنکه چه کسی زباله را تولید کرده در عرصه عمومی شهر منطبق با منطق شهروندی، زبالهها را جمع کنیم تا خانه شهری ما همواره در قامت یک اسطوره نظافت و زیبایی بدرخشد.
این نمایش که بنا به قول و وعده مهندس عصاری و مهندس فولادیان مقرر گردید در محلات شهر اجرا شود این قابلیت را دارد که با همراهی آموزش و پرورش در مدارس ابتدایی و مهدکودکها نیز اجرا شود تا دغدغه دفع و تفکیک در یک راهیافت فرهنگی موثر، متوجه نوباوگان اجتماع گردد.
جنبههای هنری کار نمایشی بچههای قهرمان، رُفَقای پهلوان به دلیل نوع نمایش که خیابانی اجرا میشود و البته قلّت زمان تمرین برای اعضا نمایش به هر شکلی قابل اغماض است ومطمئناً این کار برای اجرا کشوری نیازمند جرح و تعدیل حرفهای در بسیار از جنبههای زیباشناختی متن و بازی و موسیقی و اکسسوار صحنه خواهد بود.
بازی روان و یکدست گروه با میانداری حسین حسام نژاد در قامت راوی داستان و هنرنمایی صمیمی سایرین، دلیل درستی است تا بچههای حاضر در معرکه به شکلی در بازی وارد شوند که گویی واقعاً در متن نمایش آمده است در حالی که این فرآیند از همدلی و همراهی بچهها فقط برآمده از حس عاطفه بازیگران است که وارد عرصه نمایش میشوند و حداقل چند روزی با مرور خاطراتی که در قاب تلفن همراه والدین ایشان نشسته در یک ابهت فرهنگی، پیام داستان را رعایت میکنند و چه بسا به والدین خویش نیز گوشرد کنند که رها کردن زباله در فضای عمومی شهر کار خوبی نیست و از طرفی زباله را باید ضرورتاً تفکیک کرد و آن را به زبالهدان خاص سپرد.
نمایشهای خیابانی معمولاً با حمایت سرمایهگذاران فرهنگی به شکل رایگان اجرا میشود ولی این نکته نمیتواند تامین شرایط سخت مالی نیروی انسانی و تجهیزات و تمهیدات اجرا را توجیه کند لذا با توجه به پیام نمایش باید عموم سازمانهای مرتبط و مردم فرهنگدوست و خیّران فرهنگی وارد عمل شوند و گاهی دست به جیب احسان ببرند تا شعله کارهای فرهنگی
نمایشهای خیابانی معمولاً با حمایت سرمایهگذاران فرهنگی به شکل رایگان اجرا میشود ولی این نکته نمیتواند تامین شرایط سخت مالی نیروی انسانی و تجهیزات و تمهیدات اجرا را توجیه کند لذا با توجه به پیام نمایش باید عموم سازمانهای مرتبط و مردم فرهنگدوست و خیّران فرهنگی وارد عمل شوند و گاهی دست به جیب احسان ببرند تا شعله کارهای فرهنگی بویژه هنر نمایش، خاموش نشود که هیچ بلکه پرفروغتر شود.
در حاشیه این نمایش مراجعات حضوری مردم به رئیس کمسیون فرهنگی شورای شهر و شهردار دامغان نیز قابل توجه بود و مهندس فولادیان در سخنان کوتاه و گویای خود بنا به وعده شهردار دامغان گفت که «در زمینه اجرا نمایش در تمام محلات شهر تلاش خواهد کرد» و اساساً با حضور مسئولین، زمینه حمایت از هنرمندان تقویت می شود.
بچه های قهرمان، رُفَقای پهلوان به کارگردانی حسام خلیل نژادی مثل همیشه در عیار ملی حرفهایی دارد که شاخصه آن در محکهای قبلی است که بارها همراه با استاد علیاصغر خطیبزاده بخش مهمی از جوایز جشنوارهها را درو کردهاند و این روزها حسام در قاب تلویزیون نیز به خوبی نشسته و چه اصرار قشنگی دارد که خود را حتی به لهجه دامغانی، دامغانی معرفی کند و در کار اخیر آنقدر دلبری کرد که لهجه دامغانی به سریال جدیدش افزوده شد و کارکردان بنا به شیرینزبانی حسام، قانع شد از گویش قشنگ دامغانی استفاده کند.
انجمن نمایش دامغان در دستان با کفایت حسین حسام نژاد است که امروز حلقه اتصال هنرمندان در هر جایی که باشند؛ شده و علیرغم فرصت کم هنرمندان بنا به دغدغههای شغلی، آنها را گرد میآورد و به خوبی میاندار هنر نمایش دامغان شده که البته از حسین با آن همه پیشینه هنری، جز این انتظار نیست.
در این فرصت به همین میزان کفایت میکند و وعده ما باشد در نوبتی که کار در جشنواره ملّی اجرا شود و به حول و قوه الهی با جوایز درخور، همراه باشد که این نمایش برخلاف فرصت زمانی کوتاه در حوالی 25 دقیقه، میتواند حرفهای بیشتری را به قلم بسپارد.
و نکته آخر اینکه اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اگر چه وظیفه تامین فضا و ضرورتها را دارد ولی انصافاً همراه و همدل است و بچههای اداره ارشاد در حوالی نمایش تا توانستند کمک کردند که باید دست مریزاد نثارشان کرد.
نقد اجتماعی و فرهنگی این فرآیند هم باشد برای نوبتهای دیگر که کارهای مناسبتی بویژه در محرم و صفر در حد وفور، زمینه تشکر و قدردانی از رییس وقت کمسیون فرهنگی شورای شهر، دکتر قادری را فراهم ساخت و حالا در ماههای شادی و موالید ائمه اطهار علیهمالسلام جای دارد زمینه شادی بویژه نوباوگان با ضربآهنگ توسعه امور فرهنگی، بیش از پیش تامین شود.
شورای اسلامی شهر میتواند زمینه رایزنی فرهنگی برای اجرا این نمایش در مدارس و حتی در جمع خانوادگی نیروی انسانی ادارات و سازمانها فراهم سازد.
بچه های قهرمان، رُفَقای پهلوان، کار درخور اندیشه است که میتوان بیشتر به آن فکر کرد و ساده از کنار آن رد نشد.
بچه های قهرمان، رُفَقای پهلوان
به نویسندگی و کارگردانی: حسام خلیل نژادی
و بازیِ حسین حسام نژاد
سعید شاهچراغی
مجید وحیدی
حسام خلیل نژادی
و
موسیقی: سیدعلی شاهچراغ
با طراحی لباس: محمد خسروی
در محوطه باز مجتمع فرهنگی هنریِ شهید شاهچراغی (اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان دامغان)
با همکاری کمیسون فرهنگی شورای اسلامی و شهرداری دامغان اجرا شد.
تا فرصتی دیگر، روزگار هنرمندان و هنردوستان شهرم دامغان قرین با نور و سرور و غرور باد.
@Damghan_nama_ir
باز هم تکرار مکررات در دامغان/اعتراض با شیوه نامناسب
شنیده بودم که ژاپنی ها ضرب المثل جالبی دارند که می گوید:
اگر فریاد بزنی به صدایت گوش می دهند و اگر آرام بگویی به حرفت گوش می دهند!
قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را !
روز سه شنبه همین هفته (۲۰ شهریور) برای اقامه نماز مغرب و عشاء به حسینیه حضرت ابوالفضل رفته بودم ، دقایق کوتاهی به شروع نماز جماعت به امامت حضرت حجت الاسلام فوادیان ، ناگهان فریادهایی از بیرون از سالن حسینیه بگوش رسید ، وقتی پیگیر شدم دیدم عده زیادی اطراف امام جمعه محترم دامغان جمع شده و تعداد معدودی از همشهریان با فریاد توهین آمیز از آنچه که بعنوان سکوت ایشان در مقابل قصد اجاره دادن زائرسرای حسینیه حضرت ابوالفضل (ع) توسط اوقاف استان سمنان یاد می شد شکایت و نارضایتی خود را ابراز مینمودند. که بالاخره با توصیه برخی نمازگزاران برای اقامه نماز جماعت به داخل حسینیه آمدند
اما همان معدود افراد فریادزن ، در داخل سالن حسینیه نیز مجادله را رها نکرده و ضمن شکوه از عدم پیشگیری امام جماعت حسینیه از این اقدام اوقاف استان ، با صدای بلند مردم را تحریک به عدم اقامه جماعت پشت سر حاج آقا فوادیان می نمودند. که البته تعداد بسیار قلیلی از آنها تبعیت کرده و بقیه نماز را به ایشان اقتدا کردند.
توضیح اینکه مدیر کل اوقاف استان و همراهان ایشان نیز همزمان در حسینیه حضور داشتند.
با فرض صحت ادعای معترضین و خلاف بودن چنین تصمیمی از جانب اوقاف استان ، چند سوال ذهن مرا مشغول نموده است :
_ آیا هر خواسته ولو برحقی با فریاد ، توهین و یا ادبیات نامناسب بهتر شنیده میشود ؟
_ آیا بهتر نبود تا همین خواسته در حضور مدیر کل اوقاف و امام جمعه محترم (و رئیس هیات امنای حسینیه) بصورت محترمانه و آشکارا در حضور همه نمازگزاران مطرح گردد تا هم حرمت روحانیت حفظ شود و هم تاثیر آن بیشتر باشد و بهتر شنیده شود ؟
_ آیا چنین رفتار سخیفی که متاسفانه توسط برخی افراد صاحب نام شهرستان ، قبلا هم سابقه داشته ، موجب خدشه دار شدن وجهه شهرستان و مردم با شخصیت این شهر نزد مدیران استان نخواهد شد ؟
امید است ، در صورت صحت ادعای معترضین ، مدیران اوقاف استان ضمن تبیین دقیق موضوع و توجیهات قانونی و شرعی چنین تصمیمی ، برای مردم شهرستان ، از بروز چنین صحنه های نامناسبی پیشگیری نمایند.
و در صورت عدم صحت موضوع ، صراحتا آن را باطلاع مردم برسانند.
امضا محفوظ
@Damghan_nama_ir
🔸امروز پنجشنبه↯
☀️۲۲ شهریور ١۴۰۳
🌙۰۸ ربیعالاول ۱۴۴۶
🎄۱۲ سپتامبر ۲۰۲۴
💠 #ذکر_روز
«لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین»
نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
💠 #نکتههای_ناب
امام حسن عسکری(ع):
مَنْ لمْ یَتَّقِ وُجوهَ النّاسِ لمْ یتَّق اللهَ
«هرکس از روی مردم شرم و پروا نکند، از خدا هم پروا نخواهد کرد.»
📚فرهنگ جامع سخنان امام عسکری علیه السلام، ص ۴۱۸ | الدُّرَةُ الباهرَة، ج۱، ص ۴۶
🏴 «سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع) تسلیت باد.»
@Damghan_nama_ir
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شماره 9⃣
🎙راوی: مرحوم سیدمهدی سیدجوادی همرزم شهید
درباره سردار شهیدمحمدتقی خراسانینژاد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یادواره سردار رشید اسلام شهید محمدتقی خراسانی نژاد
🎙سخنران: حاج محمد رضا یادگاری از فرماندهان تیپ زرهی ۲۸ صفر
🗓زمان: جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
🕰ساعت ۴/۳۰ عصر
🕌مکان: دامغان ، حسینیه خوریا
#سردار_شهید_محمدتقی_خراسانی_نژاد🕊
╭┈─────🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@Damghan_nama_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴وضو بگیر
به رسم شهدا
اول وقت دلبرے ڪن ...
🧕خواهر بزرگ شهید #محمدتقی میگفت:
از زمانی که جبهه رفته بود ، اخلاقش بسیار عوض شده بود.
به نماز اول وقت و خواندن نماز به جماعت بسیار مقید شده بود و هر طوری بود باید نمازش را در مسجد میخواند.
🕊 از جبهه که میآمد برای دادن آموزش نظامی به مسجدها 🕌میرفت و ما خیلی کم همدیگر را میدیدیم.
همیشه حضور معنوی او را به خصوص وقت نماز احساس میکنم.🌱
#سردار_شهید_محمدتقی_خراسانی_نژاد🕊
@Damghan_nama_ir