eitaa logo
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
3.5هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
29 فایل
«پایگاه خبری دامغان نما» دارای پروانهٔ انتشار (به شماره ثبت ۸۸۱۸۴) از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هیأت نظارت بر مطبوعات آدرس سایت: http://Damqannama.ir آدرس دفتر: پاساژ الماس شهر _ طبقه دوم صاحب امتیاز و مدیر مسئول: علی قریب بلوک 🆔 @A_GharibBolouk
مشاهده در ایتا
دانلود
پایگاه خبری دامغان نما قصد دارد بدور از اسامی و اشخاص با بررسی عملکردها تا کنون به این مسئله بپردازد که ؛ به نظر شما همشهریان آیا مسیری که تاکنون طی شده راهگشای پیشرفت و توسعه دامغان خواهد بود؟ و یا باید مسیری نو را در پیش گرفت لذا نظرات خود را در موضوع روز اعلام فرمایید. روز اول ؛ اشتغال ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان «با اعضای واقعی» 📡سکوهای اطلاع رسانی پایگاه خبری دامغان نما: ایتا   اینستاگرام   تلگرام سايت
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تجاری سازی طرح تحقیقات پسته در دامغان سید عبدالمجید مرتضوی محقق پارک علم وفناوری استان سمنان توانست با اجرایی کردن یک طرح تحقیقاتی علاوه بر افزایش کیفی محصول ، تولید پسته در دامغان را دو برابر افزایش دهد . به گزارش خبرگزاری صداوسیما؛ مرکز سمنان،️  این تحقیقات از مرحله تولید بذر تا صادرات در قالب یک بسته تولید  پسته برنامه ریزی شده و در حالیکه میانگین برداشت پسته در کشور حدود ۹۰۰ کیلو گرم در هکتار است است را در دامغان به هزار و   ۶۰۰ کیلوگرم در هکتار رسانده است. در استان سمنان ۲۹ هزار هکتار سطح زیر کشت باغ‌های پسته است با میانگین برداشت حدود هزار تن از هر هکتار. استان سمنان رتبه چهارم سطح تولید پسته در کشوررا دارد سید عبدالمجید مرتضوی که پایه گذار مرکز تحقیقات پسته دامغان است تحقیقات خود را در قالب یک بسته تحقیقاتی در زمینه بذر ، پیوندک ، گرده ، نهال مثمر گلدانی ، طرح‌های پسته کاری ، کاهش مصرف آب حداقل به یک پنجم با تغییر در ترکیبات خاک ، کاهش مصرف کود و نهاده‌ها با بهره گیری از عوامل طبیعی ، مشارکت در احداث باغ‌های پسته اقتصادی و جابجایی درختان بزرگ باغ‌های پسته در ۱۳ استان از جمله کرمان ، خراسان جنوبی و قزوین   کاربردی کند و بتواند پسته ارگانیک را تولید و گواهینامه معتبر اروپایی و صادرات با برند اینسپکتای سوییس را به ارزش هرکیلو ۲۰ دلار دریافت کند.
🔸برگزاری آیین معنوی اعتکاف دانش آموزی پسران در مسجد باقرالعلوم شهرستان دامغان به همت پایگاه مقاومت بسیج ولایت. 🔸این محفل با یادواره شهدا توسط حجت الاسلام سید قدیر حسینی، روضه خوانی توسط کربلایی جواد خسروی و بحث های روانشناسی با دانش آموزان توسط حجت الاسلام والمسلمین حسن زارعیان صورت گرفت. 🎤دانش آموز خبرنگار کسری خداوندی
◀️اجرای پویش وصال یار 🌺به نیت تامین کمک هزینه جهیزیه مددجویان تحت حمایت 🕢زمان برگزاری تا 6 اسفند همزمان با ولادت حضرت قائم(عج) ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈ "روابط عمومی بهزیستی شهرستان دامغان"
🔸تاقچه پُک عمیقی به وافور می‌زند. دستش را می‌گذارد روی پای راستش که از زانو قطع کرده‌اند. لابلای دودی که آرام‌آرام از دهانش خارج می‌کند می‌گوید :«کاکام میثم! هر وقت رفتی خونه پای مادرت رو ببوس» یادم به مادرم می‌افتد. جوری که بفهمد نفس می‌گیرم تا شروع کنم به حرف‌زدن و بگویم که هر وقت که دامغان می‌روم ، از در که داخل می‌شوم اول جوری که هیچکس نفهمد کفش‌های مادرم را می‌بوسم ، بعد خودش را. که یاد پند آن پیر می‌افتم که گفته بود پیش کسی‌که پدر ندارد از پدر نگو و پیش کسی‌که مادر ندارد از مادر. حرفم را قورت می‌دهم. نمی‌گویم. جوری که نفهمد نفسم را خالی می‌کنم. همیشه وقتی این را می‌گوید سرش را پایین می‌اندازد ، صورتش چروک می‌شود و چشمهایش پر از اشک. بعد با کف دست چندتا محکم می‌زند روی ران پای قطع‌شده‌اش. محمد شصت سال دارد. نحیف است. بیست کیلو از من لاغرتر. اما زورم به دست نازکش نمی‌رسد. مثل پتک می‌شود دستش اینجور وقت‌ها. سنگین. عذاب وجدان سنگین است. زور دست‌هایش را زیاد کرده. آرام می‌گویم :«خدا رحمتش کنه، بخشیدتت محمدجان ، مادرها نبخشیدن بلد نیستند» می‌گوید :««کاکام میثم! بعضی وقت‌ها خدا تو رو می‌بخشه ، مادرت تو رو می‌بخشه ، این خودتی که نمی‌تونی خودت رو ببخشی می‌فهمی؟» می‌فهمم و نمی‌فهمم. هیچوقت نمی‌توانم آرامش کنم.  می‌گوید:«تریاک آتش تنم را سرد می‌کند با این دل آتش گرفته‌ام چه کنم؟» بعد سرش را می‌چرخاند طرف تاقچه. یک فرورفتگی توی دیوار با یک سقف هلالی.‌ روی تاقچه قاب عکس مادرش هست که زل زده توی دوربین ؛ لبخند زده ؛ با یک ربان مشکی. کنارش هم یک جفت کفش زنانه. یادگار مادرش. همین. غمگین‌ترین تاقچه‌ای که دیده‌ام. حتی غمگین‌تر از تاقچه‌های خالی. سرش را می‌چرخاند ، فقط سرش را ، نه نگاهش را. هنوز بعد ده سال نمی‌تواند مستقیم به قاب عکس مادرش نگاه کند و زل بزند توی چشم‌هایش. جز تسلیم راه دیگری ندارم اما نمی‌خواهم تسلیم شوم. اگر تسلیم شوم و سرزنشش کنم و مثل خودش بگویم :«آره بیخود کردی خونه رو فروختی» نمی‌دانم چه بلایی سرش می‌آید. شیرینی تعارفم می‌کند و آن خاطره‌ی تلخ را برای بار هزارم تعریف می‌کند. دوباره می‌گوید از همان بیست سال پیش که پدرش مرد. محمد چهل ساله بود و قند داشت. اول به مادرش می‌گوید :«این خانه‌ی درندشت دیگه قدیمی شده ، پنجاه سال از عمرش می‌گذره ، تو هم که تنهایی، بابا هم که دیگه نیست ، بفروشیمش واست یه آپارتمان شیک می‌گیرم» مادرش هم گفته بود :«می‌گذاری من بمیرم بعد؟» بعد به مادرش می‌گوید :«برای قندم پول لازم دارم خانه را باید بفروشی و سهم‌الارثم را بدهی» او هم دوباره گفته بود:«صبر می‌کنی تا من بمیرم و بعد؟» محمد هم سر مادرش داد زد که مملکت قانون دارد. شکایت می‌کند . خانه را می‌فروشند و می‌کوبند. مادر هم می‌رود توی یک آپارتمان نقلی. دیگر عادت کرده‌ام وقتی محمد این خاطره را تعریف می‌کند بعدش سر خودش داد بزند: « تا وقتی توی اون خونه بود چیزیش نبود وقتی رفت توی آپارتمان مریض شد» پک دیگری به وافورش می‌زند و می‌گوید : «الان نه پا دارم نه مادر» حس کشیشی را پیدا می‌کنم که یک نفر سالهاست هر هفته برای اعتراف پیش او می‌رود و فقط از یک گناهش می‌گوید و هیچ‌وقت راضی نمی‌شود که بخشیده شده. می‌خواهم به محمد بگویم هیچ کشیشی مسیح نمی‌شود. حتی اگر هزاربار بروی پیشش. محمد! تو به کشیش نیاز نداری ، به مسیح نیاز داری؛  تا مادرت را زنده کند. بعد یاد آن سؤال می‌افتم که چندسال پیش کسی از من پرسیده بود : اگه می‌تونستی یه نفر رو زنده کنی کی بود؟ و یاد مادربزرگم افتاده بودم و یک حلقه اشک دور چشمم بسته بود. یک حلقه اشک دور چشمم می‌بندد و به خودم می‌گویم کاش هر آدم یکبار مسیح می‌شد. بعد می‌گوید :« کاکام میثم! صدا و سیما آشنا داری؟ پنج‌دقیقه ، فقط پنج‌دقیقه بیام زل بزنم به دوربین و سرنوشتم رو تعریف کنم بعد به همه بگم همه به مادرشون می‌بازند اما من مادرم رو باختم شماها نبازید» به باخت‌هایم فکر می‌کنم. به خودم می‌گویم خیلی فرق است بین اینکه به کسی ببازی با او را ببازی. می‌گوید :« کاکام میثم! خیلی چیزا قانونه ، نوشته شده ولی خیلی چیزا هم نوشته نشده اما قانونه. دنیا هزار جور حساب و کتاب داره. تموم حساب و کتاب‌ها یه قانون دارن. هر جور حساب و کتاب کنی همونجور باهات حساب و کتاب می‌کنن» نمی‌توانم حریف حرف‌هایش شوم. می‌روم توی سکوت. به تاقچه نگاه می‌کنم. عکس مادر محمد است با یک جفت کفش زنانه کنارش. مادر محمد دارد ما را می‌بیند. لبخند زده.
6.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰هفته ملی مبارزه با سرطان ۷ لغایت ۱۵ بهمن۱۴۰۲ 🌐همایش سرطان ؛ پیشگیری، تشخیص و درمان _ سالن همایش‌های دانشگاه دامغان 🎙سخنان دکتر فائزه زارع زاده رئیس مرکز آموزشی پژوهشی درمانی ولایت دامغان و مسئول برگزاری همایش 🔹در خصوص افزایش آگاهی درباره سرطان و تغییر باورهای غلط در مورد این بیماری 🔸خبرنگار : حسن جلالی
نمایش کارگردان دامغانی اثر برتر جشنواره تئاتر کودک و نوجوان شد. روابط عمومی بیست و هشتمین جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان اردکان، هیات بازبین پس از ارزیابی ۹۳ اثر متقاضی، ۱۶ نمایش را برای حضور در جشنواره بیست و هشتم معرفی کردند. نمایش اسفندیار هم آری به نویسندگی و کارگردانی حسام خلیل نژادی از دامغان جز ۱۶ اثر برتر پذیرفته شده در این جشنواره می باشد. به گزارش پایگاه خبری دامغان نما؛ برای اولین بار گروهی هنری از استان سمنان توانسته به این جشنواره ی معتبر راه پیدا کند‌.
22.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕ تیزر معرفی دوره های انجمن سینمای جوان دامغان (ترم بهمن) 📽برگزاری ۳ دوره تخصصی ۱)عکاسی ۲)فتوشاپ برای عکاسی ۳)تدوین 🎬 بیش از ۴۰ ساعت آموزش حضوری و کارگاه های عملی با برجسته ترین اساتید سینمایی کشور ✅ با ارائه معتبرترین مدرک سینمایی کشور ❌ برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر از ساعت ۱۶ الی ۲۰ به میدان کتاب مجتمع فرهنگی و هنری شهید شاهچراغی طبقه سوم مراجعه فرمایید. 09339671980 📽انجمن سینمای جوان دامغان