🌐 اسلامی سازی علوم مسئله همه جهان اسلام
#دکتر_یحیی_بوذری_نژاد
‼️ به نظر میرسد یکی از دلایلی که مسلمانان #علوم_انسانی جدید را اقتباس کردند حس حقارتی بود که بخاطر شکست نظامی از غربیها برایشان پیش آمد. ما در جهان اسلام با دولتی همچون عثمانی مواجه بودیم که قدمتی 700ساله داشت، شمال آفریقا و غرب جهان اسلام و شرق اروپا در دستانش بود و به حدی خود را نیرومند میدانستند که اروپاییان را در سطح شهروند درجه دوم جامعه خود به حساب میآورد و حتی حاضر به مبادله تجاری با آنها نبود. شکست با چنین عقبه تاریخی موجب یأس، نوعی سرخوردگی و پدید آمدن حس حقارت میشود.
🔱 به تبع این حس حقارت، عده ای از مسلمانان و ایرانیها برای کسب دانش جدید به غرب سفر کردند و اولین مواجهه شان با علوم جدید بواسطه آشنایی با علوم طبیعی بود.
🌐 باید به این نکته توجه کرد که مسئله اسلامی سازی علوم انسانی و رابطه علوم جدید با دین صرفاً خاص کشور ما نیست بلکه در دوره کنونی یکی از مسائل جدی جهان اسلام نیز هست. در همین راستا تلاشهایی در مواجهه با علوم جدید در 200سال گذشته صورت گرفته است که نمیتوان همگی را در ضمن یک شکل و صورت واحد خلاصه کرد.
🔰 یکی از جریاناتی که در مواجهه با جهان جدید پدید آمد جریان روشنفکری دینی بود که مدعی سازگاری نص (کتاب تشریع) با عقل (کتاب تکوین) بود اما چون علم جدید غربی به علوم طبیعی تحویل میشد، دنیای جدید مورد نظر غرب، عالم محسوس بود و انسان مورد نظرش هم، حیوان ابزارساز بود، این جریان به دنبال یافتن گفتمانی بود که بواسطهاش هر آنچه علم میگفت را اخذ کرده و با ملاک آن، قرآن را تاویل کند و یا قرآن را با دستاوردهای دانش بشری جدید توضیح داده و تبیین کند که این جریانات ادوار مختلفی را طی کردهاند و در عصر اخیر در قالب تجاربی نظیر کارهای مرحوم شریعتی و بازرگان در ایران و طنطاوی و... در مصر ظاهر شد.
🔅 در امتداد این نوع مواجهه که در دوره متاخر شدت بیشتری پیدا کرد، کسانی صرفاً به علوم جدید توجه کرده و در مقام اخذ آنها بودند که میتوان این گروه را با نسل معتزله گذشته مقایسه کرد و به 4-5دوره همچون علوم طبیعی، علوم اجتماعیِ دورکیم، مارکس، هرمنوتیک گادامر و... تقسیم میشوند.
🌀 اما کسانی که صرفاً قائل به نقل و نص بودند، علم جدید را دفع کردند و چون تفکر عقلی در میانشان خالی بود انتهای کارشان در مواجهه با جهان جدید به خشونت کشیده شد.
⚠️ از سوی دیگر شبیه همان رویکرد تفصیلی که در قرون اولیه اسلامی مطرح بود (شبیه فارابی و ابن سینا)، در دوره کنونی با گروهی مواجه هستیم که نه مطلقاً علوم جدید را میپذیرد و نه مطلقاً نقلی است بلکه رویکردی اجتهادی نسبت به این دو دارد. تفاوت این گروههای مختلف در حوزه "روش" رقم میخورد به این معنا که گروهی اهل شهود هستند، گروه دیگر قائل به ظاهراند، دسته دیگر قائل به برهان هستند و...
✅ از این جهت، به نظرم تجربه ی مواجهه دوره کنونی شبیه تجربه ای است که قدما در مواجهه با علوم بشری داشتند لذا از این جهت ما دستمان خالی نیست بلکه به قدر200سال، تمام جریانات مثل گرایشات معتزلی، اشعری، نقلی و... کتابهای مختلفی نوشته اند و تجاربشان موجود است البته باید توجه کرد که در میان مواضع تمام این جریانها دعوا بر سر نوع علم دینی و تفسیر و رویکرد پرداخت نسبت به آن است.
✳️ در این میان، علامه طباطبایی به عنوان نمونهای برای مواجهه حکیمانه با جهان و علوم جدید بسیار مناسب است. ایشان با قرائتهایی که از اسلام، متاثر و براساس علوم جدید شکل گرفته مواجه میشود لذا به سمت نگارش آثاری همچون المیزان در پاسخ به این سنخ نگاهها میرود و جزء اولین افرادی است که شیوه حکمایی همچون فارابی را در مواجهه با علوم جدید پی میگیرد شبیه آنچه سید جمال اسدآبادی گفت که: «در مواجهه با دوره جدید باید شیوه حکماً را پیش گرفت.» بر این اساس علامه طباطبایی وقتی آثار مارکس را خواند، نظریه اعتباریات را بر اساس مبانی خودش برای مواجهه با آن مطرح کرد.
💠 به کانال "دانش اجتماعی مسلمین" بپیوندید
🆔 @DaneshMoslemin