eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
12.3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️گریه های آیت‌الله‌جوادی‌آملی(دامت‌برکاته) در فراق #سردارسلیمانی داستان #کفن و شهادت دهی ایشان... #آیت_الله_جوادی_آملی #انتقام_سخت #حاج_قاسم_سلیمانی ‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک #داستانک👇 🆔 @dastanak_ir
📸 اشک‌های‌ مقام معظم رهبری در هنگام اقامه نماز بر پیکر شهید سپهبد سلیمانی و همرزمان شهیدش ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه رهبر معظم انقلاب در هنگام اقامه نماز بر پیکرهای مطهر شهدای جبهه مقاومت 🚩 پاسخ شبهات ف. مجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
! برو کشک‌ت را بساب! می‌گویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او می‌گوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد می‌دهد و می‌گوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد. مرد کشک ساب می‌رود و پاتیل و پیاله ای می‌خرد شروع به پختن و فروختن فرنی می‌کند و چون کار و بارش رواج می‌گیرد طمع کرده و شاگردی می‌گیرد و کار پختن را به او می‌سپارد. بعد از مدتی شاگرد می‌رود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز می‌کند و مشغول فرنی فروشی می‌شود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد می‌شود. کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی می‌رود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم می‌کند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او می‌گوید: «تو راز یک فرنی‌پزی را نتوانستی حفظ کنی حالا می‌خواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ برو همان کشکت را بساب.» ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظات دیده نشده‌ای از گفتگوی رهبر انقلاب با خانواده سردار سلیمانی ➕انتشار بخش‌هایی از دستخط رهبر انقلاب در نگارش پیام شهادت سردار سلیمانی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
به فراز آخر ذکر نماز آقا دقت کنید آقا ظاهراً رزق شهادت خودش را گرفته!! الحمدلله الذی رزقنا الشهادة فی سبیله! سپاس خدایی را که شهادت را روزی ما کرد؟💔 🚩 پاسخ شبهات ف. مجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
پایگاهاشو بزنم؟ ناواشونو بزنم؟ مایک‌و بزنم؟ جان‌و بزنم؟ ماینس‌و بزنم؟ پمپئو رو بزنم؟ خود نحس ترامپو بزنم؟ کدومو بزنم؟! . . +هَمّشو بزن! ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
حماسه تشییع یار لبریز کنید از نفس آمایش خط را تا باز روایت بکند این حرکت را این نعره دیوافکن پنهان شده در بغض پر کرده تن لشکر یل های به خط را دندان بفشارید و به آتش بکشانید از میمنه و میسره تا ساق وسط را این موج که سر می زند این گونه به صخره با طعنه نشان داده به برکه حرکت را این گونه ببینید که سردار اگر رفت خونش به تن شیعه دمید این برکت را این گونه بگویید: خروشید! خروشید! این گونه روایت بکنید این عظمت را: چوبیست که بر ساحل شن پنجه کشیده پارویی اگر بشکند آرامش شط را ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
🎬 خاطره شیخ حسون مفتی سوریه از اولین ملاقات با سردار سلیمانی ◽️اکنون یک امت برای سردار شهید گریه میکند. تنها همّ و غم سردار سلیمانی یاری مستضعفین و آزادی مسجد الاقصی بود. ایرانی‌ها از سوریه چیزی جز هموار ماندن راه قدس نخواستند. ◽️... 15 سال پیش، در هواپیما نشسته بودم که یک جوان نزدیک آمد و من او را نمی شناختم. نزدیک آمد و مرا بوسید. گفتم شما که هستی؟ گفت برادرت قاسم و با این تواضع و مهربانی نزد من نشست. گفتم قهرمان کجا رهسپاری؟ گفت: به جنوب لبنان. گفتم آنجا چه کاری داری؟ تو که اهل ایرانی گفت میخواهم آنجا باشم تا چشمم به فلسطین باشد و از تهران به بغداد و به دمشق و بیروت و مسجدالاقصی بسازم و این دغدغه و هدف او بود. این گذشت و من چند سال او را ندیدم تا اینکه در جای دیگری او را دیدم. گفتم کجا بوده ای؟ گفت: به خدا قسم سلاح و غذا به غزه می رساندیم. گفتم به غزه؟! گفت: بله و بالاخره سلاح و غذا به آنها رساندیم. ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
✅چشم برزخی شیخ رجبعلی خیاط! سر و گوشش زیاد میجنبید. دخترخاله‌ی رجبعلی را میگویم، عاشق سینه چاک پسرخاله اش شده بود. عاشق پسرخاله‌ی جوان یک لا قبائی که کارگر ساده‌ی یک خیاطی بود و اندک درآمدی داشت و اندک جمالی و اندک آبروئی نزد مردم. بدجوری عاشقش شده بود. آنگونه که حاضر بود همه چیزش را بدهد و به عشقش واصل شود. رجبعلیِ معتقد و اهل رعایت حلال و حرام نیز چندان از این دخترخاله بدش نمی آمد، اما عاشق سینه‌چاکش هم نبود. دخترخاله‌ی عاشق مترصّد فرصتی بود تا به کامش برسد و رجبعلی را به گناه انداخته و نهایتاً به وصال او نائل شود. و این فرصت مهیا شد! آن هم در روزی که مادر رجبعلی غذای نذری پخته بود و مقداری از نذری را در ظرفی ریخته بود و به رجبعلی داده بود تا برای خاله اش ببرد. رجبعلی رسید به خانه‌ی خاله، در زد؛ صدای دخترخاله بلند شد: «کیه؟» و گفت: «منم، رجبعلی» و صدای دخترخاله را شنید که میگوید: «بیا داخل رجبعلی، خاله‌ات هم هست». رجبعلی وارد شد و سلام و علیکی با دخترخاله‌اش کرد و ناگهان متوجه شد که خبری از خاله نیست و دخترخاله در خانه تنهای تنهاست! تا به خودش آمد دید که پشت سرش درب خانه قفل شده و دخترخاله هم.... با خودش گفت: «رجبعلی! خدا می تواند تو را بارها و بارها امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن». پس تأملی کرد و به محضر خداوند عرضه داشت: «خدایا! من این گناه را به خاطر رضای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن» و توسط پنجره از آن خانه فرار کرد و برگشت به خانه‌ی خود تا استراحت کند. صبح از خواب بلند شد و از خانه به قصد مغازه خیاطی بیرون زد و با کمال تعجب دید خیابان پر از حیوانات اهلی و وحشی شده است!! آری! چشم برزخی رجبعلی در اثر چشم‌پوشی از یک گناهِ حاضر و آماده و به ظاهر لذیذ باز شده بود و این چشم‌پوشی، آغازی شد برای سیر و سلوک و صعود معنوی "شیخ رجبعلی خیاط" تا اینکه کسب کند مقامات عالیه معنوی را. چه اکسیر ارزنده ای است این قاعده!! برای عارف شدن، نیاز نیست به چهل-پنجاه سال چله گرفتن و ریاضت کشیدن و نخوردن این غذا و ننوشیدن آن آشامیدنی. نه اینکه اینها بی اثر باشند، نه! اما "اصل" چیز دیگری است. بیهوده نبود که مرحوم بهجت تأکید میفرمودند بر این نکته که: راه واقعی عرفان «ترک گناه» است. کیمیای محبت محمدی ری شهری اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
ترفندهایی برای برخورد با همسر لجباز   🆔 @dastanak_ir برای موفقیت در زندگی مشترک باید رفتار‌های کودکانه را کنار بگذاریم و بالغانه رفتار کنیم، چراکه گاهی اوقات زوجین رفتار‌هایی از روی لجبازی از خود نشان می‌دهند.   گاهی علت لجبازی شخص اثبات قدرت است، افزود: نداشتن اعتماد به نفس لازم از دیگر علت‌های لجبازی همسران است، چرا که می‌خواهند از این طریق اعتماد به نفس خود را به دست آورند. لحن و تن صدای طرف مقابل گاهی اوقات باعث می‌شود فرد لجبازی کند، همچنین نداشتن مهارت لازم برای حل مسئله از دیگر علت‌های لجبازی همسران است. درباره راهکارهای جلوگیری از لجبازی همسران تصریح میکنیم: زمانی که همسرمان کاری را انجام می‌دهد او را تحسین و یا از او تشکر کنیم، چرا که این کار باعث می‌شود اعتماد به نفس همسرمان بالا برود. : مواظب لحن و تن صدای خود باشید، کنایه زدن‌ها و انتقادات بی مورد گاهی اوقات باعث می‌شود که طرف مقابل دست به لجبازی بزند، بنابراین حتما انتقادهای خود را در موقعیت مناسب بیان کنید به صورتی که شخصیت فرد زیر سوال نرود. گاهی اوقات همسران لجبازی می‌کنند و عصبانی هستند، لذا بهتر است طرف مقابل سکوت کند زیرا رفتار‌های هیجانی باعث بروز مشکلات بیشتری می‌شود. از نظر ذهنی به همسر خود نزدیک شوید، علت رفتار خود را که باعث عصبانیت و لجبازی او شده است توضیح دهید و به او بفهمانید که این کار را از روی عمد انجام نداده‌اید. ضمنا علت لجبازی همسرتان را جویا شوید، اضافه کرد: خط قرمز‌ها و حساسیت‌های طرف مقابل را بشناسید تا به این حساسیت‌ها و خط قرمز‌ها ورود نکنید. : زندگی مشترک احتیاج به گذشت و انعطاف دارد، انعطاف شرط مهم برای بقاء یک زندگی است و هنگامی که همسرتان ناراحت است، علت ناراحتی و انتظارش را از او بپرسید. : با شناخت علت لجبازی می‌توانید در یک فضای آرام حرف‌های همسرتان را بشنوید، این دردِ دل کردن باعث می‌شود شخص از لجبازی خود دست بردارد. ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
دشمن بداند شهید سلیمانی به مراتب خطرناک‌تر از سردار سلیمانی است حسین_دارابی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
دشمن بداند شهید سلیمانی به مراتب خطرناک‌تر از سردار سلیمانی است حسین_دارابی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
▪️زبان بدن سید حسن نصر الله: یکی از اجزای است که در برقراری ارتباطات روزمره ما جایگاه بسیار پررنگی دارد. این فن به مجموعه ی رفتارهای غیرکلامی و فیزیکی اطلاق می شود که در آن فرد بدون صحبت کردن قادر به انتقال پیام و برقراری ارتباط با دیگران است. (که نشان داده و ارتباطات را به خوبی می داند) در سخنرانی خود به مناسبت شهادت سردار و ابومهدی المهندس، خاطر نشان کرد: وقتی تابوت افسران و سربازان آمریکایی که عمودی آمده‌اند به منطقه؛ افقی بازگردند ترامپ خواهد فهمید چه کرده و انتخابات را هم خواهد باخت. وی در این زمان با دست خود نیز این حالت آنها را نشان داد. بعد از سخنرانی دبیرکل حزب الله لبنان به سرعت یک واژه توسط فعالان داغ شد: ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
نماد جنگ رواني جديد که ديشب دبيرکل حزب الله لبنان آنرا براي امريکايی ها رونمايي کرد 🆔 @dastanak_ir
تحت تاثیر قرار گرفتن جلسه شورای امنیت از یک آیه قرآن دبیر شورای عالی امنیت ملی: 🔹وقتی جلسه اضطراری برگزار شد، آقای میرابیان که قاری قرآن بود آیه ۱۶۹ سوره مبارکه آل عمران را خواند. 🔹«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ اَمواتا بَل اَحیاهُم عِندَ رَبِّهِم یُرزَقون» و بعد از آن وقفه‌ای در حد پنج یا شش دقیقه ایجاد شد چون نه قاری می‌توانست قرائت خود را ادامه دهد و نه ما که دبیر جلسه بودیم، می‌توانستیم دستور جلسه را بخوانیم. 🔹همه ما به‌شدت منقلب بودیم که علاوه بر اندوه فقدان سلیمانی عزیز، از خشم و نفرت نسبت به جنایت آمریکایی‎ها هم ناشی می‎شد. 🔸ترجمه آیه: هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زنده‌اند، و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
🔹نوشته‌ای تأمل برانگیز در حاشیه مراسم شهید حاج قاسم سلیمانی: 《هر چقدر گشتیم عکس پشت میز تو را پیدا نکردیم یا در میدان جنگ بودی یا میان مردم، یاد بگیرند مسئولین بی کفایت》 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
﷽سلام اِرباًاِربا شدنت نیست عجیب ای سردار بوده ای قاسم و پرپر شده ای اکبروار پَهلُوانَت شده سوراخ ، به یاد آوردم مثلِ مادر شده زخمی بدنت با مِسمار آن سپیدیّ سر و رویِ تو آن صورت تو سُرخ گردید زِ خون سر و رویت ای یار مثل ارباب شدی،لیک تَنَت عریان نیست سَرِ نیزه نشده شُکر ، سَرَت در انظار پُر زِ ترکش شده ای ، تِکّه و تِکّه ، امّا شکرِ حق، جانِ شما رفت سریع و یکبار بَدَنت گشته مرتّب ، به شما عِطر زدند زیرِ نعلِ سُمِ اسبان نشدی آخرِ کار وَ به سوزِ دلِ زینب،که کَنَد ریشهء ظلم که کُنم روزِ خوشِ دشمنِ این اُمّت تار سید حسن صادقی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩🚩 الله اکبر آغاز #انتقام_سخت باران حملات موشکی #سپاه پاسداران به پایگاه آمریکایی #عین_الاسد در استان الانبار در غرب #عراق در ساعت 01:20 دقیقه بامداد یعنی زمان به شهادت رسیدن سردار قاسم #سلیمانی پس از آن سپاه، پایگاه نظامی آمریکا در #اربیل را بمباران کرده ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک #داستانک👇 🆔 @dastanak_ir
زمین شخم زده آماده بذر پاشی ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
‏واکنش سامانه پاتریوت به حمله ایران: عه موشک عه بوووووووووووووووم عه باز موشک بوووووووووووووووووووووم 🔺جنلی🔺 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
📸 عمودی نرفتند، مجبور شدیم افقی برشون گردانیم! 🚩 پاسخ شبهات ف. مجازی👇 🆔 @shobhe_shenasi
حالا وقتشه زنگ بزنی به بن سلمان بگی گفتی اسم این خلیجی که بغلتونه چی بود؟! 🔺سیدمهدی موسوی🔺 ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
Hamed Zamani Mikoshim 128.mp3
3.81M
می‌کشیم و می‌کشیم و می‌کشیم... ‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir
عالمی بود که اغلب از جلوی مغازه مسگری عبور می کرد، صاحب مغازه جوانی بود که هر موقع متوجه عالم می شد به احترامش از جایش بلند می شد و با آن عالِم سلام و احوال پرسی می کرد. قسمتی ازکوچه ای که مغازه جوان در آن قرار داشت، سقف داشت که به آن ساباط می گویند. مدتی بود که ساباط ترک بزرگی خورده بود و هرگاه چشم جوان به آن می افتاد، خدا خدا می کرد که روی سر کسی آوار نشود. مثل همیشه یک روز عالم در حال عبور از کوچه بود و جوان متوجه او شد، در همان لحظه جوان مشاهده کرد که عالم قبل از رسیدن به ساباط، چند دقیقه ای توقف کرد و ناگاه ساباط فرو ریخت، آنگاه عالم از روی آوار عبور کرد در حالیکه دستانش را به حالت شکرگزاری بالا برد، جوان شگفت زده شد، خودش را به عالم رساند و بعد از سلام و احوال پرسی گفت:من همه چیز را دیدم، شک ندارم که شما با جنیّان درارتباط هستید. ایا درسته؟ عالم نگاه گیرایی به جوان انداخت، تبسمی کرد و گفت:نه، جوان دست بردار نبود، اصرار کرد و گفت: پس چگونه متوجه شدید که قرار است ساباط فرو بریزد، آیا جز اینه که با جنیّان ارتباط دارید؟! و شما را باخبر کردند؟! عالم باز تبسمی کرد و گفت: نه جوان، من با خدای جنیّان ارتباط دارم نه جنیّان. الغرض عالم قصد نداشت قدرت و تقرب خود را به رخ جوان بکشد، اما اگر چنین پاسخی نمی داد، از آنروز جوان ماجرای آن عالم را همه جا اینگونه جار میزد که فلانی با جنیّان در ارتباط است. و این شایعه برای آن عالم خوشایند نبود./زائر ‌‌‌‌ــــــــــــــــ 🚩 هر روز یک 👇 🆔 @dastanak_ir