eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.1هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
2.6هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 !! 🌷آن روز تعداد زیادی مجروح آوردند و اعمال جراحی ما از ساعت ۹ صبح شروع شد. چند جراح بودیم که پشت سر هم اعمال مختلف جراحی را انجام می‌دادیم. مشکل عمده‌ای که داشتیم کمبود خون بود، چون در طول روز تعداد بسیار زیادی کیسه خون مصرف می‌شد. در حین عمل، مرد مسنی را آوردند که حدود پنجاه و پنج _ شش سال سن داشت. سئوال کردم: «در چنین حملاتی چرا از پیرمردی به سن او استفاده کرده‌اند؟!» گفتند: «این شخص یک سرباز عراقی است که به اسارت درآمده و چون مجروح شده او را به بیمارستان آورده‌ایم تا مداوا شود.» 🌷تیر به گردن و سینه‌اش خورده بود. حدود ساعت یک بعد از ظهر عمل او را شروع کردم. اول سینه‌اش را باز کردم، ولی گردنش نیز خونریزی شدیدی داشت. عمل را آغاز کردم، این عمل طاقت فرسا، هشت بار تکرار شد. پس از عمل شکم را دوختم. ولی به دلیل خونریزی مجبور شدم دوباره عمل را انجام دهم، ولی خونریزی قطع نمی‌شد. دوباره باز می‌کردم و باز هم عمل بعدی، خون بند نمی‌آمد. حدود ۱۸ کیسه خون بهش دادم، درحالی‌که ما برای رزمندگان خودمان نیز خون به اندازه کافی نداشتیم.... 🌷و مصرف کردن این همه خون برای کسی که فرزندان ما را به گلوله می‌بست برای خیلی‌ها غیرقابل باور بود. بالأخره ساعت نزدیک دوازده شب بود که آخرین عمل با موفقیت انجام شد، خونریزی قطع شد و مریض هم خوب شد و فشار خون و علایم قلبی و ریوی‌اش به حالت طبیعی برگشت و توانستیم او را از اطاق عمل به بیرون هدایت کنیم. پس از انجام عمل بیمار را برای پشتیبانی بیشتر به اهواز اعزام کردند. 📚 کتاب "پرسه در دیار غریب" ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌حکایت شنیدنی ؛ عیادت رحمتاً للعالمین ، از معلم بیمار یهودی ، تشرف به اسلام قبل از مرگ و تشییع باشکوه توسط مسلمانان ! 🎤 به کلام حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی ✾📚 @Dastan 📚✾
📕 دانایی را پرسیدند: چه وقت برای ازدواج پایدار مناسب است؟ دانا گفت: زمانی که شخص توانا شود! پرسیدند: توانا از لحاظ مالی؟ جواب داد: نه! گفتند: توانا از لحاظ جسمی؟ گفت: نه! پرسیدند: توانا از لحاظ فکری؟ ... جواب داد: نه! پرسیدند: خود بگو که ما را در این امر دیگر چیزی نیست! دانا گفت: زمانی یک شخص می تواند ازدواج پایدار نماید که اگر تا دیروز نانی را به تنهایی می خورد امروز بتواند آن را با دیگری نصف نماید بدون آنکه اندکی از این مسئله ناراحت گردد! ✾📚 @Dastan 📚✾
زندان و ماه رمضان دستپخت عالی همسر خاطره ای از رهبر انقلاب __________________________ ماه مبارک رمضان ۱۳۹۰( قمــری) در زندان از راه رسید. دهم آبان، اول ماه مبارک بود. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست میداشتم. در این ماه، چهره روزمره زندگی دگرگون می شــود و انســان روزه دار لذت معنوی خاصی را احساس می کند. نخستین روز ماه رمضان سپری شد، هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند... نماز را خواندم و به ســیر در عالم خاطرات این مــاه - بویژه خاطرات ســاعت افطار و شــادمانی روزه داران در هنگام افطار- پرداختم. آن لحظات شادی آور و فرح افزای سر سفره افطار در کنار خانواده، با سماوری که در برابر ما میجوشید، در خاطرم گذشت. همچنین آن خوردنی های اندک و سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه «ماقوت» مختص خود را - غذای معروف مشهدی ها که ظاهرا مختص خود آنها است - به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست میداشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه می شود و به شیوه خاصی آن را می‌پزند. همسر من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود بازآمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوعتر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. روز دوم نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به زندان برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد. 📚برشی از کتاب «خون دلی که لعل شد» ✾📚 @Dastan 📚✾
📌علت بی‌اخلاقی‌ها و بی‌حجابی‌ها در جامعه/توصیه‌ای برای گشایش ها حجت‌الاسلام «عباس صراف: ریشه یکی از حلقه‌های مفقود در جامعه و این بی‌اخلاقی‌ها و بی‌حجابی به‌خاطر این است که مردم مرگ را فراموش کردند و کمتر یاد مرگ هستند و مرگ را برای دیگران می‌بینند و اصلاً یاد مرگ و قبر و قیامت نیستند! 🔰وی اظهار کرد: یکی از مهم‌ترین چراغ‌های قبر، نماز شب است. در این شب‌های ماه مبارک رمضان که برای سحری خوردن بیدار می‌شوید حداقل چند رکعت نماز شب بخوانید حتی اگر برای آخرت و قیامت خود هم نمی‌خوانید به‌خاطر گشایش امورات دنیایی خود نماز شب بخوانید. 🔰وی افزود: مرحوم آیت‌الله سید محمد سعید حبوبی از شاگرد ملا حسینقلی همدانی بود که ایشان می‌فرمود: اگر کسی دنبال دنیا و پول است، نماز شب بخواند که در نماز شب گیرش می‌آید. اصلاً بزرگان گفتند کسانی که مشکل مالی دارند نماز شب بخوانند که نماز شب گره مالی آن‌ها را باز می‌کند و رزق مالی می‌آورد! غیرممکن است که نمازشب‌خوان‌ها مشکل مالی پیدا کنند؛ چون نماز شب باعث وسعت رزق می‌شود ✾📚 @Dastan 📚✾
یاد بگیریم وقتی اشتباهی ازمون سر زد عذرخواهی کنیم، و یاد بگیریم وقتی کسی از ما عذر خواهی کرده بهش احترام بگذاریم! عذر خواهی نشانه ضعف نیست، نشانه ی شخصیت و شعوره ... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پـروردگارا در این شب زیبــا ایمــان غبار گرفتہ ما را در بــاران رحمت خویش پاڪ ڪن و شبــے آرام را بہ عزیزانم عنایت بفــرما شبتون سرشار از آرامش🌙 ✾📚 @Dastan 📚✾
سلام ای صاحب دنیا کجایی؟ گل نرگس بگو مولا کجایی؟ جهان دلتنگ رویت گشته بنگر تو ای روشنگر شبها کجایی؟ دلیل ندبه خواندن صبح جمعه ها کجایی؟ تو ای ذکر همه لبها کجایی؟ سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عج صلوات🌷 ✨🕊 ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خداشناسى كودك چون هنگام آن رسيد كه آفتاب دولت ابراهيم خليل عليه السلام از مشرق سعادت طلوع كند منجمان نمرود را اطلاع دادند كه امسال پسرى بوجود خواهد آمد كه ملت تو بر دست او زايل مى شود نمرود دستور داد هر پسرى كه در عرصه ملك او بوجود آيد او را بكشند تا موقع ولادت ابراهيم رسيد. و ذات مبارك او از حرم رحم بفضاى وجود خراميد. مادر ابراهيم از بيم گماشتگان نمرود فرزند خود را قماطى پيچيد و به غارى برده در آنجا نهاد و در غار را محكم كرده بازگشت روز ديگر فرصت پيدا نموده به غار رفت تا حال فرزند خود را مطالعه كند ابراهيم عليه السلام را در حال سلامتى يافت و ديد انگشت سبابه را بر عادت اطفال در دهن گرفته مى مكد و بوسيله آن تغذى مى نمايد او را شير داد و بازگشت و هر وقت فرصت مى يافت به غار رفته او را شير مى داد و از حالش اطلاع حاصل مى نمود تا هفت سال بر اين وضع گذشت آثار عقل و نشانه هاى فراست از پيشانى مبارك او ظاهر گشت روزى از مادر خود سؤ ال كرد آفريدگار من كيست مادر جواب داد نمرود پرسيد كه آفريدگار نمرود كيست مادر از جواب او فرو ماند و دانست كه اين پسر همانست كه بواسطه وجود مبارك او بناء ملك نمرود خراب خواهد شد. 📚جوامع الحكايات عوفى ✾📚 @Dastan 📚✾
📚 ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭستاﯾﺸﺎﻥ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ . ﻣﻼ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ؛ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ . ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻬﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ . ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻣﻼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﮑﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺻﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ . ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺧﺮﻭﺝ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﻼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ گنگ ﻭ ﮔﯿﺞ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﻣﻼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﻣﺮﺍﻣﻴﺴﺖ ! ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻜﻪ ﻫﺎ ﻧﻴﺎﺯﻱ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﭼﻮﻥ ﻛﺎﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﺮﺩﻧﺪ !! ﻭ ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺍﺳﺖ . ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﯾﺪ .ﭼﻮﻥ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺑﻬﺎﻳﻲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻳﺪ ﺩﻭﻡ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮﺩﻡ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺟﻴﺒﻢ ﭘﻮﻝ ﺑﻮﺩ ! 🔻ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ : ﻓﻘﺮ ﺁﺗﺸﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﯿﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪ . ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﭘﺮﺩﻩ ﺍﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺪﯾﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ . ﻭ ﭼﻪ ﺑﯽ ﺍﻧﺼﺎﻓﻨﺪ ﺁﻧﺎﻧﮑﻪ ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺶ . ﻭ "" ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺶ.. ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆اداء قرض ((حضرت حاج آقا هاشم زاده )) فرمودند: ((مرحوم آميرزا ابوالمعالى )) رضوان الله تعالى عليه كه شبى 12 هزار مرتبه ختم ((امن يجيب المضطر اذا دعا و يكشف سوء)) مى فرمودند و اهميت بندگى خدا هم اينست . ايشان مردعجيبى بوده وآرامگاه ايشان محل زيارت مردم اصفهان است بعد از وفات اين بزرگوار، فردى از تجار ورشكست مى شود و به پول آن زمان مثلاً سيصد تومان مقروض مى شود و 300 تومان درآن زمان خيلى بود. و كسى هم به ايشان پول قرض نمى داده و چيز ديگر هم نداشته بفروشد. سر قبر ((مرحوم آميرزا ابوالمعالى )) رضوان الله تعالى عليه مى آيد و به ايشان متوسل مى شود و مى گويد: آقا ديگر چيزى از زندگى يم باقى نمانده كه بفروشم و 300 تومان بدهكارم ، آقا جان عنايتى كنيد. به شما متوسل شده ام شما واسطه شويد پيش خدا تا فرجى برايم برسد. سر قبر مى نشيند و زيارت عاشورا و 40 حمد مى خواند و اينها را به روح ((آميرزا ابوالمعالى )) هديه مى كند. و از ايشان مى خواهد كه 300 تومان بدهكاريش را بدهد. بعد از ظهر بود كه تكيه بان تخت فولاد پيش ايشان مى آيد و مى گويد: يكى با شما كار دارد و شما را مى خواهد. وقتى كه بيرون تكيه مى آيد مى بيند مردى بايك الاغ ايستاده . جلو مى رود و مى گويد چه كار داريد؟ مى گويد: ملك التجار مرا دنبال شما فرستاده و با شما كار دارد، شما سوار اين الاغ شويد تا شما را به منزل ملك التجّار ببرم . ايشان سوار الاغ مى شود و نمى داند جريان چيست .وقتى كه مى آيد توى انگورستان ومنزل ملك التجار مى بيند ملك التجار پشت دستگاه چاى نشسته و يك چاى به ايشان تعارف مى كند و خلاصه پذيرائى مفصلى از او مى كند و بعد مى گويد: من بعد از ظهرها يك مقدار مى خوابم . امروز هم كه خوابيده بودم در عالم خواب ديدم ((مرحوم آميرزا ابوالمعالى )) تشريف آوردند و فرمودند: سيصد تومان برداريد ببريد به فلان كسى كه آمده سر قبر من بدهيد چون ايشان مقروض است . من ازخواب بيدار شدم و خدمتكارم را با الاغ دنبال شما فرستادم كه شما را سوار كند و بيائيد اينجا و 300 تومان به شمابدهم . اثر بندگى خدا اين است كه سر قبر آنها هم برويد نتيجه مى دهند. 📚داستانهايى از مردان خدا، قاسم مير خلف زاده ✾📚 @Dastan 📚✾
°•°•° خدا بهت میگہ: بخاطر من صبوری کن من دارم نگاهت میکنم.🧡🕊 ✾📚 @Dastan 📚✾