eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
70.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ✨﷽✨ چقدر این متن زیباست کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد... ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم... وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!! هر چه بود باز بود... گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ ندا آمد: این را گفتم که بیایی... وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم! کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک... "مهربان خدایم دوستت دارم"ُ🌿🌹 ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🔅🦋🔅🦋🔅🦋🔅🦋 🔆موسی علیه‌السلام و صورت بر خاک ✨امام صادق علیه‌السلام فرمود: «حضرت موسی علیه‌السلام وقتی نماز می‌خواند، از جا برنمی‌خاست تا اینکه گونه راست و چپ خود را بر زمین می‌نهاد.» ✨امام باقر علیه‌السلام فرمود: «خدا به موسی وحی کرد: میدانی چرا تو را برای سخن گفتن با خود برگزیدم و دیگری را انتخاب نکردم؟» عرض کرد: ✨«نه!» فرمود: «ای موسی! من به همه‌ی بندگان نظر کردم، از تو متواضع‌تر و ذلیل‌تر نسبت به خودم نیافتم که پس از هر نماز دو طرف صورت بر خاک می‌گذاری.» 📚مکارم الاخلاق، ج 2، ص 42 🔆🔆امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: «رسولان خدای سبحان، ترجمان حق و سفیران میان خالق و مخلوق هستند.» 📒غررالحکم، ج 1، ص 469 ✾📚 @Dastan 📚✾
✨🍃✨🍃✨🍃🍃✨🍃✨🍃✨ 🔆دریا و شاه‌باز 🌴چون سلطان محمد خدابنده، سلطانیه را تمام کرد، فضلا و علما را بر سفره‌ای برای اطعام دعوت کرد. شیخ صفی‌الدین اردبیلی (جد سلاطین صفوی) و شیخ علاءالدوله سمنانی در دو طرف سلطان نشستند. شیخ صفی از غذای سفره نخورد و شیخ علاءالدوله خورد. سلطان پرسید: 🌴 «اگر غذای ما حرام است چرا شما نخوردید و علاءالدوله خورد؟» 🌴 فرمود: «شیخ علاءالدوله مانند بحرند و بحر به ملاقات هیچ‌چیز، از دریایی نمی‌افتد.» شیخ علاءالدوله هم فرمود: 🌴«شیخ صفی‌الدین به‌منزله‌ی شاه‌بازند و شاه‌باز، هر طعمه میل نمی‌فرماید.» 📚(مقدمه‌ای بر مبانی عرفان، ص 171) ✾📚 @Dastan 📚✾
🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺🔆🌺 🔆عيادت از مريض و بهترين هديه 🔅مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود، به نقل از حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام حكايت كند: 🔅يكى از اصحاب امام رضا عليه السلام مريض شده و حضرت رضا عليه السلام فرمود: اين ناراحتى كه احساس مى كنى ، اندكى از حالات و علائم مرگ مى باشد كه اكنون بر تو عارض شده است ، پس اگر تمام حالات و سكرات مرگ بر تو عارض شود، چه خواهى كرد؟! 🔅و بعد از آن ، در ادامه فرمايش خود افزود: مردم دو دسته اند: عدّه اى مرگ برايشان وسيله آسايش و استراحت است . و عدّه اى ديگر آن قدر مرگ برايشان سخت و طاقت فرسا است ، كه پس از آن احساس راحتى مى كنند. 🔅حال چنانچه بخواهى كه مرگ برايت نيك و لذّت بخش باشد، ايمان و اعتقادات خود را نسبت به خداوند متعال و رسالت حضرت محمّد صلى الله عليه و آله و نيز ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را تجديد كن و شهادتين را بر زبان و قلب خود جارى گردان . 🔅امام جواد عليه السلام فرمود: بعد از آن كه ، آن شخص طبق دستور پدرم شهادتين را گفت ، اظهار داشت : 🔅يابن رسول اللّه ! ملائكه رحمت الهى با تحيّات و هدايا وارد شدند و بر شما سلام مى دهند. امام رضا عليه السلام فرمود: چه خوب شد كه ملائكه رحمت الهى را مشاهده مى كنى ، از آن ها سؤ ال كن : براى چه آمده اند؟ 🔅مريض گفت : آن ها مى گويند چنانچه همه ملائكه با اذن خداوند سبحان ، نزد شما حاضر شوند، بدون اجازه حركتى نمى كنند. پس از آن ، با كمال راحتى و آرامش خاطر. چشم هاى خود را بر هم نهاد و گفت : ((السّلام عليك ياابن رسول اللّه !)) پيغمبر اسلام ، اميرالمؤ منين و ديگر امامان (سلام اللّه عليهم ) آمدند، و در همين لحظه ، جان به جان آفرين تسليم كرد 📚دعوات مرحوم راوندى : ص 248، ح 698، مستدرك الوسائل : ج 2، ص 126، ح 2، بحارالا نوار: ج 49، ص 72، ح 96. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔻 یکی از چیزهایی که ▫️هیچ‌گاه خرجی ندارد ▫️جاری شدن در ذهن دیگران است 🍃 پس آن‌گونه جاری شوید ▫️ که وقتی از شما یاد می‌کنند 😀 خنده بر لبانشان نقش ببندد ▫️نه نفرت در دل‌شان... ✾📚 @Dastan 📚✾
👌 آنکس که می گوید "زندگی گذشته است".. 🔻 "مرده"!!! 👌 آنکس که می گوید "زندگی در راه است"... 🔻 "باخته"!!! 🌹 " اکنون " است! 🌿 همین لحظه زندگی است. 🍃 زندگی را زندگی کن 🌿 زندگی یعنی نشاط و نجابت: 🍃 حیا و هیجان و شادی بی شرارت! 😁 ...شاد شاد شاد باش !!! ✾📚 @Dastan 📚✾
♨️شهیدانه 🔆خاطره ای زیبا از شهید علی چیت سازیان 🪴زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر می گشتیم. 🪴تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید:”کجا می رین؟ “ مرد گفت: کرمانشاه . 🪴علی گفت: ” رانندگی بلدی گفت بله بلدم!. علی رو کرد به من گفت: “سعید بریم عقب. “ 🪴مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا. 🪴عقب خیلی سرد بود،گفتم: 🪴آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟. اون هم مثل من می لرزید، لبخندی زد و گفت: 🪴“آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.” ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌☝️عنایت امام رضا علیه السلام به تن فروشی دختر خیابانی... ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆درمان خرابى دندان و زبان در خواب و بيدارى ✨شخصى به نام ابواحمد، عبداللّه صفوانى حكايت كند 💫روزى به همراه قافله اى از خراسان عازم كرمان شدم ، در بين راه دزدان و راهزنان ، راه را بر ما بستند و تمام اموال و وسائل ما را غارت كرده و به يغما بردند. 💫در اين ميان ، يكى از همراهان ما را كه مشهور بود، دست گير كردند و او را مدّتى در يَخ و برف نگه داشته و دهانش را پر از يخ و برف كردند، به طورى كه بعد از آن قدرت و توان بر سخن گفتن و غذا خوردن را نداشت . 💫پس از آن ، اين شخص در عالم خواب ديد كه به او گفته شد: حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام در مسير راه خراسان مى باشد، چنانچه درمان زبان و دندان هايت را مى خواهى ، نزد آن حضرت برو، كه درمان مى نمايد. 💫و در همان عالم خواب ، امام عليه السلام را مشاهده كرد و مشكل دهان خود را با آن بزرگوار در ميان گذاشت ؛ و تقاضاى معالجه و درمان دندان ها و زبانش را كرد؟ 💫امام عليه السلام فرمود: مقدارى كُمّون - زيره - و سعتر - مَرزه ، آويشم - با قدرى نمك تهيّه كن و آن ها را در هم و يك جا بكوب تا تمامى آن ها پودر شود. 💫سپس چند مرتبه با اين پودر، دهانت را شستشو بده تا ناراحتى زبان و دندان هايت بر طرف و بهبودى حاصل شود. 💫بعد از آن كه آن شخص از خواب بيدار شد، اهميّتى به آنچه در عالم خواب ديده بود نداد، تا آن كه وارد شهر نيشابور شد؛ و از محلّ سكونت حضرت سؤ ال كرد؟ 💫به او گفتند: حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام از نيشابور به سمت خراسان حركت كرده است . 💫بدين جهت ، آن مرد نيز به سمت خراسان حركت كرد؛ و در منزلى به نام رباط سعد، امام عليه السلام را ملاقات نمود. 💫پس به محضر مبارك حضرت وارد شد و جريان خود را به طور مشروح براى حضرت بازگو نمود؛ و سپس اظهار داشت : 💫ياابن رسول اللّه ! از شما خواهش مى كنم دوائى را براى درمان و بهبودى دندان ها و زبانم معرّفى فرما كه بتوانم به آسانى غذا بخورم و سخن بگويم ؟ 💫حضرت به آن شخص فرمود: همان داروئى را كه در خواب برايت گفتم ، تهيّه كن و به همان كيفيّت مورد استفاده قرار بده ، و عمل نما تا خوب شوى . آن مرد اظهار داشت : اى پسر رسول خدا! چنانچه ممكن باشد يك بار ديگر آن را تكرار فرما؟ 💫حضرت فرمود: مقدارى كُمّون و سعتر را با مقدارى نمك تهيّه كن و آن ها را به طورى مخلوط كن و بكوب تا يك جا پودر شود و سپس چند مرتبه مقدارى از آن ها را داخل دهان گردان و شستشو بده تا بهبودى حاصل شود؛ و ناراحتى آن برطرف گردد. 💫پس از آن كه آن شخص ، همان دارو را طبق دستور حضرت تهيّه نمود و مورد استفاده قرار داد، عافيت و سلامتى كامل خود را باز يافت ؛ و همانند قبل به طور معمول غذا مى خورد و سخن مى گفت . 💫ثعالبى نيز - كه يكى از علماء اهل سنّت است - گويد: و من خودم آن مرد را ديدم و همين حكايت را از زبان او شنيدم. 📚إ علام الورى طبرسى : ج 2، ص 58 57، عيون اءخبارالرّضا عليه السلام : ج 2، ص 211، ح 16، الثّاقب فى المناقب : ص 484، ح 413. ✾📚 @Dastan 📚✾
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁 🔆حمد بى‏جا ⚡️گفت: سى سال است كه استغفار مى‏كنم از گناه يك شكر گفتن . گفتند: چرا؟ ⚡️گفت: روزى مرا خبر دادند كه بازار بغداد سوخت، اما دكان تو در آن بازار، سالم ماند و از آتش، گزندى نديد. همان دم گفتم: ((الحمدلله )) . ⚡️ناگاه به خود آمدم و خجلت بردم، از شرم آن كه خود را بهتر از برادرانم در بازار بغداد، شمردم و مصيبت آنان را در نظر نگرفتم . اين ((الحمدلله )) در آن وقت، يعنى مرا با سود و زيان برادران دينى‏ام، كارى نيست . ⚡️همين كه مال من از آسيب آتش، در امان مانده است، كافى است!پس بر آن شكر بى‏جا، سى سال طلب مغفرت مى‏كنم! 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ✾📚 @Dastan 📚✾
حضرت آیت الله محفوظی: انسان متواضع از جدال ( کوبیدن طرف مقابل ) پرهیز می‌کند. امام صادق (ع) فرمودند: تواضع نشانه‌هایی دارد که یکی از آنها ترک مراء و جدال است ؛ هرچند حق با تو باشد و تواضع ، سر چشمهٔ خوبی هاست . روشن است که مجادله ، مطلقاً مذموم نیست و قرآن کریم از گفت و گو بحث های منطقی نهی نکرده بلکه بحث و جدالی مذموم و ناپسند است که سرکوب گرانه و همراه با فریاد و جنجال و خشونت باشد و سرانجام به هتک حرمت و ریختن آبروی مردم منتهی شود ؛ وگرنه در صورتی که هدف از بحث و مجادلهٔ برتری جویی نباشد بهترین راه برای روشن شدن حقایق خواهد بود . قرآن کریم می فرماید: با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگات دعوت نما و با آنها با طریقی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن . پروردگار تو از هر کسی بهتر می داند چه کسانی از طریق او گمراه شدند و چه کسانی هدایت یافته اند . در آیه دیگر می فرماید : با اهل کتاب ، جز با روشی نیکوتر مجادله نکنید . ✾📚 @Dastan 📚✾
اگر گرم نباشد، لذت کولر را متوجه نمیشیم. اگر زمستان و ریختن برگ درختان نباشد، هیج‌وقت لذّت بهار و روییدن مجددِ برگ درختان را متوجه نخواهیم شد. اگر تشنه نشویم، هیچ‌وقت لذّتِ آب نوشیدن را حس نخواهیم کرد. تا باران نباشد، رنگین کمانی نیست. تا تلخی نباشد، شیرینی نیست. تا غمی نباشد، لبخندی نیست. تا مشکلات نباشند، آسایشی وجود ندارد. پس همیشه به خاطر داشته باش: هدف این نیست که هرگز اندوهگین نباشی، هرگز مشکلی نداشته باشی، هرگز تلخی را نچشیده باشی، بلکه همین دشواری‌ها هستند که از ما انسانی نیرومندتر و شایسته‌تر می‌سازند، و لذّت و شادی را برای ما معنا می‌کنند. نوع نگاه انسان به اتفاقات عالم مهم‌تر از خود حادثه‌هاست. ✾📚 @Dastan 📚✾
🌙⭐️🌙 خداوندا خانه امیدم را به یادت بربلندترین قله دلم بنا میکنم ای آرام جان امشب تمام دوستانم را آرامشی ازجنس خودت ارزانی ده شبتون پراز آرامش ‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆کﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻴﺎﻣﻮﺯﻳﺪ 🌸ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﺩﻕ ( (۱) ) ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻛﻮﺩﻛﻰ , ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻰ (ﻉ) ﺭﺳﻴﺪ, ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﺳﺆﺍﻝ ﻛﺮﺩ: ﺍﻳﻦ ﭘﺴﺮﻛﻴﺴﺖ؟ 🌸ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﺎﻡ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﺩ. ﭘﺪﺭ ﻓﺮﺯﺩﻕ ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺳﺨﻨﺶ ﮔﻔﺖ: ﺷﻌﺮ ﻭ ﻛﻠﺎﻡ ﻋﺮﺏ ﺭﺍ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﻬﺎﺭﺕ ﻛﺎﻣﻞ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﻦ ﺩﺍﺭﺩ. 🌸ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺸﻮﻳﻖ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ) ﻗﺮﺍﺭ ﺑﮕﻴﺮﺩ,ﻭﻟﻰ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ) ﻛﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻛﻮﺩﻙ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﮔﻴﺮﻯ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻯ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ. 🌸ﻓﺮﺯﺩﻕ ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ ﺑﻪ ﻓﻜﺮ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ. 🌸ﻛﻠﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ (ﻉ) ﺩﺭ ﻗﻠﺒﺶ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﻣﺎﻧﺪ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻣﻘﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻜﻨﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﻧﻨﺸﻴﻨﺪ. ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺰﻛﺮﺩ ﻭ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﻮﺩ. (۲) 📚۱- ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﻌﺮﺍﻯ ﺻﺪﺭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺷﻌﺎﺭﻯ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺍﺋﻤﻪ (ﻉ) ﻧﻴﺰﺩﺍﺭﺩ. ۲- ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ, ﺷﺮﺡ ﻧﻬﺞ ﺍﻟﺒﻠﺎﻏﻪ , ﺝ 10, ﺹ 21 🌺🌺رسول اكرم صلى الله عليه و آله: اِنَّ البَيتَ اِذا كَثُرَ فيهِ تِلاوَةُ القُرآنِ كَثُرَ خَيرُهُ وَ اتَّسَعَ اَهلُهُ وَ اَضاءَ لاَهلِ السَّماءِ كَما تُضى ءُ نُجومُ السَّماءِ لاَهلِ الدُّنيا؛ خانه اى كه در آن قرآن فراوان خوانده شود، خير آن بسيار گردد و به اهل آن وسعت داده شود و براى آسمانيان بدرخشد چنان كه ستارگان آسمان براى زمينيان مى درخشند. 📚كافى(ط-الاسلامیه) ج2، ص21 ✾📚 @Dastan 📚✾
🦋🌱🌼🌱🦋🌱🌼🦋🌱🦋 🔆خوشا خاكستر ☘ابوعثمان حيرى، از عارفان قرن سوم و ساكن حيره نيشابور بود . از او كرامات بسيارى نقل مى‏كنند. در خانه‏اى مرفه و ثروتمند، به دنيا آمد؛ اما دل به اسباب و آسايش دنيوى نداد و به عرفان گراييد. ☘نقل است كه روزى مى‏رفت.يكى از بام، طشتى خاكستر بر سر او ريخت. اصحاب و ياران، در خشم شدند و خواستند تا آن مرد را از بام به زير آورند و زخم زنند. ☘ابوعثمان گفت: بايستيد!خدا را هزار بار شكر مى‏بايد كه بر سر ما خاكستر ريخت؛ كه ما سزاوار آتشيم، و آن كس كه سزاوار آتش است، از خاكستر روى در نكشد . 📚حكايت پارسايان، رضا بابايى ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃 🔆توانگری بی‌ادب 🌱وقتی ابراهیم ادهم در طواف کعبه دید توانگری مشهور بر اسبی نشسته و طواف می‌کند؛ این حالت او را نپسندید و ناراحت شد. چون حاجیان از مکه برگشتند، آن مرد توانگر در بیابان از قافله جدا ماند. اشرار، اسب، شتر، لباس و اثاثیه‌ی او را گرفتند و او را برهنه رها کردند. 🌱آن مرد در بیابان پیاده می‌رفت. ابراهیم به او رسید و او را در آن حال دید. سپس فرمود: 🌱«هر که در جایی همانند کعبه –که همه پیاده طواف کنند، او سواره باشد- و بی‌ادبی کند، الآن در بیابان، پیاده و بی‌توشه و بی زاد می‌رود.» 📚جوامع الحکایات، ص 199 ✾📚 @Dastan 📚✾
❤️ قلب‌هايتان را از حقارت كينه تهی كنيد 👈 و باعظمت عشق پركنيد زيرا كه عشق چون عقاب است 🦅 👈 بالا میپرد و دور 💔 كينه چون لاشخور و كركس است 👈 كوتاه میپرد و سنگين جز مردار به هيچ چيز نمی‌انديشد ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 .... 🌷بعد از جنگ، زمانی‌که بحث درجات در سپاه مطرح شد، از سپاه رفت و گفت ما برای این مرحله نیامده بودیم. بعد از آن رفت دنبال امورات زندگی‌اش و دنیا هم همه جوره به او رو کرد. متنعم بود دنیا به صورت تمام عیار به او رو کرد و همه چیز داشت. از شهدای میلیاردر است. وضع مالی‌اش خوب بود. معمار بود و در کار ساخت و ساز بود. شغل پدری‌اش بود. اما.... 🌷اما خصلت اولیه اخلاقی‌اش این بود که غرق و جذب دنیا نشد. دنیا به او رو آورد ولی او خیلی به دنیا میدان نداد. زندگی می‌کرد و ساده زیستی جزو زندگی‌اش بود. وقتی بحث جهاد و سوریه پیش آمد، خیلی علاقه داشت که دوباره به منطقه برود و علتش همان خوی رزمی‌گری او بود. اهل جهاد و مبارزه بود. خیلی تقلا کرد اما راه پیدا نکرد. 🌷شهادت سعید سیاح طاهری او را دوباره متحول کرد. بعد از شهادت او حبیب دیگر قرار نداشت. دیگر کل فعالیت‌های اقتصادی‌اش را کنار گذاشت. در این دو سال بعد از شهادت شهید سیاح طاهری هیچ کار اقتصادی نکرد. همه‌اش در تقلا بود به مناطق عملیاتی سوریه برود و آخرش هم راه را پیدا کرد. چند نوبت رفت. در نوبت سوم مجروح شد و اعزام پنجمش بود که ختم به شهادت شد و این نشان دهنده‌ی ثبات قدم او بود که به این راه داشت. آمده بود که آخرش برود.... 🌹خاطره ای به یاد شهیدان معزز مدافع حرم حبیب بدوی و سعید سیاح طاهری : رزمنده دلاور کاظم فرامرزی ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🦋ماجرای عجیب سامری مجموعه سخنرانی های دلنشین استاد پناهیان ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🍃🔅🍃🔅🍃🔅🍃 💥💥 شهادت میثم 🌻میثم تمار، سوار بر اسبش می رفت که حبیب بن مظاهر اسدی را در مجلس قبیله بنی اسد، دید. آن ها با هم سخن گفتند تا آنجا که گردن اسب هایشان، در هم فرو رفت. 🌻سپس حبیب گفت: گویی پیرمردی شکم بزرگ را می بینم که در دار الرزق، خربزه می فروشد و به خاطر محبت نسبت به خاندان پیامبرش، به دار آویخته شده و بر همان چوبه دار، شکمش را شکافته اند. 🌻میثم گفت: من نیز مردی سرخ رو، با دو گیسوی بافته را می شناسم که بیرون می آید تا فرزند دختر پیامبرش را یاری دهد و کشته می شود و سرش را به کوفه می برند. 🌻آن گاه، آن دو از هم جدا شدند و اهل مجلس گفتند: دروغگوتر از این دو، ندیده بودیم! 🌻اهل مجلس، هنوز متفرق نشده بودند که رشید هجری آمد و از اهل مجلس، درباره آن دو پرسید. گفتند: از هم جدا شدند و شنیدیم که این گونه می گویند. رشید گفت: خداوند، میثم را رحمت کند! فراموش کرد که [بگوید]: و صد درهم، بر جایزه آورنده سر [حبیب] می افزایند. سپس، رشید رفت و اهل مجلس گفتند: به خدا سوگند، این، دروغگوترین آنان بود! 🌻همان مردم می گویند: به خدا سوگند، روزگاری نگذشت که میثم را بر در خانه عمرو بن حریث، به دار آویخته، دیدیم. نیز شاهد بودیم که سر حبیب بن مظاهر را که همراه با حسین علیه السلام کشته شده بود، آوردند و همه آنچه را گفته بودند، به چشم دیدیم. 📚مجله درس هایی از مکتب اسلام، اردیبهشت 1358، سال نوزدهم - شماره 2) ✾📚 @Dastan 📚✾
🌼🍁🌼🍁🌼🍁🌼 🔆حضور قلب 🌺ابوحمزه ثمالی گوید: علی بن الحسین علیه السلام را در نماز دیدم که عبا از یک دوش او افتاد اما به افتادن آن توجهی نکرد تا اینکه از نماز فارغ گردید. 🌺از او سوال کردم چرا عبا را بر دوش خود نینداختید. 🌺حضرت فرمود: آیا می دانی در برابر چه کسی قرار گرفته ام. آن مقدار نماز بنده مورد قبول است که در آن حضور قلب دارد 📚بحارالنوار، ج 42، ص 66 ✾📚 @Dastan 📚✾