eitaa logo
داستانک
1.6هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 🔹امام على عليه السلام: ارجمندترين شرافت، ادب نيكوست. ⏳امروز جمعه ۵ دی ۱۳۹۹ ۱۰ جمادی الاولی ۱۴۴۲ ۲۵ دسامبر ۲۰۲۰ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
خوشبختی یه چیز حاضر و آماده نیست. حاصل کارهای خودته. 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
٣جملات تاثير گذار از چارلی چاپلین ١. هيچ چيز در اين جهان جاودانه نيست حتى مشكلات و بد بيارى هاى ما ٢. من قدم زدن تو بارون را دوست دارم چون كسى نميتونه اشكامو ببينه ٣. بيهوده ترين روز در زندگى اون روزيه كه ما نخنديم لبخند بزنيد و اين پيام رو به هر كى كه دوست دارين خندشو ببينن بفرستين چارلى ميگويد: پس از كلى فقر، به ثروت و شهرت رسيدم . اموخته ام كه با پول ... ميتوان ساعت خريد، ولى زمان نه ... ميتوان مقام خريد، ولى احترام نه ... ميتوان كتاب خريد، ولى دانش نه... ميتوان دارو خريد ولى سلامتى نه، ميتوان رختخواب خريد، ولى خواب راحت نه ... ارزش ادمها به دارايى آنها نيست به معرفت آنهاست تقدیم به دوستان بامعرفت 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
هر چيزی که اذیتت میکنه، داره صبر کردن رو بهت یاد میده هر کسی که ترکت میکنه، داره بهت یاد میده چجوری رو پاهای خودت بایستی هر چيزی که عصبانیت میکنه داره بهت بخشش و شفقت رو یاد میده هر چيزی که ازش متنفری داره بهت عشق بی قید و شرط رو یاد میده هر چيزی که ازش میترسی داره بهت شهامت مقابله باهاش رو یاد میده و هر چیزی که نمیتونی کنترلش کنی داره بهت چگونه رها کردن رو یاد میده! 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عالم کم باد دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
دل به دلبر گر سپاری دل بری دل بَری کن تا بیابی دلبری 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون... 👤مولوی 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌ عشقت را آفریدم تا زیر باران بدون چتر نمانم.... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
به رسمِ "رفاقت" برایت دعاهای خوب می کنم ؛ دعا می کنم لبخندهایت از تهِ دل باشد ، و غصه هایت سطحی و زود گذر دعا می کنم مسیرِ موفقیتت هموار باشد و انگیزه های صعود و پروازت ، بسیار ... دعا می کنم هرگز در پیچ و تابِ زمانه ، بی پناه نباشی ، هرگز دلت نگیرد ، و چشم های روشنت ، هیچ زمانی خیس و اشک آلود نباشد ! دعا می کنم عاشقِ کسی باشی ؛ که عاشقت باشد ، و کسانی کنارت باشند ؛ که تو را می فهمند و هوای دلت را دارند ... من خوشبختی ات را ، شادی ات را ، آرامشت را ؛ من آرزوهای زیبای تو را آرزو می کنم ... آرزو می کنم به معنای واقعی "زندگی کنی" ... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته. شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم: من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم! 📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، ج 13 اثر استاد حسین انصاریان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
✅داستان کوتاه ✍دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی را به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: «مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته را لطفاً بهم بدین، اینم پولش.» بقال کاغذ را گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد. بعد لبخندی زد و گفت: «چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری.» ولی دختر کوچولو از جای خودش تکان نخورد! مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشد، گفت: «دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار.» دخترک پاسخ داد: «عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها را بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟» بقال با تعجب پرسید: «چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟» دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: «آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!» خیلی از ما آدم بزرگ‌ها، حواسمان به اندازه‌ی یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدانیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطراف‌شان بزرگتر است.!. 👤 کاترین پاندر 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak