🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
بیابان های اول جاده اصفهان _ دامغان ✍یکی از مهمترین معضلات زیستمحیطی شهر دامغان، تخلیه نخالههای
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گشت های شبانه برای حفظ تاغزارهای دامغان
تیم های گشت منابع طبیعی از تاغزارهای دامغان به عنوان یکی از سرمایه های ملی شبانه روزی حفاظت می کنند.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز سمنان؛ مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری استان سمنان گفت : در این استان ۱۲۳ هزار هکتار تاغزار وجود دارد که ۵۸ هزار هکتار آن در شهرستان دامغان قرار دارد
جعفر مرادی حقیقی افزود : از ابتدای امسال تاکنون ۷۰ تن چوب تاغ قاچاق به ارزش ۶۰ میلیارد ریال در استان سمنان کشف و ضبط شده است .
تاغ درختی است مقاوم و ممنوع القطع که برای جلوگیری از فرسایش خاک و تثبیت شن و ماسه ها در بیابان ها کاشته می شود ولی قاتچاقچیان بخاطر چوب مرغوب آن و تبدیل آن به ذغال ، آن را قطع می کنند.
تاغزارها سرمایههایی هستند که از هجوم ماسههای روان جلوگیری و مانع از خسارت به مزارع و منازل روستاییان و کویرنشینان میشود
@Damghan_nama_ir
انا لله و انا الیه راجعون
در کمال ناباوری زنده یاد غلامرضا مظلومیان معلم و دبیر دلسوز شیمی دبیرستان های قدس و شریعتی ، به آسمان ها رفت ، مراسم شب سوم یکشنبه ۱۴۰۱/۰۹/۲۷ به آدرس یاد شده در تهران
و مراسم هفتم روز جمعه ۱۴۰۱/۱۰/۰۲ از ساعت ۱۴ الی ۱۵:۳۰ در حسینیه معصوم زاده دامغان برگزار خواهد شد. روحش شاد و یادش گرامی
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
انا لله و انا الیه راجعون در کمال ناباوری زنده یاد غلامرضا مظلومیان معلم و دبیر دلسوز شیمی دبیرستا
معلم درس آموز است.
درسش را ميدهد و هرگز نمیرود.
معلمهای نسل من، جانشان را هم سر کلاس میآوردند،
معلمهای شما چطور؟
معلم باید، عاشق باشد، کاردان، آدابدان و با اخلاق باشد.
آقای مظلومیان اینگونه بود.
زنده یاد غلامرضا مظلومیان همه خصائصی که یک انسان با اخلاق باید داشته باشد را داشت.
منظورم بزرگ نمایی پس از رفتن آدمها نیست.
از زمانی که دیدم، شنیدم و سر کلاس درس ایشان، با جان و دلم درک کردم، میگویم.
زنده یاد مظلومیان وقتی معلم ما بود که مشغول قد کشیدن بودیم، صدایمان داشت دورگه میشد، و گاهی گمان میکردیم هیچ کس جز ما نمیداند؛
علامه میپنداشتیم خود را.
آموزگار شیمی با متانت آرامش و لبخندی که مُهر و امضای خودش را داشت، تدریس میکرد.
کلاسش متکلم وحده نداشت،
اجازه داشتیم حرف بزنیم.
مرسوم نبود آن سال و ماه که اجازه بدهند همه حرف بزنند.
اما آموزگار ما یک وقتهایی به حرفمان میگرفت.
از جوانمیان پرسید،
گاهی چیزی میگفت و همه با هم میخندیدیم و به هم نگاه میکردیم.
حریم بچهها را میشناخت و با اینکه آن روزها شکستنش برای معلم و ناظم و مدیر، تاوانی نداشت، اما آن را نمیشکست.
تعریف کردن و شخصیت دادن به آدمها را خوب بلد بود.
تا همین اواخر (پیش از بیماریشان) هر جایی سعادت دیدار پیش میآمد؛ آنقدر زیبا، متین و با ادب از تو تعریف میکرد که دلت میرفت برای دوباره پشت صندلی نشستن و درس آموز کلاس دوم دبیرستانِ قدس شدن.
زنده یاد مظلومیان تنها زمانی لب میگزید و ابرو در هم میکشید که ما دیگری که غایب بود را قضاوت میکردیم.
میگفت: بد کسی را نگویید.
وقتی اصرار داشتیم و از عهده ما که جوان بودیم و جویای نام و گمان میبردیم که حرف حرف ماست بر نمیآمد؛
میگفت: لااقل صبر کنید و در حضورش سخن بگویید.
نمیدانم من و هم کلاسیهایم چقدر از پیوندهای شیمی و آزمایشگاه و درس یاد گرفتیم؟!
نمیدانم چقدر آن درسها، امروز در این میان سالگی عمر به کارمان میآید؟!
اما میدانم معلم شیمی آن سال و ماه نوجوانی، جایی ملزم نشده بود و تعهد نداده بود که ما را به انسان بودن رهنمون باشد.
اما استاد مظلومیان با رفتارش، راه رفتنش، لبخندش و معاشرتش، چه در مدرسه، چه در معاشرتهای دیگر قضاوت نکردن، بد نخواستن را آموخت.
امیدوارم درس آموز خوبی باشم.
آموزگار شیمی من، استاد مظلومیان،
خوش لباس بود،
همیشه کت و شلوار میپوشید،
هوا که سرد میشد و بادهای دامغان که میرسید، زیر کت، جلیقهی نخیِ دکمهدار میپوشید.
ماشین پیکان داشت.
آقای مظلومان یک انسان قابل احترام بود.
و میدانم تا زمانی که قضاوت دیگران را نکنم،
بد دیگران را نخواهم و خوب لباس بپوشم،
به آدمها لبخند بزنم و مردم را دوست بدارم، دانشآموز خوبی خواهم بود و معلم شیمی سال دوم دبیرستانم زنده و جاویدان خواهد بود.
پس به حرمت آموزگارم میکوشم با ادب باشم.
رضا هوشمند
@Damghan_nama_ir
شب نشینی.mp3
7.42M
گفتگو با یلدا مجد
در آستانه شب چله
پخش از شبهای نقره ای دامغان
🎙گزارشگر : سیده طاهره شاهچراغ
@Damghan_nama_ir
دیشب در راه ماموریت به روستا رسیدیم. هوا سرد گداکشی بود. صاحبخانه کلید را برایمان گذاشته بود زیر سنگ. داخل شدیم. چراغ اتاق را که روشن کردم ماتم برد و سرما یادم رفت.
با آن لباس قرمز خوشگل و تن گرمش وسط اتاق نشسته بود و انتظارم را میکشید. آغوشم وا رفت و دویدم سمتش. دامنش را بالا دادم و چپیدم زیر کرسی.
به همراهانم گفتم زلزله هم بیاید از اینجا تکان نمیخورم.
لحاف رویش سبک بود. سبک که میگویم منظورم به سنگینی لحافهای کمرشکن کرسیهای کودکیام نبود. که مادرم موقع درآوردنش از گنجه میگفت" این دیگه کار تو نیست بابات باید بیاد".
شاید هم هموزن بودند. نمیدانم.
جسمم زیر کرسی ۱۴۰۰ بود و خودم شوت شده بودم دههی شصت.
همانزمان که شب یلدا اهل فامیل میرفتیم خانهی مادربزرگ. زیاد بودیم و هر کس زودتر میآمد زیر کرسی جایش بود.
همیشه هم دوجای ویآیپی برای پدربزرگ و مادربزرگ دور کرسی خالی بود.
چهل پنجاه نفر آدم میچپیدیم توی یک اتاق بیستمتری و جا برای همه بود. به مادربزرگ میگفتم که چقدر اتاق گرم است. میگفت" گرمای وجود شماهاست."
و میرفت بخاری نفتی را کم میکرد.
من از خوراکیهای آن شب یلداها چیز زیادی بخاطر ندارم. فقط میدانم عموابوالقاسم هر سال مامور خرید هندوانه بود و هر سال سفید در میآمد. و از شلغمهایی که هنوز که هنوز است به آنها شلغُم میگویم. و از لبوهایی که لبهامان را ماتیکی میکرد.و دخترها زیاد میخوردند بخاطر آهنش. و از صدای خرتخرت زردکها زیر دندانهایم. زردکهایی که توزرد بودند اما مثل هندوانه توزرد از کار در نمیآمدند.
خوراکیهای دیگری هم بود. صدای عمویم هنوز توی ذهنم هست که میگفت:" روی کرسی جای سوزنانداختن نیست".
زیر کرسی ۱۴۰۰ نشسته بودم و به این چیزها فکر میکردم.
به ها های روی شیشهی سرد و انگشتم که قلب مِهی میکشید. و چه قلبهای گرمی کشیدیم روی شیشههای سرد.
من از آن یلداها چیزهای زیادی بخاطر دارم. که فریم به فریمش توی ذهنم حک شدهاند و با اسید هم پاک نمیشوند.
سرت را میچرخاندی و چشم میانداختی بالاخره یکجایی از اتاق خنده را پیدا میکردی. از خندهی سربزیر و ریزریز دخترها ، از خندهی مادرم که گوشهی چادر را جلوی لبانش میکشید و میخندید و گونههایش مثل سیب گل میانداخت . از قهقهههای ما پسرها و از لبخند مادربزرگم که یک لحظه نه که از چشمانش که از لبانش هم نمیافتاد. و از شعرهای آهنگدار که پدربزرگ میخواند و الان شعر یادم رفته و آهنگ یادم مانده است!
به تمام یلداهای تا هجدهسالگیام فکر میکردم که بههمین منوال گذشت و از آن شبها هزار و یکشب خاطره دارم.
از آن شبها که صدای هیچ نالهای نبود جز قیژقیژ کرسی چوبی و هر چه بود خنده بود.
از آن کرسیها که گرمبودنش به آدمهای دورش بود نه به منقل تویش.
از فالهای حافظی که همیشهی خدا خوب درمیآمدند حتی اگر تویش هجر داشت.
و رندی حافظ که میگفت :
رخ تو در نظر آمد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست
و من هیچوقت نفهمیدم حالم باید خوب باشد تا فالم خوب شود؟ یا فالم باید خوب باشد تا حالم خوب شود؟
و به کرسیهای دورخلوت امروزی که توی عکسها میبینم. کرسیهایی که بیشترشان شبیه زنی زیبا و پرآرایش اما افسردهاند.
زنی که تنش گرم است و دلش نه.
یلدا با آدمهایش یلداست. وگرنه چه یلدایی؟
کرسی با آدمهای دورش گرم میشود نه با آتش تویش.
#ميثم_كسائيان
@Damghan_nama_ir
jade-04 (2).mp3
272.2K
ای شقایق های آتش گرفته! دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد. آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟
پی نوشت:
🎙سخنان سید مرتضی آوینی سید شهیدان اهل قلم درباره مجاهد فی سبیل الله، سنگر ساز بی سنگر ، رزمنده پرافتخار و جهادگر آسمانی سردار حاج عقیل قریب بلوک
@Damghan_nama_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج عقیل که باشی
سر به زیر و محجوب ، روایت گر رشادت های
جهادگران همرزم ات میشوی.
جلوی دوربین نه سینه سپر میکنی،
نه صدایت را در گلو می چرخانی.
حاج عقیل که باشی
نه سابقه جهادی ات ، رهزن دنیایت میشود
و نه درجه سرتیپی ات
وسوسه گر ورود ات به هزار عرصه ی ناشناس…
حاج عقیل که باشی
نه ادای فرهنگ سازی به خود میگیری
نه انقلابی دو آتشه میشوی
حاج عقیل که باشی
عامل تخریب و تحقیر نمیشوی،
برای عده ای راه گشا میشوی ، برای رفتن
برای عده ای خاکریز میسازی، برای پناه گرفتن.
حاج عقیل که باشی
پل میسازی
برای عبور از تلاطمات پیش رو
برای رسیدن به مقصود
حاج عقیل که باشی
نه بالا نشین میشوی ، نه آقازاده پرور
میمانی در همان خانه ی قدیم و آقا می پروری.
من
حاج عقیل را با "مسلم جانبازش" میشناسم
و آن یکی ، به ربابه صبورش
(همسر فداکار سردار شهید حاج حبیب الله مجد)
گاه رفتن
نه بر شانه ی جماعت
که بر سریر دلها
میگذری از این دنیا
حاج عقیل و حاج عقیل ها
هنوز رنگ شان ، رنگ خاک است
و بویشان، بوی عطر شهادت
خدا پشت و پناهت حاج عقیل
@Damghan_nama_ir
✅ مناطق زیر پوشش دانشگاه علومپزشکی سمنان کمبود دارو ندارند
🔺دامغان _ رئیس دانشگاه علوم پزشکی سمنان گفت: وضعیت مناطق زیر پوشش این دانشگاه از لحاظ تامین دارو و سرم مطلوب است و در این زمینه کمبودی ندارند.
👈قدس گفت: برههای از زمان کمبود داروهای اختصاصی، شربتهای سوسپانسیون و تببر و سرم در کشور و استان سمنان رخ داد که اکنون وضعیت بهبود یافت و کمبود دارو وجود ندارد.
👈وی ادامه داد: در شرایط عادی۲ تا هفت درصد همیشه کمبود دارو وجود دارد، چرا که همه داروخانهها دارای داروهای تخصصی نیستند.
🔹وی بیان کرد: داروخانههای شهر سمنان بر پایه نظارتهای انجام شده جزو پاکترین سامانه داروخانهای در کشور هستند، چرا که انباشت دارویی ندارند.
🔸قدس اظهار داشت: داروخانهها و ۶ کارخانه داروسازی در استان سمنان به صورت دورهای توسط کارشناسان دانشگاه علوم پزشکی استان سمنان نظارت و بازرسی میشود.
🔹رییس دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی استان سمنان گفت: ۴۸۰ هزار نفر در شهرستانهای زیر پوشش این دانشگاه (شهرستانهای سمنان، دامغان، گرمسار، مهدیشهر، آرادان و سرخه) ساکن هستند و ارتقای کیفیت خدماترسانی با اهتمام ویژه از سوی دانشگاه علوم پزشکی در این مناطق پیگیری میشود.
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
مدیرکل طرح و برنامهریزی وزارت ورزش: ✅ ۸ میلیارد تومان برای توسعه و مرمت اماکن ورزشی دامغان اختصاص
✅پیام های مردمی
👈مدیرکل طرح و برنامهریزی وزارت ورزش با بیان اینکه به دنبال توسعه سالنهای ورزشی در شهرستانها هستیم، ابراز داشت: در مجموع هشت میلیارد تومان برای توسعه و مرمت اماکن ورزشی دامغان اختصاص یافت تا از طریق این منابع سالنهای مورد نیاز احیا شوند.
ملأ رمضانی با بیان اینکه از محل این اعتبارات سالن حمزه سیدالشهدا و سالن والیبال انقلاب دامغان مرمت میشوند، تصریح کرد: این اعتبارات برای احداث چهار زمین چمن مصنوعی در سطح شهرستان دامغان هزینه خواهد شد.
🔸پ.ن: حضور مدیر کل طرح و برنامه ریزی وزارت ورزش و جوانان را به شهرستان دامغان میبایست ارج نهادو این حضور را به فال نیک گرفت
اما باید دید مسئول ورزش شهرستان دامغان از این فرصت پیش آمده استفاده لازم را برده و طرح و یا پیشنهادی مناسب را ارائه داده اند ؟
منظور از مرمت سالن حمزه سیدالشهدا کدام یک از سالن ها میباشد ؟
آیا از محل این اعتبارات برای موارد ذیل هم اعتباری در نظر گرفته شده است ؟
پیست تارتان استادیوم انقلاب
تکمیل سالن تیراندازی
اصلاح سیستم آبیاری زمین چمن طبیعی
محوطه سازی و ادامه دیوار کشی مجموعه انقلاب
مرمت و بازسازی ساختمان نگهبانی و سرایداری استادیوم حمزه سیدالشهدا
تعویض فنس های دور زمین چمن استادیوم حمزه
🔺لطفا اعلام کنید چرا اداره آب و فاضلاب میخواد آب رو قطع کنه هیچ گونه اطلاع رسانی نمیکنه بخدا مردم مهماندارن و مجلس و زندگی
۲۶آذرماه ۱۴۰۱
🔹باتشکر و سپاس از تغییرات ایجادشده درخیابان پشت پاساژخندق، همچنین پیشنهادمی گردد جهت خدمت به مردم وبهسازی وزیبایی وکمک به رفت وآمدِ عابرین وخودروهادر خیابان شهیدبهشتی،جدول وفضای سبزِ نازیبای وسط این خیابان نیز جمع آوری گردد که واقعا به این تغییرنیازدارد.
@Damghan_nama_ir
با هدف بررسی خطرات ناشی از عبور ریل راهآهن؛
🔴ارتعاش سنجی محوطه تاریخی تپه حصار دامغان انجام شد.
👈دامغان _ سرپرست اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی شهرستان دامغان از ارتعاش سنجی خطرات ناشی از عبور ریل راهآهن از روی تپه حصار دامغان خبر داد.
🔗بیشتربخوانید
@Damghan_nama_ir
میگفتن ؛
ژیان ماشین نمیشه
باجناق، فامیل
ولی اینروزها
با این تورم ، ژیان ماشین شده
با این بی کسی ، باجناق فامیل
یه چیز دیگه هم میگفتن !!
دشمنی بالاتر از اولاد نیست
شاخِ ...... بدتر از داماد نیست.
اما این هنوز حکم میکنه :
برادر زن هایی که واسه داماد
دامادی که واسه برادر زنها .....
گفتیم استیضاح نکن ....
حالا
برو کنار شاخی نشی ....
@Damghan_nama_ir
🇮🇷پایگاه خبری دامغان نما 🇮🇷
آمدی گذرهای بسته وا کردی گذرهایی که چون استخوانی در گلوی شهر بود. گره هایی که برایمان خاطره بود
مجتبی ایمانیان با اشاره به حواشی استیضاح شهردار سابق دامغان:
🔺به نتیجه استیضاح احترام می گذارم/ برخی از سوالات استیضاح ربطی به شهردار سابق نداشت سوالات شخصی بود
@Damghan_nama_ir