#🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
نیمهیپنهانعشق💔
#پارت67🍃
نویسنده: #سییـنبـاقــرے 📚
امتحان اولی رو با موفقیت به پایان رسوندیم..
انرژی شد برای امتحانای بعدی و یکی پس از دیگری موفق شدن..
روز آخر بعد از امتحان، اونقد دلم گرفته بود از اینجا و این شهر غریب و تموم اتفاقاش ، که دوست نداشتم بمونم خوابگاه و فضای دانشگاه..
ساعت ده بود که از جلسه بلند شدم..
برگه مو دادم دست استاد صادقی و اولین نفر اومدم بیرون..
هوا همیشه خنک بود..
دستامو بردم توی جیب مانتو پاییزیم و آروم آروم قدم زدم به سمت بیرون..
روز اولی که اومدم این شهر پر بودم از حس شادابی و تازگی و جوونی...
چقدر هیجان داشتم...
چه روزایی گذروندم..
درس خوندنام..
معروف شدنم به عنوان دانشجوی برتر..
تلاشم برای انتقالی..
رفتن پیش استاد و اولین بار..
خونه ی سحر..
بیمارستان..
آقای پارسا..
اون رستوران لعنتی و منفجر شدن تمام احساساتم..
همه اتفاقا عین پرده ی سینما از جلوی چشمام رد میشد و تفهمیدم کی رسیدم به اون رستورانی که جدیدا ازش به عنوان رسوران نفرین شده یاد میکردم..
ایستادم و به سردردش نگاه کردم..
-هیچ وقت از یادم نمیری..
صدای بوق ماشینی توجهمو به سمت جاده جلب کرد..
ماشین سانتافه ی سفید..
آشنا بود!نه؟؟
همون سانتافه ای که با ترس و لرز توش نشستم و رفتم بیمارستان ملاقت سحر و بعدش ترسم ریخت و تا اون مهمونی هم رفتم..
چقدر بد..
رفتم سمتش..
روز اخر بود و این شهر و استاد و تموم خاطرات..
برم..
درو باز کردم و نشستم..
-سلام استاد..
+سلام خانوم درویشان پور..
چقدر شیرین بود حس احترام....
٭٭٭٭٭--💌ادامه دارد
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662
#پارت67 رمان یاسمین
فرنوش خودش بهم گفت چي شده-
. كاوه – د اون طوري نبوده ! خبر نداري شازده بهرام خان چي ها گفته
. در حاليكه سخت كنجكاو شده بودم ، پرسيدم
بهرام چي گفته ؟-
!! كاوه ولش كن ، حرفش رو هم نزن پدر سگ رو
! خودت رو لوس نكن ، عصبانيم ها-
منكه فرنوش نيستم سرم داد بزني و هيچي بهت نگم . حرف بزني ميدوم ميرم بابام رو برات ميارم . بعد در حاليكه مثل –كاوه
: دخترها خودش رو لوس ميكرد و انگشتش رو به طرفم تكون ميداد و تهديدم مي كرد . آروم با عشوه گفت
! اونوقت ميفهمي يه من ماست چقدر كره ميده بي حيا پسر چشم دريده-
. خندم گرفت
! كاوه – چه عجب عنق آقا از هم وا شد
حاال ميگي اين پسره چي گفته يا نه ؟-
! كاوه –عقدم كن تا بهت بگم
. اگه تو تموم دنيا فقط يه دختر مونده باشه و اونم تو باشي ، امكان نداره طرفت بيام-
گم شو ، ايكبيري . اگه تو دنيا فقط يه مرد مونده باشه اونم تو مفنگي باشي . نميزارم از زير چادر گوشه ابرومو ببيني ! –كاوه
! اينار و با صداي زنونه مي گفت .همونطوري نگاش كردم . از پس زبونش كه بر نمي اومدم !مرتيكه هرزه بي سروپا
! كاوه – آل ببره اون جيگرت تو كه اينجوري نيگام نكني . تنم مور مور شد بي حيا
حرفات تموم شد ؟ حاال ميگي اون پسره چي گفته ؟ : هر دو زديم زير خنده كه گفتم
. كاوه – نه تموم نشده . يه دونه ديگه مونده
. بگو خالصم كن-
. كاوه – خاك تو سرت كنن كه اونقدر سرد مزاجي اين عشوه ها رو واسه هر كي مي اومدم تا حاال عقدم كرده بود
. ميخنديدم و نگاهش مي كردم . حريف زبون اين هيچكس نمي شد
كاوه جون من بگو چي شده ؟-
آهان ! االن آدم شدي . جونم برات بگه كه چي ؟ آهان امروز صبح كله سحر ، ماه پيشوني خانم خودش رو هفت قلم آرايش –كاوه
.ميكنه كه كجا بره ؟ بياد ديدن تو گداي آس و پاس
! تا اتولش رو از گاراژ ميكشه بيرون و كوچه اول رو رد ميكنه ، سر گذر كوچه دوم چي مي بينه ؟ آقا بهرام خبيث رو
آقايي كه من باشم و خانم خوشگلي كه شما باشين ، فرنوش خانم سرعت ماشين رو زياد مي كنه تا ايز گم كنه . اما هر كاري ميكنه
. ، بهرام پدر سوخته دست از تعقيب ور نمي داره گويا يواشكي دنبال فرنوش ميرفته كه خونه تو رو پيدا كنه
حاال اين موقع تو آدم مفلوك تو چه فكري هستي ؟ كه چي ؟
كه وقتي اومد اينو بهش ميگم ! وقتي فرنوش اومد اونو بهش ميگم ! وقتي فرنوش اومد اون جوري ناز مي كنم . وقتي فرنوش
! اومد اين جوري ناز مي كنم
! وقتي فرنوش اومد يه ابرو مي دم باال يكي رو ميدم پايين ميشم گري گوري پك
خفه م كردي كاوه ! ميشه مثل آدم تعريف كني ؟-
! كاوه – من اينطوري بلدم بگم برو از خود بهرام بپرس به اين خوبي دارم تعريف ميكنم ديگه
. يعني اصل مطلب رو بگو . حاشيه نرو-
!كاوه –من بايد اخبار رو با تفسيرش بگم . خشك و خالي نمي تونم بگم
. باشه ، به درك بگو-
. كاوه – بقيه اش يادم رفته ! بايد بگي غلط كردم تا بگم
: يه لنگه كفش رو ول كردم طرفش كه خورد تو سرش و گفت
! آخ !الهي دستات بشكنه چيزي كه بدم مي آد از مردي كه دست بزن داشته باشه-
! كاوه – ديونه ام كردي يه باليي ماليي سرت ميارم ها
كاوه – نگو ترو بخدا خجالت ميكشم . تو كه اينقدر بي حيا نبودي
#کانال_داستان_و_رمان_مذهبی 👇
🌺🍃http://eitaa.com/joinchat/3453091851Cb049da4662