eitaa logo
داستانک
1.7هزار دنبال‌کننده
17.7هزار عکس
80 ویدیو
4 فایل
داستان های کوتاه حکمت ها حکایات و سخنان گوهربار از بزرگان و نویسندگان اینستاگرام instagram.com/allah_almighty_photo
مشاهده در ایتا
دانلود
سطح انتظارت را از آدمها کمتر کن خود به خود سطح آرامشت بالا میره ✍سمانه مقصودی 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
بغلم ڪن ڪہ هوا سرد تر از این نشود زندگے خوب شود باد خبر چین نشود بے هوا بوسہ بزن عشق دو چندان بشود بوسہ آنگاه قشنگ است ڪہ تمرین نشود 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
به محض این که به خودت اعتماد کنی، متوجه میشی چطوری باید زندگی کنی ... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
برام مهم نیست که چقدر هوشیار یا اهل معنویاتی. نحوه رفتارت با مردم هر آنچه که باید بدونم رو بهم میگه. 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
تعصب چشم های بینا را نابینا و گوش های شنوا را ناشنوا می کند. 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
📚 👈 برخویشتن بدی نکن! شخصی به اباذر نوشت: به من چیزی از علم بیاموز! اباذر در جواب گفت: دامنه علم گسترده است ولی اگر می توانی بدی نکن بر کسی که دوستش می داری. مرد گفت: این چه سخنی است که می فرمایی آیا تاکنون دیده اید کسی در حق محبوبش بدی کند؟ اباذر پاسخ داد: آری! جانت برای تو از همه چیز محبوب تر است. هنگامی که گناه می کنی بر خویشتن بدی کرده ای. 📗 ، ج 22، ص 402 ✍ مرحوم علامه محمد باقر مجلسى 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌺 چه کشکی چه پشمی🌺 روزی چوپانی گله اش 🐏 را به صحرا برد و به درخت 🌳 گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو 🍪 مشغول شد که ناگهان گردباد 💨 سختی شروع شد، خواست پایین بیاید، ترسید! باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند، به دعا 👐 برخاست... از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساکت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا کرده و خود را محکم گرفت. گفت: ای امام زاده خدا راضی نمی شود که زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی، نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم، قدری پایین تر آمد. وقتی که نزدیک تنه درخت رسید گفت: ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می کنی؟ آنهار ا خودم نگهداری می کنم در عوض کشک 🍵 و پشم نصف گله را به تو می دهم. وقتی کمی پایین تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم که بی مزد نمی شود کشکش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد. وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین 🚶 رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه کشکی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یک غلطی کردیم غلط زیادی که جریمه ندارد. 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 🔹امام حسین(ع): راستگويى بزرگوارى است و دروغگويى ناتوانى، رازدارى امانت است و همسايگى خويشاوندى و كمک كردن صداقت است و كار، تجربه. ⏳امروز چهارشنبه ۶ بهمن ماه ۱۴٠٠ ۲۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۳ ۲۶ ژانویه ۲۰۲۲ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
در گوشه آغوش تو آرامترینم... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
اینم امشب که دیشب نگرانش بودیم ... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
هرچقدر طوفان زندگیت بزرگ‌ تر باشه، رنگین کمان بعدش روشن تره. 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
اگر روزی به دانش در فزودی ز نادان تنگ روزی تر نبودی به نادانان چنان روزی رساند که دانا اندر آن عاجز بماند بخت و دولت به کاردانی نیست جز به تائید آسمانی نیست اوفتاده‌ست در جهان بسیار بی تمیز ارجمند و عاقل خوار کیمیاگر به غصه مرده و رنج ابله اندر خرابه یافته گنج 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
در روزگاران دور شخصي عمه مهربانی داشت. روزی از عمه خود پول قرض می خواهد و عمه با خوش رويي به او میگويد: برادرزاده عزيزم! برو گوشه قالی را بلند كن. زير آن چند سكه است، بردار و كار خود را راه بينداز. جوان هم خوشحال و خندان سكه ها را برداشته و به راه خود می رود. بار ديگر جوان در تنگنای مالی گرفتار می شود و به ياد عمه خود می افتد و به خانه او رفته و مجدداً طلب قرض می‌كند. عمه با همان روي خوش و لحن مهربان به او مي گويد: عزيزم! برو همان گوشه قالی را بلند كن و سكه ها را بردار. جوان با خوشحالی به سوی قالی می‌رود، ولي وقتي آن را بلند مي كند، سكه اي نمی یابد! با تعجب مي گويد ، عمه جان اينجا كه سكه ای نيست؟ و عمه او در پاسخ مي گويد: عزيزم! سكه ها را سرجایش گذاشتی كه حالا می‌خواهی برداری؟! 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
به دام تعصبات نیوفتید؛ که این زندگی نتیجه ی تفکر دیگران است و اجازه ندهید سروصدای عقاید دیگران، صدای درون شما را خفه کند. 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌ ‌مرهم نجویی زخم را خود زخم را دارو شوی... 👤 مولانا 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
جهان حادثه سازِ دلِ شکسته ماست... 👤بیدل دهلوی 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌ ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم... 👤 اریک فورم 📓هنر عشق ورزیدن 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
داستان کوتاه و آموزنده خیلی قشنگه حتمابخونید👌👌 🔅معلم مدرسه‌ای با اینکه ﺯﯾﺒﺎ بود ﻭ ﺍﺧﻼﻕ خوبی داشت، هنوز ازدواج نکرده بود. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﺪند ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: «ﭼﺮﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭼﻨﯿﻦ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺍﺧﻼﻗﯽ خوبی ﻫﺴﺘﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﯼ؟» 🔅معلم گفت: «ﯾﮏ ﺯﻧﯽ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﺵ او ﺭﺍ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮ بار ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بياورد ﺁﻥ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ خواهد ﮔﺬﺍﺷﺖ ﯾﺎ به هر ﻧﺤﻮﯼ شده ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯد. 🔅باﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ به دنیا آورد. ﭘﺪﺭﺵ ﺁﻥ ﺩﺧﺘﺮ را ﻫﺮ ﺷﺐ كنار میدان شهر ﺭﻫﺎ می‌کرد. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ می‌آمد، ﻣﯽﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ طفل ﺭﺍ نبرده ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﻫﻔﺖ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﺮای ﺁﻥ ﻃﻔﻞ دعا می‌کرد ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ می‌سپرد. ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ بازگرداند. 🔅ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪ، ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮ به دنيا بیاورد ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺍﺳﺖ خداوند ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ فرزند هفتم ﭘﺴﺮ باشد ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺗﻮﻟﺪ ﭘﺴﺮ، ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. 🔅ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﺎﻣﻠﻪ ﺷﺪ ﻭ ﭘﺴﺮﯼ به دنیا ﺁﻭﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﻭﻣﺸﺎﻥ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ. ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭘﻨﺞ ﺑﺎﺭ ﭘﺴﺮ به دنيا آورد ﺍﻣﺎ ﭘﻨﺞ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﻫﻤﻪ فوت كردند. 🔅ﻓﻘﻂ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺧﺘﺮﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ می‌خواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻧﺪ.» 🔅ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶﺁﻣﻮﺯﺍﻧﺶ ﮔﻔﺖ: «می‌دانید آن ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ میخواست ﺍﺯ ﺷﺮﺵ ﺧﻼﺹ ﺷﻮﺩ که ﺑﻮﺩ؟ آن دختر ﻣﻨﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺑﺪﯾﻦ دلیل ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﮑﺮﺩﻩﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﭘﺪﺭﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻫﺴﺖ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮏ ﻭ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺪ. ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺧﺪمت می‌کنم. آن ﭘﻨﺞ ﭘﺴﺮ، ﯾﻌﻨﯽ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ، ﻓﻘﻂ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﯽ خبرش را می‌گیرند. ﭘﺪﺭﻡ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﯾﻪ می‌کند ﻭ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺮﺩﻩ.» ✅دخترست_دیگر 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
🌸 حکایت مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از او پرسید: زیرکی زنان به چیست؟ زن داد و فریاد کرد و مردم را فراخواند! مرد که بسیار وحشت کرده بود پرسید: چرا چنین میکنی؟ من که قصد اذیت کردن شما را نداشتم، دیدم خانم محترم و زیبارویی هستی، خواستم از شما سوالی بپرسم. در این هنگام تا قبل از اینکه مردم برسند زن سطل آبی از چاه بیرون کشید و آن را بر سر خود ریخت، مرد باتعجب پرسید: چرا چنین کردی؟ زن خطاب به مردم که برای کمک آمده بودند گفت: ای مردم من در چاه افتاده بودم و این مرد جان مرا نجات داد، مردم از آن مرد تشکر کرده و متفرق شدند. دراین هنگام زن خطاب به مرد گفت : این است زیرکی زنان! اگر اذیتشان کنی تو را به کام مرگ میکشند و اگر احترامشان کنی خوشبختت میکنند. 🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
هدایت شده از داستانک
حتما حداقل یکبار دیدن کنید به نفع خودتونه بزرگترین کانال عکس نوشته سازان در ایتا😱 eitaa.com/joinchat/3170566144C21beac2706 عالییییییه خیلی از کانالا از عکسای این کانال در کانالاشون استفاده میکنن یه مرجع تصویری زیبا😍 eitaa.com/joinchat/3170566144C21beac2706 همه تصاویر این کانال توسط ادمینها طی سه سال اخیر ساخته شده و هیچ یک کپی نمیباشد💚 @Allah_Almighty
🌱هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 🔹امام صادق(ع): يك حديث بفهمى بهتر است از آن كه هزار حديث [نفهميده] نقل كنى. ⏳امروز پنجشنبه ۷ بهمن ماه ۱۴٠٠ ۲۴ جمادی‌الثانی ۱۴۴۳ ۲۷ ژانویه ۲۰۲۲ 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
سعي نکنید تو زندگیتون بهترین قطار رو سوار بشید... سعی کنید بهترین ایستگاه پیاده بشید! 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
انسان‌ها همه نابینا هستند...! ما همه نابینائیم! هرکداممان به نوعی: آدم‌های خسیس، نابینا هستند چون فقط طلا را می‌بینند...! آدم‌های ولخرج، نابینا هستند چون امروزشان را می‌بینند...! آدم های کلاهبردار، نابینا هستند چون خدا را نمی‌بینند...! آدم‌های شرافتمند، نابینا هستند چون کلاهبردارها را نمی‌بینند...! خود من نابینا هستم، چون حرف می زنم اما نمی بینم که شما، گوش‌های شنوا ندارید...! 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
"خوشبخت ترین" مخلوق خواهی بود... اگر روزت را آنچنان زندگی کنی، که گویی نه فردایی وجود دارد برای دلهره، و نه گذشته ای برای حسرت...!! 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
خیال بباف، نفس بکش کتاب بخوان ذوق کن به هرشکلی که میشود زنده باش و دستان زمخت زندگی را محکم بگیر... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
دوستت دارم رو به هر کسی نباید گفت هر وقت تنها شدید این جمله را اسراف نکنید... کمی صبور باشید... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌ به پرنده ای که پراش قیچیه آسمون نباید تعارف کرد... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌ تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز می کشم ناز یکی تا به همه ناز کنم... 👤 قیصر امین پور 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
‌ دانستن زیاد آدم را زود پیر می کند... 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak
برد تیم ملی عزیزمون و صعود به جام جهانی مبارک. تبریک ب همه بچه های کانال❤️🇮🇷 🌸🌸🌸🌸🌸 @Dastaanak