41.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شامگاه یکشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۱
🔺یکصد و سی و یکمین جلسه علنی شورای اسلامی شهر دامغان به ریاست مهندس فولادیان و با حضور سایر اعضای شورا و مهندس تقوی شهردار دامغان
⤵️موضوع جلسه:
🔹بررسی و رسیدگی به مشکلات ساختمانهای مهندس غلامی
▫️محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
🔺 تازههای نشر؛
📚 کتاب «بوماران»، بهقلم محبوبه حاجیاننژاد، روایت خانوادهای در دامغان است. زمان داستان به سالهای اول جنگ تحمیلی برمیگردد.
▫️چشم امید خانواده یکی از پسرانش به اسم «سلمان» است. چالشهای او با خانوادهاش از زمانی شروع میشود که تمایل برای حضور در جبهه دارد و با مخالفت پدرش مواجه میشود.
✍محبوبه حاجیاننژاد نویسنده، متولد سال ۱۳۶۳ در شهر دامغان است. او در رشته مترجمی زبان انگلیسی تحصیل کرده است و اکنون به نویسندگی و ترجمه مشغول است.
🔹شما میتوانید این کتاب را از سایت سورهمهر به آدرس www.sooremehr.ir تهیه کنید.
@Damghan_nama_ir
🔸درخت پرتقال
قسمت اول
ظهر از جنوب رسیدم شمال. مه غلیظی خیابانها را گرفته بود و هوا سرد پاییزی بود. مسعود پیام داد کجایی؟ نوشتم نیمساعت دیگر میبینمت. میدان اصلی شهری را داشتم خارج میشدم تا به شهر مسعود برسم. با اینکه مطمئن بودم دارم درست میروم به خودم گفتم بپرسی بهتر است. پیرمردی خمیدهپشت را کنار خیابان دیدم. با عصا دست تکان داد. دوتایمان باهم کار داشتیم! آنقدر خمیده بود که گردنش را تا جاییکه میتوانست بالا نگه میداشت تا ببیند و اگر آن عصا نبود فکر میکردی هر لحظه است که بیفتد. مسیر را پرسیدم که دارم درست میروم؟ و با لهجهی غلیظ شمالی گفت اَرِه. سوارش کردم و گفت تا فلانجا میروم. نفهمیدم کجا را گفت. گفتم نمیشناسم. توی مسیر است؟ با لهجهی غلیظ شمالی گفت اَرِه.
کمربند را برایش بستم. نمیتوانست به صندلی تکیه بدهد. کنارم که نشست توی ذهنم کمرش را صاف کردم و دیدم پیرمرد قدبلندیست و لااقل ده سانتیمتر از من بلندتر است و لابد توی جوانیاش خوشخرامانیها و دلبریها کرده است.
حرکت که کردیم سلام کرد و دست داد. دستهای زمختش بزرگتر از دستانم بودند و قدرت زیادی داشتند.
شروع کرد به صحبتکردن. هرگز نمیفهمیدم چه میگفت. صدایش مثل دستانش قدرتمند بود. خَش خوشی داشت. جان میداد دوبلور شود اگر آن لهجهی غلیظ و زیبا را نداشت. تنها لحنش را میفهمیدم. یکدقیقهای گذشت و هرچه گفت هیچ نفهمیدم و هیچ نگفتم و لبخندی روی صورتم ماسیده بود و لذت میبردم. توی صحبتهایش فقط دو کلمه را فهمیدم. یحیی و پرتقال.
گاهی سؤال میپرسید. میفهمیدم جملهاش سؤالیست اما نمیدانستم چه جواب بدهم. گاهی حرفهایی میزد که میخندید. منهم میخندیدم با اینکه نمیفهمیدم. نمیدانم چرا به زبانم نمیآمد که به پیرمرد شمالی بگویم نمیفهمم چه میگویید.
روی سکوت رفته بودم. بهخودم گفتم لابد کسیکه مدام حرف بزند و هیچ جوابی از تو نشنود و باز به حرفزدن ادامه بدهد ، بیشتر از اینکه مهم باشد تو حرفهایش را بفهمی، برایش حرفزدن مهم است!
چنددقیقهای رفتیم و او صحبت میکرد. به خودم گفتم اینطور نمیشود. دکمهی رکورد موبایلم را روشن کردم و گوشی را گذاشتم روی داشبرد . نزدیکترین جا به پیرمرد که فقط چندسانتیمتر با دهانش فاصله داشت. تا مسعود بعداّ برایم ترجمه کند.
توی مسیر بین صحبتهایش، چندبار اسمم را پرسید. دفعهی سوم را با خنده جواب دادم میثم. به خودم گفتم پیرمرد شوخیست لابد که اینقدر اسمت را میپرسد. اما وقتی چندبار فهماند همینجا پیاده میشوم و بعد فهماند نه اینجا نیست ، فهمیدم آلزایمر دارد.
خوبی ماجرا اینجا بود که حرفهایم را میفهمید.بدیاش اینجا بود که شمالی غلیظی صحبت میکرد و نمیفهمیدم چه میگفت. چندبار روستاهای بین راه را داخل رفتیم و وسطهای روستا به من فهماند که اینجا نیست و برگشتیم توی جادهی اصلی.
وسطهای روستای سوم یا چهارم بود که دیدم چیزی نمیگوید. خیابانها و کوچههای آسفالت را رد کردیم . به خاکی که رسیدیم کوچهباغها شروع شدند. مدام فرمان میچرخاندم و دو طرفم انبوه درختان پرتقال که میوههای نارنجیشان رنگ پاییز داشت و برگهای سبزشان رنگ بهار.
به خانهای رسیدیم. با انگشت گفت همینجاست. پیاده شد و کلید انداخت. در باز نشد. سوار شد و چندخانه آنطرفتر چشمهاش برقی زد که یعنی مطمئنم همینجاست. در ماشین را باز کرد و پیاده نشد. دستش را توی جیبش کرد و چند اسکناس دههزارتومانی جلویم گرفت. به پیرمرد گفتم که دامغانی هستم و از جنوب میآیم و همینجوری سوارت کردم. حرفهایی زد. نفهمیدم. فقط فهمیدم دارد تعارف میکند. دو سه بار توی حرفهایش پرتقال گفت.
اصرار به چیزی میکرد. و من مدام تشکر میکردم و میگفتم کسی منتظرم است باید بروم. که اشک خفیفی دور چشمهایش حلقه زد و پیاده شد. منتظر ماندم تا ببینم در خانه باز میشود که شد. دکمهی رکورد را خاموش کردم و رفتم.
#ميثم_كسائيان
@Damghan_nama_ir
🔸درخت پرتقال
قسمت پایانی
به مسعود که رسیدم یکساعتی تا غروب مانده بود. سلام و احوالپرسی کردیم. دل توی دلم نبود. موبایل را درآوردم و به مسعود گفتم جعبه سیاه آوردم برایت! دکمه پلی را زدم تا برایم حرفهای پیرمرد را ترجمه کند.
مسعود شنید و گفت پیرمردی که سوارش کردی گفته که نود و پنجسال دارد. یک پسر و چهار نوه که خارج از کشور هستند. چندسال پیش باغ پرتقالشان را میفروشند تا خرج مهاجرت پسرشان کنند. همسرش دو سال پیش فوت کرده.
میگفت پیرمرد مدام نزدیکانت را به حق امامزاده یحیای روستایش دعا میکرده. میگفت پیرمرد گفته :« تو که من پیرمرد غریبه رو سوار کردی حتما نزدیکانت رو خیلی دوست داری واسه همین اونها رو بیشتر دعا میکنم تا تو خوشحالتر بشی»
میگفت پیرمرد هروقت توی روستا حوصلهشان سرمیرفته با خانمش میرفتند شهر تا بگردند.
همینطور جمله به جمله برایم معنی میکرد و مسعودِ شمالی معنی بعضی از کلمات پیرمرد را نمیدانست.
تا رسیدیم به آن لحظهای که پیرمرد در ماشین را باز کرد و پیاده نشد.
مسعود میگفت :« پیرمرد به تو میگفته که همین یک درخت پرتقال را توی خانه دارم ، پسرم که نیست ، زنم که نیست ، خودم هم که نمیتوانم ، بیا این پرتقالها را بچین و برای خودت ببر و اگر نچینی و نبری ناراحت میشوم.
و هرچقدر اصرار میکرده تو نمیفهمیدی.
و من معنای آن حلقه اشک را فهمیدم.
درنگ نکردیم. با مسعود پریدیم توی ماشین و رفتیم روستای پیرمرد. از کوچهباغهای مهآلود و خاکی پرتقال عبور کردیم . غروب بود و خورشید رنگ نارنجی بر کوچهباغها پاشیده بود. به خانهاش رسیدیم. چندبار در زدیم. باز نشد. محکمتر در زدیم. همسایهی پیرمرد بیرون آمد و گفت گوشهایش سنگین است طناب در را بکشید. طناب کنار در را کشیدم و در باز شد. تنها روی ایوان نشسته بود. به خودم گفتم کاش مرا فراموش نکرده باشد.
به پیرمرد گفتم آمدهایم پرتقال بچینیم.
لبخند زد. بلند شد. سمتمان آمد. حرف میزد و مسعود ترجمه میکرد. رفتیم بالای درخت. پرتقال چیدیم.
عصازنان به انتهای حیاط رفت تا بتواند خوب ما را ببیند. یکدستش بر عصا بود و دست دیگرش را قنوت کرده بود.
از بالای درخت پرتقال ، در امتداد دستهای پیرمرد گلدستههای امامزاده یحیی را میدیدیم.
#ميثم_كسائيان
@Damghan_nama_ir
10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷راهپیمایی باشکوه و استکبارستیز یومالله ۱۳ آبان با مشارکت گسترده مردم شهر مهربانی ها
با حضور بخشدار، شهردار و اعضای شورای اسلامی شهر امیریه
@Damghan_nama_ir
📣صدای مردم
📌تاملی بر موج سواری و ناهنجاری نارسانه
متاسفانه خود تحقیری و تحقیر کشور عزیزمون ایران و به سخره گرفتن پیشرفت های کشور از طرف کانال ........ تمامی نداره لطفا پیگیر باشید
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
✅دیدار مدیر کل تبلیغات اسلامی استان سمنان با خانواده معظم طلبه شهید مدافع امنیت، آرمان علی وردی
در این دیدار که مدیر بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان دامغان و برخی از روحانیون حضور داشتند از مقام شامخ طلبه شهید والامقام علی وردی تجلیل به عمل آمد.
✍سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما
@Damghan_nama_ir
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺دوباره زندگی _ دوباره تئاتر
🔹تئاتر با من به جهنم بیا
دامغان ۱۷ آبان لغایت ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۱
▫️با هنرمندی مجید وحیدی
🔸کاری از حسام خلیل نژاد
میدان کتاب _ مجتمع فرهنگی شهید شاهچراغی
ساعت شروع ۱۸ ساعت پایان ۱۹
👈ارگان ها، نهادها و ادارات و مراکز دولتی و غیردولتی برای تهیه بلیط رایگان نمایش می توانند با دفتر شورای اسلامی شهر دامغان به شماره 02335235088 تماس حاصل فرمایند.
▫️شهرداری دامغان _ شورای اسلامی شهر دامغان
▫️حوزه هنری سمنان _ اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان دامغان
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
گفتگوی دکتر ملاکاظمی عضو شورای شهر دامغان با خبرنگار دامغان نما درخصوص ره آورد حضور و بازدید مدیرعام
🔺در دیدار دکتر ملاکاظمی عضو فعال شورای اسلامی شهر دامغان با معاون درمان وزیر بهداشت صورت گرفت:
✅بیان ۶ مشکل اساسی بهداشت و درمان دامغان/ مردم دامغان در کنار درد و بیماری خود درد کمبودها دارند
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
🔺در دیدار دکتر ملاکاظمی عضو فعال شورای اسلامی شهر دامغان با معاون درمان وزیر بهداشت صورت گرفت: ✅بیا
🔺در دیدار دکتر ملاکاظمی عضو فعال شورای اسلامی شهر دامغان با معاون درمان وزیر بهداشت صورت گرفت:
✅بیان ۶ مشکل اساسی بهداشت و درمان دامغان/ مردم دامغان در کنار درد و بیماری خود درد کمبودها دارند
🔹دامغان _ روز شنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۱ حجت الاسلام دکتر علی ملاکاظمی عضو فعال شورای اسلامی شهر دامغان در برنامه پیگیری های هفتگی خود با مقامات و مسئولان کشوری در حوزه های مختلف (که همگی بیان مشکلات و کمبودهای شهرستان دامغان است) به ساختمان حوزه معاونت درمان وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی رفت و پیگیر مشکلات و کمبودهای این حوزه در شهرستان دامغان شد. در این دیدار معاون وزیر پس از شنیدن مشکلات، دستورات لازم را صادر کرد.
👈به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما؛ مشکلات و کمبودهای بهداشت و درمان دامغان و گره گشایی از کار دو پزشک متخصص که در دیدار حجت الاسلام دکتر علی ملا کاظمی عضو فعال شورای اسلامی شهر دامغان با دکتر شریفی معاون درمان وزیر بهداشت؛ درمان و آموزش پزشکی مطرح شد به شرح ذیل است:
▫️الف. عمل به تعهداتی که پیرامون کلینیک رضایی شهرستان توسط وزارتخانه در سفر ریاست محترم جمهوری به مردم شریف دامغان قول داده شده بود. (به برخی از این تعهدات که بسیار برای مردم ما مهم و ضروری است هنوز جامه عمل پوشانیده نشده.)
▫️ب. پیشنهاد اداره بیمارستان ولایت بر اساس دستورالعمل اداره بیمارستان مستقل با هدف ارتقا کیفیت خدمات ، افزایش بهره وری ، افزایش رضایت مندی پرسنل و گیرندگان خدمت و کاهش تصدی گری دولت.
▫️ج. حداکثر مساعدت در معرفی و شروع به کار پزشکان متخصص در رشته های مورد نیاز زیر: زنان و زایمان، رادیولوژی، چشم، جراحی عمومی، گوش و حلق و بینی، بیهوشی، پاتولوژی، ارولوژی، طب اورژانس، پرستاری
▫️د. برطرف ساختن نیاز مردم به اقلام زیر در حیطه تجهیزات سرمایه ای پزشکی:
دستگاه سی تی اسکن، دستگاه رادیولوژی دیژیتال ثابت، دستگاه اکوکاردیوگرافی، دستگاه سونوگرافی ، ماشین دیالیز، آمبولانس
▫️ه. تخصیص تعداد بیشتری از پزشکان خانم متخصص زنان و زایمان و سونوگرافی به دامغان با توجه به اینکه شهرستان دامغان با حدود ۱۲۰ هزار جمعیت دارای یک مطب پزشک زنان و زایمان و یک مطب سونوگرافی آقا می باشد پزشک طرحی هم تعداد بسیار کم در طول هفته می پذیرند. این مسئله اصلا با تاکید رهبری بر فرآیند فرزند آوری و افزایش موالید هم خوانی ندارد.
▫️و. گره گشایی از کار دو پزشک متخصص بیمارستان ولایت (دکتر قندهاری متخصص جراحی عمومی و دکتر فتاح متخصص داخلی که قصد شرکت در تکمیل ظرفیت فوق تخصصی ریه یا گوارش را دارند) در راستای بهره مندی بیمارستان ولایت از پزشکان متخصص و فوق تخصص که در دامغان سکونت دائم داشته باشند.
امیدواریم با پیگیری های ادامه دار و مجدانه، مشکل این دو پزشک مرتفع شود و شاهد حضور دائمی دکتر قندهاری در دامغان و وجود یک فوق تخصص ریه یا گوارش در دامغان باشیم.
✍سید علی میر عمادی خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی دامغان نما
@Damghan_nama_ir
35.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺توضیحات آقای سید محی الدین تقوی عضو شورای اسلامی شهر دامغان در مورد دو ساختمان واقع در مرکز شهر پشت پاساژ خندق کوچه خندق ۱ و ۲
🔹در و پنجره های این دو ساختمان که در کنار خانه تاریخی میررحیمی می باشد به سرقت رفته است و محلی امن برای پاتوق شدن معتادان متجاهر و همچنین اغفال نوجوانان برای مصرف مواد مخدر می باشد.
🔸تمام این کوتاهی ها از جمله کتیبه دزدی قطعا _ پیمانکار در کاروانسرای شاه عباسی و هم خانه میررحیمی _ بخاطر غفلت شما دوستان در پست و مقامتان میباشد که به این روز افتاده است.
🔹خالصانه میگویم دامغان باید مسئول دامغانی داشته باشد؛ اگر ندارد باید مسئولی داشته باشد که اینگونه مشکلات برایش قابل لمس باشد.
▫️محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir
11.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خانه میررحیمی _ دامغان
✍ خانه میر رحیمی مربوط به دوره قاجار می باشد که با گچبری زیبا و کم نظیر به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
✍ قابل توجه اداره کل میراث فرهنگی استان سمنان و اداره میراث فرهنگی دامغان، خانه میررحیمی به پاتوقی برای معتادان و دزدان تبدیل شده است و فارغ از آسیب رساندن به بنای ساختمان این گنجینه ملی و گچبری های باارزش، حتی به درها و پنجره های این اثر باارزش خسارت جدی زده اند.
📡محمد علی موذنی سمنانی خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری دامغان نما
@Damghan_nama_ir