eitaa logo
داستان و پند. ........ اخبار فوری اسلامی فوتبال برتر استقلال پرسپولیس ورزش سه
8.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4هزار ویدیو
69 فایل
|♥️بسم الله الرحمن الرحیم♥️. ﷺ ادمین @mohamad143418
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ کوتاه‌نوشته‌ای از سیره و سبک زندگانی آیت‌الله قدس‌سره: گنبد حرم کریمۀ اهل‌بیت علیهم‌السلام وضعیت مناسبی نداشت، باید تعمیر می‌کردیم. استاد معمار گفت: «بازسازی چهار سال طول می‌کشد» هزینه و مقدار طلای لازم را هم تخمین زد. در دفترچه‌ام یادداشت کردم: چهار سال وقت می‌خواهد! فلان‌قدر پول، فلان‌قدر هم طلا! در آخر یادداشت هم نوشتم: «نه پول داریم، نه این‌قدر طلا، و نه عمر من کفاف می‌دهد.» مدتی بعد گفتند: «از دفتر آیت‌الله بهجت تماس گرفته‌اند.» گوشی را گرفتم؛ گفتند: «آقا می‌خواهند شما را ببینند...» به خدمتشان که رسیدم، گفتند: «چرا گنبد را درست نمی‌کنید؟» بعد فرمودند: «نگران نباشید؛ هم خداوند عمرتان می‌دهد و هم هزینه‌اش تأمین می‌شود و هم طلایش می‌رسد.» مقداری پول دادند و گفتند: «این هم برای شروع کار.» دلم آرام گرفت. به دفترچه‌ام مراجعه کردم؛ انگار آقا آن را دیده‌اند. برای کسب تکلیف، ماجرا را خدمت مقام معظم رهبری شرح دادم. فرمودند: «آنچه ایشان می‌فرمایند، عمل کن.» کار را شروع کردیم. در کمتر از چهار سال، بازسازی گنبد با همان پول‌هایی که نمی‌دانم از کجا می‌رسید، تمام شد؛ من هم با چشمانم گنبد سالم را دیدم، آقای بهجت هم خود برای پرده‌برداری آمده بودند. (این بهشت، آن بهشت، ص۵٩و۶٠؛ بر اساس خاطرۀ آیت‌الله مسعودی خمینی، تولیت وقت حرم مطهر حضرت فاطمۀ معصومه سلام‌الله‌علیها) @Dastan1224
🌷 پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) : ✍ کسی که پای مادرش را ببوسد ؛ مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده 📖 گنجینه جواهر 🌷 و نیز فرمود: «هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد ، از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند» 📖 نهج الفصاحة 🔸روزی مردی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: من تمام گناهان را انجام داده‌ام، آیا راه توبه برای من هست؟ فرمود: آیا پدر و مادرت زنده‌اند؟گفت: تنها پدرم زنده است.فرمود: به پدر خود احترام و نیکی کن؛ تا خداوند تو را ببخشد. 🔸وقتی که آن مرد رفت،حضرت به اطرافیانش فرمود: «ای کاش مادرش زنده بود» 📖 بحارالانوار ، ج ۷۱ ‌ ☘ و ما انسان را درباره‌ى پدر و مادر سفارش كرديم، مادرش او را حمل كرد، در حالى كه هر روز ناتوان‌تر مى‌شد، (و شير دادن) و از شير گرفتنش در دو سال است، (به او سفارش كرديم كه) براى من و پدر و مادرت سپاسگزار، كه بازگشت (همه) فقط به سوى من است. @Dastan1224
673.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 امام صادق (عليه السلام) : ☘ هر كس هر روز اين ذكر را پانزده مرتبه بگويد ، خداوند با نظر رحمت به او توجه نمايد و روى رحمت خود را از او باز نگرداند تا داخل بهشت شود : لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ حَقًّا حَقًّا، لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ ايمانًا وَ تَصْديقًا، لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ُ عُبُودِيَّةً وَ رِقًّا. [گفتن اين ذكر در نيز مناسب است] 📖ثواب الاعمال ص 29 🏴 شهادت امام صادق (علیه السلام) را تسلیت عرض میکنیم. @Dastan1224
شیخ بهایی می‌نویسد: عابدی در کوه لبنان در زمان‌های پیشین زندگی می‌کرد. وی روزها روزه می‌گرفت و هر شب گرده ی نانی برای او می‌آمد. با نیمی از آن افطار و نیم دیگر را برای سحر می‌گذاشت. مدتی بر این وضع زندگی می‌کرد و از کوه پایین نمی آمد. شبی اتفاق افتاد که نان برایش نرسید. گرسنگی او را فرا گرفت، آن شب خوابش نبرد، بعد از نماز پیوسته انتظار می‌کشید که غذای هر شبه اش برسد، چیز دیگری نیز نیافت تا گرسنگی اش را رفع کند. در پایین کوه قریه ای وجود داشت که ساکنان آن نصرانی بودند. صبحگاه عابد از کوه پایین آمد و از مردی نصرانی تقاضای غذا کرد. دو گرده نان جوین به او دادند. نان‌ها را گرفت و به طرف کوه رهسپار شد، سگ گر و لاغری که بر در خانه ی مرد نصرانی بود دامن او را گرفت. عابد یک نان را نزدش انداخت شاید برگردد. سگ نان را خورد و برای مرتبه ی دوم به دامن او چسبید و او نان دیگر را نیز جلوی سگ انداخت. سومین مرتبه نیز عابد را رها نکرد و دامنش را پاره کرد. عابد گفت: سبحان الله! سگی به این بی حیایی ندیده بودم. صاحب تو دو گرده ی نان بیشتر به من نداد هر دو را از من گرفتی دیگر چه می‌خواهی؟! خداوند آن سگ را به زبان آورد و گفت: من بی حیا نیستم. بر در خانه ی این مرد مدتی است زندگی میکنم، گوسفندان و خانه اش را نگه داری میکنم و به نان یا استخوانی قانع هستم. گاهی چند روز میگذرد که چیزی برای خود پیدا نمی کند و به من هم نمی دهد، با این وصف در خانه ی این مرد را رها نکرده ام؛ اما تو یک شب که نانت قطع شد تاب نیاوردی و به دشمن روی آوردی. اکنون بی حیا منم یا تو؟ عابد این سخن را که شنید چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بر سر خود زد و غش کرد. سگی را لقمه ای هرگز فراموش نگردد، ور زنی صد نوبتش سنگ 📙پند تاریخ 148/5 ؛ به نقل از: کشکول شیخ بهایی 27/1. @Dastan1224
♦️دلیل اخراج ادم(ع) و حوا(س) از بهشت! 💠هروي گفت: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: یا ابن رسول الله! بفرمایید آن درختی که آدم و حوا از آن خوردنـد، مردم در این مورد اختلاف دارنـد. بعضـی روایت می کنند که گندم بوده و بعضـی انگور و بعضـی می گویند که درخت حسد است. فرمود: همه اینها درست است. عرض کردم: پس این وجوه با اختلافی که دارنـد به چه نحو توجیه می شود؟ فرمود: ابا صـلت! درخت بهشت داراي انواع میوه ها است؛ در درخت گندم، انگور نیز هست، مانند درخت هاي دنیا نیست. وقتی خداوند آدم را به واسـطه سجده کردن ملائکه گرامی داشت و او را داخل بهشت نمود، در دلش خطور کرد که آیا خـدا خلقی بهتر از من آفریـده است؟ خداونـد از حـدیث نفس اومطلع گردیـد و به ‌او وحی کرد که: اي آدم! سـربلندکن ‌وساق عرش را نگاه کن! آدم سـر بلند نمود و به ساق عرش نگاه کرد. دید نوشـته شده: «لا اله الا الَّله، محمد رسول الله. علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین و زوجته فاطمه سیده نساء العالمین. الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه» {نیست خدایی جز خداي یگانه، محمد فرستاده اوست، علی بن ابی طالب امیر مؤمنان است و همسرش فاطمه سرور زنان جهان است. حسن و حسین سرور جوانان بهشتی هستند}آدم عرض کرد: خـدایا! اینها کیاننـد؟ فرمود: از فرزنـدان تو هسـتند. آنها از تو و از تمام مردم بهترند. اگر آنها نبودند، نه تو را خلق می کردم و نه بهشت و جهنم و نه آسـمان و زمین را. مبادا به آنها با دیـده حسـد نگاه کنی که از جوار خود خارجت میکنم! اما او با چشم حسـد به آنها نگاه کرد و شان و مرتبه آنها را تمنا کرد. پس شـیطان بر او چیره شـد، تا اینکه از درختی که از آن نهی شـده بود خورد. و شـیطان بر حوا چیره گشت به خاطر اینکه حوا با چشم حسد به فاطمه سـلام الله علیها نگریست، تا اینکه همچنـان که آدم از آن درخت خـورد، حـوا نیز خـورد و خـدا آن دو را از بهشت اخراج کرد و از جـوار خود خـارج کرد و به زمین آورد. 📚(عیون اخبار الرضا، ص @Dastan1224
💠خدا از سلطان محمود بزرگتر است! 🤴روزی سلطان محمود غزنوی، بر لب ایوان بارگاه خود قدم می زد، چشمش به زن نجاری افتاد. طبع هوسبازش به سراغش آمد و فریب شیطان را خورد. از وزیرش راه چاره ای خواست. وزیر که خیلی حیله گر بود، گفت: اگر شاه این راز را فاش کند یا بخواهد علنی نجار را بکشد، خیلی بد می شود. چه خوب است به نجار ایرادی بگیریم و به او بگوئیم: در مدت یک شبانه روز باید برای ما یک بار جو از چوب بتراشی؛ اگر از یک بار حتی یک سیر هم کم باشد، تو را بدون چون و چرا خواهیم کشت؛ سلطان ستمگر به هوش وزیر آفرین گفت و او را مأمور این کار کرد. وزیر رفت به خانۀ نجار و گفت: - تا فردا باید یک بار جو از چوب بتراشی؛ و تحویل دهی!نجار بیچاره که از همه جا بی خبر بود و نمی دانست که سلطان محمود می خواهد با این بهانه او را دنبال نخود سیاه بفرستد، نزدیک بود از ترس قالب تهی کند.با ترس و وحشت آمد و قضیه را به زنش گفت و راه چاره خواست.زن نجار که خیلی دانا و هوشیار و عفیفه و پاکدامن بود، به اصل مطلب پی برد و به شوهرش گفت: چرا خودت را باخته ای؟... ترس نکن، خدا از سلطان محمود بزرگتر است.هرچه زن او را دلداری می داد؛ بی نتیجه بود.شب که شد، مرد نجار مشغول کار و تراشیدن جو از چوب شد و زنش مرتب می گفت:-بلند شو و با فکر راحت بخواب، تا صبح خدا بزرگ است... نجار به رختخواب هم که رفت، آرام نداشت و خوابش نمی برد. صبح که شد، او دید فقط توانسته است یک مشت جو بتراشد؛ بنابرین با زنش وداع کرد و گفت:-الآن غلامان شاه می آیند و مرا می برند و به چوبۀ دار می کشند. زن بازهم گفت:نترس خدا از سلطان محمود بزرگتر است.در این هنگام، در خانه به صدا درآمد. رنگ از صورت نجار پرید و نزدیک بود که روح از تنش پرواز کند. به زنش گفت:من که قادر نیستم، تو برو جواب بده.زن رفت در را باز کرد و دید نوکران سلطان محمود آمده اند، پرسید:- با کی کار دارید؟ - گفتند شوهرت را می خواهیم. زن با نگرانی بسیار زیاد پرسید: - چه بلایی می خواهید بر سرش بیاورید؟یکی از نوکرها گفت: سلطان محمود مرده و شوهرت باید برای او تابوت درست کند! زن با خوشحالی برگشت و به شوهرش گفت:نگفتم که خدا از سلطان محمود بزرگتر @Dastan1224
💢رجبعلی ربا خوار؟!؟ رجبعلی هوایی معروف به رجب علی صراف از تجار بنام شیراز بود، مغازه اش در نبش ورودی بازار وکیل و کارش حواله دادن پول و صرافی بود و البته پول با دو درصد سود به افراد نیازمند هم وام میداد. عوام او را نزول‌خوار میگفتند. بالاخره رجبعلی عزم زیارت خانه خدا کرد و برای حساب اموال به علما مراجعه کرد .به او میگویند: پول شما از راه صحیح بدست نیآمده ، حرام و قابل محاسبه، کسر خمس و زکات نیست! در حقیقت جوابش کردند و گفتند: حق نداری مکه بروی! رجبعلی که از مکه رفتن منع شده بود بجای سفر حج با هزینه شخصی درمانگاهی در فلکه مصدق شیراز بنا کرد‌ که تمام موارد پزشکی، درمانی و دارویی در آن رایگان بود . وی این بیمارستان خیریه را بنا کرد تا هم ثوابی ببرد و هم کفاره گناهان آن 2 درصد سودش بشود. در سال 1358 برخی از انقلابیون گفتند: این درمانگاه نجس است و حرام، چون از پول ربا ساخته شده و درمانگاه فوق با آن همه تجهیزات و وسایل تخریب و به توالت عمومی تبدیل گردید. هم اینک توالت مذکور به پارکینگی متروکه تبدیل شده! ای کاش رجب علی خان، سر از خاک بر می داشت و 27 تا 38درصد سودی را که نامش نزول هم نمیباشد می دید @Dastan1224
💢شیطان و برصیصا💢 ابن عباس می گوید : در بنی اسراییل عابدی به نام برصیصا زندگی می کرد که بیماران و مجانین را مداوا می نمود . روزی چند برادر ، خواهر دیوانه خود را برای مداوا نزد او آوردند. برصیصا که سخت شیفنه او شده بود فریب شیطان را خورد و با آن دختر نزدیکی کرد و بدین ترتیب او را حامله نمود . هنگامی که از این موضوع اگاه شد برای درامان ماندن از رسوایی پیش آمده او را به قتل رساند و دفن نمود. شیطان هم از این فرصت استفاده کرد و ماجرا را به اطلاع یکی از برادران این دختر رساند و مکان دفن خواهرش را به او نشان داد . این خبر دهان به دهان گشت و همه ی مردم آگاه شدند . وقتی خبر به گوش پادشاه رسید ، دستور داد برصیصا را نزد ا حاضر سازند . برصیصا هم در مقابل پادشاه به عمل زشت خود اعتراف کرد . پادشاه نیز دستور به صلیب کشیدن او را داد . هنگامی که او را بر روی چوب صلیب گذاشتند شیطان به صورت انسان در برابر او حاضر شد و گفت : ای برصیصا !این من بودم که تو را رسوا ساختم آیا اکنون می خواهی از این وضعیت تو را نجات دهم ؟برصیصا هم پذیرفت . شیطان گفت : ابتدا باید برایم سجده نمایی . برصیصا پرسید : چگونه در این حالت سجده نمایم ؟شیطان گفت : با اشاره این کار را انجام ده . او هم با اشاره بر شیطان سجده کرد و بدین ترتیب کافر شد اما از مرگ رهایی نیافت و به صلیب کشیده شد . خدا در قرآن به داستان او چنین اشاره می کند :"کمثل الشیطان اذ قال للانسان اکفر فلما کفر انی برئ منک انی اخاف الله رب العالمین @Dastan1224
✍انسان با سه چیز مغرور میشود 1- نامِ بزرگ 2- خانهِٔ بزرگ 3- لباسِ فاخر 🌟اماااا افسوس که بعد از مرگ!!! 1- نامش... مرحوم 2- خانه اش ... قبر 3- لباسش ... کفن بر چرخِ فلک مَناز که کَمَر شِکَن است بررنگِ لباس مَناز که آخر کفن است مغرور مشو که زندگی چند روز است در زیرِ زمین شاه و گدا یک رَقَم است @Dastan1224
🌷جای خدا نباشیم! 🔹روزی در نماز جماعت موبایل یه نفر زنگ خورد. زنگ موبایل آن مرد ترانه ای بود. بعد از نماز همه او را سرزنش کردند و او دیگر آنجا به نماز نرفت. 🌿 همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد کافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت... او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد. ✅حکایت ماست: 🔅جای خدا مجازات میکنیم، 🔆جای خدا میبخشیم، 🔅جای خدا... 🌿 اون خدایی که من میشناسم اگه بنده اش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه. شما جای خدا نیستی اینو هیچوقت یادت نره. 🔹چقدر خوبه که اگه کسی اشتباهی میکنه با خوشرویی باهاش برخورد کنیم نه این که با خشم تحقیرش کنیم و باعث ترک اعمال خوب @Dastan1224
🍃 مطابق میل خانمتان لباس بپوشید، در خانه نیز آراسته و دلربا باشید، هوش و حواس همسرتان را ماهرانه به خود جلب کنید، با این کار، غدد جنسی او را نسبت به خود فعال کنید و عفت او را نسبت به دیگران فزونی می‌‌بخشید. @Dastan1224
🍀 مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ 🍃 هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت علامه حسن‌زاده آملی: ✍ كم كم برايت بخوبى روشن مى گردد كه هر كس از اين گردنه گذشت، يعنى در معرفت نفس راسخ شد و خويشتن را بخوبى شناخت، بسيارى از مسائل را حل كرده است. @Dastan1224