🌺#عطر_صلوات
مرحوم آخوند ملا علی همدانی حکایت نموده اند که : روزی پیرمردی برای محاسبه سهمین ( خمس و زکات ) نزدم آمد . بوی عطر عجیبی را از او استشمام نمودم که تا به حال آن بوی خوش به مشامم نرسیده بود . کنجکاو شدم و از او پرسیدم : پدر جان از چه عطری استفاده می کنی ؟! گفت : این بوی خوش ؛ قصه ای دارد که تا بحال آن را برای احدی نقل نکرده ام و قصه ؛
این است که شبی در عالَم خواب ، پیامبر خدا (ص) را زیارت نمودم ؛ در حالی که حدود بیست نفر اطراف آن حضرت نشسته بودند ، من نیز در آن جمع بودم .
حضرت خطاب به حاضران جلسه فرمودند : کدامیک از شما زیاد بر من صلوات می فرستد ؟
خواستم بگویم من ، اما ساکت شدم .بار دیگر پرسیدند .
باز هم کسی پاسخ نگفت .بار سوم نیز سؤال خود را تکرار فرمودند .
می خواستم بگویم من ، اما قدری با خود فکر کردم ،که شاید دیگران بیش از من صلوات فرستاده باشند .
پس آن گاه حضرت (ص) بلند شدند و خطاب به من فرمودند :شما بر من زیاد صلوات می فرستی.سپس مرا بوسیدند .
از آن پس این بوی عطر ؛ از من استشمام می شود.
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 همه اهل بیت(ع) اهل قم هستند!!!!
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 استاد مسعود
@Dastan1224
#حکیمانه
«كسى كه در هزينه كردن ميانه روى كند هرگز فقير نخواهد شد»
این معنا امروز هم در مقیاس کوچک خانواده و هم در مقیاس وسیع جامعه ثابت شده است که اگر از اسراف و تبذير پرهيز شود و در هزينه كردن سرمايه ها صرف جويى و ميانه روى گردد بسيارى از مشكلات حل مى شود; مشكل زمانى براى فرد يا جامعه پيدا مى شود كه حساب دقيقى براى هزينه ها و نيازها در نظر نگيرد و يا بى حساب و كتاب آنچه را دارد هزينه كند كه به يقين زمانى فرا مى رسد كه فرد يا جامعه در فقر فرو مى روند.
@Dastan1224
#پند
هر که خانهای داشته باشد و مومنی، به سکونت در آن نیازمند باشد و او آن را از وی دریغ دارد، خداوند عزوجل فرماید: فرشتگان من! بندهام از سکونت دادن بندهام در دنیا بخل ورزید، به عزتم سوگند که هرگز در بهشت من سکونت نکند.
@Dastan1224
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
✍️روزی جوانی نزد حضرت موسی (ع) آمد و گفت: ای موسی (ع) خدا را از عبادت من چه سودی میرسد که چنین امر و اصرار بر عبادتش دارد؟
🔆حضرت موسی (ع) گفت: یاد دارم در نوجوانی از گوسفندان شعیب نبی چوپانی میکردم. روزی بز ضعیفی بالای صخرهای رفت که خطرناک بود و ممکن بود در پایین آمدن از آن صخره اتفاقی بر او بیفتد. با هزار مصیبت و سختی به صخره خود را رساندم و بز را در آغوش گرفتم و در گوشش گفتم: ای بز، خدا داند این همه دویدن من دنبال تو و صدا کردنت برای برگشتن به سوی من، به خاطر سکهای نقره نیست که از فروش تو در جیب من میرود.
میدانی موسی از سکهای نقره که بهای نگهداری و فروش تو است، بینیاز است. دویدن من به دنبال تو و صدا کردنت به خاطر، خطر گرگی است که تو نمیبینی و نمیشناسی و او هرلحظه اگر دور از من باشی به دنبال شکار توست.
☀️ای جوان بدان که خدا را هم از عبادت من و تو سود و زیانی نمیرسد، بلکه با عبادت میخواهد از او دور نشویم تا در دام شیطان گرفتار آییم.
💠وهر كس كه از ياد خداى رحمان روى گرداند، شيطانى بر او مىگماريم كه همواره همراهش باشد.
@Dastan1224
🌹#داستان_آموزنده
زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام) آمد و گفت: "اى پیامبر خدا! پروردگار تو ظالم است یا عادل؟"
داوود فرمود: "خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟"
.
زن گفت: "من پیرزنی هستم که سه دختر دارم، با دستم ریسندگى مى کنم، دیروز شال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مىبردم تا بفروشم و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم. ناگهان پرندهاى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم."
.
هنوز سخن زن تمام نشده بود که در خانه حضرت داوود را زدند. حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد. ناگهان ده نفر تاجر به حضور حضرت داوود آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: "این پول ها را به مستحقش بدهید." حضرت داوود از آن ها پرسید: "علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به این جا آورده اید چیست؟"
گفتند: "ما سوار کشتى بودیم که طوفانى برخاست؛ کشتى آسیب دید و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم.
ناگهان پرنده اى را دیدیم که پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت. آن را گشودیم و در آن شال بافته ای دیدیم. به وسیله آن، محل آسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم.
ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار بپردازیم، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آوردهایم تا هر که را بخواهى صدقه بدهى.
.
حضرت داوود رو به سمت زن کرد و فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است.
@Dastan1224
✍#داستان_اصرار_قوم_بنی_اسرائیل_برای_دیدن_خدا!
💠در جلسه ای مأمون به امام رضا علیه السلام گفت: مگر شما نمی گویید؛ انبیا معصوم هستند؛ پس چرا موسی رؤیت الاهی را از خداوند درخواست کرد؟ «أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیک» آیا موسی نمی دانست که خداوند قابل دیدن نیست؟
امام علیه السلام در جواب او فرمودند: حضرت موسی علیه السلام می دانست که خداوند قابل دیدن با چشم نیست؛ امّا هنگامی که خدا با موسی سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام نمود، مردم گفتند: ما به تو ایمان نمی آوریم؛ مگر این که کلام الاهی را بشنویم.
هفتاد نفر از بنی اسرائیل برگزیده شدند و به میعادگاه کوه طور آمدند. حضرت موسی علیه السلام سؤال آنان را از خدا درخواست نمود. در این هنگام آنان کلام الاهی را از تمام جهات شنیدند. ولی گفتند: ایمان نمی آوریم؛ مگر این که خدا را خود ببینیم. صاعقه ای از آسمان آمد و همه ی آنان هلاک شدند. حضرت موسی گفت: اگر با چنین وضعی برگردم؛ مردم خواهند گفت: تو در ادّعایت راستگو نیستی که دیگران را به قتل رساندی. به اذن الاهی دوباره همه زنده شدند. این بار گفتند: اگر تنها خودت نیز خدا را ببینی؛ ما به تو ایمان می آوریم.
موسی گفت: «ان الله لا یری بالابصار و لا کیفیة له و انما یعرف بآیاته و یکلم باعلامه» خدا را تنها با نشانه ها و آیاتش می توان درک کرد. امّا آنان لجاجت کردند. خطاب آمد: موسی بپرس آنچه می پرسند و تو را به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمی کنیم. حضرت موسی علیه السلام گفت: «رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیک» خطاب آمد: «لَنْ تَرانِی؛ هرگز مرا نمی بینی» امّا نگاه کن به کوه، اگر پایدار ماند؛ تو نیز خواهی توانست مرا ببینی.
با اشاره الاهی کوه متلاشی و به زمینی صاف تبدیل شد و موسی پس از به هوش آمدن گفت: «سُبْحانَک تُبْتُ إِلَیک؛ خدایا! از جهل و غفلت مردم، به شناخت و معرفتی که داشتم بازگشتم و من اوّلین کسی هستم که اعتراف می کنم خدا را نمی توان با چشم سر دید» مأمون با این پاسخ شرمنده شد
📙عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 64 و
@Dastan1224
🎋 #داستانک:
#درسیکه بهلولبهپادشاهداد
🌹روزی بهلول بر هارونالرشید وارد شد.
خلیفه گفت: مرا پندی بده!
بهلول پرسید: اگر در بیابانی بیآب، تشنهگی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعهای آب که عطش تو را فرو نشاند چه میدهی؟
گفت: صد دینار طلا.
پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟
گفت: نصف پادشاهیام را.
بهلول گفت: حال اگر به حبسالبول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه میدهی که آن را علاج کنند؟🍃
گفت: نیم دیگر سلطنتم را.
بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.
@Dastan1224
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️🎥عاقبت زدن همسر
🎙#استاد_عالی
هر وقت کسی شما را اذیت کرد
و ناراحت شدید به کسی نگویید
فقط (استغفار)کنید؛ هم برای خودتان
و هم برای کسی که شما را
اذیت کرده است
بگو: بیچاره کار بدی کرده است.
اگر فهم داشت نمی کرد.
وقتی استغفار می کنی خداوند
دوست دارد. قلبت باز می شود.
این قلب یک جوری است که
اگر کسی به او خوبی کند،
از او تشکر نکند ناراحت می شود.
اگر کسی هم اذیتش کرد ناراحت می شود.
در این جا باید استغفار کرد تا قلب
انسان باز شود. آن وقت می بینی
که چقدر بزرگ شده ای.
گر دو مرتبه این کار را کردی
دیگر غم نمی تواند شما را بگیرد.
چون راهش را بلد هستی
@Dastan1224
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : بخشش از مال خود، آری ولی از بیت المال، نه!
👤 #حجت_الاسلام_والمسلمین_رفیعی
@Dastan1224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥دو عمل پر ثواب و ساده ...
🌺اباذر میگه حضرت رسول فرمود:
میخواهی راهنمایی کنم تورو بر دو خصلت،
که خیلی هم سبکه اما
رو میزان عمل خیلی هم سنگینه
@Dastan1224