نگران فردايت نباش، خدای ديروز و امروز خداى فردا هم هست،
ما اولين بار است كه بندگی ميكنيم. ولى او قرنهاست که خدايى ميكند، پس به خدايى او اعتماد كن و فردا و فرداها را به او بسپار …
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
🔺ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺘﻨﻔﺮﻡ،
ﺑﻠﮑﻪ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻗﺎﺋﻠﻢ…
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
فرق بسیار زیادی است بین کسی که کم می آورد و کسی که کوتاه می آید
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
اگه رنگ مورد علاقتون یکی بود، دلیل نمیشه با هم ازدواج کنید!
میتونید با هم نقاشی کنید...
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
نشسته ام به در نگاه میکنم
دریچه آه میکشد
تو از کدام راه میرسی؟
👤هوشنگ ابتهاج
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
#داستانکهای_پندآموز
👑پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را به تصویر بکشد.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها ، تصاویری بودند از خورشید به هنگام غروب ، رودهای آرام ، کودکانی که در چمن می دویدند ، رنگین کمان در آسمان ، پرندهو قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد ، اما سرانجام فقط دو اثر را انتخاب کرد. ...
اولی ، تصویر دریاچه ی آرامی بود که کوههای عظیم و آسمان آبی را در خود منعکس کرده بود. در جای جایش می شد ابرهای کوچک و سفید را دید، و اگر دقیق نگاه می کردند، در گوشه ی چپ دریاچه، خانه ی کوچکی قرار داشت، پنجره اش باز بود، دود از دودکش آن بر می خواست، که نشان می داد شام گرم و نرمی آماده است.
تصویر دوم هم کوهها را نمایش می داد. اما کوهها ناهموار بود ، قله ها تیز و دندانه ای بود. آسمان بالای کوهها بطور بیرحمانه ای تاریک بود، و ابرها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بودند.
این تابلو با تابلو های دیگری که برای مسابقه فرستاده بودند، هیچ هماهنگی نداشت.اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه می کرد، در بریدگی صخره ای شوم، جوجه پرنده ای را می دید.آنجا، در میان غرش وحشیانه ی طوفان ، جوجه گنجشکی ، آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده ی جایزه ی بهترین تصویر آرامش، تابلو دوم است.
بعد توضیح داد :
👌آرامش چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا ، بی مشکل و بدون کار سخت یافت شود ، بلکه معنای حقیقی آرامش این است که هنگامیکه شرایط سختی بر ما می گذرد آرامش در قلب ما حفظ شود.
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
1-از کاسبی پرسیدند:
چگونه دراین کوچه پرت و بی عابر
کسب روزی میکنی؟!
گفت:
آن خدایی که فرشته مرگش مرا در
هرسوراخی که باشم پیدا میکند
چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند.
2-پسری بااخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود
پدردخترگفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دخترنمیدهم!
پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری
همان دختر میرود
پدر دختر با ازدواج موافقت میکند
و در مورد اخلاق پسرمیگوید:
ان شاءالله خدا او را هدایت میکند
دخترگفت:
پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند
با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟!
3-ازحاتم پرسیدند:
بخشنده ترازخود دیده ای؟
گفت:
آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند
بود، یکی را شب برایم ذبح کرد
از طعم جگرش تعریف کردم
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز
برایم کباب کرد.
گفتند:
توچه کردی؟
گفت:
پانصد گوسفند به او هدیه دادم
گفتند:
پس تو بخشنده تری؟
گفت: نه
چون او هرچه داشت به من داد اما
من اندکی از آنچه داشتم به او دادم
4-عارفی را گفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت:
آنگونه که همیشه می تواند مچم
را بگیرد اما دستم را می گیرد
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
🔹امیرالمؤمنین عليه السلام: هر كه خوب سوال کند، دانا شود
#صبح_نو
⏳امروز سهشنبه
۱۵ مهر ۱۳۹۹
۱۸ صفر ۱۴۴۲
۶ اکتبر ۲۰۲۰
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
بدون هیچ دلیلی خوشحال باش،
مثل یک کودک...
اگر با دلیل خوشحال باشی،
دچار دردسر میشوی؛
چون که ممکن است
آن دلیل از تو گرفته شود...
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak
مراقب کسانی که؛
سفره دلتان را
برایشان باز می کنید باشید
فقط آدم های کمی هستند
که واقعا برایشان مهم است،
بقیه فقط می خواهند
سوژه ای برای
سخن چینی داشته باشند..
⚫️⚫️⚫️⚫️ @Dastaanak