✨﷽✨
🌼اعمالت را نسوزان
✍️کارت بانکیام رو به فروشنده دادم و با خیال راحت منتظر شدم تا کارت بکشه، ولی در کمال تعجب، دستگاه پیام داد: موجودی کافی نمیباشد! امکان نداشت، خودم میدونستم که اقلاً سه برابر مبلغی که خرید کردم، در کارتم پول دارم. از فروشنده خواستم که دوباره کارت بکشه و این بار پیام اومد: رمز نامعتبر است. این بار فروشنده با بیحوصلگی گفت: آقا لطفا نقداً پرداخت کنید، پول نقد همراهتون هست؟ فکر کنم کارتتون رو پیش موبایلتون گذاشتین کلاً سوخته.
در راه برگشت به خانه مرتب این جمله فروشنده در سرم صدا میکرد؛ پول نقد همراهتون هست؟ خدایا! ما در کارت اعمالمان کارهای بسیاری داریم که به امید آنها هستیم مثلاً عبادتهایی که کردیم، دستگیریها و انفاقهایی که انجام دادیم و.. نکند در روز حساب و کتاب بگویند موجودی کافی نیست و ما متعجبانه بگوییم: مگر میشود؟ این همه اعمالی که فکر میکردیم نیک هستند و انجام دادیم چه شد؟
و جواب بدهند: اعمالتان را در کنار چیزهایی قرار دادید که کلاً سوخت و از بین رفت! کنار «بخل»؛ کنار «حسد»؛ کنار «ریا»؛ کنار «بیاعتمادی به خدا»؛ کنار «دنیادوستی»؛ نکند از ما بپرسند: نقد با خودت چه آوردهای؟ و ما کیسههایمان تهی باشد و دستانمان خالی. خدایا! از تمام چیزهایی که باعث از بین رفتن اعمال نیکمان میشود، به تو پناه میبریم.
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@Dastan1224
✨﷽✨
🌼تکفیریها و معجزه امام رضا
✍️همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی: گفت: قراره 48 اسیر ایرانی معاوضه بشن، باید برم. اسرا رو که آوردن همهشان نحیف و لاغر شده بودند. قیافه اسرای ایرانی رو داشتن که بعد 8 سال اسارت از زندانهای صدام آزاد شدن اما اینا فقط چندماه تو اسارت تکفیریها بودن. اسرا از آنچه به اونا گذشته بود گفتن. از اینکه هرروز شکنجه میشدن و از غذایی که بهاندازه زنده نگه داشتنشون به اونا میدادن.
یکی تعریف کرد: وقتی اسیر شدیم توی لباسهام کارت عضویت سپاه رو پیدا کردن. چندبار لب حوض درازم کردن و تبر روی گردنم گذاشتن و گفتن بگو غیر از تو کی نظامیه. به حضرت زینب متوسل شدم و شهادتین رو گفتم. برای تکفیریها گردن زدن یه کار عادی بود اما میخواستن من بقیه رو لو بدم. یکیشون که سرکرده بود و فحش میداد برای آخرین بار از من خواست اقرار کنم. حرف نزدم.
منتظر بودم با تبر گردنم رو بزنه که خمپارهای نزدیکش منفجر شد. ترکش به سرش خورد و افتاد. تکفیریها عصبی شدن و جنازه فرماندهشون رو از جلوی ما دور کردن و از اون به بعد روزانه فقط سهمیه کتک خوردن داشتیم تا یه شب تو خواب امام رضا علیه السلام رو جایی دیدم که برف سنگینی میاومد. حضرت اومد و گذرنامه ما رو امضا کرد و فرمود شما آزاد خواهید شد. فردا از خواب بیدار شدم، خبر آزادی رو شنیدم؛ در حالی که همون برفی که تو خواب دیدم میاومد.
📚کتاب خداحافظ سالار، ص84-85
@Dastan1224
📚#داستانآموزنده
واقدی میگوید: در یکی از زمانها تنگدستی بمن رو آورد، ناگزیر شدم از یکی از دوستانم که علوی بود در خواست قرض کنم مخصوصاً که ماه رمضان نزدیک شده بود.
نامهای برای آن دوستم نوشتم؛ و او کیسه ای که هزار درهم در آن بود برایم فرستاد.
.
اندکی گذشت که نامهای از دوست دیگری بمن رسید که تقاضای قرض نمود. من آن کیسه هزار درهمی که قرض گرفته بودم را برایش فرستادم تا کمک کارش شود و خداوند گشایشی فرماید.
.
روز دیگر آن دوست علوی و این دوست که کیسه پول را به او دادم، نزدم آمدند و آن علوی پرسید: پولها را چه کردی؟ گفتم در راه خیری صرف کردم. او خندید و کیسه پول را نزدم گذاشت؛ بعد گفت نزدیک ماه رمضان جز این پول نداشتم که برایت فرستادم و از این دوست درخواست پول کردم دیدم همان پول را که برایت فرستادم به من داد که به مهر خودم به کیسه پول زده بودم.
.
حال آمدیم با هم پولها را قسمت کنیم تا خداوند گشایشی فرماید. پول را سه قسمت کردیم و از یکدیگر جدا شدیم.
چند روز از ماه رمضان گذشت پولها تمام شد روزی یحیی بن خالد مرا طلب کرد، چون نزدش رفتم گفت: در خواب دیدم که تو تنگدست شدی، حقیقت حال خود را بیان کن؛ من هم قضایای گذشته خود را نقل کردم، او متعجب از این قضایا شد و دستور داد سی هزار درهم به من بدهند و به دوست علوی و دیگری هم هر کدام ده هزار درهم بدهند و همگان بخاطر قضاء حوائج برادران گشایشی در کارمان شد
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
@Dastan1224
✨﷽✨
🌼شیعه واقعی از نظر امام جواد (ع)
✍️یکی از شیعیان که بسیار خوشحال به نظر میرسید، به حضور امام جواد (ع ) آمد، حضرت به او فرمود: چرا این گونه تو را شادمان مینگرم؟ او عرض کرد: ای پسر رسول خدا(ص) از پدرت شنیدم میفرمود: سزاوارترین روز برای شادی کردن، آن روزی است که خداوند به انسان توفیق نیکی کردن و انفاق نمودن به برادران دینی دهد، امروز ده نفر از برادران دینی که فقیر و عیالمند بودند از فلان جا و فلان جا نزد من آمدند و من به هر کدام فلان مقدار پول و خوار و بار دادم، از این رو خوشحال هستم. امام جواد (ع ) فرمود: سوگند به جانم، سزاوار است که تو خوشحال باشی، اگر عمل نیک خود را حبط و پوچ نساخته باشی و یا بعدا حبط و پوچ نکنی. او عرض کرد: با اینکه من از (شیعیان خالص) شما هستم، چگونه عمل نیکم را حبط و پوچ میکنم؟
🍁امام جواد (ع) فرمود: همین سخنی که گفتی، کارهای نیک و انفاقهای خود را حبط و پوچ نمودی (یعنی ادعای شیعه خالص بودن، کار سادهای نیست). او عرض کرد: چگونه؟ توضیح بدهید. امام جواد (ع ) فرمود: این آیه را بخوان: یا ایهاالذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن والاذی؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید؛ او عرض کرد: من به آن افراد یکه صدقه دادم، منت بر آنها نگذاشتم و آنها را آزار ننمودم. امام جواد (ع) فرمود: خداوند فرموده: لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی؛ بخششهای خود را با منت و آزار، باطل و پوچ نسازید؛ نفرموده تنها منت و آزار بر آنان که میبخشید، بلکه خواه منت و آزار بر آنان باشد یا دیگران، آیا به نظر تو آزار به آنان (بخشش گیرندگان) شدیدتر است ، یا آزار به فرشتگان مراقب اعمال تو فرشتگان مقرب الهی و یا آزار به ما؟
او عرض کرد: بلکه آزار به فرشتگان و آزار به شما، شدیدتر است، امام جواد (ع ) فرمود: تو فرشتگان و مرا آزار دادی و بخشش خود را باطل نمودی! او عرض کرد: چرا باطل کردم؟ و شما را آزار دادم؟ امام جواد (ع) فرمود: این که گفتی «چگونه باطل نمودم با اینکه من از شیعیان خالص شما هستم» همین ادعای بزرگ، ما را آزار داد. سپس فرمود: وای بر تو! آیا میدانی شیعه خالص ما کیست؟ شیعه خالص ما (حزبیل! مؤمن آل فرعون، و (حبیب نجار) صاحب یس (126) و سلمان (ره) و ابوذر (ره) و مقداد (ره) و عمار(ره) هستند، تو خود را در صف این افراد برجسته قرار دادی و با این ادعا فرشتگان و ما را آزردی. آن مرد به گناه و تقصیر خود اعتراف کرد و استغفار و توبه نمود و عرض کرد: اگر نگویم شیعه خالص شما هستم پس چه بگویم؟ امام جواد (ع) فرمود: بگو من از دوستان شما هستم، دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن دارم. او چنین گفت و از گفته قبل، استغفار کرد. امام جواد (ع) فرمود: اکنون پاداش بخششهای تو به تو بازگشت نمود و حبط و بطلان آنها برطرف گردید.
📚بحارالانوار، ج68، ص159
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@Dastan1224
✨﷽✨
🌼چهار بار که شیطان به شکل انسان ظاهر شد!
✍️به یاد آورید هنگامی را که شیطان، اعمال مشرکان را در نظرشان جلوه داد و گفت: هیچ کس از مردم بر شما پیروز نمیگردد و من همسایه شمایم، اما هنگامی که دو گروه (جنگجویان و حمایتِ فرشتگان از مؤمنان) را دید، به عقب بازگشت و گفت: از شما بیزارم. چیزی را میبینم که شما نمیبینید (انفال آیه 48) از ظاهر این آیه به دست میآید که شیطان میتواند به صورت آدمی نمودار شود. (تفسیر نمونه، ج7، ص201، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1329ه.ش)؛ قریش هنگامی که تصمیم برای حرکت به سوی میدان بدر گرفتند، از حمله طایفه بنیکنانه ترس داشتند، زیرا قبلاً با هم دشمنی داشتند. در این هنگام ابلیس در چهره «سراقه بن مالک» که از سرشناسان قبیله بنیکنانه بود، به سراغ آنها آمد و اطمینان داد که با شما موافق و هماهنگم. کسی بر شما غالب نخواهد شد، اما به هنگامی که نزول ملائکه را دید، عقبنشینی نمود و فرار کرد. (شیخ صدوق، امالی، مجلس پانزدهم، حدیث10)؛
ابلیس چهار بار به صورت چهار نفر مجسم شد. اول به صورت سراقه؛ در جنگ بدر به صورت سراقه در آمد و به کفار قریش گفت: امروز هیچ کس بر شما غالب نخواهند شد؛ زیرا شما با داشتن این همه نفرات و ساز و برگ جنگی ارتشی شکستناپذیر هستید. وانگهی من نیز در کنار شما هستم و به وقتش، چون یک همسایه وفادار و دلسوز از هیچ گونه حمایتی دریغ ندارم. دوم به صورت منبه بن حجاج؛ در روز عقبه به قیافه او در آمد و فریاد کرد: ای یاران! محمد و کسانی که از دین برگشتند کنار عقبهاند. آنها را دریابید. حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به انصار فرمود: نترسید! چون صدای او به کسی نمیرسد. سوم به صورت پیرمردی از اهل نجد؛ روزی که کفار مکه در"دارالندوه" برای مشورت در مورد قتل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اجتماع کردند، شیطان به صورت پیرمرد نجدی وارد مجلس شد و دستورهای لازم را در این باره داد.
چهارم به صورت مغیره بن شعبه؛ روزی که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمود، آن لعین به صورت مغیره در آمد و در میان مهاجر و انصار فریاد زد: ای مردم! خلافت را مانند پادشاهان ایران و قیصران روم قرار دهید. هر کس بعد از خود آن را به فرزندان یا خویشانش وصیت کند و آن را در اختیار بنیهاشم قرار ندهد تا آنها هم در اختیار فرزندان خود قرار دهند. آن ملعون برای این که با پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت نماید و ایشان را از بین ببرد، در این چهار جا به صورت انسان در آمد. شیطان به صورت پیامبر و امامان ظاهر نمیشود، بلکه به صورت شیعیان پاک و اولیای الهی هم ظاهر نمیشود.
📚تفسیر نمونه، ج7
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
@Dastan1224
#یک_داستان_یک_پند
✍مرد مؤمنی بود پارسا، و او را پسری بود که بسیار او را آزار میداد. چند سالی گذشت و آن مرد صاحب دو پسر شد که یکی صالح بود و دیگری ناصالح و ناسازگار!!! روزی پدر مرد مؤمن به فرزند خویش روی کرد و گفت: پسرم! تو میدانی که ناصالح بودی و ناسازگار، پس خداوند یکی از پسرانت را ناسازگار کرد تا تقاص گناهان ناسازگاری با پدرت را بدهی و دیگری را صالح کرد. گمان نکن صالح بودن فرزند دوم تو به خاطر اعمال صالح توست، بلکه آن به خاطر صالح بودن اعمال پدر توست، که خداوند اراده فرموده است از او ذریۀ صالح را تداوم بخشد؛ و چنین است اسرار خداوند که کمتر کسی بر آنها قدرت وقوف و آگاهی دارد.
@Dastan1224
📚دانستنیهـــاے مـذهبـے
در مسجد امیربیگ دو جوان با هم در حال بحث بودند که آیا فلان خلیفه چنین کاره بوده است یا نه؟ آخر امر نتیجه گرفتند به عالِم مسجد سؤال خود را ارجاع دهند.
عالِم مسجد مرحوم میرحسن گفت: در ایام جوانی و طلبگی از مسیر مکتب که به حجره و منزل میرفتیم، مردی در راه به ما یک سهم گوشت قربانی داد. من و دوستم با هم در یک حجره بودیم و از دیدن گوشت خیلی خوشحال شدیم. در مسیر با هم توافق کردیم با آن گوشت برای شام «قیله» درست کنیم. در املایِ قیله ماندیم که آیا با «غ» نوشته میشود یا با «ق».
در همان خیابان نشستیم و کتاب لغت از کیف خود درآوردیم و دنبال املایِ لغت میگشتیم، که یافتیم اما چه سود که چون سر برگردانیدیم دیدیم گربه گوشت را برده و ما گوشتی نداریم که قیله درست کنیم.
میرحسن به دو جوان ادامه داد، وقتی دانستید حضرت علی (ع) حق است، دیگر بروید دنبال علیشناسی و عمل به راه علی (ع). مواظب باشید که مانند برخی نشوید که عمر و ابوبکرشناسیشان بیش از علیشناسیشان است.
حضرت علی (ع) فرمودند:
عمر کوتاه است و آموختنی بسیار، پس بهترینها را بیاموزید.
همچنین نبی مکرم اسلام (ص) فرمودند:
علم چیزی است که از دانستنِ آن سود کنی و ندانستنِ آن ضرر به تو داشته باشد.
#دانستنیهای_مذهبی
@Dastan1224
🔵 بهشت قابل وصف نيست
✍ خداوند مى فرمايد: براى هيچ كس قابل تصوّر نيست كه ما براى سحر خيزان نيايشگر چه مقام و نعمت هايى را كه سبب روشن شدن چشم آنان است، پنهان و ذخيره كرده ايم، فَلا تَعلَمُ نَفسٌ ما اُخفِىَ لَهُم مِن قُرَّةَ اَعيُنٍ
چنانكه در كتاب هاى آسمانى گذشته مى خوانيم كه خداوند مى فرمايد: اءعدَدتُ لِعِبادِى ما لا عَينَ رَاءَت وَلا اُذُنَ سَمِعَت وَلا خَطَرَ بِقَلبِ بَشَرٍ، براى بندگان صالح خود چيزهايى را آماده كردهام كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به فكر انسانى آمده است.
📚 کتاب معاد، استاد قرائتی
@Dastan1224
❤️ #در_محضر_بزرگان
🔔 قدمی برای آخرت
✅ آیــت اللـہ بهجـــت (ره) :
تعجــب است از ڪسی که برای خوابش ڪه مـدت ڪوتاهیاست جای نرم تـهیـہ میکند اما برای آخرت قدمی برنمیدارد.
➫
@Dastan1224
❣ #عند_ربهم_یرزقون
🕊 #کبوتر_زخمی
🌹 شهید سید مجتبی علمدار
✅ علامه حسن زاده آملی:
سید مجتبی، همچون کبوتری که یک بالش را زخمی کردند با یک بال اینقدر بال بال زد تا مقامش از برخی از علمای ۸۰ ساله ما، بالاتر رفت.
➫
@Dastan1224
✨﷽✨
✅هرگز برای این امور عذرخواهی نکنید
✍️از آنجا که هیچ کس کامل نیست، پس عذرخواهی کردن امری کاملا طبیعی است. عبارت کوتاه «معذرت میخواهم» بسیار قدرتمند است، فقط نباید در به کار بردن آن زیادهروی کنید. چیزهایی که نباید به خاطرشان عذرخواهی کنید:
هرگز برای پایان دادن به یک رابطه سمی عذرخواهی نکنید؛ شما هرگز نباید برای پایان دادن رابطه با کسی که شما را آزار میدهد از او عذرخواهی کنید. درک اینکه یک رابطه ناسالم شما را از دستیابی به پتانسیلهای کاملتان بازمیدارد، یک گام بسیار بزرگ رو به جلو است. به خودتان افتخار کنید و بهخاطر این شجاعت جشن بگیرید.
هرگز برای نه گفتن عذرخواهی نکنید؛ احترام گذاشتن به محدودیتهای خودتان نشانهای از عزتنفس است. اگر نمیتوانید در جواب چیزی از بله گفتن ۱۰۰ درصد اطمینان داشته باشید هرگز نباید به خاطر نه گفتن عذرخواهی کنید. توانایی نه گفتن از نشانههای رهبران مقتدر است.
هرگز برای دنبال کردن رویاهایتان عذرخواهی نکنید؛ زندگی کردن با حسرت و پشیمانی انتخاب خود انسان است. هرگز برای دنبال کردن رویاهایتان عذرخواهی نکنید، چون دنبال کردن آنها به زندگی شما معنا میدهد. طعم شادی و خوشبختی را احساس نمیکنید مگر اینکه رویای خودتان را زندگی کنید، نه اینکه فقط رویای آن را در سر داشته باشید. هرگز برای وقتی که به خودتان اختصاص میدهید عذرخواهی نکنید.
هرگز به خاطر دوست داشتن کسی از او عذرخواهی نکنید؛ از این حقیقت که قادر به دوست داشتن هستید به خودتان ببالید. افراد زیادی در دنیا وجود دارند که از شدت ترس شانس دوست داشتن را به خودشان نمیدهند. فرقی نمیکند چه کسی را دوست دارید یا آیا او هم شما را دوست دارد یا نه. مهم این است که شما از این توانایی برخوردارید.
هرگز برای اولویتهایتان عذرخواهی نکنید؛ هرگز به هیچکس اجازه ندهید به خاطر اهمیت دادن به اولویتهایتان به شما احساس گناه را تحمیل کند. همیشه به اولویتهای خودتان اهمیت بدهید. اگر این موضوع برای خود شما مهم باشد دیگران هم به اولویتهای شما احترام خواهند گذاشت.
هرگز بهخاطر نقصهایتان عذرخواهی نکنید؛ شما با وجود نقصهایتان زیبا و منحصر به فرد هستید. این نقصها را بپذیرید. هرگز بهخاطر کیفیتی که شما را در بین این تعداد هم نوع منحصر به فرد کرده ابراز تاسف نکنید.
هرگز به خاطر ایستادن سر تصمیم درست خود عذرخواهی نکنید؛ هرگز به خاطر دفاع از ارزشها، اصول اخلاقی و اعتقادات مذهبی یا معنوی خود عذرخواهی نکنید.
هرگز برای ندانستن پاسخ عذرخواهی نکنید؛ جستجوی مداوم شناخت و آگاهی مغز ما را پویا و فعال نگه میدارد. هنگام رویارویی با فرصت یادگیری در هر سنی هرگز ابراز تاسف نکنید. گفتنِ «نمیدانم» نشانه قدرت و فروتنی است.
هرگز به خاطر خریدن یک چیز باارزش برای خودتان عذرخواهی نکنید؛ این کار نشانه عزتنفس است. انسانهای شاد و موفق برای داشتن حس رضایتمندی از زندگی به تمایلات خودشان اهمیت میدهند.
هرگز بهجای شخص دیگری عذرخواهی نکنید؛ هرکسی مسئول اعمال و رفتار خودش است. نیاز نیست به خاطر کاری که فرد دیگری انجام داده عذرخواهی کنید، حتی اگر اعمال او به واسطه همکاری، همنشینی یا رابطهتان روی شما اثر بگذارد.
هرگز بهخاطر تاخیر در پاسخ دادن عذرخواهی نکنید؛ انسانهای موفق میدانند که گاهی اوقات اولویتبندی به معنای تاخیر در پاسخگویی به ایمیلها و تماسهای تلفنی است. هرگز به خاطر رسیدگی به مسائل مهمتر زندگیتان و تاخیر در پاسخگویی به ایمیل، پیام یا تماس کسی عذرخواهی نکنید.
هرگز بهخاطر گفتن حقیقت عذرخواهی نکنید؛ انسانهای قدرتمند از گفتن حقیقت ابایی ندارند. هرگز به خاطر داشتن این قدرت و توانایی شک به دلتان راه ندهید. همانطور که گفتهاند و شنیدهایم «حقیقت تلخ بهتر از دروغ شیرین است».
نسبت به خودتان صادق باشید و نگران فکر دیگران نباشید. عذرخواهی بیش از اندازه یا ابراز تاسف غیرضروری به مرور زمان عزت نفس شما را از بین میبرد. «متاسفم» را زمانی بهکار ببرید که واقعا مرتکب اشتباه شدهاید.
📚منبع: lifehack، ترجمه زهرا ذوالقدر
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@Dastan1224
✨﷽✨
#پندانه
🔴عادات اشتباهمان را کنار بگذاریم
✍روزی لویی شانزدهم در محوطه کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید.
از او پرسید:
چرا تو اینجا قدم میزنی و برای چه نگهبانی میدهی؟
سرباز دستپاچه جواب داد:
قربان! من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید:
چرا این سرباز اینجاست؟
افسر گفت:
قربان! افسر قبلی نقشه قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده، من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر لویی که شاهد این صحنه بود، او را صدا زد و گفت:
من علت را میدانم، زمانی که تو سه سالت بود، این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود! از آن روز ۴۱ سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!
آیا شما هم این نیمکت را در روان خود، خانواده و جامعه مشاهده میکنید؟ چقدر از این نیمکتها (کارها و عادتهای بدون منطق) داریم؟
↶【به ما بپیوندید 】↷
@Dastan1224