🌸🍃🌸🍃
💢 داستانک آموزنده 💢
💠 #عارف_و_نانوا 💠
عارفی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازه اش همه جا پیچیده بود.
روزی به آبادی دیگری رفت
عابد به نانوایی رفت و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را می شناسی؟
گفت: نه. گفت: فلان عابدبود،
نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت می خواهم شاگرد شما باشم،
عابد قبول نکرد.
نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد.
وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟
عابد: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی نان دادی!
#داستانک🌿
#رضای_خدا🌹
❌رضایت خدا....
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#کلام_بزرگان
💠آیت الله مجتهدی تهرانی رحمة الله
1⃣اولين عملي که باعث خوب شدن کار و بار انسان می شود «راضی نگه داشتن پدر و مادر » است.
2⃣دومين عمل «#نماز اول وقت» است.
🔸 نماز اول وقت در اين که کارتان خوب شود مؤثّر است.
کسانی که به هر دری می زنند ، ولی کارشان درست نمی شود برای اين است که نماز اول وقت نمی خوانند.
👌جوانها به شما توصيه مي کنم اگر می خواهيد هم دنيا داشته باشيد و هم آخرت ، نماز اول وقت بخوانيد.
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
🌸راه رسیدن به دنیا وآخرت🌸
❣علامه طباطبایی می فرمودند:
🌿« چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم سید علی آقای قاضی شرفیاب می شدم
🍃یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند: ای فرزند!
دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان))
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
↬ 🌷 ↫
═══✙🍃✨🍃✨🍃✙═══
⁉در مواقعی که کارمان گره خورده چه کنیم؟
🔶در اولین مرحله ، مشکلات را از خودمان ، ریشه یابی کنیم . به خودمان برگردیم ، در اعتقادات و اعمال ، ایرادی داریم یا نه .
🔸مساله مهم دیگر ، پدر و مادر هستند .
آیا از ما راضی هستند یا نه .رضایتشان را جلب کنیم.
🔸 خواندن آیت الکرسی
برای رفع مشکلات خیلی موثر است.
🔸اذان گفتن در منزل ،
به طوری که در فضای اتاقها شنیده شود ؛ موثر است.
🔸 #تلاوت_قرآن در منزل، خیلی مهم است.
📗استاد آیت الله تحریری
🌻اللّٰھـُم عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
· · · • • • • • 🦋 • • • • • · ·
🌱 آیت الله مجتهدی:
همیشه مقید به غسل توبه باشید، شاید
بعد از آن غسل مردید.
غسل نشاط را هم نیت کنید که وقتی عبادت
می کنید ؛ نشاط داشته باشید .
🌿🤍 دیدید آدم گرسنه ، چه با نشاط
- غذا می خورد؟
آدمی که خوابش می آید . .
چه با نشاط می خوابد و لذت می برد؟
عبادت هم نشاط می خواهد. ماها
برای عبادت کسل هستیم.
لذا مقید باشید غسل نشاط انجام دهید.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#تلنگر
میدونۍبدترینجاۍزندگۍڪجاست؟
اونجاکہبہخاطریہفیلم،نمازتوسریعمیخونۍ
یااصلانمیخونۍتابہاونفیلمبرسۍ!💔
فقط،فڪرنمیکنۍروزقیامتاونۍکہ
بہدادتمیرسہنمازه،نہدیدنفیلم🙂••
#نماز_اول_وقت
❬اللّٰھمصَلِّعَلۍمُحَمـَّدوآلِمُحَمـَّد!❭
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#کلام_علما
🔹یکی از بزرگان میفرمودند: مرحوم امام را در ایوان طلا حرم اميرالمؤمنين علیه السلام دیدم. دست بر شانۀ ایشان گذاشتم و گفتم: آقا به جان این امیر، من شما را خیلی دوست دارم...
🔸فقط بگو چه کردهای که این وجود و معنویت را پیدا کردی؟ ایشان فرمودند: قرآن، قرآن، قرآن...
حجت الاسلام والمسلمین ناصری
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#درمحضراهل_بیت📜
✨ عــواقب نااميــدی از رحمـت خـــــدا ✨
🌼 پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود:
【روز قیامت, خداوند ناامید کنندگانِ (از رحمت حق) را در حالی بر میانگیزد که سیاهی چهره شان بر سفیدی آن غالب است, پس به آنها گفته میشود: آنان ناامیدکنندگانِ از رحمت خدا هستند.】①
◆ امام صادق (علیه السلام) فرمود: 『نومیدی از رحمت خدا، سردتر از زمهریر است.』②
◆ امام علی ( علیه السلام ) فرمود:
『چونان کسی مباش که بدون عمل به (ثواب) آخرت امید میبندد ... هرگاه عافیت بیند خود پسند شود و هرگاه گرفتار گردد، نومید می شود ... اگر بینیاز شود، سرمست و فریفته گردد و اگر نیازمند شود، به نومیدی و سستی گراید.』③
🌼 امام علی (علیه السلام) در سفارشی به فرزندشان امام حسن (علیه السلام) فرمود:
【ای فرزندم! هیچ گنهکاری را نومید مکن؛ زیرا ای بسا کسی که عمری گناه می کند، اما فرجامش به نیکی ختم میشود و ای بسا کسی که عمری عمل میکند، لیکن در پایان عمرش گرفتار فساد میشود و رهسپار دوزخ میگردد؛ پناه می برم به خدا از آتش دوزخ.】④
① بحار الأنوار، ج 2، ص 55
② بحار الأنوار، ج 72، ص 338
③ نهج البلاغه، حکمت 150
④ بحار الأنوار، ج 77، ص 239
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کراماتی از علامه طباطبایی
✔استاد بزرگوار علامه طباطبایی میفرمودند: «روزی در باغ بودم. ناگهان متوجه شدم همه کلاغهای روی درخت، یکپارچه « الله! الله! » می گویند»
و نیز می فرمود: «هنگامی که به «ذکر» مشغولم، مشاهده میکنم درختهای حیاط خانه هم با من ذکر میگویند.» ✔سیده نجمه السادات طباطبایی (دختر علامه) نقل میکردند: «زمانی در درکهٔ تهران بودیم که دیدم مرحوم پدر بر سجاده نماز، مشغول عبادت اند. همان لحظه به حیاط رفتم و مشاهده کردم که ایشان در حیاط قدم می زنند. باز به اتاق رفته و دیدم همان لحظه،سرگرم عبادت اند! تعجب کردم که چطور در یک لحظه ایشان در دو جا هستند! این مطلب را با مادرم در میان گذاشتم و مادر فرمود: «دخترم! مگر نمی دانی این دست از انسانها (اولیاء خدا) هنگامی که دست از عبادت می کشند، خداوند فرشته ای را به شکل آنان می آفریند تا به جای آنان عبادت کند؟!».
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#داستانک 🍃🌸🍃
مجلس ميهماني بود......
پير مرد از جايش برخاست تا به بيرون برود...
اما وقتي که بلند شد، عصاي خويش را
بر عکس بر زمين نهاد.....
و چون دسته عصا بر زمين بود، تعادل کامل نداشت...
ديگران فکر کردند که او چون پير شده، ديگر حواس خويش را از دست داده و متوجه نيست که عصايش
را بر عکس بر زمين نهاده.....
به همين خاطر صاحبخانه با حالتي که خالي از تمسخر نبود به وي گفت:
پس چرا عصايت را بر عکس گرفته اي؟!
پير مرد آرام و متين پاسخ داد:
زيرا انتهايش خاکي است، مي خواهم فرش خانه تان خاکي نشود.....
مواظب قضاوتهايمان باشيم....
چه زيبا گفت دکتر شريعتي:
براي کسي که ميفهمد
هيچ توضيحي لازم نيست
و
براي کسي که نميفهمد
هر توضيحي اضافه است
آنانکه ميفهمند
عذاب ميکِشند
و
آنانکه نميفهمند
عذاب مي دهند
#قضاوت_نکنیم❗️
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
✨﷽✨
✍استاد علی صفایی حائری :
نباید گرو موقعیتها بود که اگر با فلانى باشم بهتر خواهم بود . اگر با فلانى ازدواج کنم ، به من رشد مىدهد و از این حرفها ... چون هیچ کسى نمىتواند به تو رشد بدهد . این تو هستى که در هر موقعیتى مىتوانى رشد کنى و یا خسارت ببینى . گیرم تو در کنار رسول باشى و یا همراه
فاطمه ، این درست که اینجا زمینه بهتر است ، ولى این هم هست که تکلیف بیشترى از تو مىخواهند .
در هر حال این زمینهها مهم نیستند ، وضعیتى که تو مىگیرى و اطاعتى که تو خواهى داشت ، تو را بالا میبرد و یا پایین مىآورد . البته این حرفها بر ما که با چیزهاى دیگر مأنوس بودیم ، سنگینى مى کند . ما دوست داریم با فلانى باشیم و در فلان جا زندگى کنیم و اسمش را هم مىگذاریم خدا و رشد !
غافل از آنکه رشد ما در گرو همین اطاعت و تقوى ، همین عبودیت است ؛ یعنى اینکه در هر موقعیتى تکلیف مان را بیاوریم و اسیر موقعیتهاى خوب و یا بد نباشیم .
📚 کتاب صراط ، ص 150
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
✨﷽✨
💠ثواب نه هزار سال عبادت
✍میمون بن مهران می گوید:با حضرت امام مجتبی علیه السلام در مسجدالحرام بودم. حضرت در آن جا معتکف و مشغول طواف بودند. نیازمندی نزد ایشان آمد و عرض کرد: «ای فرزند رسول خدا، به فلان شخص مقداری بدهکارم و از عهده قرض او برنمی آیم. اگر ممکن است مرا کمک کنید».
امام علیه السلام فرمودند: «به صاحب این خانه! [و اشاره به کعبه کردند] متأسفانه در حال حاضر، پولی در اختیار ندارم». شخص نیازمند گفت: «ای فرزند رسول خدا! پس از او بخواهید که به من مهلت بدهد؛ چون مرا تهدید کرده است که اگر بدهی خود را نپردازم، مرا به زندان بیندازد». حضرت علیه السلام طواف خود را قطع کردند و همراه آن مرد به راه افتادند تا نزد طلب کارش بروند و از او مهلت بگیرند.
عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! گویا فراموش کرده اید که در مسجد قصد اعتکاف کرده اید». حضرت علیه السلام فرمودند: «نه فراموش نکرده ام؛ ولی از پدرم شنیدم که حضرت پیامبر اکرم فرمودند: هر کس حاجت برادر مؤمن خود را برآورد، نزد خدا مانند کسی است که نُه هزار سال روزها روزه گرفته و شب ها را به عبادت گذرانیده است»
📚 بحارالانوار، ج، ۷۴ ص ۳۱۵.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
✅فوق گناه» چیست؟
❌ما یک سری گناه به نام «فوق گناه» داریم که از گناه بدتر هستند. اینها خیلی خطرناک هستند.
🚨اگر یکی از اینها با کسی باشد، قرن ها در جهنم گرفتار میشود. مثلاً عاق والدین، بداخلاقی، حسود بودن، سوءظن داشتن. یعنی جهنم اخلاق، مهمتر از جهنم اعمال است.
🚨در مورد سوء خلق، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود:«سُوءُ الخُلقِ ذَنبٌ لا یُغفَر= بداخلاقی گناهی است که آمرزیده نمیشود.» یعنی باید آدم به خاطر این گناهان میلیون ها سال در جهنم عالم برزخ بماند. حسادت، بداخلاقی، بددهانی، زودرنجی و ... از این نوع گناهان هستند. اینها گناهان بزرگی هستند.
😱آنوقت آدم در قیامت میبیند بعضی ها را که در دنیا آنها را برای گناهان ظاهری شان سرزنش میکرده وضعشان خیلی بهتر از کسانی هستند که مرتکب چنین گناهانی شده اند.
#استادشجاعی
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
⚠️ #تـــݪنگـــرامـــروز
🔔 از جنس امید
🕋 قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنࣱ
(مريم/9)
⚡️ترجمه:
پروردگارت فرمود: این كار برای من آسان است
چه کلام دلگرم کنندهایی است از طرف خداوند، حرفی از جنس امید که هیچ کاری برای خداوند نشد نداره این را با یقین باور داشته باشیم.
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍مرد رباخوار و عیاشی بود که هرگاه گناه میکرد و به او میگفتند: گناه نکن! میگفت: خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِين است، نترسید! او هرگز بندۀ خود را هر چقدر هم که بد باشد نمیسوزاند؛ من باورم نمیشود او از مادر مهربانتر است چگونه مرا بسوزاند در حالی که این همه در خلقت من زحمت کشیده است!
روزگار گذشت و سزای عمل این مرد رباخوار پسر جوانی شد که در معصیت خدا پدر را در جیب گذاشت و به ستوه آورد تا آنجا که پدر آرزوی مرگ پسر خویش میکرد. گفتند: واقعا آرزوی مرگش داری؟ گفت: والله کسی او را بکشد نه شکایت میکنم نه بر مردنش گریه خواهم کرد. گفتند: امکان ندارد پدری با این همه حب فرزند که زحمت بر او کشیده است حاضر به مرگ فرزندش باشد.
گفت: والله من حاضرم، چون مرا به ستوه آورده است و به هیچ صراط مستقیمی سربراه نمیشود. گفتند: پس بدان بنده هم اگر در معصیت خدا بسیار گستاخ شود، خداوند أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ از او به ستوه میآید و بر سوزاندن او هم راضی میشود.
📖 قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ (17 - عبس)
مرگ بر اين انسان، چقدر كافر و ناسپاس است؟
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
✨﷽✨
#پندانه
✍ در هر شرایطی همینقدر اخلاقمدار باشید
یکی از دوستام و خانمش میخواستن از هم جدا بشن.
یه روز تو یه مهمونی بودیم، ازش پرسیدم:
خانمت چه مشکلی داره که میخوای طلاقش بدی؟
گفت:
یه مرد هیچوقت عیب زنشو به کسی نمیگه.
وقتی از هم جدا شدن، پرسیدم:
چرا طلاقش دادی؟
گفت:
آدم پشت سر دختر مردم حرف نمیزنه.
بعد از چند ماه از هم جدا شدن و سالِ بعدش خانمش با یکی دیگه ازدواج کرد.
یه روز ازش پرسیدم:
خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟
گفت:
یه مرد هیچوقت پشت سر زنِ مردم حرف نمیزنه.
🔰یادمان نرود نامردترین انسان کسی است که راز دوران دوستی را به وقت دشمنی فاش سازد.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#پندانه
#حکایت_کوتاه_کُهَن
چغندر تا پیاز الحمدلله
💎میگویند در روزگار قدیم مرد فقیری در دهی زندگی میکرد. یک روز مرد فقیر به همسرش گفت:((می خواهم هدیه ای برای پادشاه ببرم.شاید شاه در عوض چیزی شایسته شان ومقام خودش به من ببخشد و من آن را بفروشم و با پول آن زندگیمان عوض شود))
همسرش که چغندر دوست داشت،گفت:((برای پادشاه چغندر ببر!))اما مرد که پیاز دوست داشت،مخالفت کرد وگفت:((نه!پیاز بهتر است خاصیتش هم بیشتر است.))بااین انگیزه کیسه ای پیاز دستچین کرد و برای پادشاه برد.
از بد حادثه،آن روز از روز های بد اخلاقی پادشاه بود و اصلا حوصله چیزی رانداشت. وقتی به او گفتند که مرد فقیری برایش یک کیسه پیاز هدیه آورده، عصبانی شد ودستور داد پیاز ها را یکی یکی بر سر مرد بیچاره بکوبند. مرد فقیر در زیر ضربات پی در پی پیازهایی که بر سرش می خورد، با صدای بلند میگفت:((چغندر تا پیاز، الحمدلله!!))
پادشاه که صدای مرد فقیر را می شنید ، تعجب کرد و جلو آمد و پرسید: این حرف چیست که مرتب فریاد می کنی؟ مرد فقیر با ناله گفت:شکر می کنم که به حرف همسرم اعتنا نکردم وچغندر با خود نیاوردم وگرنه الان دیگر زنده نبودم!
شاه از این حرف مرد خندید وکیسهای زر به او بخشید تا زندگیش را سرو سامان دهد! واز آن پس عبارت پیاز تا چغندر شکر خدا در هنگامی که فردی به گرفتاری دچار شود که ممکن بود بدتر از آن هم باشد به کار میرود.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
🔆دو راهی بهشت و برزخ
🔅حرّبن يزيد رياحى ، مردى شجاع و نيرومند است . اولين بار كه عبيدلله بن زياد حاكم كوفه ، مى خواهد هزار سوار براى مقابله با حسين بن على (ع ) بفرستد، او را به فرماندهى اين گروه انتخاب مى كند. اينك حر آماده شده است تا با حسين (ع ) بجنگد، صحنه اى تماشايى است ، گوشها منتظر اين خبرند كه بشنوند حر با آن شجاعت و نيرومندى و دليرى با حسين (ع ) چه مى كند؟
حر با اين كه ابتدا جلو راه امام (ع ) را گرفت و او را رنجانيد، بگونه اى كه امام نفرينش كرد و وقتى كه با سربازان تحت امرش سر راه بر حضرت ابى عبدلله گرفت ، حضرت به او فرمود: ثكلتك امك ؛ مادرت به عزايت بنشيند
ولى بر خلاف تصور و انتظار، راوى مى گويد: در آن هنگام حربن يزيد رياحى را در لشكر عمر سعد ديدم در حالى كه مثل بيد مى لرزيد! من تعجب كردم ، جلو رفتم ، گفتم : حر! من تو را مرد بسيار شجاعى مى دانستم بطورى كه اگر از من مى پرسيدند شجاع ترين مردم كوفه كيست ؟ از تو نمى توانستم بگذرم . اينك چطور ترسيده اى ؟ كه اين گونه لرزه بر اندامت افتاده است ؟ حر جواب داد: اشتباه كرده اى ، من از جنگ نمى ترسم .
🔅- پس از چه ترسيده اى ؟ حر گفت : من خودم را بر دو راهى بهشت و جهنم مى بينم ، نمى دانم چه كنم ؟ و كدام راه را انتخاب كنم .
عاقبت تصميمش را گرفت ، آرام آرام اسب خودش را كنار زد، بطورى كه كسى نفهميد چه مقصود و هدفى دارد، همين كه رسيد به نقطه اى كه نمى توانستند جلويش را بگيرند، ناگهان تازيانه اى به اسبش زد و خود را نزديك خيمه حسين (ع ) رسانيد. سپرش را وارونه كرد، كنايه از اين كه براى جنگ نيامده ام بلكه امان مى خواهم . به نزديك امام حسين (ع ) كه رسيد، سلام عرض كرد و سپس گفت :
هل لى توبة آيا توبه از من پذيرفته است ؟
اباعبدلله فرمود: بله ، البته قبول است .
آنگاه حر عرض كرد: آقا حسين جان ، به من اجازه ده تا به ميدان روم و جان خويش را فداى راهت كنم .
🔅امام فرمود: اينك تو مهمان ما هستى ، از اسب پياده شو و چند لحظه اى را نزد ما بمان .
حر گفت : آقا اگر اجازه بفرماييد تا به ميدان روم بهتر است . گويا حر خجالت مى كشيد و شرم داشت ، شايد با خودش زمزمه مى كرد كه :
🔅اى خدا! من همان گنهكارى هستم كه اولين بار دل اولياى تو و بچه هاى پيامبرت را لرزاندم
بسيار مضطرب به نظر مى رسيد، براى رفتن به ميدان جنگ خيلى عجله داشت ؛ زيرا كه با خود مى انديشيد: نكند هم اكنون كه اين جا نشسته ام يكى از بچه هاى حسين (ع ) بيايد و چشمش به من بيفتد و من بيش از اين شرمنده و خجل شوم ؟!
🔅امام (ع ) به او اجازه رفتن به ميدان داد و او چون عقابى تيز پرواز خود را به ميدان رسانيد، طولى نكشيد كه از اسب به زمين افتاد، امام - ع - را صدا زد، حضرت فورا خودش را به بالين او رسانيد. حر با كمال خجلت نظرى به طرف حضرت انداخت و گفت :
🔅اى پسر رسول خدا! آيا از من راضى شدى ؟
فرمود: بله اى حر من از تو راضى هستم و خدا هم راضى است ؛ اءنت حر كما سمتك امك ؛ تو آزاده اى همانطورى كه مادرت تو را چنين نام نهاد للّه و او با كمال دلخوشى جان به جان آفرين تسليم كرد.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
🔅 #پندانه
✍ با منطق مورچه زندگی کن
🔹منطق مورچهای دارای چهار قسمت است.
🔸اولین بخش آن این است:
«یک مورچه هرگز تسلیم نمیشود.»
🔹اگر آنها بهسمتی پیش بروند و شما سعی کنید متوقفشان کنید، بهدنبال راه دیگری میگردند.
🔸بالا میروند، پایین میروند، دور میزنند. آنها به جستوجوی خود برای یافتن راه دیگر ادامه میدهند.
🔹بخش دوم این است:
«مورچهها کل تابستان را زمستانی میاندیشند.»
🔸این نگرش مهمی است. نمیتوان اینقدر سادهلوح بود که گمان کرد تابستان برای همیشه ماندگار است!
🔹پس مورچهها وسط تابستان در حال جمعآوری غذای زمستانشان هستند. باید همچنان که از آفتاب و شن لذت میبرید، به فکر سنگ و صخره هم باشید.
🔸سومین بخش از منطق مورچه این است:
«مورچهها کل زمستان را مثبت میاندیشند.»
🔹این هم مهم است. در طول زمستان مورچهها به خود یادآور میشوند که این دوران زیاد طول نمیکشد، بهزودی از اینجا بیرون خواهیم رفت و در اولین روز گرم، مورچهها بیرون میآیند.
🔸اگر دوباره سرد شد، آنها برمیگردند به لانه. ولی باز در اولین روز گرم بیرون میآیند. آنها برای بیرونآمدن نمیتوانند زیاد منتظر بمانند.
🔹چهارمین و آخرین منطق مورچهها:
«یک مورچه در تابستان چهقدر برای زمستان خود جمع میکند؟»
🔸هرچهقدر که در توانش باشد.
🔹پس:
هرگز تسلیم نشو؛
آینده را ببین (زمستانی بیندیش)؛
مثبت بمان (تابستان را بهخاطر بسپار)؛
همه تلاشت را بکن.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
♦ #ریشهیتمام_گرفتاریها
⁉ ️چرا هر کاری می کنیم، زندگی هامون درهم و پیچیده هست؟؟!!
چرا اینهمه گرفتاریم؟ ️با اینکه علم و تکنولوژی این همه پیشرفت کرده، چرا همیشه درگیر و گرفتار هستیم؟ چرا به اون آرامشی که می خواستیم نرسیدیم؟؟!!
♦ جوابش اینه که: چون خدا آرامشِ حقیقی رو جای دیگه قرار داده، و ما آدرس رو گم کردیم!! یکی از دلایل این همه گرفتاری رو، خودِ خدا تو قرآنش اینطوری بیان می کنه:
🌸 وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا.
هر كس كه از ياد من إعراض كند، من زندگی را به او سخت میگیرم، و او را با سختی و مشكلات همراه خواهم کرد.
📖سوره طه آیه ۱۲۶
♦ یعنی کسی که از یاد_خدا غافل باشه، آرامش نداره. زندگی بدی بار داره.️ ممکنه با پول و ثروت، بشه #آسایش به دست آورد، ولی آرامش فقط با معنویت به دست میاد...
أَلاٰ بِذِکْرِ اللّٰهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب
تنها با ذکر و یادِ خدا دلها آرام میگیرد.
📖 سوره رعد، آیه ۲۸
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
🔰یقین، لازم نیست...
🔹يكى از دوستان مى گفت چه كنيم تا به يقين برسيم؟ به او گفتم: «يقين لازم نيست، كه انسان با احتمال هم كار و حركت مى كند.»
🔹در تجارت، با احتمال حركت مى كنند. در كشاورزى با احتمال آغاز مى كنند. دانههايى كه يك كشاورز در زمين مىپاشد، يقين ندارد كه رشد كند و ممكن است هزار آفت سر راهش باشد، اما با همين توجه اقدام مى كند.
🔹حال چه شده وقتى انسان مى خواهد در راه خدا حركت كند، مى گويد بايد يقين داشته باشم!؟
🔹 در اينجا يقين را اول مى خواهيم، ولى در تجارت با يك احتمال هم حركت مى كنيم تا جايى كه بيست بار ضرر مى دهيم، ولى باز هم ادامه مى دهيم و تازه اين ادامه را جزء پشتكار خود تلقى مى كنيم و به حساب حماقت ها و سفاهت ها نمى آوريم.
🔹وقتى مى خواهيم با خدا معامله كنيم، مى گوييم: يقين نداريم! ما كجا و كى يقين داشتهايم؟!
🔹در حركتهاى خود و در اين دنياى احتمالات، با چه يقينى اقدام كرده ايم؟ اينجاست كه كم مى آوريم!
🔹وقتى مى خواهيم در راه خدا حركت كنيم، يك جور معامله مى كنيم و وقتى مى خواهيم در راه خود و براى خود حركت كنيم، طور ديگرى عمل مى كنيم.
🔹همين چيزهاست كه براى انسان مشكل ايجاد مى كند!
❛❛ عینصاد
📚 #اخبات | ص ۸۶
#⃣ #بریده_کتاب #سیر_و_سلوک
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
#داستان_آموزنده
🔆نمک شناس یا نمک به حرام
🌾يكى از اخيار اصفهان كه به علامه مجلسى ارادت داشت شبى بعد از نماز جماعت خدمت ايشان آمد و گفت : گرفتارى مهمى برايم پيش آمده است . علامه مجلسى گفت : چه گرفتارى ؟
🌾آن مرد گفت : لوطى باشى محل ، به من خبر داده است كه امشب با دوستانش مى خواهند به خانه من بيايند و شام ميهمان من باشند و قهرا مى دانم اسباب لهو و لعب را هم مى آورند و موجبات ناراحتى ما را فراهم مى كنند و ما را در حرام مى اندازند.
علامه مجلسى گفت : خودم مى آيم و به لطف خداوند مساءله آنرا آنطورى كه خدا بخواهد حل و فصل مى كنم .
🌾 جناب علامه از راه مسجد جلوتر از ميهمانها به خانه آن مرد رسيد، وقتى بعد از مدتى لوطى باشى و رفقايش وارد شدند، ناگهان چشمشان به شيخ الاسلام اصفهان ؛ مرحوم مجلسى افتاد، تنبك و تنبورهاى خود را پنهان كردند و مؤ دبانه در محضر او نشستند.اما لوطى باشى از ميزبان سخت ناراحت و دلگير شده كه او علامه مجلسى را موى دماغ و مزاحم عيششان كرده بود.
🌾لوطى باشى شروع به سخن گفتن كرد و گفت : جناب مجلسى ! ما لوطيها صفات خوبى هم داريم ، كمتر از اهل علم هم نيستيم .
🌾 مجلسى گفت : من كه چيزى از خوبيهاى شما نمى دانم . لوطى باشى گفت : جناب مجلسى تو با ما معاشرت ندارى كه بدانى ما چه صفات خوبى داريم ؛ ما در نمك شناسى بى نظيريم . لوطى كسى هست كه اگر نمك كسى را چشيد تا آخر عمر يادش نمى رود و به صاحب نمك خيانت نمى كند. علامه گفت :
🌾من اين حرف شما را نمى توانم بپذيرم كه شما نمك شناسيد و نمكدان نمى شكنيد. بگو ببينم چند سال از سن شما مى گذرد؟ لوطى باشى گفت : چهل سال . علامه مجلسى گفت : چهل سال است نعمت خدا را مى خورى و معصيت خدا را مى كنى اى نمك به حرام !
🌾اين جمله را كه گفت مثل آبى كه به آتش بريزند لوطى باشى خاموش شد و راستى كه او را تحت تاءثير قرار داد تا آخر مجلس ديگر يك كلمه هم حرف نزد و در فكر فرو رفت .
🌾مجلس تمام شد و هر كس به خانه اش رفت . لوطى هم به خانه اش رفت تا بخوابد اما مگر خوابش مى برد! بله درست گفت چهل سال عوض نمك شناسى نسبت به كسى كه به او همه چيز داده ؛ سلامتى ، بضاعت ، ثروت ، و... نمك بحرامى كرده فكر كرد و فكر كرد تا آخر تصميم خود را گرفت .
🌾 فردا صبح پس از اذان ، علامه مجلسى شنيد كه كسى در خانه اش را مى زند، در را باز كرد، ديد لوطى باشى است . گفت : آقاى شيخ ! آيا اگر من توبه كنم خدا مرا مى بخشد و مى آمرزد و قبولم مى كند؟ علامه مجلسى گفت : بله ، البته خدا كريم و غفور است ، انسان هر قدر هم گناهش زياد باشد اما اگر حقيقتا پشيمان شود و به درگاه خداوند بزرگ توبه كند خداوند تعالى گناهان او را مى بخشد و او را قبول مى كند. لوطى باشى گفت : من پشيمانم و توبه كردم تو از خدا بخواه تا مرا بيامرزد.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
🎙|سردار رحیم صفوی درباره شهید همت چنین میگوید:
«او انسانی بود كه برای خدا كار میكرد و اخلاص در عمل از ویژگیهای بارز اوست.
ایشان یكی از افراد درجه اولی بود كه همیشه مأموریت های سنگین برعهده اش قرار داشت.
حاج همت مثل مالک اشتر بود كه با خضوع و خشوعی كه درمقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسیجی داشت ، درمقابله با دشمن همچون شیری غرّان از مصادیق «اشداء علی الكفار، رحماء بینهم» بود.
همت كسی بود كه برای این انقلاب همه چیز خودش را فدا كرد و از زندگیش گذشت. »
#شهید_ابراهیم_همت🌷
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
🔔 ناز کردن برای خدا
✅ آیت الله کشمیری:
هنگام افطار دِلالی کنید! دِلال یعنی ناز کردن، هنگام افطار برای خدا ناز کنید! چون برایش روزه گرفتید و حضرتش خوان کرم گسترده، لقمه اول را نزدیک دهان ببرید، اما نخورید! دعا کنید یعنی به خدا عرض کنید: اگر حاجتم را بدی افطار میکنم! این حالت معجزه میکند.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌
✨﷽✨
#پندانه
🔴يكی همیشه ما را میبيند
✍فقیری پسری کم سن و سال داشت. روزی به او گفت: بیا با هم برویم از میوههای درخت فلان باغ دزدی کنیم.
پسر اطاعت کرد و با پدر به طرف باغ رفتند. با اینکه پسر میدانست این کار زشت و ناپسند است ولی نمیخواست با پدرش مخالفت کند. سرانجام با هم به کنار درخت رسیدند، پدر گفت: پسرم! من برای میوه چیدن بالای درخت میروم و تو پایین درخت مواظب باش و به اطراف نگاه کن، اگر کسی ما را دید مرا خبر بده.
فرزند پای درخت ایستاد. پدرش بالای درخت رفت و مشغول چیدن میوه شد. بعد از چند لحظه، پسر گفت: پدرجان، یکی ما را میبیند. پدر از این سخن ترسید و از درخت پایین آمد و پرسید: آن کس که ما را میبیند کیست؟
فرزند در جواب گفت: «أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى؛ آيا او نمیداند كه خداوند همه اعمالش را میبيند؟!»(علق:14)
پدر از سخن پسر شرمنده شد و پس از آن دیگر دزدی نکرد!خیلی از اعمال ما مانند غیبت، تهمت و ... هم به اندازه دزدی و چهبسا بیشتر قبیح است اما چون مثل دزدی در ذهن ما جلوه بدی از آن شکل نگرفته، بدون توجه به اینکه یک نفر نظارهگر رفتار ماست همچنان آن را ادامه میدهیم.
کانال داستان و پند
☀️@Dastan1224👌