13.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
افتتاحیه یازدهمین دوره جشنواره ملی پسته ایران - دامغان؛
سخنان سید محمدرضا هاشمی استاندار سمنان
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
*تبریک یک انتصاب مطبوعاتی
در هفته جاری، مدیرمسئول سابق روزنامه جام جم تغییر کرد، و طی حکمی از سوی آقای جبلی -مدیرعامل صدا و سیما- آقای غرویقوچانی جانشین وی شد.
بنده نه مدیر مسئول سابق جام جم را میشناختم (حتی اسم وی را نمیدانستم و نمیدانم)، و نه مدیر مسئول جایگزین، آقای غروی را.
اما از آنجا که تنها استادم در ادبیات کودکان و نوجوانان، جناب آقای علیاکبر کسائیان -خدا حفظشان کند- که خود از روزنامهنگاران با سابقه و آشنا با این عرصهاند، با ارسال پیامی، مدیرمسئول جدید این روزنامه را ستوده، و این انتصاب را تبریک گفتهاند، و با این امید که در دوران مدیریت مشارالیه، نیروهای متدین و انقلابی بیشتری سکاندار این روزنامه شوند، پیام استاد در این مورد را بازنشر میدهم:*
"سلام علیکم
انتصاب بسیار شایسته استاد یوسف غروی قوچانی را به مدیرمسئولی روزنامه جام جم، به جناب جبلی و دکترعنادی وجامعه مطبوعات کشور وشخص ایشان، صمیمانه تبریک عرض میکنم و موفقیت ایشان را درسنگر جدید، از حضرت رحمان مسئلت می نمایم. با حضرت غروی از سالیان ماضی و به طورممتد درقدس ،کیهان، گسترش صنعت و چند رسانه دیگر و هیات منصفه و داوری جشنوارههای مطبوعات، همکاری صمیمانهای داشته و ایشان را خبرهترین جهادگر تبیین مواضع برحق نظام اسلامی میدانم.
خدا نگهدار و چراغ راهشان باشد.
"علی اکبر کسائیان"
@Damghan_nama_ir
هر چه به نور پشت کردم و از او فاصله گرفتم، قد سایهی غرورم بزرگتر شد و بیشتر شکستم و نیک دانستم باید تمام نور را بی هیچ منیت بر مرکز سر خویش داشته باشم تا مبادا سایهام زیر پای همسایه بماند و ابهت آدمی خدشه بردارد.
نور، تمام ذات اوست که به اندکی روی برگرفتن از او، مهمان تاریکی خواهیم شد.
زندگی در تاریکی، حکم مطلق به توقف میدهد که اگر ندانی کجایی و به کجا میروی؛ عاقلانه است فقط توقف کنی که مبادا در چاه ویل جهالت سقوط کنی.
سایه، ارمغان ایستادن در برابر نور است و هر که با نور سر جدل دارد باید بداند که فاقد قدرت است و حتی نمیتواند قدمی از قدم بردارد.
خدایا نور خود را مستقیم بر ما بتابان تا اسیر سایه نباشیم که سایهی زاییده تقابل با نور تو را دوست نداریم.
سیدرضا جزءمومنی
@Damghan_nama_ir
🔹پویش مشق همدلی لبیک به ندای رهبر انقلاب برای کمک به جبهه مقاومت
🔹مردم شهر کلاته رودبار در پاسخ به ندای رهبر انقلاب که امر فرمودند هر کس تا حد توان خود باید به جبهه حزب الله و مردم مظلوم غزه کمک کند، لبیک گفته و به زینبیه شهر کلاته رودبار آمدند و کمک های نقدی و غیرنقدی خود را به جبهه مقاومت اهدا کردند.
✨ بازدید امام جمعه محترم حجتالاسلام والمسلمین معصومی
حاج آقا برهانی امام جماعت شهر
و با حضور جناب اقای مقداد عباس نژاد مسئول بسیج سازندگی سپاه دامغان
فرمانده حوزه صاحب الزمان✨
『👤 #خبرنگار_مهدیه_زهرا_فدائی 』
@Damghan_nama_ir
🔸امروز پنجشنبه↯
☀️۱۰ آبان ١۴۰۳
💠 #ذکر_روز
«لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبین»
نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار
💠 #نکتههای_ناب
امام علی(ع): الْأَدَبُ أَفْضَلُ حَسَب
«ادب برترین حسب انسان است.»
@Damghan_nama_ir
83.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مانور هفته پدافند غیرعامل
🔸مانور هفته پدافند غیرعامل امروز صبح نهم آبان ماه با همکاری ستاد پدافند غیرعامل شهرستان دامغان و به میزبانی دبیرستان هيئت امنایی حضرت ابوالفضل علیه السلام انجام گرديد.
🔸این مانور با هم پیشگی سازمان آتشنشانی،هلال احمر،نیروی انتظامی، شهرداری،مرکز فوریت های پزشکی و دبیرستان حضرت ابوالفضل (ع) شهرستان دامغان انجام پذیرفت.
تهیه و تدوین:گروه رسانه ای واحد بسیج دانش آموزی دبیرستان حضرت ابوالفضل علیه السلام
#دبیرستان_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
@Damghan_nama_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 رویداد پلاکاردنویسی و ساخت آدمک های استکبار
📆 زمان: ۸آبان ماه ۱۴۰۳
📍
🔶 به مناسبت فرارسیدن یوم الله ۱۳ آبان و روز مبارزه با استکبار جهانی رویداد پلاکاردنویسی در ۸آبان ماه درآموزشگاه عصمت برگزار گردید.
از اقدامات صورت گرفته در این رویداد برگزاری گارگروه های
🔹ساخت آدمک استکباری
🔹نقاشی و رنگ آمیزی دانش آموزان
🔹پلاکارد نویسی
🔹ساخت پرچم ایران و فلسطین
🔹لگد مال کردن پرچم اسرائیل و آمریکا
و
برگزاری بازارچه سلامت توسط دانش آموزان پایه ششم بود که درآمد حاصل از این بازارچه را به کودکان مظلوم لبنان و فلسطین هدیه کردند
#آموزشگاه_عصمت
#رویدار_پلاکارد_نویسی
🍃🍂🍁🍃🍂🍁
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
مراسم تودیع و معارفه دادستان عمومی و انقلاب دامغان ⚖روز پنجشنبه دهم آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۷:۴۵ مراسم
16.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 گزارش تصویری
پنجشنبه ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۳
🔴 آئین تودیع و معارفه دادستان عمومی و انقلاب دامغان در سالن اجتماعات اداره بهزیستی شهرستان دامغان
💠در این مراسم مهدی کلامی مقدم که طی حکمی از سوی رئیس قوه قضائیه به سمت رئیس دادگستری شهرستان میامی منصوب شده تکریم و محمدرضا وقایعی که با حکم رئیس دستگاه قضا بعنوان دادستان عمومی و انقلاب دامغان منصوب شده معارفه گردید.
📌 این مراسم با حضور حجت الاسلام محمد قاسم عین الکمال معاون منابع انسانی و امور فرهنگی دادگستری کل استان سمنان، حجتالاسلام والمسلمین رستمیان امام جمعه شهرستان دامغان ، مهندس بندرآبادی فرماندار ، سرهنگ عرب فرمانده انتظامی ، سرهنگ مدرسی فرمانده سپاه و جمعی از مسئولان شهرستان دامغان برگزار شد.
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
30.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 گزارش تصویری
پنجشنبه ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۳
✅ افتتاحیه و بهرهبرداری پروژه احداث سیستم روشنایی تقاطع غیرهمسطح شهید ملکیان (از محل طرح های عمرانی - اعتبارات ملی)
📌 صحبت های مهندس حسین ابوطالبی رئیس اداره راهداری و حمل و نقل جادهای دامغان
🔹️ کارفرما : اداره کل راهداری و حمل و نقل جاده ایی استان سمنان
🔹️ پیمانکار : شرکت مهندسی برق نیروپردیس گستر تهران
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
🔸مسیر
بخش یک
هوشنگ مرادی کرمانی درونم بیدار شده.
سه تا هوشنگ درون من زندگی میکنند. هوشنگ مرادی کرمانی ، هوشنگ ابتهاج و هوشنگ گلشیری.
ماشین ادبیات ایران اگر این سه هوشنگ را نداشت فول آپشن نبود. یعنی سانروف و صندلیگرمکن و کروسکنترل نداشت. آفرین بر هوشنگهای ادبیات ما.
لاته که میخورم ابتهاج درونم بیدار میشود. دوست دارم کسی باشد تا لابلای آواز شجریان حرف بزنیم ، خاطره تعریف کنیم ، شعر بخوانیم.
به وقت زمستان و باد ، گلشیری. لامپ اتاق را خاموش میکنم و چراغ مطالعه را روشن. مینشینم برای هزارمین بار داستان بختکاش را میخوانم یا برای دوهزارمین بار نمازخانهی کوچک من را. بعد میگویم هوشنگجان چطور اینها را نوشتی؟ چطور از سرت گذشت این کلمات؟ این مسیرها؟ و برای هزارمینبار شروع میکنم به نوشتن بختک خودم.
پاییز ، هوشنگ مرادی درونم بیدار میشود. توی پاییز تفنگ ذهنم روی ضامن نیست. تیرهای خاطرات یکی یکی شلیک میشوند. آنقدر شلیک میکند که یا پاییز تمام شود یا فشنگها. حالا هم که آبان است و آبان یعنی گل پاییز.
مجید دارد توی کوچهپسکوچههای دلم با دوچرخه رکاب میزند و جستجو میکند. پی چه؟ یکروز پی فسفر و میگو یا بهقول بیبی ملخ دریایی. یکروز هم دنبال باشگاه و دمبل و آرنولدشدن.
هر کدام از ما دههشصتیها یک مجیدیم. نوجوانهایی که سقف زندگیشان مثل سقف خانهی بیبی کوتاه بود و سقف آرزوهایشان بلند.
در بیشتر مواقع هر چه رکاب زدیم نرسیدیم. خوبیاش این بود که رکابمان را زدیم. لااقل یاد گرفتیم رکاب شاید تو را به هدف نرساند اما مسیرت را میسازد.
نسلی که در بکگراند خندهها و شادیهایش ، صدای آهنگ غمگینی میشنید. مثل قصههای مجید. داستانهایی شاد با موسیقی غمگین.
باز مجید دوچرخه داشت. بیشتر ما همان را هم نداشتیم. سرویسمان پاهایمان بود. دبیرستان ته شهر خانه سر شهر. آبان ۷۵ بود. چهارشنبه. از آن روزهایی که بدبختی عین بختک افتاده بود رویم و ولکن نبود. صبح دیر از خواب بیدار شدم. گلویم چرک کرده بود. چشمهایم باز نمیشد. مادر گفت نرو. مدرسه اصول دین بود برایم. باید میرفتم. لیموشیرینی را قاچ کرد و داد دستم. خوردم. یک لیموشیرین دیگر داد همراه چاقو ، تا توی مدرسه بخورم. از این ارهایها. رنگ و رویش رفته بود. چاقو را گذاشتم توی زیپ کلاسورم. زنگ اول امتحان فیزیک داشتیم. نمیدانستم امتحان داریم. به معلم گفتم. گفت مشکل خودت هست. راست میگفت. منهم راست میگفتم. راست گفت اما تلخ. خیلی تلخ. احساس تنهایی کردم. آدم توی تلخیها درس میگیرد نه توی شیرینیها. بعدش به هیچکس نگفتم مشکل خودت هست. هرگز نمیخواهم آن تلخی را فراموش کنم. هیچوقت. تا قبلش مشکل خودش هست ، وقتی گفت ، دیگر مشکل او نیست فقط ، مشکل تو هم میشود.
امتحان را نصفه و نیمه دادم. رفتم لیمو را قاچ کردم و خوردم.
زنگ دوم شیمی داشتیم. یکی غلطی کرده بود توی کلاس. اسمش؟ میثم. پدرش معلم بود. یک مدرسهی دیگر. چه غلطی؟ قورباغه ول داده بود وسط درس معلم. چهارپنجتا. شیمی ساکتترین کلاس بود. شد شلوغترین کلاس. همهی کلاس نشستیم روی زمین و زیر صندلیها دنبال قورباغه میگشتیم. گرمب گرمب ما و تلق تلوق صندلیها و قور قور قورباغههای بینوا که سی جفت چشم میدیدند. میخندیدیم. آن وسط یک آشمالی همانطور که خم شده بود داد زد آقا کار میثم بود. پرسید کدام میثم؟ گفت فلانی. میثم زد زیرش. طبیعی بود. من و میثم را بیرون کرد. چرا من؟ از خودش بپرسید. قبلش شیمی را نمیفهمیدم بعدش معلم شیمی را. رفتیم دفتر. مدیر نه گذاشت نه برداشت قورباغهها را پای من نوشت. پروندهام را درآورد و خواست بگذارد زیر بغلم. گلوی خشکم خشکتر شد و دهانم کف کرد از بس قسم خوردم. نیمساعت هرچه قسم بلد بودم خوردم. حتی چند تا قسم همانجا توی دفتر از خودم ساختم. آخر کدام آدمی بهخاطر قورباغه دست میگذارد روی قران؟ من! باور نکرد. میگفت خودم دیروز توی بلوار جنوبی دیدمت ، پی قورباغه میگشتی هان؟! چشمهایم جای گردتر شدن نداشت دیگر. دروغ میگفت. توی دلم مانده. تو باور کن راست میگویم.
میثم هم عین مجسمه کنارم ایستاده بود و هیچ نمیگفت.
چندباری گفت ثابت کن کار تو نبوده. آخر گفتم شما ثابت کنید که کار من بوده. جریتر شد. شروع کرد به هوچیگری. گفت زُبان در کردی؟ کاری میکنم توی هیچ دبیرستانی راهت ندهند.
در مبارزهی هوچیگری و استدلال همیشه این هوچیگریست که بر استدلال پیروز میشود.
افتاده بودم توی باتلاق. انداخته بودنم توی باتلاق. هر چه تقلا میکردم پایینتر میرفتم.
دیگر چیزی برای گفتن نداشتم. رفتم توی پناهگاه سکوت. میثم دلش برایم سوخت یا هر چه بعد نیمساعت سکوت به زبان آمد که آقا من همهاش را گردن میگیرم. همهاش را گردن میگیری؟ کج گفت. بد گفت. مدیر باز به من حمله کرد که اگر تو کاری نکرده بودی که نمیگفت همهاش را گردن میگیرم.
#ميثم_كسائيان
🔸مسیر
بخش پایانی
مدیر را میشناختم. تعجب میکردم از رفتارش. او هم مرا میشناخت. تعجب نکرد که کار من نبوده؟
قد یک نوجوان ۱۴ ساله زدم به سیم آخر. استیصالم شد خشم. عین مجید شدم وقتی عصبانی میشد. تندتند و رگباری یک پاراگراف حرف زدم توی یک دقیقه. با دو تا دست و زبانم. دهبیست جمله که خلاصهاش این بود که چون پدرش معلم هست اینها را میگویی آقا و هر کاری دوست داری بکن آقا.
خشم هم جواب نداد. مدیر بود. زور داشت. خان شده بود آنروز. منهم رعیتش. حکومت خانخانی. همیشه این قدرت است که بر خشم پیروز میشود. گفت برو کیفت را بیاور. چرا؟ اینرا هم از خودش بپرسید.
دفتر مدرسه شده بود عین خوابهای دری وریام. هیچ پلانش به پلان بعدی ربط نداشت. بیربطترین آدم ماجرا هم من بودم آن وسط. من باید توی کلاس شیمی میبودم پی درس یا قورباغه.
رفتم کلاسورم را آوردم. تویش را ریخت بیرون. زیپ کیف را باز کرد و چاقو را دید. گفت دیدی؟ لات شدی چاقو میآوری؟
چاقو را ربط داد به قورباغه.
گفتم لیموشیرین باهاش قاچ کردم آقا.
گفت کو لیموشیرینها؟!! رفتم بگویم توی شکمم خشمگین بودم گفتم توی مستراح.
دیگر تاب نیاوردم. زدم بیرون دفتر و مدرسه. زنگ آخر ، عصر میخورد. ظهر بود. همهجا رفتم. تاریخانه ، بازار سرپوشیده ، مسجد جامع ، راهآهن. دو ساعتی قدم زدم. با خودم حرف میزدم. پاهایم مرا برد سمت روانشاسم. خانهی مادربزرگ. به تراپی نیاز داشتم. وقتی فهمید بیمارم برایم شلغم بار گذاشت و نشست پای حرفهایم. نیمساعت لاینقطع حرف زدم و صفر تا صد ماجرا را گفتم. خوب شنید و فقط دو جملهی یکخطی گفت. اول گفت :« آفرین که اعتراض کردی و بیاحترامی نکردی» بعد گفت :« بزرگ بشی میخندی به امروزت».
مادرجون من خیلی مادربزرگتر از بیبی مجید بود.
مادرجون! میدانم که از آن بالاها داری میخوانی. میدانم که میبینی حالا میثم دارد میخندد و مینویسد.
شب رفتم خانه. پنجشنبه تعطیل بودیم. دو روز خودم را آماده کردم تا شنبه مجهز بروم مدرسه. هزار تا سناریو را با خودم تمرین کردم. که تویش یک مدیر خشمگین بود. که اگر اینرا گفت اینرا بگو و اگر آنرا ، آنرا. هزارتا سناریوی آفندی پدافندی. که لااقل مثل چهارشنبه ، نخورم. شنبه رفتم مدرسه. مدیر مرا که دید کشید به گوشهای. دقیق یادم هست زیر کدام کاج مدرسه . دستش را گذاشت روی شانهام و حرف زد. تا آخر هم پایین نیاورد. هیچکدام از سناریوهایم نبود. دستِ روی شانه آدم را خلع سلاح میکند. شروع کرد به حرفزدن که تو دانشآموز خوب مدرسه هستی و برو کیفت را از دفتر بردار و برو سر کلاس و پنجدقیقه از اینجور نوازشها. لطیف و آرام. هیچ نداشتم بگویم. نه صحبت از میثم کردیم نه کلاس شیمی نه قورباغهها. نه خانی رفته نه خانی آمده. چه برایش پیش آمده بود توی آن دو روز؟ نمیدانم. مگر مهم است؟ بعد برای اینکه از دلم در بیاورد گفت با معلم فیزیک صحبت کردم دوباره از تو امتحان بگیرد.
فکر میکردم جنگ شود ، صلح شد. توی دلم گفتم نه به چهارشنبهات نه به شنبهات. شنید. گفت :« تمام آدمها شنبه چهارشنبه دارند »
ممنونم آقای مدیر. که توی مدرسه به من درسی دادی که هزار برابر بیشتر از فیزیک و شیمی به درد زندگیام خورد.
تمام آدمها شنبه چهارشنبه دارند.
هفتهی پیشاش رفته بودیم فوتبال. قرارمان ساعت چهار بود. علی ساعت چهار و نیم آمد. با دوچرخهای بر کول! گفت خیابان اصلی را داشتم میآمدم یک موتوری از فرعی زد به من و دوچرخهام. خوردیم زمین. آمد بالای سرم. اول چندتا دری وری گفت. تمام که شد گفت حالا طوریت نشده عموجان؟
اینرا همانجا پای کاج برای مدیر تعریف کردم. آنقدر ریسه رفت از خنده که خم شد. و چه لذتی دارد که مدیری جلوی دانشآموزش قاهقاه بخندد.
این ماجرا همینجا باید تمام شود. چرا باید ته تمام داستانها به قلهای برسد؟ مگر قصههای مجید همهاش مسیر نبود؟ مگر هوشنگ مرادی کرمانی همهاش از مسیرهای مجید برایمان نگفت؟ داستانهای هوشنگ گلشیری هم. خط به خطش. حرفهای هوشنگ ابتهاج هم. جمله به جملهاش. اصلاً مگر زندگی همین مسیرها نیست؟ این مسیر است که به آدم درس میدهد نه هدف و قله.
یادم باشد اگر روزی فیلمساز شدم و این ماجرا را مثل قصههای مجید ساختم اول و آخرش درشت بنویسم با احترام به تمام معلمها و مدیرها.
تویش یکجایی این جمله را بیاورم که زندگی همین است. گاه انار شیرین دستت میدهد و گاه انار ترش. تو به انار نگاه کن.
مجید درونم خسته شد از بس رکاب زد. هوشنگ مرادی کرمانی درونم دارد خوابش میبرد.
#ميثم_كسائيان
@Damghan_nama_ir
🔺با همکاری موسسه اندیشه روستای حسنآباد برگزار میشود:
پویش مردمی
"بارش اندیشه"
طرح اهدای کتاب به کتابخانه مردمی روستای حسنآباد
از شما اهالی فرهنگ تقاضا میشود کتابهای اهدایی خود را از ۵ تا ۲۵ آبانماه از ساعت ۵ تا ۷ عصر به دفتر کانون مهرمانا واقع در خیابان شهید مطهری- روبروی خانه تسنیم دامغان تحویل فرمایید.
(شماره تماس جهت هماهنگی- 09192324799)
🔹روابط عمومی کانون مهر مانا دامغان
@Damghan_nama_ir
25.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. باسمه تعالی
📣 بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
🔹رهبر معظم انقلاب: حکم قطعی شرعی این است که بر همه واجب است تلاش کنند، کمک کنند و فلسطین را به مسلمانها، به صاحبان اصلیاش برگردانند... و کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب آنان را یاری کنند. ۱۴۰۳/۰۷/۰۴ و ۱۴۰۳/۰۷/۰۷
در راستای لبیک به ندای رهبر معظم انقلاب اسلامی و کمک به مردم مظلوم لبنان، غزه و جبهه مقاومت، همراه با مردم سراسر کشور، همشهریان عزیز می توانند در طرح پویش « ایران همدل » مشارکت نمایند.
بدینوسیله " حزب موتلفه اسلامی شهرستان دامغان" آماده جمعآوری کمکهای نقدی و غیر نقدی شما عزیزان می باشد، تا آنها را بصورت یکجا به دفتر مقام معظم رهبری تقدیم نماید.
📲 خیرین محترم میتوانند کمکهای خود را به یکی از دو روش زیر اهدا نمایند:
۱- کمکهای نقدی را به شماره حساب یا شماره شبای زیر واریز نمایند:
شماره حساب بانک ملی
0368624148001
شماره شبا
IR520170000000368624148001
۲- کمکهای غیر نقدی و طلاجات خود را پس از هماهنگی با با تلفن 09193320386 به دفتر حزب مؤتلفه اسلامی دامغان تحویل و رسید دریافت نمایند.
اجرکم عندالله.
حزب موتلفه اسلامی شهرستان دامغان
.
@Damghan_nama_ir
🔹رئیس بنیاد شهید دامغان خبر داد:
🌷شناسایی پیکر مطهر شهید محمدرضا شجاعیان با آزمایش DNA
🔺دامغان _ رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دامغان از شناسایی پیکر مطهر شهید محمدرضا شجاعیان با آزمایش DNA خبر داد.
🔸حسینعلی کفتری در گفتگو با پایگاه خبری دامغان نما گفت: برابر اعلام سازمان ایثارگران نزاجا، پیکر پاک و مطهر شهید والامقام محمدرضا شجاعیان فرزند علی اصغر پس از ۳۶ سال مفقودیت با تشخیص DNA شناسائی شد.
🔗مشروح خبر را 👈اینجا بخوانید
@Damghan_nama_ir
📖قرآن راه و روش زندگی را نشان میدهد.
📌برگزاری سی و یکمین دوره مسابقات قرآن و عترت بسیج منطقه رودباربه میزبانی شهر کلاته رودبار در مسجد جامع.
🔹مصاحبه از حجت الاسلام و المسلمین معصومی امام جمعه محترم شهر کلاته
🔸مسئول قرآنی و تعلیل و تربیت سپاه ناحیه شهرستان دامغان آقای محمدی
🔹امام جماعت محترم شهر کلاته رودبار حجت الاسلام و المسلمین برهانی
🔸فرمانده حوزه صاحب الزمان شهر دیباج آقای گرزالدین
🔹آقای مهدی بینایی باشی مسئول برگزار کننده برنامه
『👤 #خبرنگار_مهدیه_زهرا_فدائی 』
@Damghan_nama_ir
برندگان سومین دوره مسابقات قرآن و عترت بسیج:حوزه صاحب الزمان عج منطقه رودبار
✨حفظ یک جز:✨
🌸۱.محمد علی برهانی
🌺۲.امیر علی مردانیان
🌸۳.علیرضا فتحی
🌺۴.علیرضا شهادتی و علیرضا جلالی
✨حفظ دو جز:✨
🌸۱. محمد مهدیفر
✨حفظ سه جز✨
🌺۱. محسن شهباز
✨ترتیل✨
🌸۱.احسان خان بیکی
✨اذان✨
🌺۱. محمد مهدی برهانی
🌸۲.علی اصغر بینائیان
🌺۳.کمیل بینائیان
🌸۴.سید امیر ارسلان شنایی
🌺۵.محمد مهدیفر
🌸۶.امیر عباس لالائیان
🌺۷.امیر محمد سفیدیان
✨رشته تدریس برتر:✨
🌸۱. ابولفضل الیاسی
#موسسه_قرآنی_مصباح_الهدای_شهرکلاته_رودبار
@Damghan_nama_ir
بچه های محله ی "خوریا"
بهشت می رن تو بغل حوریا
می رن رو دیوار "بارو" می شینن
منار "مسجد جامع" رو می بینن
بعضی وقت ها میهمان دباغانن
بعضی وقت ها تو محله امامن
بعضی وقت ها میزبان زینبیه
صفا داره با اونا تو تکیه
دم لقلو تو جوی اونجا داره
چقلو رو درختا تخم می ذاره
یه شینشینو دنبال مورو کرده
خَرو خدا خونه رو جارو کرده
حالا عوض شده فضای دامغان
ولی هنوز هست جای فرزانگان
به غُطّه خوردن حالا می گن شنا
تره می گن به چاله ی گندنا
کسی رو که نشناسن می گن بچو
کرسی می ره با آش زنگلاچو
این یکی از مثل های دامغانه
کار گذشته از آقای "پروانه"
یه عدشون تو جاده ی جندقن
یه عدشون تو پاساژ خندقن
یه عدشون نیستن تو این حوالی
چه خبره تو بلوار شمالی!
نزدیک رشم و خورس و یا قاهابم
امشب باید حسن آباد بخوابم
دیگه کسی به "آب بخشان" نمیره
"تخته پل" از دست شما اسیره
دل خدا از کاراتون شاد می شه
رندو خورا عروسیشون باد می شه
کاشکی منم مثل کوه مس بودم
یکی از هفت تا گنج قومس بودم
تا آخرش همیشه باهات بودم
شبیه یه "خسی در میقات" بودم
هرجا هستین خدا نگهدارتان
بُرین جلو دست علی یارتان
#مصطفی_دعایی
@Damghan_nama_ir
سلام و درود خدمت برگزارکنندگان یازدهمین جشنواره پسته دامغان
در آغاز از زحمات شبانه روزی شما عزیزان تشکر و قدرانی می کنم و در ادامه هم قصد دارم چند مورد انتقاد رو در رابطه با اولین روز برنامه یعنی چهارشنبه ۹آبان به عرضتون برسونم.
دیشب بنده در مراسم جشنواره شرکت کردم و از بعضی برنامه ها لذت بردم اما یه سری موارد پیش اومده در مراسم دیشب کمی اذیت کننده بود که در ادامه اونها رو ذکر می کنم:
🔶برای روزهای بعدی جشنواره، خواهشا انتظامات جهت برقراری نظم و سکوت داخل سالن در نظر بگیرید که انقد شاهد هرج و مرج در رفت و آمد و سروصدای صحبت هنگام اجرای برنامه نباشیم.
🔶 لطفا ورود مسئولین به مراسم رو طوری تنظیم کنید که در وسط اجرای برنامه های فرهنگی و سخنرانی نباشه چون این نشست و برخاست های مکرر و جابجایی ها اصلا جالب نیس و نظم جلسه رو مختل میکنه، مثال در هنگام اجرای خواننده محترم جناب کلانتریان، استاندار و هیئت همراهشون به داخل سالن وارد شدن که دو ردیف اول سالن برای احترام از جا برخاستن و شروع به احوالپرسی و روبوسی کردن، جلوی سن بقدری شلوغ شد که خب تمرکز و اجرای اون بنده خدا رو بهم میریزه و همین طور بی احترامی به شخص اجرا کننده ست، آیا امکان نداشت چند دقیقه منتظر بمونن و بعد وارد بشن؟!!
🔶تجمع تعدادی از خبرنگاران در هنگام سخنرانی مهمانان برنامه در جلوی تریبون و روی سن برای تهیه فیلم و عکس و رفت و آمد پرتکرارشون از جلوی جایگاه بعد از خارج شدن هرمسئول برای گرفتن مصاحبه رفتار مناسبی نبود.
🔶استندآپ کمدینی که برای مراسم ازشون دعوت می کنید تا اجرای شاد و طنز داشته باشند لطف کنید قبلش یه تذکر بابت کلمات، الفاظ و شوخی های رکیکی که می کنند بدید و اعلام کنید شرایط برنامه به چه صورت هست تا انقد راحت نباشند هر چیزی که به ذهنشون میرسه رو بیان کنند، اجرای دیشب شوخی های زشت کم نداشت، از همه نوع قشر و سنی (کودک و پیر) در برنامه حضور داشتن خصوصا کودکان و نوجوانان که به راحتی این کلمات و الفاظ رو بدون هیچ فکری در موقعیت های مختلف بکار می برند و با این وضعیت نباید انتظار داشته باشیم فرزندان امروز ما حد و مرزی برای گفتار و رفتار خود داشته باشند.
در پایان باز هم از تلاشهای ارزشمند شما گرامیان سپاسگزارم💐
با احترام
ریحانه ناهیدی
(شهروند این کهن شهر)
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
⚖تغییرات جدید در حوزه قضایی شهرستان دامغان 👈شنیده ها حکایت دارد طی روزهای آتی محمدرضا وقایعی (از قض
⚖آئین تودیع و معارفه رئیس حوزه قضایی بسطام
▫️آیین تکریم و معارفه رئیس دادگاه بخش بسطام با حضور حجت الاسلام عین الکمال معاون منابع انسانی و فرهنگی اداره کل دادگستری استان سمنان، حجت الاسلام والمسلمین رضوی نسب امام جمعه بسطام، جلالی معاون استاندار و فرماندار ویژه شهرستان شاهرود و جمعی از مسئولین شهرستان شاهرود برگزار گردید.
▫️در این مراسم، از محمدرضا وقایعی تکریم و شعبانعلی رنگریز به عنوان رئیس جدید دادگاه بخش بسطام معرفی شد.
@Damghan_nama_ir
💢مدیر کل کمیته امداد استان سمنان در نخستین همایش شکرانه گندم در روستای کوهان شهرستان میامی:
🔸نخستین همایش شکرانه گندم به پاس تجلیل از ۲۵ نفر از مودیان زکات شهرستان میامی برگزار شد
🔸۱۲۰۰ خدمت از محل پرداخت زکات در شهرستان میامی به مددجویان تحت حمایت در سال جاری ارائه شده است
🔸تامین و اهدای معیشت و سبد کالا بین مددجویان و نیازمندان
🔸کمک به درمان هزینه بیماران خاص و صعبالعلاج تحت حمایت
🔸پرداخت کمک هزینه به دانش آموزان و دانشجویان
🔸 مرمت و تعمیر و ساخت واحد مسکونی
🔸تهیه جهیزیه و توزیع بین نوعروسان
🔸کمک به ایجاد فرصت شغلی از جمله خدمات ارائه شده به نیازمندان از محل زکات در شهرستان میامی است
🔸از مجموع ۸۶ پروژه واحد مسکونی در حال ساخت شهرستان میامی ۳۰ واحد در سال جاری به بهره برداری رسیده و امید است با کمک خیرین و مودیان زکات شاهد بهد بهره برداری رسیدن ۵۶ واحد مسکونی دیگر باشیم
🔸۳۵ هزار نفر تحت حمایت این نهاد از خدمات حمایتی این نهاد در استان سمنان بهرهمند میشوند
که از این مجموع ۲۸۶۱ خانوار تحت حمایت کمیته امداد شهرستان میامی هستند
🔸ار ابتدای سال تا کنون ۶۶ جهیزیه به نوعروسان تحت حمایت شهرستان میامی توزیع شده است.
🔹روابط عمومی کمیته امداد امام خمینی استان سمنان
30M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 گزارش تصویری
پنجشنبه ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۳
🔴 همایش شکرانه جشن بزرگ پسته
یازدهمین جشنواره ملی پسته ایران - دامغان
📌 سخنان محمد حسین ذوالفقاری مدیر کل کمیته امداد امام خمینی(ره) استان سمنان
🔴 این مراسم با حضور حجتالاسلام والمسلمین رستمیان امام جمعه ، مهندس بندرآبادی فرماندار ، مهران رجبی از هنرمندان مطرح و محبوب کشور ، حسن سعدالدین مدیر کانون خدمت رضوی استان و خیرین و خانواده باغداران شهرستان دامغان برگزار شد.
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
29.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 گزارش تصویری
پنجشنبه ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۳
🔴 همایش شکرانه جشن بزرگ پسته
یازدهمین جشنواره ملی پسته ایران - دامغان
📌 اجرای زیبای مداحی ای صفای قلب زارم با نوای حجت الاسلام رمضانعلی مهرابی رئیس کانون خادمیاران شهرستان دامغان
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
40.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 گزارش تصویری
پنجشنبه ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۳
🔴 همایش شکرانه جشن بزرگ پسته
یازدهمین جشنواره ملی پسته ایران - دامغان
📌 سخنان مهران رجبی از هنرمندان مطرح و محبوب کشور
🎬 محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
🔸امروز جمعه↯
☀️۱۱ آبان ١۴۰۳
🌙۲۸ ربیعالثانی ۱۴۴۶
🎄۰۱ نوامبر ۲۰۲۴
💠 #ذکر_روز
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و در فرج ایشان تعجیل فرما
💠 #نکتههای_ناب
پیامبراکرم(ص): مَن ذُكِرتُ عُندَهُ فَلَم يُصَلِّ عَلَيَّ، أخطَأَ طَريقَ الجَنَّةِ
«هرکس در حضورش از من یادی شود و صلوات نفرستد، راه بهشت را گم کرده است.»
@Damghan_nama_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑مهم
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است!!
🎙#هراسانیان
کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی
╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
@Damghan_nama_ir