eitaa logo
دریـــــچــــــہ🍁
1.3هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
890 ویدیو
6 فایل
🏞 #دریچه (کافه شعر بچه مذهبیا) 🍁کانال ادبی(شعر، متن ادبی،عکس نوشته ، انگیزشی و ...) اینجا👈 @Admin_111 منتظر دریافت اشعار و انرژی مثبت شما هستم😍 🦋🌱زندگی زیباست ای زیبا پسند...💌
مشاهده در ایتا
دانلود
🏙 آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ،  در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد ،  طعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت @Dariche1
🎭 آدمک آخر دنیاست بخند ... ادمک مرگ همین جاست بخند دست خطی که تو را عاشق کرد، شوخیِ کاغذیِ ماست بخند آدمک خر نشوی گریه کنی کل دنیا یه سراب است بخند آن خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثلِ تو تنهاست بخند فکر کن درد تو ارزشمند است فکر کن گریه چه زیباست، بخند تازه انگار که فرداست ، بخند راستی آنچه به یادت دادیم پر زدن نیست که درجاست، بخند آدمک نغمه یِ آغاز نخوان به خدا آخر دنیاست، بخند.... @Dariche1
❤️💙 بی نهایت با تو خوشبختم،باور میکنی بی شراب از عشق تو مستم،باور میکنی آنچنان دل‌برده ای از من نمیدانم چرا روی تو حساس و سرسختم،باور میکنی @Dariche1
💔 سعی کردم که بمانی و بریدی، به دَرَک کارمان را به غـم و رنج کشیدی، به دَرَک به جهنم که از این خانه فراری شده ای عاشقت بودم و هرگــز نشنیدی، به دَرَک میوه ی کالِ غـــــزل بودم و از بخت بدم تومرا هرگز ازاین شاخه نچیدی، به دَرَک فرق خر مُهره و گوهر تو نفهمیدی چیست جنس پاخورده ی بازار خریدی، بــه دَرَک دانه پاشیدم و هربار نشستم به کمین سادگی کردی و از دام پریدی، بــه دَرَک عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد میکشی از تـــــه دل آهِ شدیدی، بــه دَرَک نوشدارو شدی اما بــه گمانم قدری دیر بالای سرِ کُشته رسیدی، به دَرَک @Dariche1
🌌 بی تو در آبی این شهر پرستویی نیست پشت این پنجره ی بسته فراسویی نیست تو که باشی؛ هیجان هست تکاپویی هست تو نباشی که در این گوشه هیاهویی نیست @Dariche1
💝 فرصتی بوده با تو بنشینم بیش ازین از شما نمی خواهم آدمی در هوایِ حوّایم از شما من هوا نمی خواهم کیمیایی عجیب تر از عشق من به جز مصطفی نمی خواهم با تواَم ای مخاطبِ دیرین عشق را بی شما نمی خواهم @Dariche1
💘🌼 فاش کن نزد من آن حیله که در سر داری رحم کن بر همه عشّاق که در بر داری شور بختان همگی بی خبر از ناز تو اند تو بگو از چه چنین عشوه به عالم داری یا به آغوش بِکِش خیلِ هوا خواهت را یا بزن تیر از آن غمزه که بر سر داری باز کن نرگسِ مستت به جهان، جان جهان تا ببینی که چه حد کشته زِ هجران داری @Dariche1
📝 به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد که تو رفتی و دلم ثانیه‌ای بند نشد لب تو میوه ممنوع ولی لب‌هایم هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد هر کسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد خواستند از تو بگویند شبی شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد! @Dariche1
✨ مابرای باتو بودن عمرِخود را باختیم بدنبودای‌دوست،گاهی‌هم‌تودل‌می‌باختی @Dariche1
❤️🌷 آن کس که بدم گفت بدی سیرت اوست وانکس که مرا گفت نکو، خود نیکوست حال متکلّم از کلامش پیداست از کوزه همان برون تراود که در اوست @Dariche1
🌊 نگاه، لب به سخن دیدن از زبان دل است لطیف تر ز غزلهای ناب و پُر سِلِه است نگاه، حُسن شروعش وسیع چون دریا وداع پر ز امیدش، غروب زلزله است نگاه، مِهر شکیبا، محبتی یکتا نگاه، شهر پر از خاطرات و زمزمه است نگاه، آتش آشفته در نهان دارد که دانه دانه‌ی اشکش، شرار و هِقهِقه است نگاه، باب محبت به خانه دل‌ها که هرچه دیده پسندد، رفیق غارِ دل است امان ز خواب پریشان, امان ز دلتنگی که هر بلا که برآید بدان که کار دل(وی) است @Dariche1
🌌 بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم  شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم  در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت شب و صحرا و گل و سنگ همه دلداده به آواز شباهنگ یادم آید تو به من گفتی: از این عشق حذز کن! لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب آیینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت با دگران است! تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن با تو گفتم حذر از عشق ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم "حذر از عشق؟" ندانم نتوانم اشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت.... اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم نرمیدم رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم.... بی تو اما  به چه حالی من از آن کوچه گذشتم... @Dariche1