❇️ در هفتمین جلسه علنی شورای اسلامی شهر دامغان
حضور جمعی از رانندگان تاکسی درون شهری در شورا / تقاضای انتقال ایستگاه تاکسی از خیابان پرستار به جنب امامزادگان
دامغان _ جمعی از رانندگان تاکسی درون شهری دامغان عصر امروز یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۱ در شورای اسلامی شهر خواستار انتقال ایستگاه تاکسی از خیابان پرستار به جنب آستان مقدس امامزادگان جعفر و محمد ( ع ) شدند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما ؛ در این جلسه تعدادی از نمایندگان رانندگان تاکسی درون شهری اظهار داشتند : مدت ۵ سال است نامه نگاری داریم به استانداری ؛ دفتر امام جمعه ؛ فرمانداری و برخی از دستگاه های اجرایی ذیربط متاسفانه نتیجه نگرفتیم و چرا ایستگاه های تاکسی را از نقطه دید مردم به نقطه کور انتقال می دهند.
نمایندگان رانندگان تاکسی درون شهری ادامه دادند: چرا به ما رانندگان تاکسی درون شهری در دامغان خدمات داده نمی شود و چرا گشت تاکسیرانی مناسبی نداریم و چرا جلوی خدمات تاکسی را می گیرید.
یکی از رانندگان تاکسی درون شهری حاضر در جلسه گفت: ما حاضریم تاکسی خود را زیر قیمت بفروشیم ؛ اگر جای کار باشد ولی هیچ جای کار نیست حتی شهرک صنعتی و به تمام جاها مراجعه کردیم.
یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲ سالن جلسات شورای اسلامی شهر دامغان
✅ سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی خبر داد: ✅تایید انتخاب رئیس دانشگاه پیام نور استان سمنان در شورای عا
با حکم معاون وزیر علوم و رئیس دانشگاه پیام نور کشور
« دکتر علی پریمی » معاون اداری و مالی دانشگاه پیام نور کشور شد
دامغان _ دکتر ابراهیم تقی زاده معاون وزیر علوم؛ تحقیقات و فناوری و رئیس دانشگاه پیام نور « دکتر علی پریمی » را به عنوان معاون اداری مالی دانشگاه پیام نور کشور منصوب کرد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما؛ « دکتر علی پریمی » پیش از این رئیس دانشگاه پیام نور استان سمنان بود.
تحریریه پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما این انتصاب را به جناب آقای دکتر علی پریمی تبریک و برای ایشان از درگاه خداوند متعال آرزوی موفقیت دارد.
یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
✅ سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
رئیس دادگستری دامغان:
مشارکت ۲۵۵ میلیون تومانی خیران دامغانی در جشن گلریزان/ آزادی ۳ زندانی
دامغان _ رئیس دادگستری دامغان با اشاره به اینکه برای آزادی ۳ زندانی جرائم غیر عمد در این شهرستان نیاز به یک میلیارد تومان کمک است گفت: با برگزاری جشن گلریزان خیران نیک اندیش دامغانی ۲۵۵ میلیون تومان برای آزادی زندانیان جرائم غیر عمد مشارکت کردند.
🔗لینک خبر
✅سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
📣صدای مردم
امروز خانمم مریض شد رفتم کلینیک گفتن دکتر تا 5 بعد ازظهر نمیاد
رفتم دکتر یعقوبی اونم همین طور.
رفتم اورژانس میگه سیستم قطعه دکتر نمیتونه مریض ببینه
حسابدار برای ترخیص نبود
مشکل شهر ما این است که خانواده خیلی از مسئولین تو این شهر زندگی نمیکنن که درد مردم رو بفهمن
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
دلم برای پنجرهی اتوبوس تنگ شد.
من عاشق پنجرههای اتوبوسم. فرقی نمیکند بنز قدیمی یا ولووهای جدید. همیشه دوست دارم کنار پنجره بنشینم. آن آخرها نه. جایی که بشود صدای ضبط ماشین را شنید. قدیمها زودتر میرفتم ترمینال تا اول سوار شوم و بچپم کنار پنجرهای. مینشستم روی صندلی و زانوهایم را میچسباندم به پشتی صندلی جلویی و ولو میشدم و خودم را قفل میکردم. خدا خدا میکردم نفر جلویی نگوید پایت را بردار اذیت میشوم. سرم را میچسباندم به شیشه و از قاب پنجره بیرون را تماشا میکردم...
امروز دلم برای پنجرهی اتوبوس تنگ شد.
من عاشق پنجرههای اتوبوسم. فرقی نمیکند بنز قدیمی یا ولووهای جدید. همیشه دوست دارم کنار پنجره بنشینم. آن آخرها نه. جایی که بشود صدای ضبط ماشین را شنید. قدیمها زودتر میرفتم ترمینال تا اول سوار شوم و بچپم کنار پنجرهای. مینشستم روی صندلی و زانوهایم را میچسباندم به پشتی صندلی جلویی و ولو میشدم و خودم را قفل میکردم. خدا خدا میکردم نفر جلویی نگوید پایت را بردار اذیت میشوم. سرم را میچسباندم به شیشه و از قاب پنجره بیرون را تماشا میکردم. روزها خوب بود میتوانستم همه جا را ببینم. ابری بود چه بهتر. شبها جور دیگری برایم خوب بود. وقتی شاگرد شوفر میرفت عقب تا بخوابد و فقط من و راننده بیدار بودیم و چهل مسافر خواب و خمارِ خواب. صدای ضبط میآمد که لحظهی خداحافظی به سینهام فشردمت و بوی سیگار وینستونش. یک نوار مکسل نوددقیقهای را که خودم سلکشن کرده بودم از توی ساک در میآوردم و میدادم به راننده. و او که انگار از نوارهای تکراریاش خسته شده بود تشکر میکرد و سریع نوار را عوض میکرد و میرفتم سرجایم و چشم میدوختم به جاده.
موسیقیها هستند که جادهها را میسازند.
من جادههای بسیاری را با اتوبوس رفتهام. مثل همه. همسفران گوناگونی هم داشتهام. غریبه و آشنا. اما قاب پنجرهی اتوبوس برایم درگاه تخیلاتم بود. با کسانی همسفر شدهام که روحشان هم خبر ندارد. چیزهایی را دیدهام که هیچکس ندیده است. چشمانم جاده و گاردریلها و ماشینها و خطوط را میدید اما نمیدید. فرقش مثل فرق گوشدادن و شنیدن است.
بیشتر ، خاطرات و همسفران خیالیام را یادم میآید تا واقعیشان.
از قاب پنجره جای بهروز وثوق مینشستم و سوار بر موتورش میکردم و میزدیم جادهی چالوس. با او میرفتم به جاهایی که نرفته بودم و هیچوقت هم نرفتم. خطوط ممتد جاده را میدیدم و از خطوط ممتد زندگی بیهراس سبقت میگرفتم .
چه جاها که نرفتم. تنم توی اتوبوس بود و ذهنم هر جا که آنجا نبود. بقول اخوان ثالث پا در هر جا که اینجا نیست میگذاشتم.
سفرکردن از قاب پنجرهی اتوبوس به من احساس امنیت میداد. خیال همیشه امن است. سبکت میکند. پنجرهی قطار و هواپیما هم خوبند. اما اتوبوس چیز دیگریاست.
آن قاب واقعی درگاه عبور و مرور تخیلاتم بوده است.
خیال حجامت روان است. خونچرکهای واقعیت را دور میریزد.
جادهی زندگی ارزش اینهمه واقعیت را ندارد. واقعیت محدود است. تو را تا آنجا میبرد که واقعیت دارد. طول و عرض زندگی را کم میکند. همهاش با واقعیت سر و کله بزنی دنیا برایت تنگ میشود.
توی واقعیت همهی رفتنها به رسیدن نمیرسند. اما از پنجرهی اتوبوس من به هر جایی که رفتهام رسیدهام.
#ميثم_كسائيان
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
اون زمون ها که جنگ تمام ارکان زندگی ایرانی رو درگیر خودش کرده بود. عشق و ایثار تو وجود یک عده متب
مطلب رسیده
با سلام به مدیریت کانال و همشهریان عزیز
خبری شنیدم که در صورت صحت واقعا جای تاسف بسیار هست برای شهر مظلوم دامغان
عزیز مطلعی عنوان میکرد که ظاهرا یکی از صاحبان نفوذ در شهر قصد جابجایی در مدیریت درمانی شهر و جایگزینی فرد مورد نظر خود در این سمت را دارد و وجه المعامله ی این جابجایی صرف نظر کردن از مطالبه ی مردمی در خصوص دانشگاه علوم پزشکی است.
به اینصورت که در مقابل عدم پیگیری مجوز علوم پزشکی فرد مورد نظر مسئول در سمت گمارده شود.
بسیار متاسف شدم که مطالبات مردمی خرج گروه و باند بازی میشود.
میخواهید نفر عوض کنید ، بکنید
میخواهید خارج از دامغان و غیر بومی
بیاورید؛ بیاورید
از حق الناس چرا خرج میکنید؟
عملکرد نفرات مورد وثوق را در دوره
اشغال سمت ها دیده ایم مثلا همین
شاهکارهای مدرسه ی تیزهوشان و ردیف های استخدامی و خدمات مشعشع در دوران تعطیلی و کرونا در مدارس.
اگر صاحبان نفوذ به مردم و فتوت وقعی نمیگذارند از افراد توقع داریم به احترام
حق مردم از قبول این پست های پیشکشی خودداری کنند.
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ در بیست و چهارمین روز از ماه رمضان
برپایی سفره افطاری دانش آموزی به میزبانی دبیرستان دخترانه متوسطه دوم گوهرشاد مسکن مهر دامغان با حضور دانش آموزان دبیرستان متوسطه دوم کوثر
سخنان « سید حسین میرعماد رئیس انجمن اولیا و مربیان دبیرستان دخترانه متوسطه دوم گوهرشاد »
این سفره افطاری صمیمی از سوی موسسه فرهنگی جویندگان معرفت؛ پایگاه های بسیج نجمه؛ مسجد حضرت معصومه ( س ) و شورای محله اسلامی برپا شد .
یکشنبه : ۲۷ فروردین ۱۴۰۲
✅ سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
31.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراسم عهد بندگی دانش آموزان شهر دیباج در آستان مقدس امامزاده محمد دیباج
#مرکز_اُفق
#آستان_مقدس_امامزاده_محمد_دیباج_ع
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
ما برای ...
ما برای این
مُلک پاک
خون دلها ، خورده ایم
گاه دست
گاه چشم
گاهی تن و جان
داده ایم .
پدر
نازنین برادر
برادر ترین ، رفیق
داده ایم
داغ ها ،
اسارت ها
برده ایم ، اما
دل ، به پاییز
نسپرده ایم
#آزاده_جانباز_حاج_یوسف_سلمان_نژاد
@Damghan_nama_ir
برگی از خاطرات آزاده جانباز حاج یوسف سلمانیان نژاد
یوسف سلمانیان نژاد، فرزند فرج الله، متولد 1340 بخش آباد دامغان، آزاده و جانباز 50 % درصد، دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی، کارمند آموزشوپرورش دامغان
*
گردن دراز
پدرم کشاورز بود و از طرفی زحمت کدخدایی روستا را روی دوشش گذاشته بودند. یک اتاقمان را برای پذیرایی ژاندارمها و دیگر مراجعان از فرمانداری و سایر ادارات قرار داده بودیم. سال 1357 که مبارزات مردم به رهبری امام خمینی(ره) شدت گرفت، پنجم دبیرستان بودم. راستش سال ها بود که از مجسمه ای که روی طاقچۀ اتاق پذیرایی بود، نفرت داشتم. بعد از واقعۀ 17شهریور و شهادت تعداد زیادی از مردم در میدان ژالۀ تهران یک روز به سراغ آن مجسمه رفتم. قسمت گردن مجسمه را در برابر آتش گرفتم. جنس آن طوری بود که کمی گذشت، نرم شد. سر مجسمه و بدنش را چسبیده و گردن آن را اندازۀ چند سانت کشیدم و به همان حالت نگاه داشتم تا سرد شد. آنوقت مجسمه را با دست ادب سر جایش گذاشتم. واقعاً مضحک شده بود.
بلا به دور وقتی غروب چشم پدرم به مجسمه افتاد، فهمید کار من است. با ترکۀ انار به سراغم آمد. من که خودم را برای تنبیه آماده کرده بودم، فرار را برقرار ترجیح دادم تا مادرم بتواند او را متقاعد کند این کار نتیجۀ بازیگوشی من بوده است.
فرادی آن روز دیدم، مجسمه در لای پارچه ای پیچیده شده و در زیر خرتوپرتهای گوشۀ توالت باغ متصل به حیاط پنهانشده است.
*
ساواکی
مهرماه 1357 در کلاس ششم دبیرستان ثبتنام کردم. بین دانش آموزان شایعه شده بود رئیس دبیرستان ما ساواکی است. یک روز که درِ کلاس بسته بود و ما در مورد خبرهای سیاسی بحث می کردیم، از زیر در ، نوک دو کفش شبرو را دیدم و داد کشیدم: «ساواکی!» کلاس ساکت شد. رئیس دبیرستان وارد کلاس گردید. اول پرسید چه کسی فریاد کشید ساواکی، وقتی دانش آموزان من را معرفی نکردند، بدوبیراه گفت و تهدید کرد.
ظهر زنگ خورد. من با دوچرخه ام عازم اتاق اجاره ای چندنفری در امیرآباد بودم، روبروی پاسگاه یکباره مدیر محترم ما از پشت دیوار درآمد و فرمان دوچرخه ام را چسبید و گفت: «من ساواکی هستم؟! الان تو را تحویل پاسگاه می دهم تا بفهمی اغتشاش در دبیرستان یعنی چی!» حرف های دیگری هم زد ولی سرانجام منت گذاشت و گفت با پدرت رفیق بودم و او انتظار ندارد تو را به قانون بسپارم. فرمان را رها کرد و گفت دفعۀ آخرت باشد. بعداز انقلاب متوجه شدم او هم با شاه مخالف بود.
*
چماقداران
یک روز غروب خبر آوردند فردا اهالی روستا باید برای تظاهرات به نفع شاه ، به شهر دامغان بروند. من و چند نفر از دوستانم گفتیم: « ما بی پول نمیآییم! نفری هزار تومان بدید تا بیاییم!» یکی از شاهدوستان قبول کرد تا به ما چند نفر پول بدهد.
شب هوا که تاریک شد در گوشه ای از میدان روستا جمع شدیم و بنا را بر آن گذاشتیم تا فردا در بین تظاهرات شاهدوستان شعار «مرگ بر شاه» سر بدهیم.
فردای آن روز وقتی به میدان اصلی شهر که حالا میدان امام نامیده می شود، رسیدیم، تعجب کردیم! جمعیت قابلتوجهی جمع شده بودند. خیلی از آنها چوب، چماق، تبر، داس، شمشیر، تفنگ شکاری و دیگر چیزهایی همراه داشتند.
چند نفر از مطرب های آن زمان با وسایل موسیقی برنامه اجرا می کردند. مردی هم که لباس زنانه پوشیده بود و آرایش زنانه داشت، در سکوی برجستۀ میدان می رقصید.
همان وقت یک ماشین مسافر سواری از طرف مشهد سررسید. می خواست بهطرف تهران برود. همینکه این جماعت دیدند، به شیشۀ ماشینش عکس شاه را نچسبانده است، با چوب و چماق به ماشین حمله کرده و شیشه های آن را شکستند. بیچاره راننده حسابی وحشت کرده بود، پیاده شد و علت را پرسید. پسازآن یک اسکناس از جیبش بیرون آورده و سردست گرفت و او هم بهاجبار جاوید شاه گفت.
این منظره را که دیدم به دوستانم گفتم امروز اوضاع طور دیگری است. باید ازاینجا برویم. برای فرار ازآنجا وارد بازار دامغان شدیم. عکس های شاه، فرح و ولیعهد شاه، درودیوارها را پرکرده بود و مغازه ها هم تعطیل بود. درحالیکه با سرعت می دویدیم شروع کردیم به کندن و پاره کردن عکسها. هنوز به نیمۀ بازار نرسیده بودیم یکی خبر آورد چماق به دستان دارند به سراغ ما می آیند. ما هم بیمعطلی از یک معبر بازار به خیابان، خودمان را به خیابان رساندیم و خودمان را در جمعیت گم کردیم.
آن روز چماق به دستان چند مغازه را به آتش کشیدند و شیشه های دهها مغازه افراد طرفدار انقلاب را نیز خُرد کردند. آنها افراد انقلابی ای که دستشان رسید را کتک زدند.
تا اسارت
با شروع جنگ تحمیلی همراه دائی ام که همسن و همکلاسی ام بود چند بار به ژاندارمری رفتم تا ما را به خدمت سربازی اعزام کنند. رئیس ژاندارمری یک روز گفت: «چقدر عجله دارید؟! صبر کنید تا شما را اعزام کنیم.»
وقتی برای آموزش ما را به پادگان لشکرک بردند، خوشحال بودم تا چند وقت دیگر به جبهه خواهم رفت. پس از طی دورۀ آموزشی با تقاضای خودم به هوانیروز مسجدسلیمان رفتم. آن زمان مسجدسلیمان در زیر آتش دشمن بود برای همین هوانیروز آنجا در اصفهان مستقرشده بود.
از بد حادثه همزمان با رسیدن ما به پادگان اصفهان، سرباز آرایشگر آنجا ترخیص شده بود. مسئول تقسیم نیروها به من گفت: «تو سلمانی نژاد هستی و باید سلمانی پادگان باشی!» انکارهایم سودی نبخشید و از فردای آن روز شدم سلمانی! بماند که چه دسته گل هایی به آب دادم تا کمی یاد گرفتم چگونه باید سروصورت را اصلاح کرد.
یک روز ۴۰۰ شهید عزیز از استان اصفهان در اصفهان تشییع شد. پسر امامجمعه، آیت الله طاهری هم شهید مفقود الاثر بود. آقای طاهری روی عالی قاپو رفت و سخنرانی کرد. از قول پسرش وصیتنامهای خواند که در آن به پدر و مادرش سفارش کرده بود شما که اصل من را برای خدا دادید در فراق فرع من که جسمم است شکیبا باشید. در آنجا از دلم گذشت خدایا می شود من این جسم پاک را پیدا کنم!
روزهای سختی بر من گذشت تا اینکه یک روز صیاد شیرازی (سپهبد شهید) برای بازدید به آنجا آمد. من و چند نفر از دوستانم خدمت ایشان رسیدیم و تقاضا کردیم تا ترتیبی بدهد تا ما را به جبهه اعزام کنند. در ابتدا قبول نکرد و از اهمیت حفظ، حراست و تعمیر و نگهداری بالگردها و نقش مهم آنها در جنگ برایمان صحبت کرد ولی سرانجام تقاضای ما را پذیرفت. دستور داد تا با استفاده از نیروهای داوطلب پادگان ما، هوانیروز اصفهان، توپخانۀ اصفهان و یکی دو جای دیگر یک گردان مستقل پیاده سازماندهی کنند.
ساعت 4 عصر آن روز گردان جدید التأسیس 821 بلال در میدان صبحگاه با تجهیزات کامل انفرادی بهصف شدند. افراد گردان اکثراً خودشان را به حمام نزدیک پادگان رسانده و غسل شهادت کرده بودند.
ساعت 7 عصر همان روز در فرودگاه اهواز از هواپیما پیاده شدیم. اتوبوس ها آماده بودند تا ما را به منطقۀ عملیاتی بستان برسانند. ما که رسیدیم شهر بستان آزاد شده بود.
صبح روز بعد وقتی وارد شهر شدیم، خانمهای بسیاری با آتش و اسفند به استقبال ما آمدند. حرف حساب آنها این بود که چرا دیر به داد آنها رسیدیم تا دشمن بعثی بتواند به آنها توهین کند. ما را به محلی بردند که گور دسته جمعی دختران یک مدرسۀ راهنمایی بود. ما هم از آنها خواستیم تا از سه هزار اسیر دشمن در سپنتا بازدید کنند تا افرادی را که به آنها توهین کرده و آنها را مورد اذیت و آزار قرار داده اند شناسایی کنند.
هنوز عصر نشده بود، خانمها چندین نفر را از بین اسرای دشمن شناسایی کردند که آنها را مورد اذیت و آزار قرار داده بودند. قبل از اذان مغرب تفنگ به دست خود آن خانمها دادیم تا سزای بی ادبی دشمن را کف دستش بگذارند. قبل از آنکه بلدوزر روی جنازۀ آنها خاک بریزد، برای هر پنج نفر، شماره های پلاکشان را روی تخته نوشته و در بالای قبرشان قراردادیم.
در خط پدافندی نزدیک بستان مستقر شدیم و آماده بودیم تا آنکه یکی دو ماه قبل از عملیات فتح المبین ما را به چزابه بردند.
فاصلۀ ما و دشمن در حدود 90 متر می شد. تقریباً هرروز، ما و دشمن یکدیگر را زیر آتش می گرفتیم. آنها هرروز برای ما نوار ترانه از بلندگو پخش می کردند. ما هم قرآن و سخنرانی به زبان عربی برای آنها پخش می کردیم.
مقدار زیادی نارنجک تفنگی به ما داده بودند با شلیک پرحجم آنها دشمن مجبور شد صد متر عقب برود تا از برد نارنجک تفنگی های ما در امان بماند. آنوقت بچه ها دستبهکار شدند و مرمی فشنگ های جنگی را از آن خارج کرده و مقدار باروت هر فشنگ را افزایش دادند. با این ابتکار برد نارنجک تفنگی ها به 250 متر افزایش یافت. بازهم دشمن عقبنشینی کرد و ما با زدن ماسک برای شناسایی جنازه هایی که در این فاصله رها شده بود، رفتیم. یکی داد کشید: «بچه ها جنازۀ علی طاهری اینجاست!» من به یاد آن درخواستم از خداوند افتادم و او را شکر کردم.
از پیروزی عملیات سرشار بودیم و آماده بودیم تا در عملیات دیگری شرکت کنیم. انتظار ما طولانی نشد و توفیق یافتیم در عملیات بیت المقدس شرکت کنیم.
در این عملیات ما به کنار کارون رفتیم و با قایق های تندرو بهطرف دیگر منتقل شدیم. گردان ما آن قسمت را پاکسازی کرد و توانستیم تا جادۀ اهواز – خرمشهر پیش برویم. تا توانستیم اسلحه و مهمات جمع کردیم زیرا گردان مستقل بودیم و پشتوانۀ تدارکاتی نداشتیم.
بعد از مرحلۀ اول به بستان برگشتم تا حمام بروم و به خانواده هم زنگ بزنم که از من خبری نداشتند. به خانۀ خاله ام در دامغان تلفن زدم و از خاله خواستم خبر سلامتی من را در روستا به مادرم بدهد ولی نگوید در جبهه هستم.
وقتی مرحلۀ دوم عملیات هم بهسلامتی پشت سر گذاشته شد، یک روز غروب با چند نفر از دوستان سینۀ یک خاکریز نشستیم و درحالیکه شربت خاکشیر می خوردیم از هم شفاعت خواهی کردیم. یکباره بدون اینکه صدای سوت گلوله ای را بشنویم، صدای انفجاری شنیدم و همهجا پر از دود شد.
درحالیکه تعادل نداشتم از جایم بلند شدم. یکی از دوستان را موج گرفته بود و بهطرف خط دشمن می دوید. از سینۀ برادر شکوهی خون قُلپ قُلپ بیرون می زد. در بین ما تنها فرد متأهل برادر مقصودی بود، او هم به شهادت رسید. به ما گفتند تا شروع عملیات که دو سه ساعت دیگر است، هیچ آمبولانسی نمی تواند وارد منطقه شود و باید صبر کرد!
برای شرکت در مرحلۀ سوم عملیات بهغیراز گردان ما یک گردان از بچه های شیراز و یک گردان هم از تیپ ویژۀ شهدا را در نظر گرفتند تا در عمق خاک دشمن جلو برویم و هرچه که قابل سوختن بود را پیدا کردیم، به آتش بکشیم تا دشمن وحشت کند و نیروهایش را از خرمشهر عقب بکشد. به ما هم گفتند کسی که از جانش می ترسد در این مأموریت شرکت نکند زیرا برگشتی در کار نخواهد بود. جالب است که از سه گردان یک نفر هم برای عقب رفتن داوطلب نشد! مسیر حرکت ما بهطرف بصره بود تا دشمن فکر کند هدف عملیات بصره است. ما تا جادۀ بصره پیش رفتیم. در مسیر برادری تیر خورد رفتم بالای سرش. من را به جان امام قسم داد تا خشابهایش را بگیرم و جلو بروم.
می خواستیم به عمق خاک دشمن برویم برای همین به سنگرهای دشمن که می رسیدیم یک نارنجک داخل آن انداخته و عبور می کردیم. در یک محل قبل از اقدام ما، دهپانزده نفر با زیرپوش از سنگری بیرون آمدند و دخیل یا خمینی سر دادند. ما دو نفر بودیم. دستم روی ماشه رفت ولی نتوانستم شلیک کنم زیرا آنها به ما پناه آورده بودند. به دوستم گفتم من معذورم! آنها را عقب هم نمی توانیم ببریم و سپس به راهم ادامه دادم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اذان صبح در نزدیکی بصره بودیم. نمازم را در حال حرکت خواندم. بعدازآن هواپیماهای دشمن سررسیدند و با چتر منور منطقه را روشن کردند. آتش سنگین دشمن روی ما متمرکز شد. در دشت صافی قرار داشتیم. من خودم را به شیاری رساندم و خودم را در آنجا دادم.
دشمن به ما مسلط بود و تیرهایش همهجا را تراش می داد. طولی نکشید که پایم تیر خورد. نشستن امکان نداشت. پایم را جمع کردم و بالای زخم را بستم. یک ساعت بی امان سه گردان را زیر آتش گرفتند. مقداری هم گلولۀ زمانی زدند تا در هوا منفجر شود و کسی در بین شیارها زنده نماند. وقتی هوا روشن شد، بالای سرمان آمدند. به آنهایی که حالشان خیلی خراب بود، تیر خلاص می زدند. تا که نزدیک من شدند، نیمخیز شدم و باقیماندۀ باندی را که به پایم بسته بودم را بهعنوان تسلیم بلند کردم و اینچنین بود که داستان هشت سال اسارت پر از فراز و نشیب در دست دشمن بعثی آغاز شد
📗مهرنگاران (خاطرات جانبازان شهرستان دامغان)
✍پدیدآورنده : محمد مهدی عبدالله زاده
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
تو خوب بندگی کن
او خوب خدایی کردن
می داند
🤲دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان
اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیِی فِیهِ مَشْكُوراً وَ ذَنْبِی فِیهِ مَغْفُوراً وَ عَمَلِی فِیهِ مَقْبُولاً
وَ عَیْبِی فِیهِ مَسْتُوراً یَا أسْمَعَ السَّامِعِینَ
📖شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ
🎙جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2
(بصورت فایل صوتی و نیاز به دانلود ندارد، فقط کافيست روی لینک بزنید.)
🤲اللّهُمَّ تَقَبَّل صَلاتَنا بِالْقُرآن
🔅اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸در بیابانها
🔹در کلام حضرت حجتالاسلام والمسلمین سیّد حسین شاهچراغی
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
در نگاه برآمده از ایران باستان، ایران در اقلیم ۴ از اقالیم سبعه (هفتگانه) قرار گرفته و در کانون توجه اهورا مزدا است.
و تمام طبیعت و سرشت متعادل این سرزمین، برآمده از همین باور قشنگ است؛ بنابراین با کمی دقت میتوانیم کنه زیبایی و وقار را نزد مرد و زن ایرانی ببینیم که گویی به زیباترین باور منبعث از جمال مطلق، گل سرشتهی ایرانی را سرشته اند.
به سخنی دیگر آنکه ایرانی در اوج زیبایی است و نیازی به تبرج و خودآرایی ندارد که بر ذات زیبا نمیتوان آرایه بست که اساسا زیبایی خداداده نیازمند سرمه و سرخاب نبوده و نیست.
و اما
تفکر، تنها سرمایه حل مشکلات است که متاسفانه در هیچ کلاسی به دختران این سرزمین متذکر نشده اند که تو در اوج لطافت و ملاحت، هیچ محتاج خویش آرایی و خودنمایی نیستی که گل وجودی تو منطبق با خمیرمایه خدایی چنان قشنگ است که چشمهای دل عالمی را به کنه صفات آفریننده، تبارک گوی ساخته است.
کاش در کلاس زندگی، گاهی پدران و مادران و نیز در هر فرصتی، معلمان به پسران و دختران آبادی عشق به رایت سبز و سرخ و سفید ایران ابلاغ دارند که گوش هوش جانهاشان از این باور لبالب شود که در اوج هنر حضرت یزدان، زیباتر از آن هستند که در قیاس و میزان نشینند تا شاید به تعالی باور، هیچ نقصان در خویش نبینند که به تکامل در حیا و پوشش راضی به رضای جانان باشند.
دختران سرزمین مهر و عاطفه و پسران ملک عقل و غیرت!
باغ دلهاتان آباد!
و مباد آنکه به فریب دغل کاران در توسعه خودآرایی های باطل از دایره عشق پاک بیرون شوید که ایرانی در اوج زیبایی ظاهر و باطن به محوریت عشق و عقل است.
✍سیدرضا جزءمومنی
@Damghan_nama_ir
🔸از طبیعت تماشایی دامغان چه می دانید؟
اپیزود اول
🔹پدیده نادر چرخاب در دامغان
✍مصطفی سعیدی
از طبیعت تماشایی دامغان چه می دانید؟
اپیزود اول
پدیده نادر چرخاب در دامغان
از پدیده های نادر طبیعی که نمونه های آن در طبیعت بسیار کمیاب است ، چرخاب می باشد. چرخاب غالبا در مسیر رود و یا رودخانه های دائمی و در بستر تنگه هایی که در آن آب جریان دارد اتفاق می افتد.
فرایند تشکیل آن به ساختار فیزیکی زمین در آن منطقه ارتباط دارد به گونه ای که آب هنگامی که از ارتفاع کمی به پایین فرو می ریزد ، باعث چرخیدن آب می شود و به مرور زمان باعث ایجاد حفره ای مدور می گردد و در مسیر زمان با ریزش سنگ های ریز و درشت در درون حفره شروع به ساییدن آن می کند و در نتیجه حفره ای استوانه ای توسط جریان چرخشی آب ایجاد می شود.
رشد این حفره و قطر آن نسبت به شدت و مقدار آب و نوع سنگ آهک و بستر سنگی آن متفاوت می باشد.
نمونه زیبای این پدیده زمین شناسی را می توان در ورودی شرقی تنگه شمشیر بر در 9 کیلومتری شمال شهر دیباج مشاهده کرد.
اپیزود دوم
روز گذشته برای عکاسی و تماشای مراتع کشت دشت فرصتی حاصل آمد تا از تنگه شمشیر بر ، دیداری و خاطراتی تازه نمایم؛ اما متاسفانه با صحنه ای باور نکردنی روبرو گشتم. اول آنکه دو درخت زیبای بید ، در ورودی شرقی تنگه را با وضع اسف باری از پائین تنه و نزدیک به زمین بریده بودند و با خود برده بودند و دیگر آنکه چرخاب زیبا حال یا توسط سیلاب و یا انسانهای ناآگاه کاملا پر شده بود و اثری از آثار چرخاب ، جز لبه بالایی آن باقی نمانده بود. به نظر کمترین شایسته آن است که مسئولین شهر دیباج و منابع طبیعی نسبت به این موضوع رسیدگی لازم نمایند در غیر این صورت طی چند سال اینده چرخاب کاملا پر می شود و هم سطح زمین شده و اثری از آثار این پدیده نادر طبیعی نخواهد ماند.
تو گویی فرامرز هرگز نبود...
در صورت عدم رسیدگی مسئولین شهر دیباج ، طبیعت دوستانی که علاقمند به حفظ پدیده های طبیعی هستند با هم هماهنگ شویم و برویم چرخاب را از سنگ و گل و لای نجات دهیم و چند درخت هم به یاد آن درختان بکاریم.
مصطفی سعیدی .... گل آرا (فروردین) 1402
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
*⃣ سخنان بی پرده رانندگان محور دامغان _ جندق _ معلمان با وزیر راه و شهرسازی آیا پروژه احداث جاده د
🔺رئیس اداره راهداری دامغان خبر داد:
🔹آغاز عملیات اجرای عملیات بهسازی و روکش آسفالت محور معلمان به جندق / ۴۰۰ میلیارد ریال اعتبار
🔗لینک خبر
✅سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به همت پایگاه بسیج مهر امام رضا (ع) برگزار شد؛
⚽️مسابقات فوتسال جام رمضان
👈امیر منصوریان مسئول برگزاری مسابقات فوتسال جام رمضان مسکن مهر در گفتگو با دامغان نما گفت:
یکدوره مسابقه فوتسال با شرکت ۸ تیم در رده سنی نونهالان (۱۰ تا ۱۲ سال) بصورت دوره ای برگزار و به تیم های اول تا سوم جوایزی همراه با لوح تقدیر اهدا شد. ایشان افزود: همچنین جوایزی به بازیکن اخلاق و فنی ترین بازیکن نیز تعلق گرفت.
✍به گزارش خبرنگار دامغان نما؛ در مراسم اختتامیه که با حضور حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن رستمیان امام جمعه محترم دامغان و جناب سرهنگ تقی پور فرمانده محترم سپاه و ایمانیان مسئول محترم کمیسیون ورزش و جوانان شورای شهر و جمعی از مسئولان برگزار شد از دست اندرکاران و شرکت کنندگان مسابقات تقدیر و تجلیل بعمل آمد.
📽ببینید| سخنان امام جمعه محترم و فرمانده محترم سپاه
🔘محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir
🔻برای اولین بار؛
🔰مجوز فعالیت 2 فروشگاه صنایعدستی در دامغان صادر شد.
✅سرپرست معاونت صنایعدستی و هنرهای سنتی ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان سمنان از صدور مجوز فعالیت 2 فروشگاه صنایعدستی در شهرستان دامغان خبر داد.
🔹🔸مشروح خبر👇👇
https://semnan.mcth.ir/fa-IR/DouranPortal/1/news/view/14484/8771/Staging/
🖌 روابط عمومی اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان دامغان
┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄
«پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی
@Damghan_nama_ir