eitaa logo
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
3.5هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
4.5هزار ویدیو
29 فایل
«پایگاه خبری دامغان نما» دارای پروانهٔ انتشار (به شماره ثبت ۸۸۱۸۴) از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و هیأت نظارت بر مطبوعات آدرس سایت: http://Damqannama.ir آدرس دفتر: پاساژ الماس شهر _ طبقه دوم صاحب امتیاز و مدیر مسئول: علی قریب بلوک 🆔 @A_GharibBolouk
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰دعوت ۲ تیرانداز دامغانی از استان سمنان به و کشور 💠به گزارش روابط عمومی فدراسیون ورزش های جانبازان و معلولین، چهاردهمین مرحله به منظور کسب آمادگی برای بازی های ، از ۱۶ تا ۲۶ اسفند ماه در محل کمپ تیم های ملی فدراسیون برگزار می شود. 🔰 از استان سمنان(شهرستانهای و ) آقایان محمدرضا امینی در رشته و حسین بینائیان در رشته به این مرحله از اردوی آمادگی تیم ملی دعوت شدند. 💐با آرزوی موفقیت برای همه ورزشکاران کشور و استان علی الخصوص ورزشکاران و تیراندازان با اخلاق دامغانی 💠روابط عمومی هئیت تیراندازی شهرستان دامغان ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
به دعوت و هماهنگی عباس گلرو نماینده مردم شریف شهرستانهای سمنان، مهدیشهر و سرخه در مجلس شورای اسلامی؛ محسن سفیدیان قاری ممتاز کشوری جوان دامغانی امروز دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ قاری صحن علنی مجلس شورای اسلامی بود. ✅ سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
ظهر امروز اتفاق افتاد ♦️انفجار در معدن طزره دامغان ۴ مصدوم برجای گذاشت دامغان _ در پی انفجار در یکی از معادن ذغالسنگ البرز شرقی ( طزره دامغان ) منجر به مصدوم شدن ۴ کارگر این معدن شد. به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما؛ این انفجار ظهر امروز دوشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ در تونل رزمجای مرکزی معدن ذغالسنگ طزره در شمال شرقی شهرستان دامغان به وقوع پیوست که منجر به سوختگی ۴ نفر کارگر مشغول به کار این معدن شد. تونل رزمجای مرکزی معدن طزره شهرستان دامغان زیر نظر شرکت پیمانکاری بخش خصوصی نورگستران فعالیت معدنی دارد. مصدومان این حادثه معدنی برای درمان به بیمارستان ولایت دامغان منتقل شدند. علت حادثه از سوی کارشناسان در دست بررسی است. در تونل رزمجای معدن ذغالسنگ طزره دامغان ۱۲۰ نفر کارگر فعالیت معدنی دارند. ✅ سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
📣صدای مردم یک درخواست از نماینده محترم جناب آقای دکتر علیزاده داشتم اگر امکان دارد این درخواست در کانال منتشر نمایید شاید از دفتر ایشان شخصی پاسخگو‌ باشد جناب آقای دکتر علیزاده نماینده محترم شهرستان دامغان در مجلس شورای اسلامی با سلام حضرتعالی از چندین ماه قبل به صورت مکرر در تریبون های مختلف اعلام میدارید که در دامغان مسکن ملی به صورت ویلایی ساخته خواهد شد . و در اخرین مورد هم هفته گذشته پیام تصویری در کانال اطلاع رسانی خود منتشر کردید و این وعده و شاید عیدی را به مردم محروم و مظلوم دامغان دادید که زمین برای ساخت مسکن تامین شده و آقای استاندار هم تصویب کردن برای ساخت ویلایی اما اکنون مشاهده می شود که با افرادی که ثبت نام کردند تماس گرفته می شود و انها را ارجاع میدهند برای ساختن مسکن 16 واحدی که خیلی تفاوت با ویلایی دارد سوال اینجاست آیا این مردم محروم و مظلوم که نزدیک 18 ماه با واریز مبلغ اولیه که اکنون ارزش خود را از دست داده منتظر وعده شما بودن اما عملا اتفاق دیگری دارد رخ میدهد ایا این حق الناسی نیست که شما وعده ان را دادید ولی اتفاق نیفتاده است ایا این وعده سریع و تکرار چندین باره شما باعث نمی شود مسئولین شهری دیگر توجهی به وعده های شما ندهند از حضرتعالی درخواست میکنیم به خاطر این جوانان و پسران و دختران عزیز شهرمان حداقل این یک مورد پیگیر باشید شاید این مورد باعث شود حداقل کمی آن‌ها آرامش داشته باشند و از عزیزانی که این پیام را میخوانند یا میبینند درخواست دارم شما هم حداقل در این یک مورد همه دست به دست هم بدهیم و پیگیر باشیم ببینیم ایا نتیجه میدهد یا نه @Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
ظهر امروز اتفاق افتاد ♦️انفجار در معدن طزره دامغان ۴ مصدوم برجای گذاشت دامغان _ در پی انفجار در ی
17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گزارشی از وضعیت مصدومان انفجار معدن 🔘مصدومان انفجار تونل معدن رزمجای مرکزی طزره دامغان در بخش جراحی و آی سی یو بیمارستان ولایت بستری شدند. ◾️۳ نفر از کارگران مصدوم تونل معدن رزمجای مرکزی طزره دامغان در بخش جراحی و یک مصدوم در بخش آی سی یو بستری هستند. شامگاه دوشنبه : ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ بیمارستان ولایت دامغان ✅ سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
✍رگ و ریشه ی فرهنگ! 🛎در هر گوشه از هر کوچه و خیابان شهرم که نگاه کنم با افتخار نشانه ای از فرهنگ و
🖍از باب فذکر فان ذکر.... ✍در محور شکایت شگفت انگیز شکات از تلاشگر خستگی ناپذیر عرصه خبر و خبرنگاری شهرستان دامغان جناب علی آقای قریب بلوک حضور رئیس بسیار جوان اداره ارشاد اسلامی شهرستان دامغان جناب عبیری عزیز سلام علیکم جناب عبیری عزیز چون این نوشته فارغ از جنبه های شخصیتی و اجتماعی حضرتعالی و خودم هست اجازه میخواهم از ذکر عناوین و سمتهای جاری خودداری کنم و این بیان را خدای ناکرده اسائه ادب برداشت نفرمائید. این نوشته از اوج علاقه و شناخت شخصی من نسبت به خاندان شریف عبیری طی سالیان دراز (بیشتر از نیم قرن و تقریبا دو دهه بیشتر از سن شناسنامه ای حضرتعالی است) پس امیدوارم این دلنوشته را کمی با تامل و فارغ از مسائل سیاسی و اجتماعی مطالعه بفرمائید. و دلنوشته ای از روی علاقه در تفکراتتان مورد بررسی قرار بگیرد. ابتدا چند سطری در خصوص خاندان شریف عبیری عزیز: با کمال احترام به تمامی همشهریان عزیز عرض میکنم در این کهن شهر چندین خاندان فوق قابل احترام و ارزشمند وجود داشتند و دارند که غالب مردم شهر از ایام بسیار بسیار دور که عمر حقیر قد می‌دهد همواره نام و فامیلشان را در ذهن توام با تدین، تشرع، اعتماد، مردمداری و...ثبت کرده اند و این القاب را جزء لاینفک شخصیت آنها می‌دانسته اند و در هر محفل و مکان و بهر دلیل در اجتماع، ادارات، کسب و کار و تجارت و... نامشان سرشار از حسن این القاب بوده است که خاندان شریف ترابی ها، فرح زادها، صرفی ها، عبیری ها، خدادادی ها، ربیعی ها و... از این گروه بوده اند. تا جایی که گاه یک کارگر ساده از این خاندان محترم پیشوند یا پسوند شیخ بخود می‌گرفته علیرغم اینکه هیج تحصیل حوزوی نداشته اند که خاندان شریف شما هم از قدیم الایام جزء یکی از همین خاندان بوده اند. لذا قرار گرفتن نام شما در ذیل این شکایت بدلایل ذیل از شگفت انگیز ترین شکایات تاریخ این کهن شهر است. و امید است در دفاع از شخصیت عمومی خاندان شریف عبیری و تحصیلات حوزوی خود در کوتاه ترین زمان ممکن امضاء خود را از ذیل این شکایت استرداد نمائید. اگر ما بر فرض محال شما را محق این شکایت بدانیم (که قطع یقین چنین نیست) بر اساس ۳ اصل ذیل نمی بایست امضاء شما ذیل این شکایت میشد: ۱_اصولا جایگاه لباس حضرتعالی مصداقی همچون داستان پیامبر و مرد رهگذر و شکمبه گوسفند و بیماری و عیادت  مرد رهگذر؛ به هیچ عنوان نمی‌بایست نام حضرتعالی ذیل این شکایت درج می شد. ۲_شخصیت با مهر و محبت و سرشار از گذشت و مهربانی خاندان شریف تان مغایر درج امضاء شما ذیل این شکایت عجیب و غریب بود. ۳_روح این شکایت مغایر ۱۸۰ درجه ای جایگاه موقت اداری شما که اساس آن ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و حمایت از خبرنگاران بی پناه این شهر است شگفتی شکایتتان را دو چندان می‌کند؛ خصوصا که براساس مستندات قانونی لقب سرپرستی با ریاست تبدیل نخواهد شد. و در نهایت عجیب تر این که؛ اصولا یکی از شکات اهلیت و جایگاه طرح چنین شکایتی را نداشته و امضاء شما و تبدیل حامی به شاکی در کنار این شاکی هم از عجایب بود. نتیجه اینکه شکی نیست قضات محترم تصمیم مقتضی توام با عدالت را در مرکز استان خواهند گرفت لیکن فقط یکی از عرایض بالا برای پس گرفتن شکایتتان قبل از تبدیل به نوش دارو ضروری بنظر میرسد. ضمن اینکه اگر ضرورت ایجاب کند ده ها بلکه صدها نفر به اعتقاد عملی و تشرع این معلم عزیز و خبرنگار شریف به اصول اعتقادی و عملی از نظام جمهوری اسلامی شهادت خواهند داد. و القاب مندرج در خواسته دعوی هیچ سنخیتی به واقعیت این مرد و معلم شریف ندارد و خداوند به واقعیتها و حقیقتها بهتر از همه آگاهست. باسپاس مدیر مسئول ماهنامه قانون زندگی اسفند ۱۴۰۱ ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
🔸‌نمی‌دانم امروز از مدرسه‌ی دخترم پیامک آمد که امتحان‌های این ماه لغو است و از امروز مدرسه به‌جای ساعت چهارده ساعت دوازده تعطیل می‌شود. رفتم دنبالش. دم در مدرسه معلم‌ها و ناظم و مدیر قطار ایستاده بودند و اطراف را می‌پاییدند. دخترم بیرون آمد. همیشه من دستش را می‌گرفتم و این‌بار او دستم را گرفت.  سوار ماشین شدیم. همیشه صندلی عقب می‌نشست و این‌بار صندلی جلو نشست. هیچ نگفت. هیچ نگفتم. رسیدیم خانه. رفت توی اتاقش و در را بست. انتظارم بیش از هر روز برای تعویض لباسش طول کشید. رفتم و در زدم. داخل شدم. طبق معمول گفتم نهار؟ نگاهم کرد و طبق معمول نگفت الان می‌آیم. گفت نمی‌خورم. گفتم چیزی خوردی؟ گفت نه ولی گرسنه‌ام نیست. چیزی نگفتم. برگشتم بروم که گفت : بابا اضطراب دارم می‌ترسم. من نمی‌دانم دخترم توی این چهارده سال چندبار مضطرب شده است یا ترسیده است. فقط می‌دانم برای اولین بار توی این چهارده سال شنیدم که گفت بابا اضطراب دارم می‌ترسم. و این یعنی تنهایی از پسش برنمی‌آیم به کمک نیاز دارم. چشم‌هایم را روی هم فشار دادم و صورتم جمع و چروک شد. چندثانیه ماندم و برنگشتم. چشم‌ها را باز کردم و نقابی صاف بر صورت زدم و برگشتم. و چیزی را که دو ساعت تمام توی ذهنم وول می‌خورد بر زبان آوردم. پرسیدم گاز سمی؟ سرش را تکان داد که یعنی آره. حجم ناگزیری از بی‌جوابی بر سرم آوار شد. نمی‌دانستم چه بگویم. من همیشه با او گفتگو‌‌ کرده‌ام. توی ماجرای حجاب این ماه‌ها و هر موضوع دیگری. برای تمامشان حرف داشتم. می‌نشستیم باهم حرف می‌زدیم. اما برای این نه. هیچ حرفی نداشتم. پشت‌بندش امان نداد و منطقی‌ترین و سنگین‌ترین سؤال ممکن را پرسید :« مگر ما چه‌کار کردیم؟» نوازش دخترم کلامی‌ست. لمسی نیست. از لمس خوشش نمی‌آید. اما وقتی حرفی برای گفتن نداری مجبوری در آغوش بکشی. در آغوشش کشیدم‌. در آغوشم کشید و حرفهای راست اما کلیشه‌ای که قرار نیست اتفاق بدی بیفتد و ما و معلم‌هایت شش‌دانگ حواسمان به توست و گر نگهدار من آنست که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد و از این‌جور حرفها. جوابش را نگرفت اما به‌گمانم آرام شد که چند دقیقه‌ی بعد برای نهار آمد. من نمی‌دانم چه باید می‌گفتم؟ از آنوسی‌های وطنی؟ ازصهیونیست‌های وطنی یا غیر وطنی؟ از اسیدپاشان اصفهان؟ از کدام قماش هزارپدر؟ این حرفها که مال ما بزرگترهای زمخت است که تنمان به این لگدهای روانی عادت کرده. به این مجهولات ایرانی. چرا باید مجهولش را مجهول‌تر می‌کردم و ترسش را ترس‌تر؟ من نمی‌دانم این‌روزها چند دختر توی ایران دچار این تروما شده‌اند؟ نمی‌دانم کی قرار است این فاجعه‌ی دهشتناک تمام شود؟ نمی‌دانم کی قرار است مصیبت از سر این کشور مصیبت‌زده گورش را گم کند؟ من حتی نمی‌دانم که این یادداشت را چگونه تمام کنم. ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ یاداشت نامه قسمت ۱۵ تنظیم و ویرایش: ✍رضا خراسانی نژاد 🌷در
در سی و هفتمین سالگرد روحانی شهید حاج سید ابوالقاسم موسوی دامغانی نماینده مجلس شورای اسلامی راوی: حاجیه خانم واحدی همسر شهيد تنظیم و ویرایش: رضا خراسانی نژاد
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
در سی و هفتمین سالگرد روحانی شهید حاج سید ابوالقاسم موسوی دامغانی نماینده مجلس شورای اسلامی راوی: 
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ یاداشت نامه قسمت ۱۶ تنظیم و ویرایش: ✍رضا خراسانی نژاد 🌷در سی و هفتمین سالگرد روحانی شهید حاج سید ابوالقاسم موسوی دامغانی نماینده مجلس شورای اسلامی 🔸راوی: حاجیه خانم واحدی همسر شهيد خانه بدون فرش رفتیم جای دیگر نزدیک همان‌جا، خانه اجاره کردیم که 2 تا اتاق بزرگ داشت. فرش نداشتیم اتاق‌ها را فرش کنیم دو سه تا گلیم داشتیم در یک اتاق انداختیم. اتاق دیگر هم بدون فرش بود. پدر شهید موسوی برایمان گاهی از دامغان نان می‌آورد، بقچه‌های نان را نگه داشته بودیم آن‌هارا در آن اتاق پهن کردیم و دورش را با روزنامه پر کردیم و با پونز آن‌ها را محکم کردیم. وسیله مثل پتو و ... خیلی کم داشتیم. در زمستان کرسی می‌گذاشتیم و اتاق کناری هم مهمان که می‌آمد چراغ روشن می‌کردیم. زمستان‌ها خیلی سرد بود. یک سال هم در این خانه بودیم. آقا سید جعفر اخوی آقاسید قاسم خانمش را هنوز قم نیاورده بود و آقا سید ابوالفضل هم هنوز ازدواج نکرده بود و پیش ما زندگی می‌کرد. مدتی همین طور گذشت آقا سید جعفر و آقا سید ابوالفضل گفتند حاج خانم اذیت می‌شود ما می‌خواهیم برویم خانه جدا بگیریم. من می‌گفتم من ناراحت نیستم همین‌جا باشید اما قبول نکردند. قبل از ماه مبارک رمضان آقا سید قاسم به آقا سید جعفر گفت که خانمت را بیاور قم ماه مبارک را که من خانه نیستم پیش خانمم باشید. آقا سید جعفر خانمش را آورد و ماه مبارک منزل ما بودند. بعد رفتند یک خانه دیگری اجاره کردند که نزدیک ما بود. ایشان آن وقت 2 تا بچه داشت. اذیت صاحب‌خانه صاحب‌خانه ما خیلی خوب بود اما ایشان خانه را فروخت به یک فرد دیگر که خیلی ما را اذیت می‌کرد. چون می‌خواست خانه را خالی کنیم. حاج سید قاسم می‌گفت الآن وسط سال است خانه پیدا نمی‌شود. قراردادمان که تمام شد خانه را خالی می‌کنیم. برای همین خیلی ما را اذیت می‌کردند. ما طبقه بالا می‌نشستیم وقتی که مهمان برایمان می‌آمد در را برایشان باز نمی‌کردند. برادرشوهرهایم که می‌آمدند من از طبقه بالا، خیابان را نگاه می‌کردم وقتی متوجه می شدم می‌دویدم در را باز می‌کردم. لباس‌ها را که می‌شستم بچه‌های صاحب خانه لباس‌هایم را کثیف می‌کردند. یک بار تحمل نکردم و رفتم داخل خانه گریه افتادم. شهید موسوی که از بیرون آمد متوجه شد که گریه کرده‌ام پرسید چه شده جریان را برایش تعریف کردم. از همان طبقه بالا شروع کرد با صاحبخانه دعوا کردن. بعد رفتیم یک خانه دیگر نزدیک همان خانه اجاره کردیم. خانه دربست بود و 2 اتاق کوچک داشت همه این خانه‌ها را که عوض می‌کردیم در خیابان خاکفرج بود و همه نزدیک هم. ما وسیله آن‌چنانی نداشتیم، یک چراغ کوچک داشتیم که غذا درست می‌کردیم، یک سماور دو سه تا گلیم داشتیم و مقدار کمی ظرف. تولد سید محمدباقر سال 1349 ه.ش در این خانه در خاکفرج بودیم که پسرم سید محمدباقر در ماه مبارک رمضان در همین خانه به دنیا آمد. شهید موسوی آن موقع تهران تبلیغ بود. موقع به دنیا آمدنش زن آقا سید جعفر پیشم بود [همان ماه مبارکی که خانم آقا سید جعفر تازه به قم آمده بودند]. ماه رمضان را روزه گرفتم و روز عید فطر بچه بدنیا آمد. شب حاج سید قاسم از تهران آمد و دید که سید محمدباقر به دنیا آمده رفت تهران خواهرم را آورد. ساخت خانه بعد از یک سال که در این خانه بودیم آقای عالمی زمینی در محله اسماعیل آباد گرفته بود و به شهید موسوی هم پیشنهاد داد که در آنجا زمینی بگیرد. آشنایی آقا سید قاسم با آقای عالمی از آنجا بود که همسر آقای عالمی خانه مادر آقای نعیم آبادی رفت و آمد داشت یعنی همه دامغانی‌ها منزل ایشان رفت و آمد داشتند و به ایشان می‌گفتند «مادر»، معروف بودند به «مادر» و از آنجا با هم آشنا شده بودیم. آقای عالمی به شهید گفتند زمینی در اسماعیل آباد بگیرید. همین جا که تا پایان عمر شهید موسوی ساکن بودند. پول هم نداشتیم ، زمین ها اینجا موقوفه ایی و ارزان بود ، یک قالیچه داشتیم با یک چرخ خیاطی ، این‌ها را فروختیم و یک قطعه زمین گرفتیم. چند ماه رفتیم منزل آقای حیدری نامی که از رفقای شهید در چیذر بود. قم خانه داشتند اما خودشان ساکن تهران بودند. خیلی خانواده خوبی بودند. این خانواده آقای حیدری ساکن قیطریه بود. چند ماهی منزل حاج آقای حیدری بودیم بعد آقا سید قاسم شروع کرد به ساختن خانه. مدتی بعد ما هم آمدیم در همین محله اسماعیل آباد خانه فردی به نام حاج قندعلی تا به خانه‌ای که داشتیم می‌ساختیم نزدیک باشد و رفت و آمد راحت باشد. حاج قندعلی در کوچه پشتی ساختمان ما ساکن بودند. یک اتاق کوچک داشتند که ما در آنجا زندگی می‌کردیم. ادامه دارد..... ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
🔺وزارت اطلاعات با حضور سربازان گمنام حضرت ولی الله اعظم (عج) تمام امن و امان و امنیت را به نگاه خیر خود از منشاء کمال ولایت مقام معظم رهبری تحت بیرق اصالت و همت و شهامت جمهوری اسلامی، نذر مردم خوب دیار مهر کرده است. 🔆🇮🇷نیمه شعبان و هفته سربازان گمنام امام زمان (عج) گرامی باد‌. ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
امام على عليه السلام: انديشيدن درباره نعمت هاى خدا، چه نيكو عبادتى است 📚غررالحكم حدیث1147 ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ✨یا اَرْحَمَ الرّاحِمین✨ 🌸سلام بر همراهان عزیز🌸 💫  سه شنبه 💫 ☀️ ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ هجری شمسی 🌙 ۱۴ شعبان ۱۴۴۴ هجری قمری 🌲 ۷ مارس ۲۰۲۳ میلادی ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir
صبح، دریچه است رو به سوی آسمان مهربانی‌ها و عشق جانِ جان است و رفاقت می‌کند با نور خورشید در پگاه صبح بخیر ای مهرمند با صفای کوچه‌سار آرزوهای قشنگ وقت صبح است در تبار آیه‌های مهر یزدان کن نگاه صبح، تمام طراوت روز را یک‌جا در خویش دارد و درک صبح، درک مهربانی‌هاست. صبح با یک صبح بخیر ساده در اوج زیبایی تعریف می‌شود و نگاه افراد را قرین با طراوت، نورانی می‌سازد. قدر صبح را بدانیم. صبح معجزه‌ی خدا در ساختار طبیعت است. صبح عالی بخیر و متعالی سیدرضا جزءمومنی ┄┄┅═✧❁❁✧═┅┄┄ «پایگاه خبری دامغان نما» پرمخاطب ترین رسانه _دارای پروانه انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی_ در فضای مجازی شهرستان دامغان با اعضای واقعی @Damghan_nama_ir