#حڪـایــت
🔰معجـــزه قضـاوت حضــرت علــی علیــه السلام
💠در زمان خلافت عمر، جوانی به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد و ناله سر میداد که:
🔸خدایا بین من و مادرم حکم کن.
❓عمر از او پرسید: مگر مادرت چه کرده است؟ چرا درباره او شکایت می کنی؟
🔷 جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده.. اکنون که بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخیص می دهم، مرا طرد کرده و میگوید تو فرزند من نیستی! حال آنکه او مادر من و من فرزند او هستم.
💥عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت احضارش چیست، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.
▫️عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.
جوان گفته هاى خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است.
❓عمر به زن گفت: شما در جواب چه میگویید؟
📌زن پاسخ داد: خدا را شاهد میگیرم و به پیغمبر سوگند یاد میکنم که این پسر را نمیشناسم. او با چنین ادعایی میخواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بی آبرو سازد. من زنی از خاندان قریشم و تابحال شوهر نکرده ام و هنوز هم باکره ام.
در چنین حالتی چگونه ممکن او فرزند من باشد؟!
❓عمر پرسید: آیا شاهد داری؟
زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.
✋آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ می گوید و نیز گواهی دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است عمر دستور داد که پسر را زندانی کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفتری مجازات گردد.
👈مأموران در حالی که پسر را به سوی زندان میبردند، با حضرت علی علیه السلام برخورد نمودند. پسر فریاد زد:
یا علی! به دادم برس، زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد.
✨حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت: من دستور زندان داده بودم. برای چه او را آوردید؟
🔴گفتند: علی علیهالسلام دستور داد برگردانید و ما از شما مکرر شنیده ایم که با دستور علی بن ابیطالب علیه السلام مخالفت نکنید.
در این وقت حضرت علی علیه السلام وارد شد و دستور داد ما در جوان را احضار کنند. او را آوردند. آنگاه حضرت به پسر فرمود: ادعای خود را بیان کن.
💥جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.
علی علیه السلام رو به عمر کرد و گفت: آیا مایلی من درباره این دو نفر قضاوت کنم؟ عمر گفت: سبحان الله! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنیده ام که فرمود: علی بن ابیطالب علیه السلام از همه شما داناتر است.
👌حضرت به زن فرمود: درباره ادعای خود شاهد داری؟ گفت: بلی! چهل شاهد دارم که همگی حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهی دادند.علی علیه السلام فرمود: طبق رضای خداوند حکم میکنم. همان حکمی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من آموخته است.
⬅️ سپس به زن فرمود: آیا در کارهای خود سرپرست و صاحب اختیار داری؟
زن پاسخ داد: بلی! این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند.
⭕️آنگاه حضرت به برادران زن فرمود:
آیا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختیار میدهید؟ گفتند: بلی! شما درباره ما صاحب اختیار هستید. حضرت فرمود: به شهادت خدای بزرگ و به شهادت تمامی مردم که در این وقت در مجلس حاضرند این زن را به عقد ازدواج این پسر در آورده ام و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را می پردازم.
(البته عقد صورت ظاهری داشت).
سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن. قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ریخت.
‼️فرمود: این پولها را بگیر و در دامان زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما بر نگرد مگر آنکه آثار عروسی در تو باشد، یعنی غسل کرده برگردی.
⏸ پسر از جای خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت:
برخیز! برویم.
در این هنگام زن فریاد زد «ألنار! ألنار!» (آتش! آتش!)
❌ای پسر عموی پیغمبر آیا می خواهی مرا همسر پسرم قرار دهی؟!
به خدا قسم! این جوان فرزند من است. برادرانم مرا به شخصی شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده ای بود. این پسر را من از او آورده ام. وقتی بچه بزرگ شد به من گفتند:
فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملی را انجام دادم ولی اکنون اعتراف می کنم که او فرزند من است. دلم از مهر و علاقه او لبریز است.
💠مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.
عمر گفت: «واعمراه، لولا علی لهلک عمر»
✅«اگر علی نبود من هلاک شده بودم.»
📔 نقل از داستانهای بحارالانوار، ج۲، ص۵۱
@Dastan1224
عالم ربانی آیت الله محمد باقر حکمت نیا از شاگردان عارف بالله ملا آقا جان زنجانی قدس سره :
خود روز يك حقي بر گردن ما دارد، آن حق اينكه در آن معصيت نكنيم.
@Dastan1224
✨﷽✨#داستان
✅سرانجام شاهد بی گناهی یوسف
✍در برخی از تفاسیر قرآن نقل شده است: چون یوسف بر مسند حکومت مصر نشست، به نظرش رسید که در امور مملکتی، وزیری لازم دارد که بتواند به اصلاح معیشت و تربیت مردم برخیزد و درهای عدل و محبت را به روی آنان بگشاید.
امین وحی از سوی حق به نزد او آمد و گفت: خدا می فرماید: تو را وزیری لازم است. یوسف فرمود: من نیز در این خیالم ولی کسی که سزاوار این مسند باشد نمی دانم کیست؟ جبرئیل گفت: فردا صبح که از مقرّ حکومت حرکت می کنی، اول کسی که بنظرت آمد، این منصب را به او ارزانی دار! یوسف اول صبح نظرش به کسی افتاد که به شدت ضعیف و لاغر و رخساره زرد بود و بسته ای از هیمه بر پشت داشت، با خود گفت: این شخص تحمل مسئولیت وزارت را نخواهد داشت.
خواست از وی بگذرد، امین وحی به او گفت: از او مگذر و او را برای پست وزارت انتخاب کن ، زیرا که او را بر تو حقی است ، او همان کسی است که در دربار عزیز مصر به پاکی و عصمت تو شهادت داد ، او را این لیاقت هست که امروز پست وزارت را به او وا گذاری! جایی که حضرت حق به خاطر شهادتی صحیح، پست وزارت به شاهد پاکی و عصمت یوسف عطا می کند، به کسی که عمری به وحدانیّت او شهادت می دهد چه خواهد داد؟!
آری، لطف و رحمت حضرت دوست چیزی نیست که قابل درک باشد و در این مقام پای عقل عاقلان و خرد خردمندان و هوش هوشمندان لنگ است و کسی را قدرت فهم این حقایق آن چنان که هست نیست.
@Dastan1224
✍استاد انصاریان
مخفى بودن شب قدر براى اين است كه مردم به اين شبها اهميّت بدهند، همانطور كه خداوند اجابت را در بین دعاها مخفى داشته تا مردم به همه دعاها روی آورند.
┏━✨🕊✨🕊✨┓
@Dastan1224
✨﷽✨
🌼نماز و آرامش
✍استاد قرائتی؛كمبود امروز بشر علم و تخصصّ نيست، بلكه دل آرام است. هر روز آمار بيمارى هاى روانى، و مصرف قرص اعصاب زياد مى شود. هيچ چيز به انسان آرامش نمى دهد جز ياد خدا و بهترين ياد خدا همان نماز است، نه فرعون ها و ابرقدرت ها دل آرام دارند، نه قارون ها، و نه ابولهب ها، و نه منافقان چند چهره.
افرادى را مى شناسيم كه داراى قدرت، مال و علم هستند، امّا آرامش لازم را ندارند. در مقابل، افرادى تهيدست هستند كه به خاطر ايمان به سرچشمه هستى داراى قلبى آرامند، اعتقاد خاصّى دارند كه حوادث تلخ و شيرين را مى پذيرند و براى آنها تحليل منطقى دارند. حضرت امام خمينى قدس سره در روز 12 بهمن 57 وقتى در هواپيما نشست تا به ايران بيايد، خبرنگار از او پرسيد چه احساسى داريد؟ فرمود: هيچ.
با اينكه هنوز نظام شاهنشاهى سرِ پا بود و احتمال سرنگونى هواپيما داده مى شد. در وصيّت نامه خود نيز نوشت من با قلبى آرام به سوى خدا مى روم. اين دل آرام از زور و پول و مقام نيست، از پيوند با خداست.
📚یکصد و چهارده نکته درباره نماز ؛ نکته ۴۱
@Dastan1224
✍آیتالله بهجت (ره):
ما وظیفه داریم که در تعلیم، تعلّم، تلاوت و عمل به قرآن کوشش کنیم، ما شبهای احیا قرآن بر سر میگذاریم، ولی در مقام عمل آیههای حجاب، غیبت، کذب، و آیاتِ «وَیلٌ لِلْمُطَفِفِینَ؛ وای بر کمفروشان!»( مطفّفین: ۱) و نیز «فَلاَ تَقُل لهُمَآ أُف؛ پس به پدر و مادر اُف نگو»،( اسراء: ۲۳) همچنین «وَ لاَ تَمْشِ فِی الأرْضِ مَرَحًا؛ و با ناز و تکبر در روی زمین راه مرو»( لقمان: ۱۸) و… را زیر پا میگذاریم و پامال میکنیم!
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۲۹۸
@Dastan1224
✍از آیتالله بهجت(ره) سؤال کردم که بالأخره شب قدر چه کار کنیم؟ ایشان آن شعر معروف را خواندند که:
ای خواجه چو جویی زشب قدر نشانی
هر شب شب قدر است اگر قدر بدانی
📝 ایشان واقعاً همینطور بودند و هر شب برنامههای عبادی و شبزندهداری داشتند؛ به همین خاطر شبهای دیگرشان تقریباً با شبهای قدرشان فرقی نمیکرد. البته در شبهای قدر به عبادتهای مخصوص همان شب هم میپرداختند.
📚بهنقل از یکی از اطرافیان ایشان
@Dastan1224
✨﷽✨
✍استاد فاطمی نیا:
حديثي زيبا از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است كه موارد بسياري به بنده مراجعه كردند كه بعد از عمل به اين روايت مشكلشان حل شده است! حضرت در یک جمله کوتاه میفرمایند:
(( الاحتمال ، قبر العیوب ))
تحمل و بردباری قبر عیب هاست
چه طور جسد در قبر پنهان میشود، همه عیب ها با بردباری پنهان میشود.
مردي برايم نقل ميكرد كه من تا به منزل ميرسيدم، همسرم شروع به دعوا میکرد كه چرا تو فقيري؟! چرا من را بيست سال اسيرخود كردي؟! و...! مرد میگفت من هم جوابش را ميدادم و تا شب مدام دعوا میکردیم! و به همين منوال روزهاي ديگر! از وقتي كه این حدیث را شنيد و عمل كرد، کارشان درست شد!
💥مرد نقل ميكرد که همسرم طبق معمول ، تا من رسيدم شروع کرد به تكرار همان حرف ها! میگوید یاد این روايت افتادم که "الاحتمال قبر العیوب" هیچی نگفتم و سكوت كردم! با همين سكوتم ،تمام شد! دعوا ریشه کن شد!
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥
ڪلیپتصـــــویرۍ
#گفـــتگو با خدا...
👌بسیار زیبا و تآثیر گذار
پیشنهاد میکنم حتما تاآخر ببینید.
@Dastan1224
هدایت شده از یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
ـ دعای جوشن کبیر ،
ـ صد رکعت نماز #لیلهالقدر ،
ـ ناله و عبادت تا خودِ صبح ...
💥 تو را از جهنم رها نخواهد کرد؛ تا وقتی که ...
@fateme_madarm
#داستانی_تکاندهنده #آلزایمر
شخصی به مادرش گفت:
مادر یه بیماری داری ، باید ببرمت آسایشگاه سالمندان...
مادر گفت : چه بیماریی؟
فرزند : آلزایمر
مادر : چی هست؟
فرزند: یعنی همه چیزو فراموش میکنی
مادر: انگار خودتم همین بیماریو داری!
فرزند: چطور مادر؟
مادر : انگار یادت رفته با چه زحمتی بزرگت کردم ، چقدر سختی کشیدم تا بزرگ بشی ، قامت خم کردم تا قد راست کنی..
و فرزند رفت توی فکر...
بعد از دقایقی به مادرش گفت: مادر ! منو ببخش...
مادر : برای چی؟
فرزند : به خاطر کاری که میخواستم بکنم...
مادر :من که چیزی یادم نمیاد...
🌱🌸🌱🌸🌱🌸
🎁این هدیه زیبا را هم برای همه بفرستید؛
تا همگان قدر این عطیّه الهی را بهتر بدانند و برای حفظ آن دعا کنند...
@Dastan1224
#داستان
میروم به آخیه
این اصطلاح در مواردی به کار میرود که شخص متکبر و قدرتمندی به منظور تایید حرف خود از دیگران نظر میخواهد ولی طاقت شنیدن نظر مخالف یاانتقاد را ندارد.
پادشاهی شعری ساخت و به ملکالشعراء دربار خویش داد تا بخواند. شاعر گفت این شعر متوسط است و در خور پادشاه نیست. ملک برآشفت و امر کرد او را به آخیه بستند.
(آخیه ریسمانی است که استران را به آن میبندند. یا میخ طویله)
بعد از چند روز با شفاعت دیگران او را آزاد کردند و مجددا به دربار آوردند. پادشاه دوباره شعر دیگری که سروده بود به وی داد تا بخواند. ملکالشعراء پس از خواندن بدون اینکه چیزی بگوید اقدام به خروج از قصر کرد. ملک پرسید کجا میروی. وی پاسخ داد "میروم به آخیه".
شاه با دلقک همی شطرنج باخت
مات کردش زود خشم شه بتاخت
گفت "شهشه" و آن شه کبرآورش
یک یک از شطرنج میزد بر سرش
که بگیر اینک شهت ای قلتبان
صبر کرد آن دلقک و گفت الامان
دست دیگر باختن فرمود میر
او چنان لرزان که عور از زمهریر
باخت دست دیگر و شه مات شد
وقت "شهشه" گفتن و میقات شد
بر جهید آن دلقک و در کنج رفت
شش نمد بر خود فکند از بیم تفت
زیر بالشها و زیر شش نمد
خفت پنهان تا ز زخم شه رهد
گفت شه هی هی چه کردی چیست این
گفت "شهشه" "شهشه" ای شاه گزین
کی توان حق گفت جز زیر لحاف
با تو ای خشمآور آتشسجاف
@Dastan1224
✨﷽✨
# داستان
✍در زمان طاغوت که فسق و فجور و فساد همه جا را فرا گرفته بود، یک شب آقا سیدمهدی قوام منبری میرود در همان بالاشهر تهران؛ به ایشان پاکتی پر از پول میدهند. در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را میبیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشا است!آقا سیدمهدی به یک پیر مردی میگوید: برو آن زن را صدا کن بیاید!
آن مرد تعلل میکند و میگوید: وضعیت آن زن و بی حجابی اش مناسب نیست او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آن آقا سید با شما کار دارند!زن می آید، آقا سیدمهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟!زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم!سید آن پاکت پر از پول را از جیبش در می آورد و به زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین - ع - است، من هم نمی دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا!
مدتی از این قضیه می گذرد، سید مشرف می شود کربلا. (در آنجا)زنی بسیار مجبه را می بیند با شوهرش ایستاده اند. شوهر می آید جلو و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند!زن جلو می آید و سلام می کند و می گوید: آقا سید!من همان زنی هستم که آن پاکت را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرف شده ایم زیارت؛ من آدم شدم!
@Dastan1224
✅آقا مسأله مهم است!
✍امام خمینی(ره): شما الان تحت نظر خدا و تحت نظر امام زمان (عج) هستید، ملائكه ، شما را مراقبت می كنند، نامه اعمال شما را به امام زمان (عج) عرضه می دارند.(به حسب روایت) هفته ای دو دفعه، ؛ من می ترسم ما كه ادعای این را داریم كه تبع این بزرگوار هستیم، شیعه این بزرگوار هستیم، اگر نامه اعمال را ببیند نعوذ بالله شرمنده بشود.
شما اگر یك فرزندتان خلاف بكند شما شرمنده می شوید، اگر این نوكر شما خلاف بكند شما شرمنده اید. ... من خوف دارم كه كاری بكنیم كه امام زمان (عج) پیش خدا شرمنده بشود. ... مراقبت كنید از خودتان، پاسداری كنید از خودتان... مبادا یك وقتی نامه عمل شما برود پیش امام زمان (عج) و آنجا گفته بشود به امام زمان (عج) كه این پاسدارهای شما، و ایشان سرشكسته بشوند ، آقا مساله مهم است.
📚صحیفه امام
@Dastan1224
🌼از همین گریهها میترسند
✍امام خمینی(ره):جوانهای ما خیال نکنند که مسأله، مسأله «ملتِ گریه» است! این را دیگران القا کردند به شماها که بگویید «ملت گریه»! آنها از همین گریهها میترسند، برای اینکه گریهای است که بر مظلوم است؛ فریاد مقابل ظالم است. اینها شعائر مذهبی ماست که باید حفظ بشود. اینها یک شعائر سیاسی است که باید حفظ بشود.
🗓 امام خمینی(ره) | ۳۰ مهر ۱۳۵۸
@Dastan1224
#دیر_شدن_پیروزی_به_خاطر...
🍃آیت الله بهجت می فرمود بعد از پیروزی انقلاب به ملاقات آقای خمینی رفتم ایشون فرمودند من اول تکیه گاهم این مردم بود و کار انقلاب پانزده سال عقب افتاد ولی وقتی تکیه گاهم خدا شد ، طولی نکشید که پیروز شدیم...
📚زمزم عرفان
@Dastan1224
#برکات_وجود_امام_خمینی_ره
آیت الله بهاءالدینی:ائمه از وجود امام ، خوشحال و مسرورند. امام در روحانیت شاخص بود و حضرات معصومین(ع) به ایشان مبتهج بودند.
@Dastan1224
#فرقی_بین_زنده_بودن_و_مرگ
#معصومین_نیست
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
اهم آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات و ممات معصومین هیچ فرقی نیست.
رحمت واسعه، ص٢٢٣
@Dastan1224
#شب_چه_طوری_برمیگردی_خونه⁉️
🍃آیت الله مرعشی(ره) : وقتی ازمنزل خارج می شوم ، خدا را به 124 هزار پیامبر قسم میدهم که با ایمان به خانه برگردم. چرا که در روایت آمده ، چه بسا مرد با ایمان از خانه خارج میشود و بی ایمان برمیگردد .
@Dastan1224
#شب_خوب_روز_خوب❗️
🍃حضرت علامه حسن زاده آملی : بدان که هر چه مراقبت و حضور عندالله كاملتر باشد ، و مزاج انسانی به اعتدال ممكن نزدیکتر باشد ، و قوه خیال و دستگاه وی قویتر و صحیحتر باشد ، تمثلات در لوح نفس صافتر و سالمتر است. استادم علامه طباطبائی - قدس سره - در خلوتی به من فرمود : «آقا هر روز که مراقبتم قویتر است ، در شب تمثلاتم صافيتر است.
@Dastan1224
عبد صالح خدا حاج احمد آقا خمینی :
هر کس بین اطاعت از مقام معظم رهبری و امام راحل تفاوت قائل باشد،درخط آمریکاست...
میخواستند مرا در مقابل آیتالله خامنهای قرار دهند توی دهانشان زدم...
@Dastan1224
حضرت آیت الله بهاالدینی(ره) :
یادم هست در سال ۱۳۶۵ شمسی که بیمار بودم و در اثر کسالت، ضعف شدیدی پیدا کردم، بر آن شدم که در آن شب تهجد را تعطیل کنم، چون توان آن را در خود نمی دیدم، اما در سحر همان شب حاج آقا روح الله خمینی را در خواب دیدم که می گوید:
«بلند شو و مشغول تهجد باش»
در آن شب به خاطر سخنان ایشان مشغول نماز شب شدم.
🌙 #اهمیت_نماز_شب_در_سلوک
@Dastan1224
#همه_قبول_داریما_اما...❗️
🍃آیت الله شبیری زنجانی: به یاد دارم که آیة الله العظمی بروجردی همیشه در موعظه آخر درس میفرمودند : «دنیا میگذرد و فریب میدهد»...
@Dastan1224
#حدیث_عشق
امام جواد عليه السلام : به دل آهنگ خدا داشتن برتر است تا خسته كردن جوارح به عبادت....
📕بحار الأنوار ،ج
@Dastan1224
🌷 علامه طهرانی(ره) :
☘ دست انسان به یک پر چادر حضرت زهرا (سلام الله علیها) باشد ، او را بس است.
@Dastan1224
#چرا_شما_چشم_برزخی_ندارید❓
🍃روزی ازحضرت علامه حسن زاده پرسیدند : آقا شما چشم برزخی دارید؟ فرمودند: مگر شما ندارید؟! در دیدن چشم تعجب نیست ؛ زیرا خداوند چشم را براى دیدن آفریده ، اگر شما نمیبیند جای تعجب است
@Dastan1224
#داستان
و از طرفی هَوْلِ ورود به نَشْأِه ای که غیر از این نَشْأه است و چشمش میبیند چیزهایی را که پیش از این نمی دید؛
«... فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدید» .
می بیند حضرت رسول و اهل بیت طهارت - صلوات اللَّه علیهم - و ملائکه رحمت و ملائکه غضب را حاضر شده اند تا درباره او چه حکم شود و چه سفارش نمایند؟ و از طرف دیگر ابلیس و اعوان او برای آنکه او را به شکّ اندازند جمع شده اند و میخواهند کاری کنند که ایمان او از او گرفته شود و بی ایمان از دنیا بیرون رود، و از طرفی هَوْلِ آمدنِ مَلَکُ الْمَوْت که آیا به چه هیئت خواهد بود و به چه نحو جان او را قبض خواهد نمود؛ الی غیر ذلک.
«قالَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ علیه السلام: فَاجْتَمَعَتْ عَلَیْهِ سَکَراتُ الْمَوْتِ فَغَیرُ مَوْصُوفٍ ما نَزَلَ بِه .
شیخ کلینی رحمه الله روایت کرده از حضرت صادق علیه السلام که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را درد چشمی عارض شد، حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم به عیادت آن حضرت تشریف برد، دید او را که صیحه و فریاد میکشد.
فرمود که: آیا این صیحه از جزع و بی تابی است یا از شدّت درد است؟
امیرالمؤمنین علیه السلام عرض کرد: یا رسول اللَّه! من هنوز دردی نکشیدم که سخت تر از این درد باشد.
فرمود: یا علی! چون مَلَکُ الْمَوْت نازل شود به جهت قبض روح کافر با خود بیاورد سیخی از آتش، پس بیرون کشد روح او را با آن سیخ! پس صیحه کشد جهنم!
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چون این را شنید برخاست و نشست و گفت: یا رسول اللَّه! اعاده فرما بر من این حدیث را، زیرا که دردِ مرا فراموشی داد.
پس گفت: آیا از امت شما کسی به این نحو قبض روح میشود؟
فرمود: بلی حاکمی که جَوْر کند، و کسی که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد، و کسی که شهادت دروغ دهد .
@Dastan1224
#پندانه
🔴 طرز نگرشتان را تغییر دهید تا دنیایتان تغییر کند!
🔸کودکی از مسئول سیرکی پرسید: چرا فیل به این بزرگی را با طنابی به این کوچکی و ضعیفی بستهاید؟ فیل میتواند با یک حرکت به راحتی خودش را آزاد کند و خیلی خطرناک است!
🔹صاحب فیل گفت: این فیل چنین کاری نمیتواند بکند. چون این فیل با این طناب ضعیف بسته نشده است. او با یک تصور خیلی قوی در ذهنش بسته شده است.
🔸کودک پرسید: چطور چنین چیزی امکان دارد؟
صاحب فیل گفت: وقتی که این فیل بچه بود مدتی آن را با یک طناب بسیار محکم بستم. تلاش زیاد فیل برای رهاییاش هیچ اثری نداشت و از آن موقع دیگر تلاشی برای آزادی نکرده است.
🔹فیل به این باور رسیده است که نمیتواند این کار را بکند!
🔺 شاید هر کدام از ما، با نوعی تفکر بسته شدهایم که مانع حرکت ما به سوی پیروزی است.
@Dastan1224
#چه_مراقباتی_داشتند_عُرَفا⁉️
🍃میرزا جواد آقا تهرانی ، شبی دیر وقت به منزل میآیند ، متوجه میشوند که کلید منزل همراهشان نیست ، چون خانوادهشان ، خواب بودند از در زدن خودداری کرده و در هوای سرد تا اذان صبح قدم میزنند. هنگام اذان در میزنند و وارد خانه میشوند ، یکی از فرزندان که از قضیه مطلع میشود ، میپرسد چرا زنگ نزدید؟ ایشان میگویند : شما خواب بودید ، زنگ من موجب اذیت شما میشد!
@Dastan1224
#زیارت_آسمان❗️
🍃آیت الله حائری شیرازی : زندگی آپارتمان نشینی اجازه نداده انسانها سالی یک بار هم به آسمان نگاه کنند. یکی از محرومیتهایی که ایجاد کرده ، محروم شدن از نعمت بزرگ دیدار ستارگان است . اگر انسان ماهی یک شب برود در روستا تا بتواند آسمان را ببیند و زیارت کند ، مثل زیارت یک امامزاده برایش سازنده است. ندیدن آسمان ، خیلی مضر است.
🍃یک نگاه به آسمان برای انسان کافی است که بداند این چیزهایی که برای خودش برداشته ، باعث خجالت است. آسمان را گذاشته اند برای صفر کردن تعلقات. انسان یک نگاهی به آسمان بکند، پاسخ سوالاتش را می گیرد! برای نجات انسان از تعلقات ، یک نگاه معنادار به آسمان بس است.
@Dastan1224