مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
#حافظ
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
جواب همه سوال های زندگیمون رو حافظ با
همین مصراع داده:
"آری شود، و لیک به خون جگر شود..."
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
ما را شکست خورده
ما را با اشک هایمان رها کردند
و رفتند
و آن روز بود که ما
بخشیدن را از یاد بردیم...
👤گروس عبدالملکیان
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
در دنیا،
دو نابینا هست.
یکی تو،
که عاشق شدنم را نمیبینی،
یکی من،
که به جز تو کسی را نمی بینم...!
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
◾️گاهى در زندگی زمين ميخوريم، چون چيزى
آن پايين هست كه بايد آنرا پيدا كنيم...
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 فضیلت پدر
آورده اند که پدر مرحوم آیت الله العظمی حاج عبد الکریم حائری موسس حوزه با عظمت قم پانزده سال بچه دار نشد، غصه می خورد، شغل او هم قصابی بود و آن شغل آنچنان نبود که سرگرمش کند.
همسر با کرامتش به او گفت احتمالا عیب بچه دار نشدن در من باشد، من رنج تو را تحمل نمی کنم و غصه تو را در قیامت قدرت جواب دادن ندارم، از نظر من ازدواج مجدد برای فرزنددار شدن هیچ مانعی ندارد، بلکه خودم دنبال همسری مناسب برای تو می روم.
پس از مدتی زن جوان شوهر مرده ای را در چند فرسخی محل پیدا کرد، و به شوهر خود پیشنهاد ازدواج با او را داد. ازدواج صورت گرفت، شب عروسی، عروس و داماد را طبق مراسم قدیم دست به دست دادند.
دختر بچه سه ساله عروس که از شوهر سابقش مانده بود، از مادرش جدا نمی شد، خاله دختر او را بغل زد که ببرد. صدای ناله بچه یتیم بلند شد، آن مرد با کرامت تکان خورد.
به آن خانم گفت تحمل ناله یتیم را ندارم، علاوه بر این بودن من و تو و بچه دار شدنت از من امکان لطمه زدن به این یتیم را دارد، من از خیر این ازدواج گذشتم، مهر زن را پرداخت و شبانه به منزل برگشت.
همان شب در کنار همسر اولش قرار گرفت و نطفه حاج شیخ عبد الکریم به مزد آن کرامت و گذشت بسته شد، فرزندی بوجود آمد که پایه گذار حوزه علمیه قم شد. حاج شیخ عبد الکریم نزدیک به هزار عالم واجد شرایط و مراجع بعد از خود را تربیت کرد.
📗 #نظام_خانواده_در_اسلام
✍حجتالاسلام شیخ حسین انصاریان
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 #داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 خدمتکار پدر و مادر همنشین انبیا است
روزی حضرت موسی علیه السلام در ضمن مناجات به پروردگار خود عرض کرد خدایا می خواهم همنشینی که در بهشت دارم ببینم چگونه شخصی است. جبرئیل بر او نازل شد و عرض کرد یا موسی فلان قصاب در محله فلانی همنشین تو خواهد بود.
حضرت موسی به درب دکان قصاب آمده، دید جوانی شبیه شبگردان مشغول فروختن گوشت است. شامگاه که شد جوان مقداری گوشت برداشت و بسوی منزل روان گردید. موسی از پی او تا درب منزلش آمد و به او گفت مهمان نمی خواهی؟ جوان گفت خوش آمدید. او را به درون برد.
حضرت موسی دید جوان غذائی تهیه نمود، آنگاه زنبیلی از سقف به زیر آورد و پیرزنی فرتوت و کهنسال را از درون زنبیل خارج کرد. او را شستشو داده غذایش را با دست خویش به او خورانید. موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد زبان پیرزن به کلماتی که مفهوم نمی شد حرکت نمود.
بعد از آن جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد این پیرزن مادر من است چون مرا بضاعتی نیست که جهت او کنیزی بخرم ناچار خودم کمر به خدمت او بسته ام.
حضرت موسی پرسید آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ جوان گفت هر وقت او را شستشو می دهم و غذا به او می خورانم می گوید: «غفر الله لک و جعلک جلیس موسی یوم القیمة فی قبته و درجته» خداوند ترا ببخشد و همنشین حضرت موسی در بهشت باشی به همان درجه جایگاه.
موسی علیه السلام فرمود ای جوان بشارت می دهم به تو که خداوند دعای او را درباره ات مستجاب گردانیده، جبرئیل به من خبر داد که در بهشت تو همنشین من هستی.
📗 #آگاه_شویم، ج 2
✍ حسن امیدوار
🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱
پیامبر اکرم (ص): از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود.
#صبح_نو
⏳امروز پنجشنبه
۲۹ مهر ۱۴٠٠
۱۴ ربیع الاول ۱۴۴۳
۲۱ اکتبر ۲۰۲۱
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
و عمق عشق
هیچگاه شناخته نمی شود
مگر در زمان فراق...
👤جبران خلیل جبران
🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak