آدم با خوندن این داستان حس عجیبی بهش دست میدە👇
🌟یعقوب لیث صفاری شبی هر چه کرد، خوابش نبرد؛ غلامان را گفت: حتما به کسی ظلم شده،
او را بیابید...
پس از کمی جستوجو، غلامان باز گشتند و گفتند: سلطان به سلامت باشد، دادخواهی نیافتیم.
اما سلطان را دوباره خواب نیامد؛ پس خود برخواست و با جامهی مبدل، از قصر بیرون شد.
در پشت قصر خود، نالهای شنید که میگفت: خدایا یعقوب هماکنون به خوشی در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین ستم میشود.
سلطان گفت: چه میگویی؟ من یعقوبم و از پی تو آمدهام؛ بگو ماجرا چیست؟
آن مرد گفت: یکی از خواصِ تو که نامش را نمیدانم، شبها به خانهی من میآید و به زور، زن من را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار میدهد.
سلطان گفت: اکنون کجاست؟
مرد گفت: شاید رفته باشد.
شاه گفت: هرگاه آمد، مرا خبر کن و آن مرد را به نگهبان قصر معرفی کرد و ادامه داد: هر زمان این مرد، مرا خواست، به من برسانیدش حتی اگر در نماز باشم.
شبِ بعد، باز همان شخص به خانه آن مرد بینوا رفت و مرد مظلوم به سرای سلطان شتافت.
یعقوب لیث سیستانی با شمشیر برهنه به راه افتاد، در نزدیکی خانه صدای عیش مرد را شنید.
دستور داد تا چراغها و آتشدانها را خاموش کنند،
آنگاه ظالم را با شمشیر کُشت پس از آن دستور داد تا چراغ افروزند و در صورت کُشته نگریست؛ پس در دم سر به سجده نهاد؛
سپس صاحبخانه را گفت قدری نان بیاورید که بسیار گرسنهام.
صاحبخانه گفت: پادشاهی چون تو، چگونه به نان درویشی چون من قناعت توان کرد؟
شاه گفت: هر چه هست، بیاور.
مرد پاره ای نان آورد و از شاه سبب خاموش و روشن کردن چراغ و سجده و نان خواستن سلطان را پرسید.
سلطان در جواب گفت: آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم، با خود اندیشیدم در زمان سلطنت من، کسی جرأت این کار را ندارد مگر یکی از فرزندانم؛
پس گفتم چراغ را خاموش کن تا محبت پدری، مانع اجرای عدالت نشود.
چراغ که روشن شد، دیدم بیگانه است، پس سجدهی شکر گذاشتم.
اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم، با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا دادِ تو را از آن ستمگر بستانم.
اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخوردهام...
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
🌟فردي نشسته بود و "ياربّ" ميگفت.
شيطان بر او ظاهر ميشود و ميگويد: تا به
حال اين همه ياربّ گفتهاي فايده داشته است؟
مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف
شد و خوابيد. شب كسي به خواب او آمد و
گفت چرا ديگر "ياربّ" نمي گويي!؟جواب داد :
چون جوابي نمي شنوم و ميترسم از
درگاه خدا مردود باشم ، پس چرا دعا بكنم!؟
گفت خدا مرا فرستاده است تا به تو بگويم
اين ياربّ گفتن هایت همان لبّيك و جواب ماست!
يعني اگر خداوند نخواهد صداي ما به
درگاهش بلندشود اصلا نميگذارد "ياربّ" بگوييم!
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
🌟ملا گوساله اش را به صحرا برد. غروب شد و خواست که او را به خانه برگرداند. گوساله آنقدر جست و خیز كرد كه ملا خسته شد. پس او را رها کرد و به خانه رفت. چوبي برداشت و شروع كرد به زدن گاو. زنش پرسيد: چرا گاو را ميزني، مگر ديوانه شده اي؟
ملا گفت: از بس حرام زاده است گوساله اش... يكساعت تلاش كردم و دست آخر هم نتوانستم او را بگيرم و به خانه بياورم. اگر اين گاو او را درست تربیت می کرد گوسالهً شش ماهه مرا اينقدر اذيت نمي كرد!!
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
💧این متن زیبا روحتما بخونید
گاهـــــــے❗️
براے رهاشدن از زخم هاے زندگے باید بخشید
و گذشتـــــ ....
میدانم ڪه بخشیدن ڪسانے ڪه از آنها زخم خورده ایم ، سخت ترین ڪار دنیاست ...
ولـــــــے ،
تا زمانے ڪه هر صبح چشمان خود را با ڪینه بازڪنیم ؛
و آدمهاے خاطرات تلخ را زنده نگه داریم ؛
و در ذهن خود هر روز محاڪمه شان ڪنیم ...
رنگ آرامـــــــش را نخواهیم دید‼️
گـــــــاه ،
چشم ها را باید بست
و از ڪنار تمام بد بودنها گذشتـــــ ....
#بخشش_از_بزرگان_است
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،میخواهم در قبر در پایم باشد.
وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند، پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد، ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ما ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
ولی پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام تمام علمای شهر یکجا شدند و روی این موضوع مشورت کردند، که سر انجام به مناقشه انجامید....
در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
پسرم! میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد. پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری، زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد همان اعمالت است.
🌹دوستان برای حمایت از کانال خودتان مطالب کانال را فروارد کنید🙏
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
#حكايت
🌟اسب سواری...
مرد چلاقی را سرراه خود دید که
از او کمک می خواست مردِ سوار
دلش به حال او سوخت
از اسب پیاده شد و
او را از جا بلند کرد و
روی اسب گذاشت تا او را به
مقصد برساند
مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد
دهنه ی اسب را کشید و گفت:
اسب را بردم و با اسب گریخت.
اما پیش از آنکه
دور شود صاحب اسب داد زد
تو تنها اسب را نبردی *جوانمردی*
را هم بردی.
اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین
چه می گویم
مرد چلاق اسب را نگه داشت
مردِ سوار گفت: هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی؛
زیرا می ترسم دیگر هیچ سواری
به پیاده ای رحم نکند👌
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
🌟روزی دزدی از مارگيری مارقیمتی اش را دزديد
اما آن دزد براثر گزش مار كشته شد.
مارگير آن كشته را ديد و وقتی که فهميد از مار او كشته شده است گفت:
من دعا ميكردم كه دزد را پيدا كنم و مارم را پس بگیرم.
خوب شد که دعايم مستجاب
نشد و گرنه مار مرا گزیده بود.
خداوند ميفرمايد:
ای بسا چيزها كه نا گوار ميشمريد، ولی برای شما خيراست
و ای بسا چيزهایی كه گوارا ميشمريد ولي برای شما زیانبار است
و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما ناآگاهید
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
🌟"دکتر ویکتور فرانکل" تنها کسی بود که موفق شد از زندان آشويتس در لهستان معروف به قتلگاه آدم سوزی فرار کند ، او در نامهای خطاب به معلمان سراسر جهان برای تمام تاریخ اینگونه می نویسد :
چشمان من چیزهایی دیده است که چشم هیچ انسانی نباید ببیند ، من اتاقهای گازی را ديدم كه توسط بهترين مهندسين طراحی میشدند ، من پزشكـان مـاهـری را ديدم كه کودکـاني معصوم و بی گناه را به راحتی مسموم میكردند ، من پرستارانی کاربلد را دیدم که انسانها را با تزریق یک آمپول به قتل میرسانند ، من فارغ التحصیلان دانشگاهی را دیدم که میتوانستند انسان دیگری را در آتش بسوزانند و مجموع این دلایل مرا به آموزش مَشکوک کرد ، از شما تقاضا میکنم که تلاش کنید قبل از تربیت دانشآموزانتان به عنوان یک دکتر یا یک مهندس از آنها یک انسان بسازید تا روزی تبدیل به جانوران_روانی_دانشمند نشوند پزشک یا مهندس شدن کار چندان دشواری نيست و هرکسی میتواند با چند سال تلاش به آن برسد اما به دانشآموزان خود بیاموزید که بهترین و بزرگترين ثروت هر کدام از آنها " انسانیت " است كه با هيچ مدرک تحصیلی در جهان قابل مقايسه نيست !!
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
📚#داستان_کوتاه
ﺍﺗﻮﺑﻮﺳﯽ ﺯﺍﺋﺮﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ را ﮐﻪ ﯾﮏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﺑﯿﻨﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﻣﯽ ﺑُﺮﺩ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬــﺮﻫﺎﯼ ﺗﺮﮐﯿـﻪ ﭘﻨﭽـﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﯿـﺮﮔﺎﻩ، ﺟﻬﺖ ﻣﺮﻣّﺖ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﺪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻓﺮﺻﺖ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﯿﺎﺩﻩ میشوند
ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐـﺎﺯﻩ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﮐﺎﺭ ﻭ ﺿﻤﻦ ﭘﻨﭽﺮﮔﯿــﺮﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ
میپرسد ﺷﻐﻞ ﺷﻤﺎ ﭼﯿﺴﺖ؟ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﭘﺎﺳﺦ میدهد ﮐﻪ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﻧﻤــﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺍﻗﺎﻣﻪ میکنم ، ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻭ ﻣﺤﺎﻓﻞ ﺳﺨﻨـﺮﺍﻧﯽ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﻢ ﻭ ...
ﺗﻌﻤﯿﺮﮐﺎﺭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺆﺍﻝ میگوید ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺭﺍ میدانم، ﺷﻐﻠﺘﺎﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﭘﺎﺳﺦ میدهد ﺷﻐﻞ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﭘﻨﭽﺮﮔﯿــﺮ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻟﺒــﺎﺱ ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸــﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ میگوید، ﺑﻨﺪﻩ ﻫﻢ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ، ﻭﻗﺖ ﻧﻤﺎﺯ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ میکنم ﻭ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻧﻤـﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﭘﻮﻝ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﻡ ﺑﺮ میگردم ﻣﮕﺮ میشود ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ "ﺷﻐﻞ "ﻭ ﻣﻨﺒﻊ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺑﻪﺣﺴﺎﺏ ﺁﻭﺭﺩ؟ !
ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﺷـﺪ ﻭ ﺍﮔــﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﻦ ﺍﻧﺠـﺎﻡ میدهد ﺁﻧﺮﺍ ﻓﺮﯾﻀﻪ ﺑﺸﻤﺎﺭﺩ، ﺩﺭﻏﯿﺮ ﺍﯾﻨﺼﻮﺭﺕ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻫـﺮ شخصی میتواند ﺑﺎ ﺭﯾﺎﮐﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ ...
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
❗️#طنز_تلخ
یه دکتر امریکایی میگه : در امریکا اینقدر پزشکی پیشرفت کرده که ما کلیه یکی را بریدیم و به یکی دیگه پیوند زدیم و بعد از ۶ هفته او الان سالم شده و دنبال کار میگرده .
دکتر آلمانیه میگه : این که چیزی نیست ما تو آلمان یه تیکه از مغز یکی را برداشتیم و به مغز یکی دیگه پیوند زدیم و بعد از 4 هفته سالم شده و داره دنبال کار میگرده .
دکتر روسیه میگه : آقا ما نصف قلب یکیو برداشتیم و تو قفسه سینه یکی دیگه قرار دادیم و الان بعد از 2هفته سالم شده و داره دنبال کار میگرده .
دکتر ایرانیه میخنده و میگه :ما از همتون جلوتریم 4 سال پیش ما یه نفر بدون مغز و بدون قلب و بدون کلیه را رئیس جمهور کردیم حالا کل مملکت دنبال کار میگردن ...
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
✍👌ادب باستانی ایرانیان
هرودوت مورخ یونانی چنین مینویسد که ایرانیان به فرزندان خود از پنج سالگی تا بیست سالگی تنها سه چیز می آموختند: سواری و تیر اندازی و راستگویی.
ایرانیان دروغگویی را بدترین عیب ها می دانند و حتی از قرض خواستن خوداری می کنند، زیرا مقروض ممکن است مجبور به دروغ گفتن شود.
ایرانیان از آب دهان افکندن و قضای حاجت در معابر و در حضور دیگران خودداری می کردند و حتی در آب روان دست و رو نمی شستند و آب را به کثافت نمی آلودند.
ایرانیان از قدیم جوانان را از کودکی به ورزش و دویدن و تحمل سرما و گرما و به کار بردن اسلحه ی گونان و سواری و ارابه رانی عادت می دادند و بزرگترین صفات ایشان رشادت و مردانگی و شجاعت بود.
ایرانیان اطفال را در دادگاه حاضر می کردند تا دادرسی را به چشم ببینند و به اصول عدالت و دادگستری آشنا شوند،
ایرانیان همسایگان خود محترم می داشتند. به کسانی که در راه حفظ مملکت خدماتی کرده بودند پاداش بزرگ می دادند. از گرفتن رشوه و دزدی و تصرف مال غیر خودداری می کردند. از شکم پرستی و پرخوارگی پرهیز داشتند. هنگام راه رفتن چیزی نمی خوردند.
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓
✨✨🌟🌼🌟✨✨
📔 داستانی واقعی و آموزنده ومؤثر💫💫
بخوانید 📖 تا بیاموزید 👇
📿 @Ba_khodabas 📿
استاد فرزانه ای به خوبی و خوشی با خانواده اش زندگی می کرد، زنی بسیار وفادار و دو پسر عزیز داشت. زمانی به خاطر کارش مجبور شد چندین روز از خانه دور بماند. در آن مدت هر دو فرزندش در یک تصادف اتومبیل کشته شدند. مادر بچّه ها در تنهایی رنج فقدان فرزندانش را تحمّل کرد. امّا از آنجا که زن نیرومندی بود و به خدا ایمان و اعتقاد داشت، با متانت و شجاعت این ضربه را تحمّل کرد. اما چطور می توانست این خبر هولناک را به شوهرش بدهد. شوهرش هم به اندازه ی او مؤمن بود، امّا او مدّتی پیش بر اثر بیماری قلبی در بیمارستان بستری شده بود و همسرش می ترسید خبر این فاجعه، باعث مرگ او بشود. تنها کاری که از دست زن بر می آمد، این بود که به درگاه خدا دعا کند تا بهترین راه را نشانش بدهد. شبی که قرار بود شوهرش برگردد، باز هم دعا کرد و سرانجام دعایش اجابت شد و پاسخی گرفت.
روز بعد، استاد به خانه برگشت، همسرش را سلام واحوال پرسی کرد و سراغ بچّه ها را گرفت. زن به او گفت فعلا نگران آن ها نباشد و حمّام بگیرد و استراحت کند.
کمی بعد، نشستند تا ناهار بخورند. زن احوال سفر شوهرش را پرسید و او هم برای همسرش از لطف خدا گفت و باز سراغ بچّه ها را گرفت.
همسرش با حالت عجیبی گفت: نگران بچّه ها نباش، بعدا به آن ها می رسیم. اوّل برای حل مشکلی جدّی، به کمکت احتیاج دارم.
استاد با اضطراب پرسید: چه اتّفاقی افتاده؟ به نظرم رسید که مضطربی، بگو در چه فکری، مطمئنّم به لطف خدا می توانیم هر مشکلی را با هم حل کنیم.
زن گفت: در مدّتی که نبودی، دوستی سراغمان آمد و دو جواهر بسیار با ارزش پیش ما گذاشت تا نگه داریم. جواهرات بسیار زیباییست! تا حالا چیزی به این قشنگی ندیدم. حالا آمده تا جواهراتش را پس بگیرد و من نمی خواهم آن ها را پس بدهم. خیلی دوستشان دارم. چکار باید بکنم؟
استاد گفت: اصلا رفتارت را درک نمی کنم! تو هیچ وقت زن بی تعهدّی نبوده ای.
زن گفت: آخر تا حالا جواهری به این زیبایی ندیده ام! فکر جداشدن از آن ها برایم سخت است.
استاد با قاطعیت گفت: هیچ کس چیزی را که صاحبش نباشد، از دست نمی دهد. نگهداشتن این جواهرات یعنی دزدیدن آن ها، جواهرات را پس می دهیم و بعد کمکت می کنم تا فقدانش را تحمّل کنی. همین امروز اینکار را با هم می کنیم.
زن گفت: هرچه تو بگویی عزیزم، جواهرات را بر می گردانیم. در واقع، قبلا آن ها را پس گرفته اند. این دو جواهر ارزشمند، پسران ما بودند. خدا آن ها را به ما امانت داد، وقتی تو در سفر بودی، آن ها را پس گرفت.
استاد قضیه را فهمید، همسرش را در آغوش کشید و با هم گریه کردند. او پیام را دریافته بود و از آن روز به بعد، سعی کردند فقدان فرزندانشان را با هم تاب بیاورند.
فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا
صبر جمیل داشته باش (و جزع و فزع و یأس و نومیدی به خود راه مده).
🌹بـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـد😘🙏
#کانال_داستان 👇🌷
💓👉🏻 @Dastanvpand 👈🏻💓