🔸برگی از دفتر خاطرات جانباز رمضانعلی فحتعلیان
رمضانعلی فحتعلیان، متولد 1332 دامغان، بازنشستۀ شرکت ذغالسنگ البرز شرقی، جانباز50% قطع پای چپ
***
عملیات در کوهستان
هنگام مصاحبه بعد از هر دو سه جمله ای که بیان می کند، صدایش می گیرد و به سختی نفس می کشد. می گوید از وقتی شیمیایی شده است، تنگی نفس دست از سرش برنمی دارد.
در پاسخ سئوال ها می گوید دچار حواس پرتی شده ام و فقط می دانم اگر حاج رجب [بینائیان] نبود، شهید شده بودم.
از کربلای4 و 5 همراه گردان قمر بنی هاشم بودم. چهار پسر و سه دختر دارم. باید همیشه تحت نظر پزشک باشم برای همین نمی توانم مسافرت بروم. باید با کمک عصا راه بروم.
مصاحبه دوازده دقیقه طول می کشد و او دیگر ساکت می شود.
برای اینکه با این جانباز عزیز بیشتر آشنا شویم به سراغ کتاب «سنگرهای برفی»، خاطرات حاج رجب بینائیان می رویم و صفحاتی از مأموریتی را از نظر می گذرانیم که آقای فحتعلیان در آن عملیات جانباز شده است:
دو، سه هفته بعد از کربلاي 4، گردان ما مدتی را در خرمشهر به حالت آماده باش به سر برد. در این مدت از بمب های شیمیایی دشمن بی نصیب نماندیم.
انتظارمان براي شرکت در عمليات برآورده نشد. پايان عمليات اعلام شد و به دامغان برگشتيم.
پس از استراحت در 11 آذر 1366، گردان قمر(ع) عازم جنوب شد. در قائميه مستقر شديم.
پس از آن که یک ماهی از خط جادۀ خندق پدافند کردیم و تیپ آماده شد در یک عملیات جدی و مهم، در غرب شرکت کند، به ما هم اعلام شد به سوي غرب حرکت کنيم.
با آن که مدتی از استقرار واحدهایی از تیپ در غرب کشور می گذشت، ولی انبار آن از هر نوع لباس گرم و زمستاني خالي بود. چند بار با سپاه شهرستان تماس گرفتيم و درخواست پوشاک گرم کرديم. برادران ستادي که معناي سرماي چندين درجه زير صفر کوهستان را نميدانستند، حرف ما را جدّي نگرفتند و با شوخي از درخواست ما گذشتند و گفتند: «يک مانور چند روزه که لباس گرم نميخواد.»
گردان به سمت غرب حرکت کرد. در بيست کيلومتري سقز در محلي به نام مزرعۀ شایلو مستقر شديم. همۀ بچهها در ساختمان جا نشدند. قرار شد تعدادي در پناه ديوار ساختمان، برف را که ارتفاعش به يک متر ميرسيد کنار بزنند تا بتوانند موکت پهن كنند و در هواي آزاد، شب را به صبح برسانند. گردان ده روز در این مکان به سر برد.
همان شب همراه حاج داود به مقصد منطقۀ بُقاع 44 حرکت کردیم. این منطقه طرف ديگر گردنۀ بوالحسن بود. يک هفته طول کشيد تا محل اسکان گردان را مشخص كرديم. تعدادي سنگر و چادر هم آماده شد. محلهايي را به صورت پراکنده در دل شيارها و نزديک چشمۀ آب براي اسکان در نظر گرفتيم تا از ديد هواپيماهاي دشمن در امان باشد.
وقتی بچهها به آن جا آمدند. شب اول را تا صبح از سرما نخوابيدند. سرما مثل تير از گوشت و پوست ميگذشت و ميزد به استخوان. اطراف سنگرها و چادرها يک متر برف روي هم بود. برفها آب مي شد و زير سنگرها و چادرها را گِل مي كرد. به حدي که زمين زير آنها آب لمبو مي شد. بچهها شب آتش درست مي کردند و تا صبح دور آن مي نشستند.
يک روز غروب وقتي من و حاج حبيب از شناسايي برگشتيم، ديديم فضای گردان به هم ريخته. ظهر آن روز عراق منطقۀ ما را بمباران كرده بود. يک راکت بين چادر فرماندهي و تدارکات خورده بود. رول های پلاستيک و ديک غذا مثل آبکش سوراخ سوراخ شده بود. سيدعلي تقوي، پيک گردان و علي آبادي، بي سيم چي و محمد کشاورزيان، تدارکات چي گردان مجروح شده بودند. يداله عبدالکريمي هم دچار موج گرفتگي شده بود.
سيدعلي تقوي که بمب روحيه و نشاط بود، در آن حال هم دست از شوخي برنميداشت. آمبولانس که آمد و خواستند او را روي برانکادر بگذارند، با آن که از درد به خودش ميپيچيد، داد ميزد: «اول بقيه رو ببرين!» حاج داود گفت: «سيد حالا هم دست از شوخي برنميداري!»
آن وضعيت آرام و قرار را از من گرفته بود. بايد براي سلامتي نيروها فکر ميکردم. از دامغان که اميدم قطع شده بود؛ صبح به طرف قرارگاه پشتيباني جنگ حمزه سیدالشهدا حرکت کردم. در بين راه همه اش خدا خدا ميکردم که حاج ابوالفضل حسن بيکي، فرماندۀ قرارگاه در محل کارش باشد. او در قرارگاه بود و دستور داد. پانزده رول پلاستيک براي کف سنگر، چادر و ديگر امور، به تعداد کل گردان دستکش، کلاه، جوراب، ژاکت، بادگير و ديگر لوازم گرم، تحويل ما شد.
غروب روز بعد چهارچرخ تويوتا را زنجير بستيم و با حسن جلاليان و حاج حبيب و سه نفر دیگر بهطرف گرده رش حرکت کرديم تا پس از عبور از گردنه در محلی مناسب چادرهای گردان را علم کنیم. شيب تندي بود. ميگفتند بايد حدود چهل پيچ را پشت سر بگذاريم. ماشين همهاش توي کمک بود. راهبندان عجیبی بود. ماشينهاي زيادي در حال تخليۀ اسرا، مجروحین و شهدا بودند. ترافیک جادۀ خاکی که همه اش گِل شده بود، سبب شد، راه دوساعته، شش ساعت طی شود.
تیپ های امام حسن ( ع)، الغدير و واحدهايي از لشکرهاي 5 نصر، 27 محمد رسول الله(ص)، لشکر عاشورا و 10 سيدالشهدا، عمليات بيت المقدس2 را در بيست و پنجم دي 66 با رمز «يا زهرا» آغاز كرده بودند. ما پشتيبان آنها بوديم و قرار بود در مرحلۀ دوم، وارد عملیات شویم.
صبح به روستاي سَفره رسيديم. در منطقه ای که آنها دشت هرمدان می نامیدند، محلي را براي اسکان گردان انتخاب کرديم و اسمش را تنگۀ قمر گذاشتيم.
زمين از صخرههاي سختي درستشده بود و اجازۀ کندن سنگر را نميداد. درخواست بلدوزر کردم تا یکطرف تنگه را براي برپا كردن چادر مسطح کنيم. گردان فنی مهندسی جهاد دامغان به فرماندهی حاج حبیب مجد در منطقه حضور داشت که این مشکل را حل کرد.
سرماي چلۀ زمستان بيداد ميکرد. يکي از مصيبتهاي بچهها در آن هواي سرد، جمعکردن و زدن چادرهايي بود كه از بارشهاي روزانۀ برفیخ زده بود.
شبها هوا از سرد هم سردتر بود. از روستا تنها دو اتاقک چهارمتری باقیمانده بود. تا صبح دور يک چراغنفتی لرزيديم. صبح چادرهايي که درخواست کرده بوديم از راه رسيد. زير بارش برف آنها را علم کرديم.
ما برای پشتیبانی از گردان هایی از تیپ که در عملیات شرکت می کردند، می بایست در محل جدید مستقر می شدیم تا به منطقۀ عملياتي نزدیکتر باشيم.
بچههايي که آمده بودند تا چادر بزنند، از شدت سرما ميلرزيدند. به آنها گفتم: «از سنگرهاي رهاشدۀ دشمن در بالاي يال هيزم تهيه کنين!»
چند جعبۀ جاي فشنگ پيدا کردند و آنها را بهطرف پايين روي برفسر دادند. به رمضان فتحعلیان نگاه میکردم که براي آوردن هيزم به طرفی میدوید. ناگهان به هوا پرتاب شد. مين پايش را قطع کرده بود. خودم را به او رساندم و چفيه ام را بالاي زخم بستم. مچ پاي سالمش را گرفتم و او را تا محل چادرها که صد متر پایینتر بود، روي برفها سُر دادم. ازآنجا با تويوتا او را به روستاي سفره بردم. آمبولانس هم آماده بود و او را به بيمارستان برد
📗مهرنگاران (خاطرات جانبازان شهرستان دامغان)
✍پدیدآورنده : محمد مهدی عبدالله زاده
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
🔰مسئول بسیج سازندگی و قرارگاه محرومیت زدایی دامغان خبر داد؛ 🎀اهداء ۱۵ سری جهیزیه در بین نوعروسان دا
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🚩
#گزارش_تصویری
در هفته گرامیداشت بسیج و ۵ آذر سالروز تشکیل بسیج مستضعفین، بهمت قرارگاه محرومیت زدایی و سازندگی سپاه ناحیه دامغان ۱۵ سری جهیزیه و لوازم خانگی به خانواده های تحت پوشش کمیته امداد دامغان اهدا شد.
لازم به ذکر است تهیه ماشین جهت حمل جهیزیه به همت گروه جهادی کمیل اصناف به سرپرستی برادر سید عباس مجیدیان صورت گرفت
🌐صدور اولین پروانه بهرهبرداری اقامتگاه بوم گردی در بافت تاریخی شهری دامغان
💠رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی شهرستان دامغان گفت: پروانه بهرهبرداری اولین اقامتگاه بوم گردی در بافت تاریخی شهری دامغان صادر شد.
مشروح خبر
🔹رئیس میراث فرهنگی دامغان:
♦️۲ حفار غیرقانونی در امیریه دامغان دستگیر شدند
🔸دامغان – رئیس اداره میراث فرهنگی دامغان از دستگیری دو حفار متخلف در این شهرستان خبر داد و گفت: پرونده این افراد برای طی مراحل قانونی به دادگستری ارجاع شده است.
مشروح خبر
فضای مجازی آمد تا گره گشایی کند و افسوس که گره بر گره زد و بنا به سالوس صفتی بعضی از افراد، شاهد بازار مکاره شدیم که چه بسیار گرگ صفت در پوست گوسفند نشستند و راه سعادت را بستند و دلهای بسیاری را خستند.
نقاب به هر ترفندی، قرب و منزلت یافت و کانون خطا را بر مسیر آدمی بافت تا کسی نداند که از کدام سو ضربت میخورد و چگونه سیاهپوش مرگ عاطفه و قوهی عاقله است؟
اصالت، اسیر تصاویر نشسته بر پروفایل های دروغ شد و شمارههای خطا، دهان گشودند و زمان را در قاب زمانه شکستند و انسانیت، بازیچه فریب انسان نماها شد که به راحتی کانون خانوادهها را نشان کردند.
در هجوم تمام دسیسههای مجازی باید در عمارت واقعیت نشست و دستهای خطاکار را بست و به تولید محتوای اصیل پرداخت تا شاید در برابر سیل نامرادی بتوان کمی تلاش و پویایی پایا داشت و به پیشگیری از خطا که نسل کم تجربه جوان را نشان گرفته؛ کاری کرد.
سیدرضا جزءمومنی
🔴برگزاری کلاس آموزشی جامعه ایمن (سوانح و حوادث)
🔷️ حضور جناب سرهنگ یوزباشی رئیس پلیس راهور دامغان بعنوان مدرس
🔹️آموزش در خصوص ایمنی و کاهش تصادفات ترافیکی جاده ای
🔹️سالن آموزش با حضور پرسنل مرکز آموزشی پژوهشی درمانی ولایت
🌐روابط عمومی مرکز آموزشی پژوهشی درمانی ولایت دامغان
#به_خدمت_میاندیشیم
#همراه_با_مدافعان_سلامت
▪️پیام تسلیت دکتر فائزه زارع زاده سرپرست مرکز آموزشی پژوهشی درمانی ولایت در پی درگذشت استاد فقید دانشگاه دامغان
انا لله و انا الیه راجعون
◾️خبر تأثر برانگیز درگذشت آقای دکتر احمد سلیمانپور، عضو هیات علمی دانشکده شیمی دانشگاه دامغان موجبات تألم روحی همه همشهریان ، به ویژه جامعه دانشگاهی شهرستان ، اساتید و دانشجویان دانشگاه دامغان گردید. اینجانب و کلیه پرسنل مرکز آموزشی درمانی ولایت ، به پاس زحمات علمی و خدمات موثر آموزشی آن استاد گرانمایه، با اظهار تسلیت و همدردی و آرزوی صبر و بردباری برای جامعه بزرگ دانشگاه دامغان؛ از خداوند متعال طلب رحمت و مغفرت برای آن عزیز سفر کرده مسألت می نمایم
🌐روابط عمومی مرکز آموزشی پژوهشی درمانی ولایت دامغان