🔅#پندانه
✍️ دارا اما نیازمند
🔹پیرزنی بینوا را روغن چراغ شبش تمام شده بود.
🔸برای نماندن در تاریکی شب، قبل از غروب به مغازه شماع رفت تا شمعی بخرد.
🔹پیرزن شمعی صدقه خواست، ولی شماع پیر خسیس از اجابت حاجت پیرزن بینوا امتناع کرد.
🔸شماع عذر بدتر از تقصیر آورد و گفت:
ای پیرزن، مرا ببخش، من مثل تو در خانه نخفتهام که در پیری محتاج شمعی شوم، بلکه شبوروز از جوانی کار میکنم و جمع کردهام و اکنون دارا هستم و حاصل دسترنج خود بهره میبرم.
🔹پیرزن گفت:
ای مرد! آیا تو خود را دارا میبینی؟ دارا کسی است که هیچکس نتواند دارایی او، از او بستاند!
🔸بدان! هرچه را داری کسی هست که در لحظهای بیاذن تو، آن را از تو بگیرد، پس هرگز در این دنیا مگو دارا هستم و دارایی دارم.
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای رسیدن به آرامش درون
زلال باش و رها
با دلی پاک و باصفا
عاشق باش و مهربانی کن
آنقدر که بتوانی همه را
در قلب سراسر مهرت جای دهی
✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#قسمت_اول (۲ / ۱)
#معتادی_که_از_شهید_آوینی_پول_میگرفت!
🌷من در روایت فتح رفیقی داشتم که از دوران بعد از انقلاب که در سمعی بصری ورامین بودم، میشناختمش. در ورامین فیلم نمایش میدادم. ایشان دبیر عربی بود ولی به این کارها هم خیلی علاقه داشت. از آنجا باهم رفیق شده بودیم. بعدها که من به تهران آمدم و در روایت فتح رفتم شنیدم که این هم آمده تهران ولی معتاد شده. از آن معتادهای تیر. این بنده خدا جای من را پیدا کرده بود هر چند وقت یکبار به روایت میآمد. با چنان قیافه زاری میآمد که معلوم بود چه میخواهد. یک روز که آمد اساسی بهش توپیدم.
🌷....بهش گفتم: «فلانی من نشستم مونتاژ میزنم، وقتی تو میای من دیگه حال کار کردن ندارم. جون اون کسی که دوست داری دیگه نیا! محض رضای خدا نیا! این کارو نکن. دیگه هم بهت پول نمیدم.» تا توانستم طرف را با تهدید و التماس طرد کردم. دیگر هم نیامد. بعد از شهادت آوینی دورادور شنیده بودم که دیگر ترک کرده و خوب شده است. افتاده تو فاز فیلمنامهنویسی و اصلاً زندگیاش عوض شده است. یک روز دیدمش و بهش گفتم: «چی شد که تو دیگه ترک کردی؟ سر اون حرفایی که من بهت زدم بود؟» گفت: «نه بابا من اینقد شبیه تو باهام برخورد کرده بودن. تو بودی، زنم بود، مادرم بود، برادرم بود. همه....
🌷همه همینجور باهام برخورد کردن» آدم معتاد اصلاً هیچ چیز برایش مهم نیست، فقط میخواهد مواد بهش برسد. میگفت فهمیدم که تو رفیق آوینی هستی و این آوینی هم رئیس سوره است. یک روز دیدم که از ساختمان سوره رفت بالا من هم پشت سرش رفتم. بهش گفتم: «آقای فارسی سلام رسوند گفتن اگه دارید یه کمکی به من بکنید!» آوینی هم گفته بود: «اصلاً نیاز نداره که آشنایی بدی من خودم باهات رفیقم.» پولی بهش داده و گفته بود: «هروقت نیاز داشتی بیا بگیر.» هرچند وقت یکبار....
#ادامه_در_شماره_بعدی....
✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅داستان شنیدنی دزد و واعظ
👈 برای آخرتتان از این کارها انجام دهید...!
🔰#استاد_انصاریان
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله بعد از دفن ، در مسجد قبا
روزى ابوبكر و اميرالمؤ منين ، علىّ عليه السلام در محلّى يكديگر را ملاقات كردند.
ابوبكر گفت : حضرت رسول ، پس از جريان غدير خم چيز خاصّى درباره شما نفرمود، امّا من بر فضل تو شهادت مى دهم ؛ و در زمان آن حضرت نيز بر تو به عنوان اميرالمؤ منين سلام كرده ام .
و اعتراف مى كنم كه حضرت رسول درباره تو فرمود: تو وصىّ و وارث و خليفه او در خانواده اش مى باشى ، ولى تصريح نفرمود كه تو خليفه بعد از او در امّتش باشى .
اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام اظهار داشت : اى ابوبكر! چنانچه رسول خدا صلوات اللّه عليه را به تو نشان دهم و ايشان تو را بر خلافت من در بين امّتش دستور دهد، آيا مى پذيرى ؟
ابوبكر گفت : بلى ، اگر رسول خدا با صراحت بگويد، من كنار خواهم رفت .
امام علىّ عليه السلام فرمود: پس چون نماز مغرب را خواندى ، نزد من بيا تا آن حضرت را به تو نشان دهم .
همين كه ابوبكر آمد، با يكديگر به سمت مسجد قبا حركت كردند و وقتى وارد شدند؛ ديدند كه حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله رو به قبله نشسته است ؛ و خطاب به ابوبكر كرد و فرمود:
اى ابوبكر! حقّ مولايت ، علىّ را غصب كرده اى و جائى نشسته اى كه جايگاه انبياء و اوصياء آن ها است ؛ و كسى غير از علىّ استحقاق آن مقام را ندارد چون كه او خليفه من در اُمّتم مى باشد و من تمام امور خود را به او واگذار كرده ام .
و تو مخالفت كرده اى و خود را در معرض سخط و غضب خداوند قرار داده اى ، اين لباس خلافت را از تن خود بيرون بياور و تحويل علىّ ابن ابى طالب ده ، كه تنها شايسته و حقّ او خواهد بود وگرنه وعده گاه تو آتش دوزخ مى باشد.
در اين هنگام ابوبكر با وحشت تمام از جاى برخاست و به همراه اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام از مسجد خارج گرديد و تصميم گرفت تا خلافت را به آن حضرت واگذار نمايد.
ولى در مسير راه ، رفيق خود، عمر را ديد و جريان را برايش تعريف كرد، عمر گفت : تو خيلى سُست عقيده و بى اراده هستى ، مگر نمى دانى كه آن ها ساحر و جادوگر هستند، بايد ثابت قدم و پابرجا باشى ، به همين جهت ابوبكر از تصميم خود منصرف شد؛ و با همان حالت از دنيا رفت .
📚الخرايج و الجرايح : ج 2، ص 806، ح 15 و 16، ارشاد القلوب : ص 264
✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🥀#پندانه
✍️ يک جور ديگر باش
🔹كنار خيابان منتظر تاكسی ايستاده بودم، يک ماشين شخصی مسافركش جلوی پايم ايستاد.
🔸راننده پرسيد:
كجا؟
🔹گفتم:
منتظر تاكسی هستم.
🔸راننده گفت:
من هم مسافركشم، بيا بالا.
🔹گفتم:
ببخشيد ولی من حتما بايد سوار تاكسی بشم.
🔸راننده گفت:
چه فرقی داره؟
🔹گفتم:
آخه من قصههای تاكسی را مینويسم، برای همين بايد سوار تاكسی بشم.
🔸راننده مسافركش خنديد و گفت:
ما هم قصه كم نداريم، بيا بالا.
🔹با دلخوری سوار شدم.
🔸راننده نگاهم كرد و گفت:
اگه هميشه از يه راه میری، يه روز از يه راه ديگه برو. اگه هميشه صبحها دير بيدار میشی، يه روز صبح زود پاشو. اگه هيچوقت كوه نرفتی، يه روز برو كوه ببين اونجا چه خبره. يه روز غذايی رو كه دوست نداری بخور. يه بار اونجايی كه دوست نداری برو. گاهی پای حرف آدمهایی كه يه جور ديگه فكر میكنن، بشين و به حرفاشون گوش بده. گاهی يه جور ديگه رو هم امتحان كن.
🔸راننده ديگه چيزی نگفت و من خوشحال بودم كه اين هفته سوار ماشين ديگهای شده بودم.
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
51.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓مگه میشه مگه داریم؟
از ایتا پیام بدی به بقیه پیامرسانها؟؟😳😳😳
https://eitaa.com/joinchat/820051968C2b85dac984
📣 گسترده ترین شبکه خبری مردمی در ایتا
★᭄°ْ❁~🌱📖🌱~❁°᭄ْ★
2⃣ مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ذیل مراقبات ماه رجب مینویسد: "از دیگر مراقبتها در این ماه این است که سالک معنی ماه حرام را بداند، تا مواظب تمام کارها و حالتها و حتی اموری که وارد قلبش میشود باشد."
✳️ مرحوم سید بن طاووس میفرماید: ماه حرام از رسوم بر جای مانده از دوران قبل از اسلام است آن هنگام که اعراب جاهلی به بهانههای واهی به جنگ و غارت یکدیگر میپرداختند، با هم پیمان بستند که در چهار ماه سال جنگ و خونریزی را کنار بگذارند و به زندگی شخصی امور قبیله خودزن و فرزندانشان سر و سامان دهند و مدتی را در آرامش بگذرانند.
✴️ ایشان میفرماید: عرب جاهلی حرمت ماه رجب را حفظ میکرد، پس مومن نیز باید حرمت این ماه را نگه دارد و در این ماه با پروردگار به مخاصمه برنخیزد!
جنگ با پروردگار یعنی شکستن عهد بندگی
✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از جارچی 🇮🇷
13.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓آقا چه خبره این همه پیامرسان؟؟ همه رو باید نصب کنم😡❓❓❓
🛎نه عزیزم ناراحت نشو این ویدئو رو ببین👆👆
https://eitaa.com/joinchat/820051968C2b85dac984
📣 گسترده ترین شبکه خبری مردمی در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️در این شب زمستانی آرزو میکنم
⭐️کلبه دلاتون همیشه آرام باشه
⭐️و شـادی و خوشبختی مثل باران
⭐️رحمت براتون بباره
⭐️شبتون بخیر و نگاه خـــدا پناهتان
✾📚 @Dastan 📚✾
🔴 گاهی دیدهاید انقدر دل انسان میشکند که بدنش میلرزد قلبش به تپش میافتد اشکش جاری میشود آیا میدانید چه شده که اینچنین حالتی بر ما عارض میشود؟
🔹 عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ:
🔸 إِذَا اقْشَعَرَّ جِلْدُكَ وَ دَمَعَتْ عَیْنَاكَ وَ وَجِلَ قَلْبُكَ فَدُونَكَ دُونَكَ فَقَدْ قُصِدَ قَصْدُكَ.
🌷 نقل شده که امام صادق علیهالسلام فرمودند:
🔹 هرگاه پوست بدنت لرزید و اشک از چشمانت جاری شد و قلبت به تپیدن افتاد مواظب باش این حالت را غنیمت بدان دقیقا در همین لحظه است که خداوند متعال به تو دارد نگاه میکند، حاجت و خواستهات را مورد توجه خود قرار داده، آمده که حاجتت را روا کند.
📚 (بحار الانوار، ج ۹۰، ص۳۴۴)
✍🏻 بعضی از حالاتی که داریم را باید خیلی قدر دان باشیم. مواظب باشیم پناه به خدا میبریم که اگر ظلمی به شخصی کنیم و او به چنین حالتی بیافتد و نفرین کند کارمان تمام است. اینجاست که میگویند دعا و نفرین مظلوم مستجاب است.
✾📚 @Dastan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆احساس مسئوليّت و عاقبت انديشى
بعد از آن كه عثمان ، روز جمعه هيجدهم ذى الحجّه كشته شد، مسلمين متوجّه اميرالمؤ منين امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام گشتند تا با آن حضرت بيعت كنند.
پس هنگامى كه حضرت در يكى از باغات مشغول كار بود، عدّه اى از مهاجرين و انصار به همراه طلحه و زبير وارد شدند؛ و چون خواستند با حضرت بيعت كنند، اظهار فرمود: شما نيازى به من نداريد و هر كه غير از من انتخاب كنيد، من راضى خواهم بود.
جمعيّت حاضر گفتند : كسى غير از شما براى اين كار وجود ندارد؛ و اين مقام تنها شايسته شما مى باشد؛ وليكن حضرت در مقابل اظهارات آن ها زير بار نمى رفت .
و اين جريان چند روزى به طور مكرّر ادامه يافت ؛ و در نهايت مسلمين به آن حضرت عرضه داشتند: امروز كسى شايسته تر از شما نيست ، به جهت آن كه باسابقه ترين افراد، در اسلام و نزديك ترين فرد به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله هستى .
حضرت فرمود: چنانچه ديگرى را خليفه كنيد؛ و من وزير او باشم بهتر است .
گفتند: خير، كسى غير از شما سزاوار اين مقام وجود ندارد و بايستى كه ما با تو بيعت كنيم .
حضرت امير عليه السلام اظهار نمود: اكنون كه چنين است ، بايد به مسجد برويم و در حضور همگان با من بيعت نمائيد، چون كه اين امر مهمّ، نبايد مخفى بماند.
و جمعيّت حاضر پيشنهاد آن حضرت را پذيرفتند، پس هنگامى كه حضرت سلام اللّه عليه وارد مسجد گشت ، جمعى ديگر از مهاجرين و انصار نيز وارد شدند؛ و به همراه آن افراد خواستند با آن حضرت بيعت كنند، كه دوباره حضرت امتناع ورزيد و فرمود: مرا رها نمائيد؛ و غير از مرا، برگزينيد.
وليكن جمعيّت براى بيعت با آن حضرت پافشارى مى كردند.
و در نهايت اوّل كسى كه با حضرت بيعت كرد، طلحه و سپس زبير بود.
حقير گويد: همين دو نفر چون به مقاصد دنيوى و شهوى خود نرسيدند اوّلين كسانى بودند كه با آن حضرت مخالفت و عهد شكنى كردند تا جائى كه به سركردگى عايشه ، جنگ جمل را به راه انداختند و آن همه خونريزى و كشتار انجام شد.
📚اعيان الشّيعه : ج 1، ص 444.
✾📚 @Dastan 📚✾