بر سر مزار سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی نایبالزیارة دوستان و همراهان عزیز هستم 🙏🏻❤️
📚 @DasTanaK_ir
🌹 دستنوشته رهبر معظم انقلاب برای عکس نوجوانی خود
📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ تصویری: «دستورالعمل آیتالله بهجت برای دفع مشکلات و بیماریها از خانواده»
❓ سؤال: ببخشید، مدتی است که خانواده و بچهها مرتب مریض میشوند. چهکار کنیم؟
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 زیاد #استغفار بگویید. زیاد #صدقه بدهید به افراد متعدد، ولو اینکه به هر کدام زیاد نباشد.
✨ زیاد استغفار [کردن] و زیاد صدقه [دادن].
💫 [همچنین] به هر کدامشان بگویید، هر روز یک قاشق چایخوری، [ترکیب] #آبزمزم و #تربت [امام حسین علیهالسلام] را ، به همین نیت (شفای از بیماری) بیاشامند، و به افراد متعدد هم به همین نیت صدقه بدهند.
📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دلایل رشد قیمت ماکارانی در کشور
📚 @DasTanaK_ir
در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام مراقبهی راهب ها، مزاحم تمرکز آن ها می شد. بنابراین استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد.
این روال سال ها ادامه پیدا کرد و کمکم یکی از اصول رفتاری آن مذهب شد. سال ها بعد استاد بزرگ در گذشت. گربه هم مرد. راهبان آن معبد گربه ای خریدند و به معبد آوردند تا هنگام مراقبه به درخت ببندند تا اصول مراقبه را درست به جای آورده باشند.
سالها بعد استاد بزرگ دیگری کتابی نوشت دربارهی «اهمیت بستن گربه به درخت»!!!
🔹 پینوشت
برخی عادتهای رفتاری ما، طی فرآیندی شبیه همین قضیه شکل گرفته و لذا قرآن کریم در آیه ۱۸ سوره حشر حتی نسبت به اعمال خوبمان نیز هشدار میدهد و لزوم دقت و بازنگری در اعمال صالح را یادآور میشود:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد وَ اتَّقُوا اللّهَ» (توضیح بیشتر در تفسیر المیزان ذیل همین آیه)
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
یه بار یه اصفهانی توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش را متوقف می کند. پلیس میآید کنار ماشین و میگوید:
گواهینامه و کارت ماشین! اصفهانی با لهجه غلیظی میگوید: من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست. کارتا ایناشم پیشی من نیست.
من صاحَب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوَم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم، شوما منا گرفتین.
مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم میزند به فرماندهاش و عین قضیه را تعریف میکند و درخواست کمک فوری میکند.
فرمانده اش هم میگوید که او کاری نکند تا خودش را برساند! فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل میرساند و به راننده اصفهانی میگوید:
آقا گواهینامه؟ اصفهانی گواهینامه اش را از توی جیبش در میآورد و میدهد به فرمانده. فرمانده میگوید: کارت ماشین؟ اصفهانی کارت ماشین را که به نام خودش بوده از جیبش در میآورد و میدهد به فرمانده.
فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور میدهد راننده در صندوق عقب را باز کند. اصفهانی در را باز میکند و فرمانده میبیند که صندوق هم خالی است.
فرمانده که مات و مهبوت شده بود، به راننده اصفهانی میگوید: پس این مأمور ما چی میگه؟!
اصفهانی میگوید: چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم میخواد بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت میرفتم؟
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
راهپیمایی ۱۵۱۸ نفر از دختران اصفهانی حاج قاسم در کرمان ؛ از مصلی تا بیتالزهرا (منزل حاج قاسم)
#سلام_فرمانده
📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_فرمانده
راهپیمایی دختران حاج قاسم
📚 @DasTanaK_ir
داناب (داستانک+نکاتناب)
🌺فضیلت سوره قدر در عصر جمعه عَنِ الْكَاظِمِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ لِله يَوْمَ الْجُمُعَة
🔻 خواندن 100 مرتبه سوره مبارکه قدر را در شب جمعه و در غروب جمعه از دست ندهید.
آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی [که امام خمینی به خواندن آثار ایشان سفارش کرده اند، می گوید:] از بعضى أجلّاء مشايخ خودم[آیت الله حسینقلی همدانی] كه همانند او حكيم عارفى، و معلّم حاذقى را در راه خير، و طبيب كاملى را نديدهام پرسيدم:
كداميك از أعمال جوارح را كه شما تجربه نمودهايد اثرش در قلب بيشتر است؟
🔰 فرمود: سجده طولانی... و ديگر خواندن سوره قدر را در شبهاى جمعه و عصرهاى جمعه يكصد بار.
مرحوم استاد قُدّس سرّه ميفرمود: من در ميان أعمال مستحبّه عملى را نيافته ام كه مانند اين سه چيز مؤثّر باشد.
✅ و در روايات مطالبى وارد است كه حاصلش اين است: در روز جمعه صد نفحه يا صد رحمت نازل مىشود، نود و نه تاى آن براى كسى است كه👈 سوره قدر را در عصر جمعه يكصد بار قرائت كند، و براى او همچنين نصيبى در آن يك نفحه و يا يك رحمت ديگر نيز هست.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
⭕️ چند سال از بیان و دعوت رهبر انقلاب برای افزایش فرزندآوری میگذرد؛ خیلی از مردم فقط به همین نیت فرزند آوردند
و انشاءالله نسلی که از همان ابتدا به نیت اطاعت از ولی پا به عرصه وجود گذاشت؛ مؤثر در ظهور خواهد بود #سلام_فرمانده
👤 جواد نیکی ملکی
📚 @DasTanaK_ir
#داستانک
مردی بازاری خلافی کرد و حاکم او را به زندان انداخت. زنش پیش یکی از یارانش رفت و گفت چه نشسته ای که دوستت پنج سال به محبس افتادندی! برخیز و مرامی به خرج بده همی!
مرد هم خراب مرام شد و یکشب از دیوار قلعه بالا رفت و از لای نگهبانان گذشت و خودش را به سلول رفیق رساند. مرد زندانی خوشحال شد و گفت ایول داداش!دمت گرم. زود باش زنجیرها را باز کن که الان نگهبان ها می رسند.
ولی دوستش گفت: میدانی چه خطرها کرده ام؟از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
بعد زنجیرها را باز کرد. به طرف در که رفتند مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
رفتند پای دیوار قلعه که با طناب خودشان را بالا بکشند. مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
با دردسر خودشان را بالا کشیدند. همین که خواستند از دیوار به پایین بپرند. مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
مرد زندانی فریاد زد: نگهبان ها! نگهبان ها! بیایید این مرد می خواهد من را فراری بدهد!
تا نگهبان ها آمدند مرد فرار کرده بود. از زندانی پرسیدند چرا سر و صدا کردی و با او فرار نکردی؟
مرد گفت: پنج سال در حبس شما باشم بهتر است که یک عمر زندانی منت او باشم!!!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
با سلام
این کانال برای اطلاع رسانی درباره مباحث پژوهشی (فراخوان مقالات، همایش ها، مجلات و نشست ها) راه اندازی شده.
در صورت تمایل، عضو بشین و به دوستان دیگر معرفی کنید.
از کوشش تا رویش، دریچه ای برای ورود به دنیای تحقیق
@koosheshtarooiesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نسخه با کیفیت نماهنگ بسیار زیبای " رفیق شهیدم"
با نوای حاج ابوذر روحی و همخوانی دهه نودیها
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
#حدیث_شعر_داستان
🌹🍀 قال الکاظم(علیه السلام):
اَلْمُؤْمِنُ قَلِيلُ الْکَلامِ کَثيِرُ العَمَلِ؛
مؤمن کم سخن و پرکار است.»
(تحف العقول، 397)
💦💧 #شعرموضوعی:
فردوسی:
بزرگی سراسر به گفتار نیست
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
سعدی:
گر چه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
💦💧 #داستان_کوتاه:
✍ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ.
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ: ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ ...!
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ،
ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ ...
ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ.
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ.
اما ! ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : «ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ سخنرانی کمتر دیده شده از امام خامنهای
📚 @DasTanaK_ir
✅💠« مداد قرمز»
با موهای درهم ریخته و با لباسهایی ژولیده، جلوی در ایستاده بود.
🍵ظرف آش مسی اش، را روی پارچه ی گلداری گذاشته بود. روغن زیاد و پیازهای سرخ شده بر روی آن خودنمایی می کرد.
خوب بود، سخاوتمندانه برای همسایه اش آش آورده بود.
ملیحه خانم صدایش را صاف کرد. سرش را به زیر انداخت: دستتون درد نکنه، زحمت کشیدید.
مرد با خجالت و ادبی خاص گفت: بفرمایید قبول باشه.
زن نگاهش را به مردمک چشم های مرد گره زد : قبول باشه؟!
_بله نذری امام حسینه.
🌱_نذری امام حسین! ببخشید مگه شما سنی ها امام حسین رو قبول دارید؟
✨مرد دست در جیب پیراهنش کرد؛ یک تصویر از حرم امام رضا بیرون آورد : من پسر بزرگم رو از امام رضا گرفتم، و شفای خودم رو از امام حسین.
ظرف آش را بدست ملیحه خانم داد، سرش را به سمت آسمان گرفت. دست هایش را در جیبش فرو برد و ادامه داد: خواهرِ من، یه موقع هایی چون گفتن و تو تقلیدی قبول کردی و ترس از دشمنی و درگیریم داری، مجبوری سکوت کنی، وگرنه، من یه عمره شیعم. فقط به خاطر جون خودم، زنم و بچم ساکتم. نمیدونم شما این رو میتونی بفهمی یا نه؟
بعد با نگرانی به اطراف نگاه کرد، انگار دنبال موش و گوشش میگشت. آرام سرش را جلو آورد و به ملیحه خانم گفت : آبجی، میتونی این حرف رو پیش خودت نگه داری؟
_بله، حتماً
گویی خیال مرد راحت شد. دستش را به نشانه ی ارادت و خداحافظی بالا برد و از پله ها پایین رفت. با هر قدمی که می گذاشت، صدای پایش کمتر و کمتر میشد تا اینکه سکوت ساختمان سه طبقه را فرا گرفت.
زن به ظرف آش کنجکاوانه نگاه کرد: تقویم کجاست؟
📆سریع سراغ تقویمِ رویِ میزِ کار همسرش رفت.
هیچ مناسبتی نبود، فقط روز دوشنبه بود!
در درونش سوالی بود؛ چرا دوشنبه؟
من چند شنبه و برای چه کسی می تونم این همه عاشقونه نذری بپزم؟
📅تقویم را ورق زد. مداد قرمزِ تقویم روی روز یکشنبه 17 ربیع کشیده بود. ملیحه خانم از جعبه ی کنار میز، خودکار آبی رنگی برداشت و دور روز یکشنبه را خط کشید.
سپس با لبخندی رضایتمندانه ، پای ظرف آش نشست: چه طعم بی نظیری. میگن غذا رو اگه با عشق بپزی خیلی خوشمزه تره.
حقیقتا این لبخند چهره ی در هم رفته اش را بشاش تر و دوست داشتنی تر کرده بود.
( برگرفته از داستانی کاملا واقعی)
✍️ به قلم: آمنه خلیلی
#داستانک
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با فکرهای مزاحم مثل تبلیغات اینترنتی رفتار کنید!
🤔 حتماً تبلیغاتی که موقع جستجو تو اینترنت یهویی روی صفحهتون ظاهر میشه رو دیدین؟ همه ما اغلب نمیخوایم به اونا توجه کنیم برای همین فوراً ❌ بالای تبلیغ رو میزنیم و به کارمون ادامه میدیم. با افکار اضطرابی و مزاحم هم باید همین کار رو انجام داد.
با تمرین کردن میشه، امتحان کنین😉
@TebyanOnline
❓آخر وقت نماز مغرب و عشا
✍️ اگه نماز مغرب و عشا رو تا نصف شب نخونیم، 😓 قضا میشه؟
📚 آیات عظام امام، رهبری، سبحانی، نوری، بهجت و صافی: اصل وقت نماز مغرب و عشا، تا نیمهشب شرعیه؛ اما اگه کسی از روی معصیت یا عذری تا نیمهشب نخونده، بنابر احتیاط واجب، تا اذان صبح به نیت مافِیالذِّمّه بخونه.
📚 آیات عظام وحید، سیستانی و تبریزی: اصل وقت نماز مغرب و عشا، تا نیمهشب شرعیه؛ اما اگه کسی تا نیمهشب نخونده، اگه مشکلی داشته (مثل فراموشی یا عادت ماهیانه زنانه)، تا اذان صبح به نیت اَدا و نماز اصلی بخونه؛ اگر مشکلی نداشته، بنابر احتیاط واجب، به نیت مافِیالذِّمّه بخونه.
📚 آیات عظام مکارم، فاصل و زنجانی: اصل وقت نماز مغرب و عشا، تا نیمهشب شرعیه؛ اما اگه کسی تا نیمهشب نماز نخونده، اگه مشکلی داشته (مثل فراموشی یا عادت ماهیانه زنانه)، تا اذان صبح به نیت اَدا و نماز اصلی بخونه؛ اگه مشکلی نداشته، نمازش از نیمهشب به بعد، قضاست.
⭕️ نکته: نیمهشب شرعی، حدود یازدهساعتونیم بعد از اذان ظهره.
🔸 نکته: «مافیالذمه» یعنی هرچی گردنمه؛ یعنی نمیدونم نمازم قضا شده یا نه، من می خونم. خدایا! هرچی هست، همون رو قبول کن.
📗🔺سبحانی، م٢١٦، ٦٣٠ و ٦٣١؛ سیستانی، العروةالوثقی، ج٢، ص۱۱؛ رهبرى، دفتر؛ امام، رساله، م١١١، ١١٠، ٧٤٠، ٧٣٥ و ٧٣٩؛ تبريزی، م١١٨، ١١٩، ٧٤٣ و ٧٤٤؛ صافی، م٧٤٣، و ٧٤٤؛ مكارم، م٦٨٠، ٦٧٩، ٦٧٥ و ١٣٣؛ نورى، م۷۴۰ و ٧٤١؛ وحید، م٧٤٥، ٧٤٦ و ١٣٧؛ زنجانی، م١٥٦، ١٥٧، ١٦٢، ٧٤٥، ٧٤٧ و ٧٤٨؛ استفتائات جامعةالزهرا.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صفر تا صد ماجرای ارز ترجیحی در ۳ دقیقه در بین هیاهوی اخبار متناقض
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 کاربرد "پرده سبز" در تولید تصاویر رسانه ای‼️
🔻با فرزندان ببینیم تا بدانند که : در فضای مجازی تصاویر و ویدئوها معصوم نیستند
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک انیمیشن زیبا و مفهومی
حتما ببینید
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
👇👇👇
📚 @dastanak_ir
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
یکی از طلبه ها زده تو کار فروش محصولات ارگانیک وسالم باقیمت های طلبگی(بسیارارزان تراز بازار)
به سراسر کشور پست میکنه🚛
تنوع بالا😍
کیفیت مناسب
قیمت مناسب💵
محصولات ارگانیک وعالی
عضو شو حتما به کارت میاد...👇
https://eitaa.com/joinchat/3753246737C11a6ecc8c1
🚦🚥🚦🚥🚦🚥🚦🚥🚦🚥
«چراغ قرمز»
بارش برف آنقدر زیاد بود که درست نمی شد مسیر و چراغ قرمز سر چهارراه را دید.
تمام ماشین ها ایستاده بودند.
بخارِ داخل ماشین، اشک شیشه ی جلویی را در آورده بود.
ناگهان صدایی چشم های راننده ی جوان و شیک پوش را به سمت چپش کشاند.
پسربچهای با کلاه کاموایی خاکستری، دستهای قرمز و یخ زده و با چهره ای معصوم بیرون ماشین ایستاده بود.
چند فال را محکم در دستش گرفته بود و برای اینکه خیس نشود به سینه اش چسبانده بود. فقط یک لباس معمولی با دم آستین های پاره به تن داشت.
پسر جوان شیشه را پایین کشید نگاهی به پسرک انداخت : چه مرگته؟
پسرک آرام دستش را جلو آورد و به کف دستش نگاه کرد. گویی میخواست بگوید :دستم خالیست.
پسر جوان دست در داشبورد ماشین برد چیزی از آنجا در آورد و در دست پسر گذاشت و آن را محکم بست.
پسرک دست مشت شده اش را سریع کنار کشید : امروز هرچی از خدا میخوای بهت بده، هر گره ای در کارت هس خدا باز کنه.
بعد هم لبخند زیبایی بر لبهایش نشاند و از میان ماشین ها دوان دوان عبور کرد تا برود و مشتش را در گوشه ای خلوت باز کند.
صدای بوق ماشین ها بلند شد.
پسرجوان با بی حوصلگی به آینه و ماشین پشت سرش نگاه کرد : مرتیکه مزخرف بی ام وی سواره، فکر کرده کیه... سر آوورده.
سپس با عصبانیت پایش را روی گاز گذاشت.
دنبال آدرس میگشت. مدام چشمهایش چرخ میزد. نیم ساعتی دور زد تا توانست جلوی در شرکت «حُسنا» بایستد.
به ساعت مچی اش نگاه کرد: دیرم شد.
پله ها را دو تا یکی بالا رفت.
با وجود سردی هوا تمام بدنش از استرس خیس عرق شده بود.
کت و شلوارش را جلوی در مرتب کرد.
یک دفعه صدای ضمختی او را تکان داد: کاری دارید؟
مِن مِن کنان گفت : بَ بَله
_ پس بفرمایید....
پسرجوان متوجه شد او از کارمندان شرکت است.
خودش را پشتِ سر او پنهان کرد و داخل شد. بودن او برایش دلگرمی بود و اضطرابش را کم میکرد.
به محض ورود همه روی پا ایستادند منشی به سمت آنها نگاه کرد: آقای رئیس، سلام، روز بخیر، مهمان ها در دفتر تون منتظرن.
پسر جوان خشکش زد: اون رئیس شرکته. کاش باهاش حرف زده بودم و خواهش می کردم یه کار آبرومند بهم بده.
این توبیخ های ذهنی زیاد دوام نداشت. رئیس شرکت به عقب برگشت، به او اشاره کرد : ایشون کاری دارن، ببینید کارشون چیه.
پسر جوان بی درنگ جواب داد : ببخشید برای استخدام خدمت رسیدم.
رییس شرکت در حالی که به سمت اتاقش میرفت گفت: کسی که پشت چراغ قرمز، تو هوای سرد، دست یه پسر بچه ی بیچاره رو پر می کنه، مگه میشه از شرکت من دست خالی بره؟ ایشون بی چون و چرا استخدامه.
پسر جوان دست هایش را مشت کرد و به هم فشرد : این همون بی ام وی سواره.
آرام روی صندلی قهوهای رنگ نشست.
او تنها کسی بود که می دانست آن چیزی که در دستان پسرک گذاشت پول نبود بلکه کاغذ پارههای مصاحبه دیروزش بود.
#داستان_عام
#چراغ_قرمز
#انسانیت
#نویسنده_آمنه_خلیلی
@faryade_varagh_najvaye_ghalam
🚦🚥🚦🚥🚦🚥🚦🚥🚦🚥