بگــــــــــو
کیفَ الْمَوْتُ عِنْدَک؟
« مردن پیش تو چگونه است، چه طعم و مزه اے دارد🌱؟»
عرض کرد: »یا عَمّاه َاحْلی مِنَ الْعَسَل
ِ« از عسل برای من شیرینتر است♥:)
اما عمو تو بگی که من فردا شهید میشوم، مژده های شیرین به من دادید🖐🏻💔
آقا
فرمود:
احسنت قاسمم عموت بھ فدات بشہ ؛ تو هم یکی از کسانی هستی که همراه من شهید میشی بعد از این که بھ بلاے عظیمی دچار شدے💔🥀
ظھر عاشورا . . .
قاسم دل تو دلش نیست !
رفت پیش عمو ؛
عموجـــــٰان!
سر آمد طاقت و صبر وشکیبم
من اینجا بی علی اکبر غریبم😭💔
یکوقت دیدند خودشرو روی پاهای عمو انداخت آنقدر دست وپای عمو رو بوسید تا اجازه بگیره🖐🏻😭
هرجوری بودبالاخره اجازه رو گرفت:)
بدون معطلی به سمت میدان رفت ،
با چشمان گریان شروع به رجز خوندن کرد:😭🥀
اِنْ تَنْكِرُوني فَانَا ٱبــنُ الْحَــــسَــــن سِبْطٍ نَبیِّ الْـمُـصـْطـَفَی المـُؤتَن
هٰـذا حُسَـــیْــنٌ كَـالاَسِیـرِ الْـمُرْتَـهَـن بَیْنَ اُناسٍ لا سُقُوا صَوبَ المُزَن
نوشتند
صورت قاسم همانند قرص ماه می درخشید ، جنگ شدیدی کرد ، با همان کودکی ۳۵ نفر را به درک واصل کرد🖐🏻🌿
اما بمیرم برا اون لحضه ای که یکوقت از سمت میدان صدایی رسید🥀
نانجیب چنان ضربتی به سر قاسم زد با صورت به زمین افتاد صدا زد
عموجان بفریادم برس💔😭
آے مردم من چند نفر دیگہ رو هم میشناسم با صورت بھ زمین افتادند💔
-اولیشون مادر سادات😭
وقتی بین در و دیوار اون جسارت بهشون شد
خودش فرمود"فَسَقَطتُ لِوَجهی"من با صورت به زمین افتادم😭💔